Thursday, March 30, 2006

از سرگیری اعدام زندانیان سیاسی


رژیم اسلامی، زندانی سیاسی جدیدی را در هفته های اخیر به اعدام تهدید نموده است. زندانی سیاسی، ولی الله فیض مهدوی( 28) که به دلیل هواداری از سازمان مجاهدین از سال 2001 در بازداشت بسر میبرد، به قرار اطلاع در روزهای اردیبهشت، به جوخه اعدام سپرده خواهد شد.
دور جدید اعدام زندانیان سیاسی پس از تعیین جنایتکار احمدی نژاد بعنوان رئیس جمهور، با اعدام دو زندانی سیاسی در شهرهای کردستان از سر گرفته شده است. در روز 18 بهمن نیز، حجت زمانی، پس از 4 سال بازداشت اعدام گردید. او چهارمین فرد از خانواده خود بود، که طعمه جنایات رژیم اسلامی گردید. هم اینک برای دهها تن از بازداشت شده گان در شهر اهواز نیز، خطر اجرای حکم اعدام وجود دارد.

رژیم اسلامی همانگونه که تاکنون عمل کرده است، هر بحران داخلی و بحران سازی بین المللی را بمثابه موضوعی برای تشدید سرکوب مردم ایران بکار گرفته است. برای همه آنهایی که در مقطع سال 60، شاهد کشتارهای زندانیان سیاسی نبودند، روی آوری دوباره این رژیم تبهکار به اعدام زندانیان سیاسی، باید تصویری از سالهای گذشته بدست دهد.

جریانات سیاسی ایرانی، در داخل کشور، فاقد حداقلی از توانایی بسیج نیرو، برای مقابله با دور جدید اعدام زندانیان سیاسی هستند. طومار نویسان حرفه ای نیز از پرداختن به این موضوع حیاتی پرهیز نموده، عملاً هیچ کمک مؤثری به زندانی در انتظار حکم اعدام صورت نمیگیرد. هر تلاشی برای توقف جنایات رژیم علیه زندانیان سیاسی، باید از طریق تبدیل مسئله دفاع از زندانیان سیاسی به یک موضوع مبرم و فعالیت دائمی عملی گردد؛ این بدون اقدامات همه جانبه و مؤثر از سوی مسئولین اصلی جریانات سیاسی اپوزیسیون، امکان پذیر نیست. توقف آدم کشی رژیم، کار این کمیته و آن کانون که حداکثر با صدور یک اطلاعیه واکنش نشان میدهند نبوده، به بسیج حداکثر نیرو و بکارگیری بیشترین امکانات نیاز دارد. در تمام دوران سلطه رژیم پلید اسلامی، چنین فعالیت سازمانیافته و هدایت شده در سطح مسئولین احزاب سیاسی انجام نگرفته، از این طریق برای رژیم آدم کشان حرفه ای نیز موانع جدی در ارتکاب جنایات روزمره علیه زندانیان سیاسی، وجود نداشته است.

اخیراً به ابتکار آقای کوفی عنان دبیر کل سازمان ملل، این سازمان اقدام به تأسیس شورای حقوق بشر نموده است. اینکه این نهاد جدید تا چه میزان مستقل از مطامع قدرتهای امپریالیستی بوده و قادر به اقدامات تأثیر گذار است، هنوز روشن نیست. آنچه مسلم است شخص دبیرکل سازمان ملل، که در موارد متعددی مواضعی صلح دوستانه و مستقل از دولتهای مسلط بر شورای امنیت این سازمان اتخاذ نموده، از مبتکرین تأسیس این نهاد جدید است. دبیر کل سازمان ملل میتواند در آغاز کار شورای حقوق بشر، شروع دوباره موج اعدام زندانیان سیاسی در ایران را محکوم نموده، راهی برای نجات جان زندانی سیاسی ولی الله فیض مهدوی بیابد.
*** *** ***

www.j-shoraii.blogspot.com damawand58@yahoo.com
اکبر تک دهقان، 10 فروردین 1385- 30 مارس 2006
ـــــــــــــــــــــــ
برای تبدیل مطالب این وبلاگ به فرمات ورد، لطفاً به ترتیب زیر عمل نمایید.
صفحه ورد را باز کرده، خط نگارش را بر فارسی تنظیم کنید.
مطلب مورد نظر در وبلاگ را، خاکستری نمایید.
حال مطلب فوق، کپی شود.
وارد صفحه باز گذاشته ورد شده، با راست ماوس و سپس چپ ماوس، مطلب کپی شده را، پیاده کنید.
مطلب در حالت عادی، غیر منظم و بهم ریخته است؛ از این رو برای ادامه کار، باید مطلب موجود در صفحه ورد، خاکستری شود.
در بالای صفحه ورد، بر علامت " از راست به چپ" کلیک کنید. از این طریق مطلب مورد نظر، به فرمات نگارش فارسی، یعنی از راست به چپ تبدیل میگردد.
حال بر علامت " به راست جمع شده"، کلیک کنید. از این طریق متن طوری به سمت راست کشیده میشود که کل مطلب از حالت توزیع یکسان در صفحه خارج میشود. به این ترتیب که بعضی خطوط طولانی و برخی دیگر کوتاهتر خواهند شد، اما از حالت پخش شدن چند کلمه در یک خط طولانی، جلوگیری خواهد گشت. این به بهتر خواندن مطلب کمک می رساند.
اگر در بار اول، فرمات مورد نظر ایجاد نشد، یکبار دیگر آن را تکرار کنید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.

Monday, March 27, 2006

برای کاک خلیل ما


خبر مرگ تأثرانگیز کاک خلیل رحمتی، این رفیق فدایی فراموش نشدنی، تلخ ترین خبری بود که میتوانست از رفقای سالهای گذشته، در دوران مهاجرت به ما برسد؛ آنهم درست در روز عید سال 1385! چه ساده از میان ما رفت و ما در این دنیای بیرحم، چقدر به صمیمیت، صداقت، منش اعتماد برانگیز و انسانیت او نیاز داشتیم.

مرگ کاک خلیل نه فقط یک شوک، بلکه بیان یک اعتراض، پژواک یک فریاد و انعکاسی از ندای درونی یاران و تاریخ گذشته او هم هست. با آتشی که او بر پیکر خود افروخت، بخشی از وجود همراهان سابق خود راهم به آتش کشید و خاکستر ساخت. او میدانست نه فقط خود را، که جزئی از همه ما را به آتش خواهد کشید. اما او نه فقط به سفر طولانی خود، بلکه به هشداری بزرگ به انبوه به گل نشسته گان در دیروز و امروز خود هم، می اندیشید.

فراموش کردن کاک خلیل و اندوهی که او را شعله ور ساخت، کار ما نیست؛ ما محکوم هستیم بخشی از امروز و فردای خود را با او قسمت کنیم. آنجا که باید بذر صمیمیت و دوستی بکاریم؛ آنجا که باید بر کوهی از بغضها و کینه های تلنبار شده، غلبه کنیم؛ در روزهایی که باید برای تحقق آرمانهای بزرگی که وجود کاک خلیل، آکنده از آنها بود، به میدان رزم رو در رو با پلیدیها گام بگذاریم. افسوس، که او تلخ و دردناک و ناگهانی ما را ترک کرد؛ او باید میماند و روزهای زیباتری را که شایسته آن بود میدید. روزهایی که زندگی برای او و میلیونها مردمی که او آنها را دوست داشت؛ نه این چهره کریه و چندش آور امروز، که صورت دلنشین شکفتن شقایقها در پهنای دشتها و دامن بلند کوهها را میداشت.

یاد مام خلیل ما، مام خلیل روزهای سخت بمب و موشک و توپ باران در کوهها و دره های کردستان، در آلان و باغچه و گلاله و گاپیلون و چخماق و رانیه، همواره چون بخشی از تاریخ روزهای تلخ و شیرین مبارزه نسل انقلاب بهمن، باقی خواهد ماند. او دیگر در میان ما نیست و به درک دنیای درونی تلخ خود از سوی ما نیازی ندارد؛ اما ما همواره به او و آرمانخواهی کمونیستی و وجود سراپا صمیمیت او نیازخواهیم داشت.
*** *** ***
http://www.j-shoraii.blogspot.com/ damawand58@yahoo.com اکبر تک دهقان

ششم فروردین 1385- 27 مارس 2006،

* رفیق خلیل رحمتی( کاک خلیل)، تبعیدی سیاسی، از اوائل دهه 90، در شهری در شمال آلمان زندگی میکرد. او در روز 27 اسفند، خود را به کام آتش سپرد و درگذشت
.

