Tuesday, July 31, 2007

اطلاع به بازدید کننده گان



! بازدید کننده گرامی

وبلاگ " کاپیتال" به روز شد. در صورت علاقمندی، توجه شما را به مطالعه مطلبی در نشانی زیر، پیرامون موضوع کار این وبلاگ تحت عنوان " پاراگراف 24 از پی گفتار بر چاپ دوم جلد اول کاپیتال، اثر کارل مارکس"، جلب میکنم.

http://kapital.blogfa.com/post-45.aspx

اطلاع به بازدید کننده گان


! بازدید کننده گرامی

وبلاگ " دموکراسی اقتصادی" به روز شد. در صورت علاقمندی، توجه شما را به مطالعه ترجمه و بحثی تحت عنوان " کارتل سازی از سوی کنسرنهای گاز"، در نشانی زیر جلب میکنم:

Monday, July 23, 2007

! ضدیت با دیکتاتوری، خلاقیت روشنگرانه و تیزبینی سیاسی


از مرگ احمد شاملو، شاعر بزرگ و مبارز راه آرمانهای بشردوستانه، 7 سال دیگر سپری گشت. او بدون تردید به ارزشمندترین چهره های فرهنگی- سیاسی جامعه ایران در تاریخ معاصر آن تعلق داشته، خلاقیتهای ماندگار او، ادبیات و فرهنگ انسانی را در این کشور، در همه عرصه ها تحت تأثیر قرار داد. احمد شاملو، هر چه که در توان داشت، در روشنگری و ترویج ارزشهای انسانی، در شرایط بسیار دشوار و غیرقابل تحمل سلطه گری رژیمهای جنایتکار انجام داد. گرامیداشت یاد و خاطره شاملو، ارج گذاری بر هنر پیشرو و متعهد است که هم امروز نیز در کنار آزادی مردم قرار دارد.

بمناسبت سالگرد خاموشی احمد شاملو، متن زیر از سایت " ادبیات و فرهنگ"، مروج هنر و ادبیات معترض و قدیم ترین سایت ادبی ایرانی در خارج، انتخاب شده است. در این یادنامه، سردبیر سایت، شاعر، نویسنده و مترجم پرتلاش و حساس نسبت به سرنوشت مردم و کشور، همکار و دوست احمد شاملو، آقای میرزا آقا عسگری( مانی )، ضمن نگارش خاطره ای نقل نشده از احمد شاملو، به سازش ناپذیری او با نظم ارتجاعی حاکم و محتوای اجتماعی فعالیت ادبی شاملو پرداخته، مینویسد:

" بزرگی شاملو، تنها به خاطر نیرومندی شعر و سخنش نبود، به خاطر نیرومندی نگاه و اندیشه ی جاری اش در آنها بود. جان و اندیشه ی شاملو آتشگاهی از اعتراض و انتقاد به دیکتاتورها بود."

در مقاله آقای مانی، نه فقط توانایی و خلاقیت هنری شاملو، بلکه تیزبینی سیاسی او نیز، بویژه در درک نقش مخرب انشعاب بزرگ در سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در سال 1359 روشن تر میگردد. نویسنده توانا احمد شاملو، بدرستی بر توطئه گری حزب توده برای تلاشی سازمان فدایی و سرنوشت سیاسی هولناک جامعه پس از این انشعاب نابود کننده، اشاره میکند
درحالیکه درست در همین مقطع، اکثریت سازمانهای چپ، برای وقوع انشعاب در سازمان فدایی روزشماری و آن را بدلیل مبارزه انقلابی علیه رژیم سلطنتی نفرین کرده، اعتماد بنفس و انگیزه مبارزاتی هوادران جوان و کم تجربه آن را مورد تهاجم قرار داده، تخریب میکردند. این محافل بی اعتناء به سرنوشت جامعه، فروپاشی سازمانی را که با تلاشی بزرگ، جنبش کمونیستی و آزادیخواهانه را، پس از شکست سال 32 احیاء کرده، فضای فعالیت سیاسی برای کمونیستها را بسیار مساعد ساخته بود، گام اصلی برای تبدیل شدن خود به " حزب طبقه کارگر!؟" میدیدند. نتیجه اینکه هم اینک حداقل 10 " حزب طبقه کارگر!!!" و چندین جریان در حال " تدارک " برای تبدیل شدن به حزب " طبقه کارگر" وجود دارند، اما هنوز قاتلین دهها هزار زندانی سیاسی، رئیس جمهور و وزیر، و مقابل چشمان همه جهان، مردم را در خیابان و بیابان به دار میکشند و سنگسار میکنند.

تجربه 28 سال پس از این فاجعه سیاسی نشان داد، که شاملو در تشخیص روند حوادث سیاسی مهلک پس از انشعاب در سازمان فدایی، نظیر یک مبارز حرفه ای و پرتجربه و بمراتب بیش از همه جریانات ضد فدایی، صاحب درک سیاسی دقیق، دلسوزی و احساس مسئولیت اجتماعی بود.

مقدمه بالا از وبلاگ جمهوری شورایی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع مقاله زیر: سایت ادبیات و فرهنگ
1 مرداد 1386- 23 ژوئیه 2007
http://www.mani-poesie.de/
(میرزاآقا عسگری( مانی
mani-asgari@gmx.de
!احمد شاملو کجا، اینها کجا؟
در یک بعد از ظهر بهاری درسال ۱۳۵۹، به دیدار شاملو رفته بودم. دیدار دوم من با او بود. آن هم پس از آنکه شماری از شعرهای من
را در «کتاب جمعه» اش منتشر کرده بود و یکجا هم در همان جا نوشته بود:
احمد شاملو: ... من خود پیش از آنکه فی المثل شعری از میرزاآقاعسگری در کتاب جمعه به چاپ برسانم، نام او را نشنیده بودم و تا کنون نیز او را ندیده ام. و همین جا بگویم که اکنون او برای من امید فردای شعر ایران است.

کتاب شعر. احمد شاملو. گردآوری هیوا مسیح. انتشارات قصیده سرا تهران.چاپ اول. سال ۱۳۸۴. ص. ۱۳۱. نقل از هفته نامه‌ی «کتاب جمعه» سال ۱۳۵۸

از آن پس هم در سال ۱۳۶۳ به هنگامی که در تهران مخفی بودم و قرار بود چند روز بعد ایران را ترک کنم، باردیگر برای بدرود به دیدارش رفتم. بار آخر در ارلانگن آلمان و در جریان اینترلیت او را دیدم. دیدار مشترکی بود با او و عزیز نسین در سالن هتلی که آنها در آن اقامت داشتند.