Friday, March 24, 2006

(بیاد رفیق خلیل رحمتی ( کاک خلیل


در آخرین روزهای سال گذشته، رفیق خلیل رحمتی به شیوه تأثرانگیزی، به زندگی خود خاتمه داد؛ خبری بسیار غم انگیز و دردناک که همه همراهان سابق او را در شوک فرو برد. کاک خلیل از فعالین سابق سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اقلیت و از اوایل دهه 90 به عنوان تبعیدی سیاسی در شهری در شمال آلمان، زندگی میکرد. کاک خلیل از سال 1364، زیر فشار مناسبات محفلی حاکم، از سازمان فاصله گرفته، اما برای فعالین فدایی، او همیشه رفیقی در سازمان خود محسوب میگردید. او در سالهای اخیر دیگر به فعالیت تشکیلاتی اشتغال نداشت؛ اما تماس او با مسائل کشور ومبارزه سیاسی، نظیر گذشته حفظ شده بود. برادر او رفیق مسعود رحمتی مسئول نظامی کمیته کردستان سازمان نیز، در جریان یک درگیری مسلحانه با پاسداران رژیم در 19 بهمن سال 1361 در جاده بوکان – سقز، بهمراه 10 رفیق دیگر از پیشمرگان فدایی، جان باخت. مسعود رحمتی به جناح پیشرو و فعال در سازمان تعلق داشته، همواره علیه مشی غیر انقلابی و انحلال طلبانه، که در این دوره از سوی عباس توکل و مهدی سامع( مسئول کمیته) نماینده گی میشد برخورد نموده، خواهان تغییرات جدی در مناسبات درونی و شیوه فعالیت سیاسی سازمان بود.

مرگ کاک خلیل رحمتی به شیوه خود سوزی در روز 27 اسفند سال 84، نه تنها واکنشی به دشواریها و معضلات زندگی روزمره، بلکه غیر مستقیم همچنین، به علامت نوعی اعتراض سیاسی علیه مسئولین تجزیه سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اقلیت نیز، قابل تعبیر است. سازمان فدایی، هم تشکیلات مبارزه، هم مأمن آمال و آرزوها، و هم محیط زندگی انسانی و شخصی برای او بود. باندهای قدرت طلب که بزرگترین سازمان چپ سراسری را با بیرحمی یک قاضی شرع رژیم اسلامی، به سوی نابودی سوق دادند، محیط کار و زندگی و آرزوهای انسانی کاک خلیل را هم بر سر او آوار ساختند. پدیده خودکشی در میان فعالین سابق سازمان فدایی- اقلیت، و بطور کلی جریان فدایی، موضوع تازه ای نیست، و همه آنها بنوعی به تأثیرات بعدی واقعه چهارم بهمن سال 64، روز درگیری مسلحانه در مقر رادیو صدای فدایی در کردستان عراق (روستای گاپیلون)، برمیگردند.

بحران ناشی از شرایط شکست انقلاب بهمن، بیشترین آثار منفی خود را در فعالیت بیرونی و مناسبات درونی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اقلیت بر جای گذارد. آثار بحران در شرایط فوق، به شکل گیری محافلی در درون سازمان منجر شده، عملاً فعالیت سیاسی آن را فلج میسازد. اوج این بحران مخرب، بویژه به سالهای 63 و 64مربوط است. در این دوره جناح عباس توکل- حسین زهری (بهرام، مسئول کمیته خارج، عضو انتصابی کمیته مرکزی) از یک طرف و جناح مصطفی مدنی- حماد شیبانی از سوی دیگر، بر زمینه ضربات پلیسی بر تشکیلات داخل و کشمکشهای قدرت میان خود، دست به صف آرایی در برابر یکدیگر زدند. این دو محفل ضد تشکیلاتی، نیروی مبارز و پرتلاش سازمان را با فریبکاری دچار تفرقه نموده، به رو در رویی با یکدیگر کشاندند. دو جریان فوق که در سال 64، دیگر به دو باند تمام عیار تنزل یافته بودند، هدف قبضه قدرت و سلطه بر سرنوشت نیروی فدایی را، مافوق منافع سازمان و مردم قرار داده، به تشکیلات شکنی عریان روی آوردند. عباس توکل با توسل به سرکوبگری آشکار، خشونت و بی نزاکتی بدوی، تحریف نظرات و اغراق در ضعفهای مخالفین خود، اعضای سازمان را تحقیر و خرد کرده، آنها را پی در پی، بدون کمترین دلیل جدی و عدم رعایت حقوق اعضاء اخراج نموده، از عضو گیری نیروی منتقد خود، ممانعت بعمل می آورد. او از این طریق تلاش میکند، از برگزاری کنگره دوم سازمان جلوگیری کرده، راه حسابرسی پیرامون اشتباهات و سیاستهای مخرب خود در سالهای 60 تا 64 را سد کند. جناح توکل- زهری که بر نتایج اقدامات انحلال طلبانه خود آگاه بود، برای تسهیل تسویه مخالفین که خواهان برگزاری کنگره به تأخیر افتاده سازمان بودند، نیروی اپوزیسیون خود را، به مرز استیصال سوق میدهد. نتیجه سرکوبگری محض این جناح، شکل گیری یک باند ضد تشکیلاتی مخفی، از شهریور 64 و تحت عنوان "شورای عالی سازمان" بود. " شورای عالی" نیز تحت فرمان مستقیم مصطفی مدنی، مخفیانه دست به یارگیری زده، با هر رفیق منتقد جناح توکل وارد رابطه غیر تشکیلاتی شده، او را به سوی خود جلب مینماید. مصطفی مدنی حتی مدتها پیش از درگیری 4 بهمن، در روز روشن و در چادر محل زندگی خود در مقر رادیو، نقشه مقر ایستگاه رادیو را بر روی زمین پهن کرده، بکمک همفکران خود، به بررسی امکانات موفقیت و راههای یک حمله مسلحانه به مقر میپرداخت؛ این در حالی است که او از اعضاء کمیته مرکزی سازمان در سال 58 بوده، سپس تحت عنوان "سازمان چریکهای فدایی خلق ایران(اکثریت)- جناح چپ" در سال 60 دست به وحدت داوطلبانه با سازمان فدایی- اقلیت زده، در این مقطع عضو سازمان فدایی - اقلیت، وعضو کمیته رادیو صدای فدایی است. جناح عباس توکل که از 4 روز پیش از درگیری، به امکان اقدام مسلحانه از سوی گروه دیگر آگاه بود، ورود افراد مسلح به مقر رادیو را پیشاپیش از همین تاریخ، ممنوع اعلام میکند. روز سوم بهمن فضای مقر رادیو، فضای درگیری مسلحانه است. حماد شیبانی از جناح مخالف اخراج شده، باید فوراً مقر رادیو را ترک کند. با خودداری او از ترک مقر، به دستور شخص توکل، چندین نفر او را به زور بر روی زمین کشیده، در چادر روابط عمومی، تحت مراقبت قرار میدهند. عصر همین روز فردی از جناح توکل در مقر عمومی، با کشیدن اسلحه به روی چند نفر از مخالفین، آنها را تهدید به شلیک میکند. حماد شیبانی نیز پیش از اخراج، علناً به امکان توسل به اقدام مسلحانه علیه جناح توکل اشاره نموده، خواستار جلوگیری از اخراج یکی از اعضاء سازمان( آذر) در روز دوم بهمن میگردد. از سوی دیگر در شامگاه روز سوم بهمن 64، جناح اپوزیسیون کمیته مرکزی، در چادر پیشمرگان در مقر کمیته کردستان( مقر گلاله) تشکیل جلسه داده، از طریق مسئول سیاسی تیم پیشمرگه، موضوع حرکت روز بعد برای تصرف مقر رادیو مطرح شده، آخرین تلاش برای بسیج حداکثر نیرو صورت میگیرد. طبق توافق قبلی با کمیته مرکزی همچنین، روز چهارم بهمن دو عضو سازمان در مقر گلاله، کیکاووس درودی( عباس) مسئول کمیته کردستان(خلع مسئولیت)، و یدی شیشوانی عضو کمیته هماهنگی داخل( اخراج)، میبایستی برای گفتگو با عباس توکل، در مقر رادیو حضور مییافتند. با کسب اطلاعات جدید از نحوه اخراج تحقیر آمیز حماد شیبانی و یک عضو دیگر، در حوالی ظهر روز چهارم بهمن، نیروی معترض تحت عنوان اعتراض و انجام تحصن، با دو خودرو به سوی روستای گاپیلون حرکت میکند. عباس توکل که حدود 2ساعت پیش از رسیدن گروه، از حرکت آنان مطلع میشود، از این فرصت نه برای جلوگیری از درگیری مسلحانه، بلکه برای پهن کردن یک تله و بدام انداختن معترضین استفاده میکند. او با اینکه خود از امکان تهاجم مسلحانه مطمئن بوده، بدون اطلاع آن به مقرات نزدیک سازمانهای سیاسی، به سازماندهی نیرو و سنگر بندی مقر رادیو دست میزند. از آنجا که مقر رادیو بر روی یک تپه( در روستای گاپیلون) قرار داشته، با حداقلی از آرایش نظامی، جناح توکل قادر به تسلط بر حرکت نیروی معترض از سمت پایین( جاده ) به سوی مقر رادیو بود. در این فاصله نیز حماد شیبانی، پس از آخرین صحبت مصطفی مدنی با او در چادر روابط عمومی و درست در لحظات بسیج نظامی توکل، با خروج از مقر رادیو به روستای گاپیلون رفته، در انتظار نیروی به راه افتاده از مقر گلاله می ماند. حماد شیبانی در این محل کاملاً آشکار و با صدای رسا، تصمیم " شورای عالی" را، مبنی بر بازداشت عباس توکل و مستوره احمدزاده ( دو عضو کمیته مرکزی)، به عنوان یک دستور تشکیلاتی به پیشمرگان بیطرف در این کشمکش نیز، ابلاغ می کند. مدت کوتاهی پس از رسیدن نیروی مخالف( 20 تا 22 نفر) به روستای گاپیلون، معترضین در مقابل مقر سنگربندی شده قرار گرفته، تلاش اولین دسته 5 نفری برای ورود مسلحانه ناگهانی به مقر رادیوآغاز میشود. پس از یک مشاجره لفظی کوتاه و طی کمتر از 30 ثانیه، درگیری مسلحانه شروع شده، 3 نفر از پیشمرگان سازمان به قتل رسیده( دو نفر از مقر رادیو و یکنفر از معترضین)، یک نفر از معترضین نیز زخمی میگردد. تیراندازی شدید، حتی از طریق نارنجک انداز از سوی مقر رادیو به سوی مخالفین، بسرعت محوطه را به یک صحنه جنگ مبدل میسازد. جناح مخالف که به علت عدم وجود نیروی نظامی با تجربه در مقر رادیو، بر تصرف ساده آن حساب کرده بود، در محوطه پراکنده شده دست به مقابله میزند؛ بویژه اینکه برخی از مخالفین نه مشخصاً برای تصرف مقر، بلکه بدلیل کم اطلاعی، عمدتاً برای اعتراض به اقدامات توکل، با جمع همراه شده بودند. پس از 12 تا 15 دقیقه، با دخالت پیشمرگان اتحادیه میهنی کردستان عراق (یه که تی)، تیراندازی خاتمه مییابد. بدین ترتیب دو محفل فوق، قبل ازهمه عباس توکل و مصطفی مدنی، با دامن زدن مداوم بر بحران تشکیلات، به شیوه ای سازمان شکنانه و غیر انسانی، نیروی فدایی را در یک تقابل مسلحانه در مقابل هم قرار دادند. اعضاء و پیشمرگان سازمان، که بهترین روابط دوستی را با یکدیگر داشتند، در دو قدمی یکدیگر ایستاده، به چشمهای هم خیره شده، به روی یکدیگر اسلحه کشیده، خون صمیمی ترین رفقای خود را بر زمین ریختند. در این حادثه در نوع خود بیسابقه در تاریخ کمونیسم در ایران 5 نفر، رفقا کاوه، اسکندر، حسن از مقر رادیو، و رفقا عباس و هادی از جناح معترضین جان باخته، 6 نفر دیگر از طرفین زخمی گردیدند. درگیری خونین 4 بهمن، انشعابی نابود کننده بدنبال آورد، و با وقوع حداقل چهار انشعاب بعدی در هر دو جناح نامبرده، سازمان فدایی- اقلیت بطور کامل تجزیه گشته، نقش آن در جنبش انقلابی ایران تا سطح محافل کوچکی در خارج از کشور تنزل یافت. از این طریق، سازمانی که پیشگامان آن نظیر بیژن جزنی، صمد بهرنگی و مسعود احمدزاد، در دهه های 30، 40و 50؛ گام به گام برای تأسیس آن تلاش و فداکاری نموده، پس از تحمل ضربات متعدد از درون و بیرون، چندین بار بطور کامل بازسازی شده و قتل عامهای هولناک رژیم اسلامی را پشت سر گذارده بود، به سوی انحلال کامل سوق داده شد.

پس از این حادثه تکان دهنده، بخشی از نیروی سازمان که به جناح توکل- زهری و یا جناح مدنی- شیبانی نپیوستند، به سرنوشتی تلخ دچار گردیدند. از میان آنان میتوان به رفقا، نوید، حسن( لر)، فواد، اردشیر و برخی رفقای دیگر، اشاره کرد. همچنین کارگر کمونیست جمال نیز، که بتازه گی از زندان رژیم اسلامی فرار کرده و مدتها پس از درگیری، به جناح "شورای عالی" پیوسته بود، سرنوشتی نظیر همین گروه پیدا میکند.

رفقا نوید و اردشیر از پیشمرگان شجاع و صمیمی در کمیته کردستان، در کوههای شمال کردستان در سال 1365 و در حال خروج از عراق بهمراه گروهی دیگر، توسط عناصر وابسته به حزب دموکرات کردستان عراق( مسعود بارزانی) بازداشت شدند. افراد حزب مزبور، رفقا نوید و اردشیر را در اقدامی ضد انسانی، به مأمورین رژیم اسلامی تحویل دادند. هر دو رفیق پس از محاکمه در سنندج به جوخه اعدام سپرده شدند. پیشمرگان فدایی که از خانواده ای زحمتکش برخاسته بودند، در جریان اعدام با صدای رسا و چندین بار، شعار مرگ بر رژیم اسلامی، زنده باد سوسیالیسم، سر می دهند.

از میان رفقای فوق، پیشمرگه فدایی رفیق حسن( لر)، پس از واقعه 4 بهمن سال 64 ، برای ادامه مبارزه، به اتحادیه میهنی کردستان عراق( یه که تی) پیوست. او پس از نزدیک به یک سال از این حزب خارج شده، به سازمان کردستان حزب کمونیست ایران- کومه له، ملحق گردید. مدت کوتاهی پس از آن ( در سال 1366) در یکی از مقرات این سازمان، تحت فشار شرایط ناامیدی و سرگردانی، با شلیک گلوله به زندگی خود خاتمه داد.

رفیق فواد از پیشمرگان سازمان و از محیط توده های زحمتکش نیز، مدت کوتاهی پس از درگیری 4 بهمن، در حالیکه به جناح مدنی- شیبانی( از این پس: جناح شورای عالی) ملحق شده بود، به بهانه ای پوچ و مسخره، بساده گی از تشکیلات و مقر این گروه اخراج شده، به حال خود رها میشود. او و رفیق جمال، در جریان تلاشی مأیوسانه برای خروج از عراق در سال 1365، در یک درگیری در شمال عراق جان باختند.

انشعاب مهلک و غیر منتظره در 4 بهمن سال 64، بخشی از نیروی سازمان فدایی را به سوی یأس و سرخورده گی سوق داد؛ این شرایط در خارج از کشور نیز بازتاب یافت. رفیق نیوشا فرهی که در جنب جناح " شورای عالی" فعالیت میکرد، در اعتراض به سخنرانی رئیس جمهور وقت رژیم اسلامی در سازمان ملل( خامنه ای) در سال 1366، در ملأ عام و در مقابل دفتر این سازمان در نیویورک، دست به خود سوزی زده، جان سپرد. جناح "شورای عالی " تلاش کرد، این اقدام نیوشا فرهی را صرفاً اعتراض به رژیم اسلامی تلقی کرده، از آن در مقابل جناح توکل( در مقطع فوق به 3 گروه تجزیه شده) برای خود سرمایه سیاسی بسازد. اما این حقیقتی است که شکل مبارزه خود سوزی در جنبش کمونیستی ایران سابقه نداشته و هرگز تشویق نمی گشت. اقدام رفیق پرتلاش نیوشا فرهی را باید در کنار اعتراض علیه رژیم اسلامی، درعین حال بر زمینه بروز واقعه 4 بهمن و تأثیر سرنوشت تلخ سازمان بر روحیات او نیز به حساب آورد.