در هر چهار دیداری که با شاملو داشتم، ادبیات و سیاست محور گفتگوها بود. در آن بعد از ظهر بهاری،شاملو که ذهنی کنجکاو داشت، جویای نگاه من – که جوانسال بودم – در باره ی دگرگونی های سیاسی بود. اما من دوستتر می داشتم او در باره ی آنچه می بیند و می داند سخن بگوید. در آن زمان ،سازمان چریکهای فدائی خلق دچار انشعاب شده بود. من که بدرستی نمی دانستم پشت پرده ی قضایا چه می گذرد، از درستی راه اکثریت سخن گفتم و شاملو که زیر و بم جریانات سیاسی ایران را از چند دهه پیشتر به خوبی می شناخت، ضمن جانبداری بسیار کمرنگ از جریان اقلیت، بر این باور بود که با آن انشعاب، یکی از امیدهای مقاومت در برابر حکومت نوپای جمهوری اسلامی از دست رفت. او معتقد بود که پشت پرده ی این انشعاب، حزب توده قرار دارد. حزبی که شاملو آن را «حزب بوجارهای لنجان» می نامید. من ربطی میان اکثریت و حزب توده نمی دیدم. شاملو استدلال می کرد که حزب توده با مصادره ی بخش عمده ی سازمان فدائی، یارگیری گسترده ای کرده است. نیروهای جوان این سازمان را به ابزار نیات حزبی اش تبدیل خواهد کرد. زمینه های متلاشی شدن اقلیت را فراهم خواهد ساخت و همه ی اینها در خدمت خمینی و حکومتش خواهد بود. «خواهی دید که بزودی حمام خون در این مملکت به راه خواهد افتاد.»

آنگاه بحث به ادبیات حزبی و دولتی کشیده شد. شاملو که به شوروی کمونیستی بشدت بدبین بود، نمونه هائی از قربانیان ادبیات دولتی در آن کشور را برایم برشمرد. «ببینید آقای عسگری! دیکتاتوری ها، هم نویسندگان و شاعران وابسته و طرفدار خودشان را می کشند، وهم نویسندگان و شاعران مخالف خود را. دسته ی اول را قربانی مطامع سیاسی- تبلیغاتی حکومت می کنند و موجب مرگ ادبی آنها در میان مردم می شوند، دسته ی دوم را هم با نام ضدانقلاب و خائنین به ملت، سربه نیست می کنند. نزدیک شدن به اینگونه حکومتها، مساوی است با مرگ ادبی و تاریخی شاعر و نویسنده.» (نقل به مضمون)

شاملو گرایش و باوری عمیق به ادبیات اعتراضی و متعهد داشت. اعتراض او به دیکتاتوری و دین سالاری در بیشتر سروده ها و نوشته های او، پیش و پس از انقلاب ۱۳۵۷ ، نمودی آشکار داشت. او حتا به توده ها هم باج نمی داد. (ای یاوه یاوه یاوه خلایق، مستید و گنگ، یا به تظاهر، تزویر میکنید؟!) گرایش فکری شاملو به چپ و سوسیالیسم، به معنای چشم پوشی اش از استقلال فکری و سیاسی نبود. جریان زندگی و شعر او نشان داد که او همواره شاعری معترض، سیاسی و مستقل باقی ماند. او در اوج قدرت نمائی خمینی و حکومتش، خطاب به او نوشت (من عدوی تو نیستم، انکار توام!) شاملو که یکی ازسنگین ترین وزنه های ادبی و فرهنگی ایران در بیست سال نخستین پس از فتنه ی ۱۳۵۷ بود، هرگز به این حکومت نزدیک نشد، به آن باج نداد، در برابر آن سکوت نکرد. با این حکومت وارد معامله ی آشکار و نهان ادبی یا سیاسی نشد.

بزرگی شاملو، تنها به خاطر نیرومندی شعر و سخنش نبود، به خاطر نیرومندی نگاه و اندیشه ی جاری اش در آنها بود. جان و اندیشه ی شاملو آتشگاهی از اعتراض و انتقاد به دیکتاتورها بود. آتشگاهی که بنیانهای ایدئولوژیک ، سیاسی و اجتماعی دیکتاتورهای دینی و غیردینی را به چالش می گرفت. او آشکارا سخن می گفت. او آشکارا اعتراض می کرد. او آشکارا نظر می داد. او خود ابراهیمی بود در آتش.

احمدشاملوحزب نداشت، سازمان نداشت، دولت و حکومتی را پشتیبان خود نداشت، دار و دسته ی ادبی نداشت، سرمایه و ثروت نداشت، تنها چیزی که داشت، و به فراوانی هم داشت، شرافت اجتماعی و وجدان ادبی بود. زبانی سرخ بود و سری سبز، کلامی گویا و تیز و پرخاشگر.

و اکنون می توان پرسید: احمد شاملو کجا و نویسندگانی که به خدمت حکومت دین مداران و دین فروشان، به خدمت حکومت آدمکشان درآمده اند کجا؟ او کجا و«شاعران و نویسندگان» دم فروبسته، مصلحت اندیش و ابن الوقت کجا؟ او کجا و «شاعران و نویسندگان» خارج نشینی که به پایبوسی آخوندها سفر می کنند کجا؟ «شاعران و نویسندگان»ی که دیگر حتا از واژه ی «تبعیدی» که تا دیروز نان آن را می خوردند چنان بیزارند که این واژه را نوعی اتهام سیاسی علیه خود تلقی می کنند. اینان اکنون خود را «مهاجر»، و آنچه را که می نویسند «ادبیات مهاجرت» می نامند. (همان واژگانی که نویسندگان دولتی در ایران برای اینان و آثارشان بکار می برند و البته منظور هر دو طرف این است که این دسته از «شاعران و نویسندگان» نه تنها دیگر مشکلی با رژیم ندارند، نه تنها به راحتی به ایران سفر می کنند، بلکه آنچه را هم که می نویسند سرشت اعتراضی ندارد.)

براستی که شاملو کجا و این بوجارهای لنجان کجا؟! یادش گرامی باد.
۲۳ جولای ۲۰۰۷
***

Sunday, July 22, 2007

اطلاع به بازدید کنننده گان


! بازدید کننده گرامی

وبلاگ " بازسازی" به روز شد. در صورت علاقمندی، توجه شما را به مطلبی تحت عنوان " از تجزیه سازمان تا تجزیه کشور!" درنشانی زیر دعوت میکنم:
http://behkish.blogfa.com/post-36.aspx

ماشین سلاخی روزمره به کار افتاده است

اعدام یک زندانی به اتهام "برهم زدن امنیت"

در اصفهان دستگاه قضايی جمهوری اسلامی جوانی را در زندان مرکزی اصفهان بدار آویخت. وی اکبر اکبری نام داشت و 23 ساله بود. خبرگزاری حکومتی فارس ضمن اعلام این خبر نوشت "به لحاظ اهمیت موضوع پرونده، متهم به جرم برهم زدن امنیت، در دادگاه کیفری استان اصفهان شعبه 16 در کمتر از یکماه رسیدگی و حکم اعدام وی صادر شد."
---------------------------
اعدام 14 نفر در تهران و همدان

دستگاه قضایی رژیم اسلامی در ادامه سیاست خود مبنی بر ایجاد فضای رعب و وحشت در جامعه، روز یکشنبه 31 تیرماه 14 نفر را در شهرهای تهران و همدان اعدام کرد.