با تشدید بحران در جناح توکل- زهری، شرایط برای فعالین گرفتار شده سازمان در این بخش نیز، دشوارتر میگردد. عباس توکل و حسین زهری که به تلاشی قطعی سازمان سوگند خورده بودند، پس از چنین حادثه ای که جنبش چپ ایران را تکان داد، حتی حاضر به برگزاری یک نشست ساده و بحث پیرامون فجایع رخ داده نبودند؛ برگزاری کنگره که موضوع مشاجره منجر به درگیری 4 بهمن بود، دیگر بطور کامل برای این جناح حل شده و به فراموشی سپرده شده بود. در اعتراض به وضعیت حاکم بر جناح کمیته مرکزی و عدم فراخوان کنگره از سوی آن، عضو سازمان، رفیق صمیمی و پرتلاش رفیق مریم، در مقر این گروه در یکی از شهرهای کردستان عراق( اواخر 1365)، با شلیک یک گلوله به زندگی خود پایان داد. افراد وابسته به جناح فوق، جنازه رفیق مریم را به سرد خانه شهر تحویل داده، با لاابالیگری محض به مقر خود در شهر برمیگردند. مأمور بعثی سردخانه شهر، در دیدار با فرد دیگری از جریان فدایی، از برخورد غیر جدی، و عدم برخورد انسانی افراد جناح توکل به رفیق جان باخته شکایت کرده، از اینکه پس از چند روز هنوز کسی برای تحویل گرفتن و به خاکسپاری جنازه رفیق خود مراجعه ننموده، ابراز تعجب مینماید. در این مقطع و اوائل سال 1366، جناح کمیته مرکزی نیز دچار انشعاب شده، 3 گروه، شناخته شده تحت عنوان جناح کمیته اجرایی( توکل)، جناح کمیته خارج( زهری) و جناح هسته اقلیت (مستوره احمدزاده)، شکل میگیرند.

در سال 2002، همچنین خبری از خود کشی و مرگ یکی از رفقای قدیمی از طیف فدایی در مجله آرش در پاریس، منتشر شد. رفیق حسین جامعی از فعالین اولیه سازمان در خارج از کشور، که انشعاب سال 59 تأثیر منفی سختی بر روحیات و زندگی او باقی گذارده، وشاهد انشعابات دردناک بعدی نیز در این طیف گشته بود، در دوره اخیر در تنهایی کامل زندگی میکرد. جامعی از فعالین تأثیر گذار در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در انگلستان، از پایه گذاران نشریه 19 بهمن در شرایط پیش از انقلاب واز مروجین دیدگاههای رفیق بیژن جزنی در این نشریه بود. او در روز 25 ژانویه سال 2002 در اتاقک محقر خود در شهر کوچکی در شمال انگلستان، خود را حلق آویز و بر 60 سال زندگی مبارزاتی خود، نقطه پایان گذاشت.

در سالهای اخیر نیز موارد منتشر شده ای از پدیده خودکشی در میان فعالین سابق سازمان فدایی به چشم میخورد. در روز 10 اکتبر 2005، پناهنده سیاسی فاطمه توکلی در یکی از شهرهای ترکیه، اقدام به خودکشی نموده، خوشبختانه با کمک رسانی بموقع دوستان او، نجات مییابد. فاطمه، معلمی از شهر گناوه و از فعالین سابق سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اقلیت، از اوائل انقلاب تا سال 1365، سه بار توسط مأمورین رِژیم اسلامی بازداشت میگردد. چندین نفر از بستگان و رفقای نزدیک، از جمله برادر او نصرالله توکلی، در کشتارهای دسته جمعی سال 67، به جوخه اعدام سپرده میشوند. فاطمه توکلی پس از نزدیک به 4 سال اقامت در شرایط بسیار دشوار در ترکیه، در معرض اخراج و تحویل به مأموران رژیم اسلامی قرار داشت. او در شرایط ترس و درمانده گی، اقدام به خود کشی مینماید. پس از چندین روز و در پی اعتراضهای گروههای متعدد به دولت ترکیه، عاقبت اطلاعیه ای با امضاء "کمیته خارج از کشور سازمان فداییان- اقلیت"( جناح توکل)، منتشر شده که خواستار حمایت از فاطمه توکلی می گردد! جریان "کمیته خارج از کشور ..."، در نوامبر 2002 نیز طی انتشار اطلاعیه ای، خبر از خودکشی و مرگ کامران فرمانده، برادر یک از اعضای این سازمان در خارج میدهد. کامران فرمانده پس از چندین سال تحمل شرایط دشوار زندگی در ترکیه، تحت شرایط روحی تخریب شده ای، در روز 18 نوامبر 2002، از طریق استفاده از مواد سمی اقدام به خودکشی میکند. اینکه سازمان فوق پیش از وقوع این حادثه، با توجه به اطلاع از وضعیت روحی او، چه اقداماتی برای تسهیل شرایط و یا نجات او انجام میدهد، مسکوت میماند. روشن است حق استفاده از حمایت سازمانهای سیاسی، باید برای همه شهروندان ایرانی در خارج از کشور، به یکسان رعایت گردد. اما شیوه برخورد یک سازمان سیاسی به وضعیت اعضاء و یا نزدیکان خود در شرایط دشوار زندگی، در عین حال معیاری برای سنجش نوع مناسبات این سازمان با سایر توده های مردم نیز، تلقی میگردد.

انقلاب بهمن و ناکامی آن، شکست مهلکی برای جریان فدایی بطور کلی و سازمان فدایی- اقلیت بطور خاص بدنبال آورد. بخش اعظم انشعابات و بویژه درگیری مسلحانه در مقر رادیو صدای فدایی در 4 بهمن سال 64، از این طریق قابل توضیح است. فدایی بمثابه نیروی اصلی زمینه ساز این انقلاب بزرگ از 19 بهمن سال 1349، از شکست جنبش انقلابی پس از کودتای 28 مرداد سال32 ، بیشترین صدمات سیاسی و انسانی را متحمل گشت. نتیجه این صدمات، تجزیه سازمان سیاسی این نیروی اجتماعی، و پراکنده گی هزاران نیروی تشکیلات، همچنین دوستان و امیدواران به آن بود. نسل جدید کارگران کمونیست و روشنفکران انقلابی نیز در شرایط کمک به بازسازی این سازمان نبوده و بخشهایی از آن نیز به ملک خصوصی محافل غیر فعال تبدیل شد. از این طریق، زمینه حل بحران و ایجاد سازمان سراسری بزرگ تضعیف گشته، و تاکنون نیز گامهای مؤثری در این جهت، برداشته نشده است. این وضعیت به تشدید فضای یأس و سرخورده گی دامن زده، به بروز مواردی از پدیده خودکشی در این طیف انجامیده است.

هم اینک صد ها نفر از فعالین فدایی از طیف انقلابی این نیرو، در خارج از کشور زندگی میکنند. آنها هیچ تلاش جدی برای ایجاد یک سازمان سراسری مهاجرین، که قبل از همه نیروی اجتماعی فدایی را در بر بگیرد، بعمل نیاورده اند. در حالی که وجود یک چنین نهادی، نه فقط نتایج جدی در بکارگیری ظرفیت این جریان توده ای، پر سابقه و شناخته شده در میان مردم، در مبارزه علیه رژیم اسلامی خواهد داشت، بلکه در عین حال منجر به ایجاد کانون تماس، همفکری و روابط انسانی برای عناصر آن میگردد. چنین محیطی زمینه آشناییها، ایجاد مناسبات روزمره، کاهش فشارهای ناشی از ضربات مهلک رژیم و تجزیه سازمان فدایی را فراهم خواهد ساخت. مرگ غم انگیز کاک خلیل باید با هر میزان از تلخی اما، به ایجاد تغییری جدی در مناسبات پناهنده گان سیاسی وابسته به جناح رادیکال طیف فدایی کمک نماید. بهترین شکل گرامیداشت خاطره کاک خلیل رحمتی، جلوگیری از تحمیل چنین سرنوشتی بر زندگی سایر مهاجرین ایرانی، در خارج از کشور است.