12 نفر از این افراد روز یکشنبه در زندان اوین تهران و 2 نفر دیگر در شهر همدان و در ملا عام اعدام شدند.
رژیم اسلامی ماه گذشته طرح سراسری را تحت عنوان مقابله با اراذل و اوباش آغاز کرد و صدها نفر را در شهرهای مختلف ایران دستگیر کرد و دستگاه قضایی رژیم نیز 4 نفر از دستگیرشدگان را اعدام و 20 نفر دیگر را به اعدام محکوم کرده است.

اقدامات سرکوبگرانه رژیم اسلامی در جهت تشدید فشار بر مردم ایران از جمله اجرای حکم سنگسار و اعدام با اعتراض گسترده و شدید نهادهای مدافع حقوق بشر در داخل و خارج ایران روبرو شده است.
منبع خبر:
http://www.payam.nu/2007/julyf/86-04-3111.htm
------------------------
اعدام ۱۶ نفر در تهران

Sun / 22 07 2007 / 11:35

دادستان عمومی و انقلاب تهران گفت: ۱۶ نفر از (به گفته وی) اراذل و اوباش دستگير شده مشهور تهران که مرتکب، تجاوز به عنف، شرارت و آدم ربايی شده بودند، اعدام شدند.

يکشنبه ۳۱ تير ۱۳۸۶
دادستان تهران در گفت و گو با فارس
:
خبرگزاری فارس: دادستان عمومی و انقلاب تهران گفت: ۱۶ نفر از اراذل و اوباش دستگير شده مشهور تهران که مرتکب، تجاوز به عنف، شرارت و آدم ربايی شده بودند، اعدام شدند.

سعيد مرتضوی در گفت و گو با خبرنگار اجتماعی فارس، افزود: ۱۲ نفر از اين اشرار، سحرگاه امروز در زندان اوين به دار مجازات آويخته شدند و حکم اعدام ۴ نفر ديگر نيز از آنها نيز هفته گذشته اجرا شده بود. وی گفت: کليه اراذل و اوباش اعدام شده مرتکب جرائمی مانند شرارت، زورگيری، تجاوز به عنف، ‌قمه‌کشی و آدم ربايی شده بودند. مرتضوی تصريح کرد: برای ۱۷ نفر ديگر از اراذل و اوباش نيز درخواست صدور حکم اعدام شده است. اخبار تکميلی متعاقبا ارسال می‌شود.

منبع خبر:
http://www.iran-emrooz.net/index.php?/news2/13620

- در خبر منبع دوم از بالا، به اعدام 2 نفر در همدان هم اشاره شده است. در هر دو منبع دوم و سوم از بالا، تعداد اعدام شده گان در تهران در دو نوبت و مجموعاً 16 نفر ذکر شده است.
-ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Friday, July 20, 2007

بازگشت دهه 60

رژیم اسلامی در تداوم سیاست تهاجم به حقوق اولیه مردم، به سیاست قتل عامهای دهه 60 بازگشته است. در این سالهای خون و جنایت، صرفاً مخالفت و اظهار نظر، به صدور حکم اعدام منجر میگردید. روشن است، استقرار رژیم احمدی نژاد و وزیرانی که از عوامل اصلی قتل عامهای دهها هزار زندانی سیاسی هستند، تماماً با تبدیل این هدف به سیاست اصلی رژیم اسلامی در شرایط کنونی صورت گرفته است. سرنوشت دو روزنامه نگار و مدافع حقوق شهروندی از شهرهای مریوان و سنندج و خطر اعدام جوانی 17 ساله، صرفاً بدلیل رابطه جنسی، و احتمال اعدام معترضین به گران شدن نرخ بنزین، شاهد بی چون و چرای این واقعیت تلخ است. نیروهای فعال دانشجویی در داخل، طی یکسال گذشته، از طریق مشغول شدن با بحثهای روشنفکران محفل باز خارجه نشین، انجام اختراعات " تئوریک" و نکته پراکنی در محل کامنتهای وبلاگها، وقت و انرژی خود و جامعه را تلف کردند. آنها بدلیل این سهل انگاری آشکار در پاسخ گویی به تعهدات خود، قادر به درک حساسیت اوضاع و ایجاد حداقل تشکل در صفوف خود هم نشده، امروز با بدترین شرایط سرکوب مواجه هستند.

در زیر اطلاعاتی پیرامون وضعیت زندانیان سیاسی عدنان حسن پور و هیوا بوتیمار در اختیار شما قرار میگیرد. منبع دریافت اطلاعات:
http://www.asre-nou.net/1386/tir/29/m-edam.html
---------------------------

انتقال عدنان حسن­پور و هیوا بوتیمار به سلولهای اطلاعات سنندج

فراخوان روزنامه نگاران ایتالیایی علیه حکم عدنان حسن پور

به گزارش رادیو فردا استفانو مارچللی بنيانگذار سازمان « اطلاع رسانی و دفاع از امنيت خبرنگاران » در بيانيه ای به صدور حکم اعدام برای عدنان حسن پور خبرنگار هفته نامه « آسو » و « هيوا بوتيمار، فعال حقوق بشری » اعتراض کرده است.

استفانو مارچللی که در گذشته بارها در رابطه با خبرنگاران ايرانی که در جمهوری اسلامی به زندان افتاده اند فعاليت های چشمگيری انجام داده است، نوشته است « با توجه به اينکه از آغاز سال جاری ميلادی تا کنون در جمهوری اسلامی ايران، به گفته سازمان عفو بين الملل، ۱۷۷ نفر اعدام شده اند، زمان آن رسيده است که نيروهای دموکرات و دولت های اروپايی سکوت را شکسته و به طور جدی در قبال دولت محمود احمدی نژاد اتخاذ موضع کنند و تجاوزهای روزانه اين حکومت به ابتدايی ترين حقوق انسانی، فردی و اجتماعی را به شدت محکوم سازند».

غرب به گفته بنيانگذار سازمان اطلاع رسانی و دفاع از امنيت خبرنگاران بايد « حمايت از اپوزيسيون ليبرال دموکرات در ايران را در دستور کار خود قرار دهد و دست از بازی های سياسی يا دولتی که هيچگونه ارزشی برای زندگی انسان ها قائل نيست بردارد».