موضوع خود کشی در رابطه با ایرانیان مقیم خارج از کشور، ابعادی بمراتب وسیع تر از نمونه های فوق دارد. شرایط زندگی در خارج نیز معضلات خود را به شهروند عاصی ایرانی تحمیل نموده، آثار آن هر از گاهی از این طریق امکان بروز مییابد. مقابله با این پدیده، از طریق صدور نصایح اخلاقی و یا مذمت این روش نفی خود و اعتراض به جامعه، عملی نیست. بحث بالا جستجوی یک راه حل، بجای ابراز تأسف صرف و یا رد فرمال خودکشی است. راه حل مورد بحث همچنین، فقط طیف معینی از پناهنده گان را مد نظر قرار نمی دهد؛ بلکه در اینجا، معضلی مربوط به همه ایرانیان مقیم خارج و تلاشی برای اقدامات عملی در این زمینه، مورد نظر است. مسلماً اگر جریانات سیاسی، چهره های شناخته شده و قابل اعتماد در طیف فدایی، برای تغییر وضعیت فوق پیشگام گردند، در این صورت امکانات ایجاد شده میتواند با تخفیف ناملایمات زندگی در محیط خارج، بر موقعیت سایر بخشهای مهاجرین نیز تأثیر مثبت باقی گذارد.
*** *** ***
http://www.j-shoraii.blogspot.com/ damawand58@yahoo.com
اکبر تک دهقان، 4 فروردین 1385، 24 مارس 2006
توضیح: در مقاله بالا یک تغییر کوچک صورت گرفته، که باید توضیح داده شود. در این مقاله در پاراگراف اول از جانباختن 10 نفر از رفقای فدایی، از جمله رفیق مسعود رحمتی در درگیری با پاسداران رژیم در 19 بهمن سال 1361 در کردستان، سخن میرود. اطلاعات دقیق تر و ارائه شده از سوی فعالین سازمان در تاریخ فوق در کردستان، بر آمار 11 نفر از پیشمرگان فدایی، دلالت مینماید. همچنین پیش از انتشار این مقاله، در دو مطلب، مندرج در سایتهای اینترنتی و از سوی دو گروه سیاسی نیز( در مناسبت فوق و یک مناسبت دیگر)، اشتباه ذکر شده وجود دارد. در متن موجود در وبلاگ جمهوری شورایی، این نکته تصحیح گردید.











Monday, March 20, 2006

! اعتراض علیه سیاست ارعاب امپریالیستی


بر اساس جدیدترین اخبار رسانه های عربی در منطقه خلیج فارس، ارتش متجاوز آمریکا در ماه اردیبهشت سال جدید، در پی راه انداختن یک مانور وسیع نظامی در آبهای نزدیک به تنگه هرمز است. این مانور نظامی که ظاهراً نوعی قدرت نمایی در برابر همدست دیروز و رقیب امروز آن در منطقه، رژیم اسلامی است، در حقیقت اما چیزی جز ایجاد فضای ارعاب و تهدید علیه مردم ایران نیست. اقدامات تحریک آمیزی از این نوع، فضای حاکم بر منطقه را هر چه بیشتر به سوی شرایط جنگی سوق داده، راه اقدامات بعدی طرفین این جدال شوم را هموار میسازد. این بویژه اهمیت دارد، از آنجا که در پی ارجاع پرونده هسته ای رژیم اسلامی به شورای امنیت سازمان ملل، زمینه برای عمل به " گزینه" نظامی از سوی قدرتهای امپریالیستی، مساعدتر شده است.

دولت آمریکا همچنین از طریق توسل به تهدیدات نظامی، تلاش میکند، نیروهای نزدیک به خود در اپوزیسیون رژیم اسلامی را تقویت نموده، در مقابل قدرت گیری توده های مردم، آلترناتیو سرسپرده خود را علم کند. روشن است چنین سیاستی خود جزئی از روش سلطه تبهکارانه فعلی را شامل شده، چیزی جز کمک به جایگزینی یک رژیم ارتجاعی دیگر، بجای رژیم کنونی نیست. نه فقط سرنگونی رژیم بربرمنش اسلامی، وظیفه و در توان مردم ایران است، بلکه حق برپایی یک نظام دموکراتیک نیز، به حقوق اولیه مردم ایران در تعیین سرنوشت خویش، تعلق دارد. مردم ایران مطمئناً، بدون هیچ تردیدی و تحت هیچ شرایطی، حاضر نیستند، این حق اولیه و بدیهی خود را به سرکرده گان جنایتکاران و راهزنان بین المللی بسپارند.

شدت گیری اقدامات دولت آمریکا در روی آوری به راه حلهای نظامی، باید توجه نهادها و شخصیتهای صلح دوست، قبل از همه دبیر کل سازمان ملل متحد، آقای کوفی عنان را جلب کند. مردم ایران در این لحظه، به تنهایی در موقعیت توقف سیاست جنگ افروزی باندهای بین المللی که به تخریب و آدم کشی عادت کرده اند، نیستند؛ گذشته از آن، احزاب سیاسی ایرانی، بعلت بیش از دو دهه کشتار مبارزین، در شرایط بسیار دشوار بسیج نیرو، برای براندازی فوری رژیم اسلامی هستند. نیروی مخرب قدرتهای حاکم بر ایران و جهان، میتواند خارج از اراده مردم، در مدتی کوتاه، جهنمی بدتر از عراق را بر سرنوشت مردم ایران، حاکم سازد.

ممانعت از اقدامات قدرتهای بین المللی برای برپایی یک جنگ ویرانگرانه دیگر، همچنین باید بخش مهمی از سیاست احزاب دموکراتیک در کردستان عراق، تلقی گردد. وقت آن است که رئیس جمهور عراق، آقای جلال طالبانی، همه امکانات سیاسی خود را بکار گرفته، شخصاً و با صراحت هرگونه تهاجم نظامی احتمالی به ایران را محکوم نموده، ایجاد محدودیتهای قانونی، علیه نقل و انتقالات نظامی ارتش آمریکا در عراق را، در دستور کار دولت قرار دهد. سکوت و بی تفاوتی دولت عراق میتواند به عنوان رضایت آن و بوِیژه به معنای توافق احزاب کردستانی در عراق و ایران، در قبال یک تهاجم نظامی به کشور تعبیر گشته، نتایج فاجعه باری برای مردم ایران بدنبال آورد.
*** *** ***
اکبر تک دهقان، 28 اسفند 1384- 19 مارس 2006
damawand58@yahoo.com www.j-shoraii.blogspot.com

!زنده باد اول ماه مه 1385 در ایران
:اتحاد و بسیج نیرو
!علیه جنایات رژیم اسلامی
!علیه تبهکاریهای سرمایه داران
!علیه تجاوز امپریالیستی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Sunday, March 19, 2006

! کارگر شرکت واحد ! عیدت مبارک


آزادی اعضاء هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد، کارگران مبارز و سازمانده، ابراهیم مددی، یعقوب سلیمی، منصور حیات غیبی،غلامرضا میرزایی و ابراهیم گوهری نوذری از زندان رژیم اسلامی، بر شما، خانواده ها و اعضای سندیکای پرتلاش کارگران شرکت واحد مبارک باد! این برای همه مدافعین و دوستداران جنبش کارگری، خبری خوش در آستانه سال نو است. رژیم پلید آخوند و بازاری و تیر خلاص زن، اگر قادر بود هیچیک از فعالین سندیکای شرکت واحد را آزاد نمی کرد. اما رژیم اسلامی هم، نظیر هر دارودسته ضد مردمی و سرکوبگر در تاریخ معاصر ایران، زیر فشار مبارزات و مقاومت توده های مردم، ناچار به عقب نشینی است.

شهامت کارگران و اعضاء هیئت مدیره سندیکا در اقدام به شروع اعتصاب روز 8 بهمن 84، بدون هیچ تردیدی یکی از نقاط عطف جنبش کارگری ایران است. کارگران شرکت واحد نه تنها اعتصاب اعلام شده خود را آغاز نمودند، بلکه سرکوب ددمنشانه مأموران رژیم و همه دشواریهای بعدی آن را هم به دوش کشیدند. این آن گامی بود که در تعیین سرنوشت قدرت سیاسی پس از رژیم جنایتکار اسلامی، نقشی جدی به نفع طبقه کارگر، از جمله کارگران شرکت واحد ایفا خواهد نمود. کارگران شرکت واحد، موقعیت سیاسی طبقه کارگر ایران را در جامعه، آشکارا بهبود بخشیده، این نیروی اجتماعی را بعنوان مردمی شجاع، قابل اعتماد، آگاه و قادر به اداره کشور، به سایر توده های مردم معرفی نمودند. کسی که از حداقلی از شعور سیاسی برخوردار باشد، بعد از قدرت نمایی کارگران شرکت واحد در روز 8 بهمن، دیگر قادر به انکار نقش تعیین کننده طبقه کارگر ایران در تحولات سیاسی آتی، نخواهد بود.