در پی انتشار خبر محکوميت عدنان حسن پور و هيوا بوتيمار، سازمان اصل ۲۱ ، نهادی که بر مينای اصل ۲۱ قانون اساسی ايتاليا دفاع از آزادی بيان را در اين کشور عهده دار است نيز در همکاری با سازمان اطلاع رسانی و دفاع از امنيت خبرنگاران، در نظر دارد پارلمان ايتاليا را در اين رابطه فعال سازد.

سايت های اينترنتی بسياری از نهادهای صنفی خبرنگاران ایتالیا در اين ساعات سرگرم جمع آوری حمايت از فراخوان برای محکوميت حکم اعدام عدنان حسن پور و هيوا بوتيمار هستند.

انتقال عدنان حسن­پور و هیوا بوتیمار

به سلولهای اطلاعات سنندج

طبق آخرین گزارشات واصله عدنان حسن­پور و هیوا بوتیمار به اداره اطلاعات سنندج تحویل داده شده­اند نه به زندان مرکزی سنندج.

خانواده­های این دو فعال کرد در ارتباطی ضمن تائید این خبر اعلام کرده­اند که مأموران اطلاعات به آنها گفته بوده­اند که فرزندانشان از مریوان به زندان مرکزی سنندج منتقل شده­اند، اما اکنون مشخص شده است که آها تحت نظر مأمران امنیتی در سلولهای اداره اطلاعات به­سر می­برند.

« یک روزنامه نگار مریوانی به اعدام محکوم شد »

رادیو فردا: ليلا حسن پور، خواهر عدنان حسن پور روزنامه نگار مریوانی به راديو فردا گفت که روز دوشنبه مقام های زندان حکم اعدام برادرش را بدون حضور وکلايش، به وی ابلاغ کرده اند.

به گفته خانم حسن پور، برادر وی، عدنان حسن پور در تاريخ پنجم بهمن ماه سال گذشته در شهر مريوان بازداشت شد و مدت طولانی را در بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج و در سلول انفرادی گذراند.

آقای حسن پور که‌ عضو هیأت تحريريه هفته نامه توقيف شده « آسو » و روزنامه نگاری مستقل است، در فرودين ماه سال جاری به زندان عمومی مريوان انتقال يافته‌ و سپس اولين جلسه دادگاه او در تاريخ ۲۲ خرداد ماه تشکيل شده‌ و به اتهام اقدام عليه امنيت ملی به اعدام محکوم شده است.

ليلا حسن پور تاکيد کرد که خانواده اش، توسط مقام های دادگاه انقلاب اسلامی و وزارت اطلاعات شهرستان مريوان تهديد شده بودند که درباره دستگيری برادرش اطلاع رسانی نکنند.

ليلا حسن پور به راديو فردا گفت: « عدنان شش ماه پيش در منزلمان در مريوان دستگير شد. بعد از آن مادرم به دادگاه مراجعه کرد. آنها به مادرم گفته بودند حق نداريد درباره دستگيری عدنان با کسی صحبت کنيد، چرا که حکمش را سنگين تر خواهد کرد».

خانم حسن پور افزود: « متاسفانه سکوت هيچ فايده ای نداشت و به صدور حکم اعدام عدنان منجر شد و روز دوشنبه بيست و پنجم تيرماه بدون حضور وکلای او حکم اعدام را ابلاغ کردند .»

به گفته ليلا حسن پور، عدنان « تنها نان آور خانواده » است و به دليل بيماری قلبی مادرش قادر نبوده اند به وی خبر صدور حکم اعدام عدنان را بدهند.

خانم حسن پور درباره اتهامات عدنان حسن پور گفت: « جرم عدنان به جز روزنامه نگاری چيزی نيست. جرم او قلمش است .»

خانم حسن پور با ناعادلانه خواندن حکم برادرش از مجامع بين المللی و سازمان های حامی حقوق بشر خواست تا مانع از اجرای حکم برادرش شوند.

هنوز مقام های رسمی ایران درباره صدور حکم اعدام برای یک روزنامه نگار در کردستان، خبری منتشر نکرده اند.

« صدور حکم اعدام یک فعال مدنی »

همزمان برخی رسانه های محلی خبر از صدور حکم اعدام برای هيوا بوتيمار، یک فعال مدنی داده اند.

آقای بوتيمار مدتی طولانی را در بازداشتگاه ستاد خبری ۱۱۳ سنندج و سپس در زندان مريوان گذارنده است.

به گزارش اين رسانه ها، هيوا بوتيمار به اتهام ارتباط با گروه های مخالف نظام به اعدام محکوم شده است.

این خبر هنوز از سوی منابع نزدیک به این فعال مدنی یا مقام های رسمی، تایید نشده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Thursday, July 19, 2007

اطلاع به بازدید کننده گان

!بازدید کننده گرامی

وبلاگ کاپیتال به روز شد.

Wednesday, July 18, 2007

توضیح پیرامون امضاء بیانیه های اعتراضی

در روزهای اخیر دو بیانیه اعتراضی علیه اعمال فشارهای سرکوبگرانه نسبت به زندانی سیاسی و نماینده انجمن صنفی نانوایان شهر سقز، آقای محمود صالحی منتشر شده است. در دو بیانیه مذکور، امضاء این نگارنده نیز موجود است. هر دو متن بالا از سوی افراد و مجامع مستقل تهیه شده، اقدامی هر چند کم تأثیر، اما مثبت محسوب میگردد.

در همین حال، کمیته ها و مجامعی تشکیل شده، نامه نگاریها و تلاشهای دیگری نیز جریان داشته است. یکی از تلاشهای فوق، به مروجین تمایلات فرقه ای، سوء استفاده سیاسی، و توسل به روشهای فرصت طلبانه و ناسیونالیستی در برخورد به رنج و مقاومت محمود صالحی مربوط است؛ بوِیژه اینکه، جریان مبتکر آنها، جریانی ضد فدایی- یعنی ضد جنبشهای انقلابی در تاریخ معاصر ایران و جهان- بوده، در پراکنده گی نیروهای مبارز و دشوار ساختن فعالیت چپ انقلابی - نظیر ویرانگری حزب توده و " اکثریت "- از طریق تهاجم سیاسی، دروغ و تحریف و دسته بندیهای بوروکراتیک علیه آن نقش داشته است. برخورد این جریان به موضوع محمود صالحی، علیرغم جنجال و هیاهوی افراد آن در خارج از کشور، برخوردی غیرصادقانه بوده، از بیگانگی با جنبشهای سراسری، در تبعیت از تئوری مضحک " سرشناس" شدن*1، بطور خاص موازی سازی علیه مسئولین سندیکای کارگران شرکت واحد ناشی میشود. افراد جریان فوق و یا نزدیکان به آن، از یک طرف به اشکال گوناگون در پی تخریب چهره منصور اسانلو و تضعیف سندیکای کارگران شرکت واحد هستند، از سوی دیگر بشدت عصبی و هیستریک بدنبال ایجاد رقیبی برای او در " جنبش کارگری" خود هستند. این جریان از سالها پیش به همین شیوه، در تلاش برای کم اهمیت ساختن جنبشهای سراسری، و یا هم وزن جلوه دادن موقعیت یک انجمن صنفی در یک شهر کوچک، با تلاش بزرگ فعالین کارگری، دانشجویی، زنان و معلمان و نویسنده گان ضد سانسور در سراسر کشور است؛ سیاستی که بی شباهت به روش سازمان مجاهدین در رئیس جمهور تراشی برای مردم ایران نیست.