اعتصاب کارگران شرکت واحد در روز 8 بهمن، قادر به پیشروی نگشت؛ از آنجا که جامعه نتوانست از آن حمایت نموده و در مقابل تهاجم فوق تصور آدم کشان رژیم اسلامی، سدی ایجاد کند. جامعه، کارگران را تنها نگذاشت؛ بلکه سرکوب ضد انسانی رژیم ترور از دهه 60 به بعد، به توانایی های مبارزاتی مردم ایران به شدت لطمه زده، آنها را از امکانات حمایت از کارگران اعتصابی محروم ساخت. این قبل از همه به کشتار کارگران کمونیست و روشنفکران انقلابی، و نابودی تشکیلاتهای مبارز در داخل کشور، مربوط است.

اقدام کارگران در دست زدن به اعتصاب روز 8 بهمن 1384، با توسل رژیم اسلامی به توحش عریان، سرکوب شد؛ اما موجودیت سندیکای کارگران شرکت واحد بمثابه یک نهاد دموکراتیک- کارگری و تنها نهاد انتخابی در کشور، تثبیت گردید. مطمئناً تحکیم موقعیت سندیکای شرکت واحد برای کارگران این مؤسسه، که هنوز نبردهای بزرگی در پیش رو دارند، دارای اهمیتی انکار ناپذیر است. در آغاز سال جدید، این دست آورد بزرگ جنبش کارگری در سال گذشته را پاس داریم و آن را به پله پرشی برای پیروزیهای هرچه بیشتر، مبدل سازیم.
!بهاران خجسته باد
اکبر تک دهقان، 28 اسفند 1384- 19 مارس 2006
damawand58@yahoo.com www.j-shoraii.blogspot.com
*** *** ***

Friday, March 17, 2006

! پرستو به بازگشت، زد نغمه امید


!بهاران خجسته باد

سالی از تلاش و مبارزه، سالی از پیشروی و عقب نشینی، سالی از امیدها و آرزوها، به سر رسید. مردمی که به سختی و مقاومت عادت کرده اند، زیر بار عذاب ناشی از تحمل درنده خویی یک رژیم سراپا بربرمنش، از پای درنیامدند و به خانه های خود نرفتند. چنین مردمی مطمئناً شایسته آزادی و زندگی در جامعه ای در شأن بشریت پیشرو در این قرن هستند.

سال جدید نه فقط سال امیدها و استقامتهای طولانی تر، بلکه دوره کشمکشهای ارتجاعی تر دشمنان مردم، در رقابت برای سلطه بر سرنوشت کشور را بدنبال خواهد آورد. هر چه جامعه بر این خطر و نتایج هولناک ناشی از یک تهاجم امپریالیستی آگاه تر شود، بهمان میزان به ضرورت برچیدن این رژیم پلید، هر چه بیشتر پی خواهد برد. حکومت اسلامی نه فقط هیولایی است که 27 سال جز تبهکاری و جنایت از آن سر نزده است، بلکه آن نیروی مخوفی است که حتی از کشاندن کشور به پرتگاه دهشتناک یک جنگ هسته ای نیز، ابایی نخواهد داشت.

آغاز سال جدید باید یاد آوری قهرمانیهای جانباختگان مبارزات مردم ایران را، نه فقط به ارج گذاری بر مقاومت بزرگ آنان، بلکه به امر تجربه گیری از جسارت و انقلابی گری نسل پیشتاز انقلاب بهمن، ارتقاء دهد. مردمی که بپا میخیزند، مردمی که در مسیر رویارویی با خطرات بزرگتری گام مینهند، بیش از همیشه به تقویت و تحکیم روح مبارزه و فداکاری نیازمندند. انبوه جانباختگانی که انقلاب بهمن را آغاز نموده و با تمام توان، تا آخرین لحظه حیات خود، آن را ادامه دادند، به این منش و کاراکتر پیشرو ترین انسانهای تاریخ بشر، مسلح بودند. زندگی آنها، آکنده از شجاعت تسلیم نشدن به ستمگری و سلطه این رژیم جنایتکار، و بیان عالی ترین خصائلی بود که برای انسان امروزی قابل تصور است.
*** *** ***
وبلاگ جمهوری شورایی، 26 اسفند 1384 - 17 مارس 2006
damawand58@yahoo.com www.j-shoraii.blogspot.com


Wednesday, March 15, 2006

تشدید تهدیدهای جنگ طلبانه


با ارجاع پرونده هسته ای رژیم اسلامی به شورای امنیت سازمان ملل، تهدیدهای علنی طرفین تخاصم به شروع یک جنگ ارتجاعی و فوق العاده مخرب، اوج گرفته است. قدرتهای غربی، رسانه ها و مفسرین وابسته به آنها، مکرراً به موضوع تهاجم نظامی به مراکز هسته ای رژیم پرداخته، فضای ترس و ارعاب حاکم بر کشور را، دامن می زنند. رژیم جنایتکار اسلامی، بدون حمایت قدرتهای امپریالیستی استقرار نمی یافت؛ و بدون پشتیبانی غرب قادر به ارتکاب اینهمه ددمنشی و تبهکاری نمی گشت. این دو نیروی ارتجاعی هم اینک با تشدید رقابتهای میان خود، اینبار مردم ستمدیده ایران را به جنگ و ویرانی تمام عیار، فروپاشی شیرازه کشور و اضمحلال کامل شرایط اولیه زندگی، تهدید میکنند. دخالتهای امپریالیستی، حتی دخالتهای سیاسی آن برای حذف رژیم اسلامی، به زیان مردم و فاجعه بار خواهد بود. هر تصمیم بین المللی در برخورد به رژیم اسلامی، باید از اهداف قدرتهای جهانی و منطقه ای مجزا گشته، از طریق مجمع عمومی سازمان ملل و نه از سوی شورای امنیت این سازمان، اتخاذ گردد. اینکه ایجاد برخی محدودیت ها برای سران پلید رژیم اسلامی، ممکن است اقدامات ضد انسانی آن را در ایران و منطقه بنوعی کنترل کند، نباید به وسیله ای در دست قدرتهای سلطه گر جهانی، برای تحقق اهداف ضد مردمی آنها بدل شود. دولت آمریکا، هم اینک خود را در مناسب ترین شرایط طی 27 سال اخیر، برای عقب راندن حریفان اروپایی و آسیایی از بازار ایران و تکمیل استراتژی کنونی خود در خلیج فارس می بیند. دولت آمریکا، نه فقط بدنبال خلاص شدن از شر متحد سابق خود، رژیم اسلامی است، بلکه به این بهانه و بویژه، بدنبال تضمین غارت منابع انرژی منطقه، و جایگزینی حریفان نیرومند خود، در شرایط بهم ریختگی پس از پایان جنگ سرد است؛ از این رو با شدت و حرارت، بر طبل تشدید تخاصمات میکوبد. در این میان دولتهای فرانسه و انگلستان نیز برای حفظ موقعیت کنونی و عقب نماندن از تقسیم خوان یغمای پس از رژیم اسلامی، مواضع گذشته خود را رها ساخته، با تهدیدات جنگ طلبانه سرکرده راهزنان بین المللی، همراه گشته اند.

در همین حال رژیم اسلامی، همانگونه که هدف آن از بحران آفرینی است، هر چه بیشتر بر دامنه اقدامات سرکوبگرانه علیه مردم می افزاید. آغاز دوباره اعدام زندانیان سیاسی، بازداشتهای وسیع کارگران و فعالین فرهنگی- اجتماعی، بویژه اخراج گروه وسیعی از کارگران مبارز شرکت واحد و دهها مورد تجاوز روزمره به بدیهی ترین حقوق شهروندی، بر این حقیقت گواهی می دهند. مردم ایران به معنی واقعی کلمه در دشوارترین شرایط در مبارزه با رژیم اسلامی و حفظ خود در برابر خطر وقوع یک جنگ خارجی قرار گرفته، آشکارا به گروگان باندهای جنایتکار در کشور و جهان تبدیل شده اند.

شرایط غیر قابل پیش بینی کنونی در عین حال وظایف سنگینی را بر دوش کارگران کمونیست و روشنفکران انقلابی، بویژه گرایش نزدیک به طیف سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اقلیت، در داخل کشور قرار میدهد. این نیروی اجتماعی بزرگ و پرتجربه، باید به امر سازماندهی مستقل توده های مردم، حد اقل آماده سازی بخشهای فعال جامعه، اهمیت لازم را قائل شود. عدم حضور توده های متشکل و مستقل از رژیم اسلامی، در محلات و محیطهای کار، دست قدرتهای ارتجاعی حاکم در کشور و جهان را برای دور زدن مردم و کشاندن کشور به مرز جنگ و نابودی، باز میگذارد. کافی است گرگهای درنده ای که هم اکنون به یکدیگر چنگ و دندان نشان می دهند، به جان هم بیفتند؛ در این صورت بسرعت دینامیزم تشدید بحران در کشوری که به یک بشکه باروت شبیه است، آزاد می شود؛ کنترل آن دیگر کار مردم، حتی مردمی که فداکاری کنند، نیست. بویژه اینکه، در شرایط کنونی دهها گروه وابسته به رژیم کنونی و یا رژیم سابق، سازمان مجاهدین و دسته جات ارتجاعی- قومی، برای تکه پاره کردن مخالفین خود و کشور، روزشماری میکنند. فرصت کم باقی مانده برای جناح مالی- نظامی در آمریکا که در رأس دستگاه دولتی قرار دارد، همچنین گامهای شتابان رژیم اسلامی برای دستیابی به سلاح هسته ای، این خطر را دوچندان نموده است. موقعیت جنگی در عراق و افغانستان، بخشی از زندگی روزمره در جهان گردیده، عادت کردن مردم به تهاجمات نظامی را موجب شده است. در کنار آن تشدید رقابتهای آمریکا، اروپا، چین و روسیه، به پیچیده گی شرایط کنونی افزوده، کشور را به گره گاه تضادهای امپریالیستی، مبدل ساخته است.

جامعه ایران باید بمثابه یک نیروی مستقل، از خود دفاع کند؛ هیچ سطحی از دخالت قدرتهای جهانی و منطقه ای، نقشی مثبت در این روند ایفا نخواهد کرد. آنها که خود را در کنار اعتراضات دانشجویی معرفی کرده، در سنای آمریکا بدنبال جلب حمایت نماینده گان باندهای امپریالیستی هستند، چه بسا ناخواسته به دشوار شدن شرایط کشور کمک نموده، به تقویت نقش قدرتهای سلطه گر در تحولات سیاسی جاری، اقدام میکنند. کسی که دخالت امپریالیسم آمریکا در شئونات مردم ایران را مفید میداند، باید نتیجه این سیاست در سرنوشت مردم عراق را، برای مخاطبین خود توضیح دهد. مردم ایران که خود تاکنون چندین انقلاب و جنبشهای اعتراضی بزرگ را پشت سر گذارده اند، مطمئناً در موقعیت سرنگونی این رژیم فاشیستی و استقرار یک نظام دموکراتیک هستند. دخالت قدرتهای امپریالیستی در شرایط کنونی، بسیار بیش از دوره های قبل در تاریخ معاصر ایران، به زیان کشور تمام شده، به سلب کامل حق توده های مردم در تعیین سرنوشت خویش، منجر میگردد.
***
*** ***
damawand58@yahoo.com www.j-shoraii.blogspot.com
اکبر تک دهقان، 24 اسفند 1384- 15 مارس 2006
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
!زنده باد اول ماه مه 1385 در ایران
:اتحاد و بسیج نیرو
!علیه جنایات رژیم اسلامی
!علیه تبهکاریهای سرمایه داران
!علیه تجاوز امپریالیستی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Tuesday, March 07, 2006

! حکومت اسلامی، یعنی ضدیت با زنان

رژیم اسلامی در ایران، تجسم ارتجاعی ترین و ضد انسانی ترین نوع برخورد به حقوق زنان در تاریخ معاصر ایران و بخش اعظم جهان است. حکومت اسلامی کنونی، اساساً چیزی جز ضدیت سازمانیافته و دولتی علیه زنان نیست. مذهب بمثابه بیان سلطه مرد در خانواده و قدرت بیرحمانه دولت طبقاتی در جامعه، در اسلام بویژه، به غیر انسانی ترین شکل، به اعمال تبعیض نفرت انگیز و بربرمنشانه علیه زنان مبدل میشود. مبارزه برای سرنگونی رژیم ترور اسلامی در عین حال، مبارزه با همه اشکال ستمگری علیه زنان، نه فقط در ایران، بلکه در سراسر جهان است.

هشتم مارس، روز جهانی زن و روز مبارزه برای برابر حقوقی همه انسانها است؛ آن را پاس بداریم و مبارزه برای سرنگونی دشمن اصلی حقوق زنان، رژیم جنایتکار اسلامی را تشدید کنیم.
*** *** ***
damawand58@yahoo.com www.j-shoraii.blogspot.com
اکبر تک دهقان، 16 اسفند 1384- 7 مارس 2006

ما و رئیس جمهور جلال طالبانی


اینکه بعضی از سازمانهای سیاسی مبارز ایرانی مواضعی غیردوستانه، حتی تحقیرآمیز نسبت به رئیس جمهور عراق آقای جلال طالبانی اتخاذ میکنند، قابل درک نیست. مبارز خوشنام و دوست سازمانهای سیاسی و مردم ایران جلال طالبانی، آنهم در شرایطی بسیار سخت، چه اقداماتی باید انجام دهد و چه مواضعی باید اتخاذ کند، که تاکنون از آن طفره رفته است؟ از این گذشته، احزاب ایرانی چه سندی مبنی بر اقدامات " قومی" و یا "ناسیونالیستی" جلال طالبانی میتوانند ارائه دهند، که سیاستهای دموکراتیک او را زیر سوال ببرند؟ رئیس جمهور عراق در شرایط بسیار پیچیده ای، بنماینده گی از سوی جنبش دموکراتیک کردستان، مسئولیت سیاسی در کشوری تحت اشغال را بعهده گرفته اند. آیا عدم پذیرش چنین تعهدی، میتوانست شرایط بهتری را برای مردم عراق تضمین کند؟ سازمانهای سیاسی ایرانی بویژه چپ، چه دلایل جدی علیه مسئولیت پذیری شجاعانه او در قبال سرنوشت میلیونها نفر از مردم عراق دارند؟ جلال طالبانی یک مبارز دموکرات و مدافع منافع و زندگی صلح آمیز مردم عراق و ایران، و مخالف جدی جنگ و درگیریهای خشونت بار میان دسته جات کنونی در عراق است. آیا فردی شایسته تر و تواناتر از او در عراق امروز وجود داشت؟ و آیا همه ما، او را کم و بیش، نمی شناسیم؟ جلال طالبانی در هیچ اظهار نظری، از کشمکشهای قومی و یا ناسیونالیستی، نه در عراق و نه در ایران، حمایت نکرده است؛ بر عکس، او همواره بر زندگی متمدنانه و مسالمت آمیز ملل مختلف، تأکید نموده است. براستی دلیل بدبینی برخی سازمانهای چپ ایرانی نسبت به او چیست؟ ما چه دلیلی داریم که از ریاست جمهوری او در کشوری در همسایگی خود، نگران باشیم؟ آیا او بهترین سیاستمدار در کشوری همسایه مردم ایران، در شرایط فوق العاده حساس کنونی نیست؟ یک مقایسه ساده میان رئیس جمهورعراق و رؤسای جمهور در کشورهای پاکستان، ترکیه، افغانستان، حکام کشورهای عربی و حتی کشورهای ظاهراً اروپایی قفقاز و آسیای مرکزی، این واقعیت را روشن میکند؛ در احترام به مردم کردستان، از مقایسه او با جانوری نظیر احمدی نژاد، پرهیز کنیم. اگر جلال طالبانی، حاضر به پذیرش مسئولیت ریاست جمهوری در عراق گسیخته، طعمه قدرتهای امپریالیستی و گروگان باندهای جنایتکار نمی گشت، ما بعنوان فعالین و سازمانهای سیاسی چپ ایرانی، حتماً باید او را به قبول این مسئولیت تشویق مینمودیم.