این افراد و محافل فرصت طلب، قبل از اینکه نسبت به وضعیت دردناک زندانی سیاسی محمود صالحی تفاهم و توجه ایجاد کنند، مخاطب خود را با تبلیغات ناسیونالیستی و غیرواقعی پیرامون " رهبر سرشناس جنبش کارگری ایران و جهان" و یا پیرامون موقعیت کردستان گمراه ساخته، برای جریان محلی خاصی دست به تبلیغات سیاسی زده، نسبت به جذب موضوع فوق در جامعه، دافعه ایجاد میکنند. محافل بین المللی و جریانات غیر ایرانی، براحتی به انگیزه ها و منافع پشت پرده این نوع تبلیغات ارزان و شوهای کودکانه پی برده، به یک حمایت جدی و مؤثر تمایل کمتری نشان خواهند داد. نه فقط در این مورد، بلکه در موارد متعدد دیگری، طیف سیاسی نامبرده، بیش از فعالیت واقعی و اعتماد برانگیز، به شوپردازیهای بیروح، تصنعی و ناشیانه روی آورده، به اعتبار کلام و ارزش فعالیت اپوزیسیون مبارز در خارج لطمه وارد می آورد.

اپوزیسیون چپ خارج از کشور، به دلیل عملکردهای فرقه ای محض محافلی از نوع بالا، فرصتهای بزرگی را برای ایجاد سدی علیه شدت گیری موج سرکوبگریهای اخیراز دست داد- شرایط غیرقابل تحمل زندانیان سیاسی، از جمله محمود صالحی، خود سند اثبات این مدعا است. تلاشهای سیاسی- فردی یا گروهی و در اشکال گوناگون- در داخل و خارج برای حفظ جان و آزادی زندانیان، و لغو احکام زندان و پیگرد علیه معترضین- مستقل از محل زندگی و وابستگی محلی- باید چندین برابر شود. این اما مانع از آن نمیشود، که فرصت طلبی و ریاکاری گروههایی که به رشد جریانات ضد مارکسیستی- حتی سلطنت طلبان- فعالانه کمک کرده، هم اینک نیز از شکنجه و مرگ تدریجی اسیر شده گان نان میخورند، ناگفته بماند؛ جریاناتی که نسبت به نیروی اصلی انقلاب بهمن- سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- به اشکال ارتجاعی خصومت ورزی غلطیده، در تضعیف صف مردم و ایجاد شرایط مناسب برای تثبیت رژیم ترور نقش ایفا کردند.
---------------------
توضیحات

*1- پس از آزادی ناصر زرافشان از زندان رژیم اسلامی، یکی از جریانات طیف کومه له- " کمونیسم کارگری"، ضمن انتشار اطلاعیه ای، به ناصر زرافشان مدال افتخار داد که: هم اکنون او به یک " چهره سرشناس" تبدیل شده است!! بیخبر از اینکه، ناصر زرافشان سالهاست که یک " چهره سرشناس" است! اما این موضوع برای زرافشان، که نه مروج ادعاهای بزرگ، و ارضاء کننده تمایلات عقب مانده از طریق خودستایی، بلکه یک مبارز جدی و دموکرات پیگیر است، هیچ ارزشی ندارد. او به این فکر نمیکند که " سرشناس" شود، بلکه به اینکه، کاری برای جامعه و قابل تحمل شدن زندگی برای خود انجام دهد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Sunday, July 15, 2007

تشدید وخامت جسمی محمود صالحی

محمود صالحی به حالت اغماء فرو رفت

طبق خبرهای رسیده از منابع کارگری در سنندج، در شب پنجشنبه 22/4/1386 محمود صالحی در زندان سنندج به حالت اغماء فرو می رود.

این گزارشات حاکیست که مسئولان بند با کمک دیگر زندانیان، او را که در بیهوشی به سر می برد به بهداری زندان منتقل می کنند و بعد از 6 ساعت، مسئولان زندان مجوز انتقال وی را به بیمارستان خارج از زندان صادر می کنند.

بدین ترتیب محمود صالحی در حال بیهوشی به بیمارستان توحید سنندج برده شده و مورد درمان قرار می گیرد. اما علیرغم توصیه پزشکان، در ساعت 9 صبح روز جمعه مجدداً به زندان سنندج رجعت داده می شود.

منبع خبر: سایت سلام دموکرات، یکشنبه 24 تیر 1386- 15 ژوئیه 2007
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Friday, July 13, 2007

تشکیل هیئت مؤسس سندیکای کاربران کامپیوتر


22 تیر 1386- 13 ژوئیه 2007

گروهی از شاغلین در رشته صنعتی- خدماتی کامپیوتر در کشور، دست به تأسیس هیئت مؤسس سندیکای کاربران کامپیوتر زده، شهروندان ذینفع در این بخش را به همکاری در پیشبرد امور آن، دعوت نموده اند. فراخوان دهنده گان، ضمن بر شمردن شرایط " غیرانسانی" حاکم بر وضعیت شاغلین این حرفه، که عمدتاً نیز از میان زنان و دختران جوان هستند، بر وجود " ظلم و بی عدالتی و سوءاستفاده های مختلف" در این صنف انگشت گذاشته، آن را دلیل تأسیس یک تشکل مستقل اعلام نموده اند. در توضیح هیئت مؤسس سندیکای نامبرده آمده است:

" بسياري از ایشان از آنجا كه اطلاعي از مسائل حقوقي و قوانين كارندارند؛ باشرايط بسيار تحقير آميز وغير انساني بدون بيمه و بدون قرارداد قانوني و با دستمزد بسيار پايين تر از حداقل دستمزد مصوب وزارت كار مشغول به كار مي شوند ".

از این رو، این گروه از مزد و حقوق بگیران، تحت فشارهای فزاینده معیشتی قرار داشته، چاره را در تشکل خویش و دفاع از حق برخورداری از یک زندگی انسانی از این طریق یافته اند. اطلاعیه هیئت مؤسس، کاربران مورد خطاب خود را عمدتاً منشی، تایپیست، برنامه نویس و یا اپراتور انواع نرم افزارهای موجود معرفی نموده اند.

آغاز تأسیس سندیکای کاربران کامپیوتر که خود را صریحاً یک " نهاد مدنی کارگری" نامیده، مطمئنناً گشودن بهترین و صحیح ترین راه تأمین خواسته های این بخش از شهروندان کشور است که نظیر کارگران، مداوماً به سقوط به شرایط برده گی سرمایه داران و رژیم سرکوبگر اسلامی تهدید میشوند. تشکلهای کارفرمایان بخشهای مختلف انفورماتیک و کامپیوتر، سالهاست که با حمایت رژیم اسلامی شکل گرفته، از قدرت مالی و حمایت سیاسی برای تاراج حاصل کار کارکنان زحمتکش و بی حقوق این صنف نفع میبرند. بدون شک یکی از علل عدم تأسیس سندیکای کاربران کامپیوتر تاکنون، همین ممانعت کارفرمایان و ادارات دولتی رژیم اسلامی از تلاشهای کاربران به این منظور بوده است.

عزم کاربران کامپیوتر برای ایجاد تشکل مستقل خود، باید هر چه زودتر کارگران واحدهای صنعتی بزرگ*1، دانشجویان، معلمان، پرستاران و سایر گروههای شغلی را به ایجاد تشکلهای سندیکایی مستقل از رژیم و سرمایه داران تشویق کند. تشکلها، کانونها، انجمنها و مجامع کوچک و پراکنده، غیر پایدار و فاقد نظامات سندیکایی در میان معلمان، پرستاران، کارگران کارگاهی و خدماتی در برخی مؤسسات و مناطقی نظیر کردستان، قادر به بسیج نیرو، عضوگیری منظم و ایجاد یک نهاد قدرت در برابر کارفرمایان و حکومت اسلامی نیستند. در حالیکه تغییر مسیر به سمت سازمانیابی قدرتمند سندیکایی و عضوگیری فعال، قادر است ظرفیتهای عظیمی را در جامعه آزاد کرده، کارگران را در موقعیتی بمراتب بهتر در مقابل کارفرمایان و حکومت اسلامی قرار دهد.
--------------------------
توضیحات
*1-
اخیراً کارگران نیشکر هفت تپه، در میان خواسته های 13 گانه خود، صریح و روشن، در بند 4 از صورت مطالبات خود، " حق داشتن سندیکای کارگری" را مطرح نموده اند. خواسته های کارگران نیشکر هفت تپه و بند مربوطه در نشانی زیر قابل دریافت است:

http://j-shoraii.blogspot.com/2007/06/blog-post_16.html
در زیر، نشانی محل درج نخستین اطلاعیه هیئت مؤسس سندیکای کاربران کامپیوتر:
http://www.syndicavahed.com/karbaran-rayaneh.htm

در زیر، نشانیهای اینترنتی برای تماس با هیئت مؤسس سندیکای کاربران کامپیوتر
syndicarayaneh@yahoo.com
h.m.s.k.comp@gmail.com
شماره تلفن تماس با هیئت مؤسس سندیکای کاربران کامپیوتر: 2569960-0935
--------------------------
!خواننده گرامی

وبلاگ " کاپیتال" به روز شد. در صورت علاقمندی، توجه شما را به مطالعه قسمتی از موضوع کار این وبلاگ در نشانی زیر تحت عنوان: " پاراگراف 22 از پی گفتار بر چاپ دوم جلد اول کاپیتال، اثر کارل مارکس" جلب میکنم.
http://kapital.blogfa.com/post-43.aspx
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

! جنایتی جدید در شرف وقوع

نوجوان 17 ساله در سنندج، در آستانه اعدام قرار دارد

به: سازمان عفو بین الملل ونهادهای مدافع حقوق بشر

نوجوانی ۱۷ ساله بنام مصلح زمانی پس ازتحمل چهار سال حبس درزندان سنندج محکوم به اعدام شده است
.
حکم اعدام مصلح توسط شعبه ۲۷ تجدید نظردیوان عالی کشور به ریاست محمد رضا بروجردی ومستشار سید حسن جعفری تایید شده وبرای اجرا حکم به مقامات قضایی شهر سنندج اعلام گردیده است
.
مصلح زمانی به اتهام ارتباط جنسی با دوست دخترش پس ازچندسال حبس کشیدن محاکمه و براساس ماده ۱۰۵ مجازات اسلامی به اعدام محکوم شده است. برای نجات جان مصلح زمانی از اعدام تلاش کنید!
انجمن دفاع از زندانیان سیاسی وحقوق بشرایران
۲۰ تیرماه ۱۳۸۶
-----------------------
!خواننده گرامی

وبلاگ " کاپیتال" به روز شد. در صورت علاقمندی، توجه شما را به مطالعه قسمتی از موضوع کار این وبلاگ در نشانی زیر تحت عنوان: " پاراگراف 22 از پی گفتار بر چاپ دوم جلد اول کاپیتال، اثر کارل مارکس"، جلب میکنم.

http://kapital.blogfa.com/post-43.aspx
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Thursday, July 12, 2007

بی خبری کامل از منصور اسانلو

21 تیر1386- 12 ژوئیه 2007

از سرنوشت منصور اسانلو، رئیس هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد، که عصر روز 19 تیرماه توسط دسته جات ترور رژیم اسلامی در خیابان ربوده شد، همچنان هیچگونه اطلاعی در دست نیست. نه فقط خانواده و دوستان او، خبری از وضعیت بازداشت او بدست نیاورده اند، بلکه مسئولین قضایی رِژیم اسلامی هم از هرگونه اظهارنظری در این زمینه خودداری میکنند. هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد هم اینک در حال آماده سازی برگزاری مجمع عمومی دوم این تشکل که طبق اساسنامه آن، هر 2 سال یکبار برگزار گشته، مسئولین جدید این سندیکا را انتخاب میکند، میباشد.

منصوراسانلو در روزهای اخیر از مسافرت به کشورهای انگستان و بلژیک و سخنرانی پیرامون شرایط کارگران ایران در مجامع کارگری بین المللی به تهران بازگشته بود. رژیم اسلامی احتمالاً موضوع مسافرت خارج از کشور او را بهانه و فرصتی برای جلوگیری از برگزاری مجمع عمومی دوم و ایجاد اختلال در ادامه فعالیتهای معمولی این تشکل مستقل کارگری قرار میدهد.