آقای طالبانی هرگز از حمله نظامی به ایران، صحبت و پشتیبانی نکرده است. آیا این موضوع برای مردم و سازمانهای سیاسی ایرانی اهمیت ندارد؟ او در کشوری در همسایگی ایران مهمترین مسئولیت سیاسی را بعهده دارد، که بدون توافق آن، حمله نظامی ارتشهای امپریالیستی به ایران، بسیار مشکل است. از این رو، سازمانهای سیاسی ایرانی نمی توانند، دراساس روشی خصمانه، حداقل در این مورد بسیار سرنوشت ساز، نسبت به رئیس جمهور عراق، در پیش بگیرند.

برخی فعالین سابق و یا کنونی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اقلیت، مواضعی نسبت به اتحادیه میهنی کردستان عراق و شخص جلال طالبانی اتخاذ نموده اند، که در چهارچوب استانداردهای شناخته شده فدایی قرار ندارند. جریان فدایی ( اقلیت) نمیتواند دارای مواضعی غیردوستانه نسبت به اتحادیه میهنی کردستان عراق بوده، بطریق اولی، نباید علیه سیاستهای آن، در بازسازی دموکراتیک جامعه عراق برخورد کند. اتحادیه میهنی کردستان عراق، در دوران تشکیل و فعالیت آن، برای دموکراتیزاسیون جامعه عراق، توسعه اقتصادی- اجتماعی کردستان و حل دموکراتیک مسئله ملی، دوستی و مناسبات صلح آمیز با مردم ایران تأکید نموده است؛ همچنین نظیر همه احزاب دیگر نیز، اشتباهات خود را، در برخورد به حقوق دموکراتیک مردم و مناسبات با سازمانهای سیاسی دیگر داشته است. چپ ایرانی، دلیلی بر تجدید نظر در قضاوت پیرامون این حقیقت ندارد. فعالین سیاسی ایرانی، بویژه مبارزین چپ، همواره به مردم کردستان و قهرمانیهای پیشمرگان آن، همچنین در عراق، مدیون هستند. از این رو پشتیبانی از تلاشهای اتحادیه میهنی کردستان، برای ایجاد صلح و ثبات در عراق، نه فقط قابل انتظار، بلکه ضروری است.
* * *
توضیح: این مطلب در مقایسه با متن اولیه در وبلاگ جمهوری شورایی اندکی تکمیل، و این تغییر در نسخه منتشره از سوی سایتهای اینترنتی نیز وارد گردیده است. این متن با همان تاریخ قدیم در این وبلاگ نیز منتشر میگردد.
damawand58@yahoo.com www.j-shoraii.blogspot.com
اکبر تک دهقان، 16 اسفند 2006- 7 مارس 2006
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
!زنده باد اول ماه مه 1385 در ایران
:اتحاد و بسیج نیرو
!علیه جنایات رژیم اسلامی
!علیه تبهکاریهای سرمایه داران
!علیه تجاوز امپریالیستی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Monday, March 06, 2006

پیرامون افزایش نرخ بهره بانکی در اروپا


دوم مارس 2006 - 11 اسفند 1384: بنا به اعلام مدیر اجرایی بانک مرکزی اروپا، تصمیم به افزایش اخیر نرخ بهره بانکی، بدلیل چشم انداز بهبود رشد اقتصادی در اروپا، اتخاذ شده است. از دید مانفرد وبر، سطح نرخ بهره بانکی سابق، به شرایط پیش بینی احتمال رکود اقتصادی مربوط بوده، برای دوره کنونی ضروری نیست. به گفته او اما باید به این امر توجه کرد، که رشد اقتصادی در اروپا همچنان نظیر گذشته، به آرامی صورت گرفته و افزایش قیمتها برای مصرف کننده گان، ناچیز است. از این رو بانک مرکزی اروپا قادر است، پس از افزایش نرخ بهره که در دو نوبت صورت گرفت، بدون نگرانیهای بعدی در این مورد، منتظر بماند.

مدیر اجرایی بانک مرکزی اروپا همچنین، به عدم افزایش جدی قیمتها، علیرغم گرانتر شدن مواد اولیه و نیز کاهش ارزش یورو در مقابل دلار اشاره کرده افزود، هنوز علائمی از تأثیرات بعدی تغییرات فوق نیز، ظاهر نشده است. بگفته منبع بالا اگر افزایش چشمگیر قیمت نفت تکرار نشود، و افزایش دستمزدها در اروپا متعادل مانده، بر قیمتها فشار نیاورند، در اینصورت از اواسط سال جاری، نرخ تورم در کشورهای اروپایی، بازهم در سطحی پایین تر از هدف تعیین شده، قرار خواهد گرفت.

بنا به نظر مدیر بانک مرکزی اروپا، برای حفظ نرخ پایین بهره بانکی، ضروری است که سطح دستمزدها، از حد متعادل فراتر نروند؛ تا از این طریق امکانات اشتغال بیشتر ایجاد نموده، قدرت خرید مصرف کننده گان را افزایش داد.
*** *** ***
منبع خبر: سایت خبری اتحادیه صاحبان بانکهای آلمان
تاریخ برداشت خبر: 5 مارس 2006- 14 اسفند 1384
ترجمه از: وبلاگ جمهوری شورایی
در ترجمه، نزدیک سازی روال بیان به متنهای رایج فارسی، رعایت شده است.
:منابع و نامها
Mit weiteren Zinsschritten warten
www.bankenverband.de
Manfred Weber
ـــــــــــــ
محتوای مطلب بالا، منعکس کننده دیدگاههای سیاسی این وبلاگ نیست. این خبر بدون تغییر و تفسیر، ترجمه و نقل میشود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Sunday, March 05, 2006

مذاکرات هسته ای، بی نتیجه ماند

براساس گزارش خبرگزاری آلمان، مذاکرات مربوط به برنامه هسته ای رژیم اسلامی در روز جمعه 3 مارس، بدون دستیابی به نتیجه ای به پایان رسید. در این دیدار دو ساعته در وین، پایتخت اتریش، وزرای امور خارجه آلمان و فرانسه، با نماینده اعزامی رژیم اسلامی علی لاریجانی، به گفتگو نشستند. موضع رژیم اسلامی در این گفتگو، همچنان تأکید بر انجام فرآیند غنی سازی اورانیوم در ایران، عنوان شد.

هیئت نماینده گی رژیم بدون هیچگونه موضع گیری، محل انجام مذاکرات را ترک کرد. وزیر امور خارجه آلمان اما همچنان بر آماده گی اروپا بر ادامه مذاکرات با رژیم اسلامی، تأکید نمود. همچنین سخنگوی وزارت امور خارجه آلمان در برلین، از ارائه یک نتیجه گیری" بدبینانه "، خودداری کرد. از نظر دولت آلمان، مذاکرات روز جمعه "سازنده" محسوب شده، و "شاید " تا برگذاری نشست سازمان جهانی انرژی هسته ای در روز دوشنبه 6 مارس، به نزدیکی میان طرفین منجر شود. به این ترتیب دولت آلمان بر سیاست خود در عدم اتخاذ یک موضع سازش ناپذیر، باقی میماند. از این طریق باید از دادن بهانه به دست رژیم اسلامی برای کنار کشیدن از مذاکرات پرهیز شود. بگفته سخنگوی وزارت خارجه آلمان، " در چهار چوب کنونی"، امکان توافق میان طرفین، وجود نداشته است. این در عین حال به این معنی است که پس از آغاز دخالت شورای امنیت سازمان ملل نیز، باز هم جستجوی راههای سیاسی برای حل کشمکشهای طرفین، ادامه خواهد یافت.
*** *** ***
منبع خبر: سایت خبری فرانکفورتر روند شاو- روزنامه آلمانی، فرانکفورت
تاریخ برداشت خبر: 5 مارس 2006 – 14 اسفند 1384
ترجمه از: وبلاگ جمهوری شورایی
در ترجمه، نزدیک سازی روال بیان به متنهای رایج فارسی، رعایت شده است
:منابع و نامها
www.frankfurterrundschau.de
Teheran bleibt hart
ـــــــــــــــــــــــ
محتوای مطلب بالا، منعکس کننده دیدگاههای سیاسی این وبلاگ نیست. این خبر بدون تغییر و تفسیر، ترجمه و نقل میشود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