بازداشت منصور اسانلو، در کنار تشدید همه جانبه سرکوب علیه همه عناصر و نیروهای معترض، درعین حال تصویری از موقعیت کنونی رژیم اسلامی بدست میدهد. شورش ناگهانی مردم در اعتراض به افزایش قیمت بنزین و مایحتاج زندگی، تحت عنوان سهمیه بندی آن، به روشنی نشان داد، که نفرت مردم میتواند بناگهان و بدون امکان مقابله رژیم اسلامی با آن، حتی در پایتخت سربلند کرده، بسرعت در اشکال خشمگینانه ظهور کند. عدم وجود یک اپوزیسیون انقلابی و هیچگونه سازمانیافتگی سیاسی در داخل، که جامعه کاملاً به آن آگاه است، مردم را بطور اجتناب ناپذیری به دفاع فوری از زندگی خود، ابراز سریع نارضایتی و ابتکارات ناگهانی سوق میدهد. توده های مردم با آگاهی به فقدان قشری از سازمانگران باتجربه و باقیمانده از نسل گذشته، و عدم توانایی انجام یک مبارزه سازمانیافته که ایجاد تشکلهای جدید به این منظور خود به زمان نیاز داشته، در این رژِیم به کشتارهای فعالین و رهبران آتی می انجامد، به روی آوری به شورشها و خیزشهای فوری تمایل پیدا میکنند. مطمئناً هر یک از شورشهای صورت گرفته، قادر به سرنگونی رژیم اسلامی نیست، اما واقعیت قیام 57 بخشی از خود- آگاهی مردم ایران را تشکیل داده، امید به شکل گیری یک قیام بزرگ و ناگهانی از پس شورشهای شکست خورده، مداوماً رشد میکند. شورشهای کنونی از یک طرف، خود- انگیخته و فاقد سازمانیافتگی سیاسی است، از سوی دیگر اما شورش کننده گان از وضعیت بحرانی کشور و خاورمیانه و نارضایتی عمیق همگانی شناخت داشته، اقدام خود را پیشروی به
سوی فرارسیدن شورش آخر میبینند.
بازداشت منصور اسانلو، از مجموعه شرایط سرکوب و وضعیت عمومی جامعه جدا نبوده، نشانه جدیدی از تهاجم به بدیهی ترین حقوق مردم است. اینکه وضعیت جامعه و نتایج فشارهای کنونی به مردم، در کوتاه مدت به کجا خواهد انجامید، روشن نیست. اما روشن است که بموازات عنان گسیختگی هر چه بیشتر رژیم اسلامی، مقاومتهای مردم، برخلاف دهه 60، گسترش یافته، بازهم در اشکالی نظیر دوره اخیر سرباز خواهد کرد.
----------------------------
شماره حساب بانکی برای کمک مالی به کارگران اخراجی شرکت واحد تهران
بانک ملی ایران- تهران شعبه پل تهران نو، کد بانک 134، حساب قرض الحسنه شماره 732280 به نام آقایان: داوود نظری، ابراهیم مددی و ناصر غلامی. از هر بانکی در خارج از کشور میتوان با پرکردن فرم مخصوص، مستقیماً به شماره حساب فوق، پول واریز کرد. همچنین با انعقاد قرارداد ثابت با بانک، میتوان به ارسال منظم پول، چه ماهانه و چه 2 یا 3 ماه یکبار، به حساب فوق اقدام نمود.
-----------------------------
سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها
کنگره شوراها یک کنگره عمومی است، که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و مدافعین رژیم پهلوی، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
--------------
طرح اولیه قطعنامه هایی برای ارائه به کنگره شوراها
www.toumaj.blogfa.com
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Tuesday, July 10, 2007

تشدید تروریسم افسارگسیخته رژیم اسلامی


19 تیر 1386- 10 ژوئیه 2007

رژیم اسلامی بطور بیسابقه ای به تشدید شرایط سرکوب متوسل شده است. در روزهای گذشته، یک زندانی مطلقاً بیگناه، پس از تحمل سالهای طولانی زندان، در روستایی در اطراف قزوین، بشیوه جنایتکارانه ای سنگسار شده است. طی ماهها و هفته های گذشته نیز اعدامهای علنی و غیرعلنی، در مواردی حتی به اتهام رابطه جنسی، با شدت جریان داشته است. مقامات قضایی رژیم اخیراً از اعدام 20 نفر در روزهای آتی در تهران و تعداد دیگری در روزهای پس از آن خبر میدهند. همچنین بنابه برخی گزارشهای قبلی، احتمال اعدام افرادی در کردستان نیز منتشر شده است. صدور حکم زندان و شکنجه برای فعالین جنبش زنان و همچنین تأیید حکم اعدام علیه یک زن زندانی نیز به اخبار روزهای اخیر تعلق دارد.

علاوه بر توحش آشکار رژیم اسلامی در موارد بالا، روز 18 تیر به دستگیری گروهی از دانشجویان ناراضی و یا مبارز ختم شد. در آخرین اقدام سرکوبگرانه جدید، منصور اسانلو، رئیس هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد نیز، امروز در مقابل چشمان عابرین و همکاران خود در خیابان ربوده شد.

همه قرائن موجود، از وجود یک نقشه جنایتکارانه کشتارهای وسیع در کشور خبر میدهند. حکومت اسلامی برای حل بحرانهای داخلی و بین المللی خود، به در پیش گرفتن سیاست کشتارهای همگانی نظیر دهه 60 و یا نابودی کامل هر نشانی از امکان تنفس سیاسی روی آورده است. هدف از اعدامها و دستگیریهای اخیر، از یک طرف از سرگذراندن مقطعی فشار ناشی از مقاومت مردم از طریق ارعاب جامعه، از سوی دیگر بازداشت هر چه بیشتر مخالفین رژیم و توسل به قتل عام فوری آنها در شرایط یک درگیری نظامی احتمالی با رقیبان منطقه ای و بین المللی آن است.

جان بازداشت شده گان اخیر، بویژه منصور اسانلو، بطور جدی در خطر است. آنها گروگانهای رژیم اسلامی برای وادار ساختن مردم به عقب نشینی، و قربانیان اولین روز بروز یک بحران جنگی در خلیج فارس هستند
-------
خواننده گرامی! توجه شما را به مطلبی که پیش از این تحت عنوان " هشدار! خطر قتل منصور اسانلو "
در نشانی زیر منتشر شده است، جلب میکنم
------------------------
شماره حساب بانکی برای کمک مالی به کارگران اخراجی شرکت واحد تهران
بانک ملی ایران- تهران شعبه پل تهران نو، کد بانک 134، حساب قرض الحسنه شماره 732280 به نام آقایان: داوود نظری، ابراهیم مددی و ناصر غلامی. از هر بانکی در خارج از کشور میتوان با پرکردن فرم مخصوص، مستقیماً به شماره حساب فوق، پول واریز کرد. همچنین با انعقاد قرارداد ثابت با بانک، میتوان به ارسال منظم پول، چه ماهانه و چه 2 یا 3 ماه یکبار، به حساب فوق اقدام نمود.
----------------------------------
سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها

کنگره شوراها یک کنگره عمومی است، که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و مدافعین رژیم پهلوی، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
---------------------------------
طرح اولیه قطعنامه هایی برای ارائه به کنگره شوراها
www.toumaj.blogfa.com
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Saturday, July 07, 2007

تمرین شجاعت


هشت سال از خیزش انقلابی نسل جدید، در 18 تیر سال 78 سپری گشت

برای نخستین بار پس از دهه هولناک کشتارهای دسته جمعی، نسل جدید و مردم معترض، در 18 تیر ماه سال 1378، دست به تعرض زده، رژیم اسلامی را در کوچه و خیابان به مصاف طلبیدند. این قیام خودبخودی قادر نشد توده های میلیونی را به حرکت در آورده، حکومت تبهکاری و درنده خویی را به عقب براند. خیزش نسل جدید کشور اما طی 6 روز مبارزه ای رو در رو، روح جسارت وعمل مستقیم را بر کالبد بی جان جامعه کوفته و شکست خورده دمید. شورشهای کنونی توده های بجان آمده در کشور، که علیه هجوم رژیم و سرمایه داران به سطح ناچیز معیشت خود بپا خواسته اند، ادامه باروری نهالی است که در روز 18 تیر سال 78 از زیر تلی از خاکستر رکود ناشی از حکومت سالها ترور و وحشت جوانه زد.

جنبش دانشجویی هم اینک دچار عقب نشینی و ناچار به تحمل خسارات سنگینی شده است. این به از دست رفتن امکانات فعالیت علنی، تعلیق، اخراج و بازداشت صدها دانشجوی مبارز برمیگردد. جناح پیشرو در دانشگاههای کشور، قادر نشد دوره جدایی اجتناب ناپذیر از وابستگی به جناح اصلاح طلبان ( انجمنهای اسلامی ) و همزمان با آن، تهاجم رژیم برای تحقق " انقلاب فرهنگی" جدید آن را، به مسیر تأسیس سازمانهای مبارز دانشجویی سوق دهد. روشن است، مبارزات دانشجویی بدون تشکلهای مستقل و توده ای راهی برای پیشروی در برابر خود ندارد.

در آغاز نهمین سال فرارسیدن روز 18 تیر 78، که بحق در کنار 16 آذر سال 32 به نقاط عطف تاریخ مبارزات انقلابی مردم ایران تعلق دارد، باید تمرکز همه نیروهای آگاه و فعال در دانشگاهها، برای ایجاد تشکل مستقل سراسری، در صدر وظایف فعالین دانشجویی قرار گیرد.
--------------------
!خواننده گرامی


در صورت علاقمندی، توجه شما را به مطلبی در نشانی زیر، تحت عنوان" شانزدهم آذر در شرایطی دیگر"، که در سال گذشته منتشر شد، جلب میکنم:
http://j-shoraii.blogspot.com/2006/12/blog-post.html
--------------------
سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها



کنگره شوراها یک کنگره عمومی است، که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و مدافعین رژیم پهلوی، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
--------------------
طرح اولیه قطعنامه هایی برای ارائه به کنگره شوراها
www.toumaj.blogfa.com
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Friday, July 06, 2007

! من برگ را سرودی کردم


! یاد رهبر سازمان رفیق حمید اشرف و همرزمان او گرامی باد

روز 8 تیر سال 1355، روز جانباختن رفیق حمید اشرف و 10 همرزم او*1، از مسئولین اصلی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران از سراسر کشور، در منطقه مهرآباد جنوبی تهران است. نشست سازمان در این تاریخ، برای بررسی علل ضربات پی در پی ساواک، که از اواخر سال 1354 بویژه اردیبهشت سال 1355، لطمات سنگینی به تشکیلات وارد آورده بود، برگزار گردیده بود. در این درگیری 4 ساعته، که ساواک از زمین و هوا به درهم کوبیدن محل تجمع رفقای سازمان دست زد، طی مقاومتی حماسی تا آخرین لحظه زندگی، 11 کمونیست رزمنده جانباختند. جانیان رژیم پهلوی، تنها 2 سال پس از کشتار رفقای فدایی، خود با اوجگیری مبارزات توده ای در کشور، در دریای خشم مردم گرفتار شده، بعضاً به سزای جنایات خود رسیدند.

حمید اشرف در سال 1325 در تهران متولد شده و بدلیل مأموریت شغلی پدر، کارمند راه آهن تهران، به همراه خانواده خود به شهر تبریز نقل مکان میکند. او از سن 7 سالگی در میان آهن و سنگ و خاک خطوط آهن و محوطه اطراف آن، با فرزندان کارگران خطوط آهن هم بازی میشود. دوران زندگی کودکی و نوجوانی در محیط سیاسی و فرهنگی پیشرو تبریز، هنوز متأثر از نتایج اقدامات انقلابی دولت پیشه وری، و تماس هر روزه با کار سخت و زندگی فقیرانه کارگران خطوط آهن، به شخصیت عدالتخواه، آشتی ناپذیر و جسور او شکل میدهد.*2

حمید اشرف در اوائل دهه 40 و در سن 17 سالگی، از اولین اعضاء گروه جزنی – ضیاء ظریفی، یکی از گروههای تشکیل دهنده سازمان چریکهای فدایی خلق ایران بود. طی ملاقات میان رفقا حمید اشرف و مسعود احمدزاده در انتهای سال 1349 در تهران، تصمیم نهایی برای ادغام 2 گروه و شروع عملیات مسلحانه اتخاذ میگردد. پس از ضربات مهلک اسفند سال 49 و اوائل سال 1350 و جانباختن مسعود احمدزاده، امیرپرویز پویان و رفقای بنیانگذار دیگر، حمید اشرف بخش اعظم مسئولیت رهبری سازمان را بر دوش کشیده، نقش اصلی را در بازسازی و تبدیل آن به نیروی بسیار مؤثر اپوزیسیون رژیم سلطنتی ایفا نمود. از این رو، در ادبیات سازمان فدایی، حتی همه جناحهای انشعابی، از او بمثابه " رهبر سازمان" نام برده شده است.

مرگ حمید اشرف در دوره خود، بویژه یک سال پس از اعدام رفیق بیژن جزنی، تأثیری کاملاً محسوس بر روحیات بخش پیشرو جامعه ایران باقی گذارده، جزئی از روانشناسی جامعه دوره فوق را تشکیل میدهد. اکثریت آنهایی که اندکی حساسیت سیاسی و یا هنری نسبت به جامعه و کمترین احساسات ترقیخواهانه و چپ داشتند، مرگ حمید اشرف را با اندوه و تلخی غیر قابل توصیفی، نظیر تهاجم به شخصیت فردی، تحقیری نابودکننده و خرد شدن غرور انسانی، زخمی عمیق و کاری تا اعماق روح خود، و برباد رفتن رؤیاها و آرزوهای جوانی لمس کردند. جانباختن حمید اشرف، که به سمبل شجاعت و مبارزه جویی نسل جوان مبدل شده بود، تحت شرایط آغاز تدریجی اعتلاء مبارزات توده ای، تأثیری متضاد و دوگانه برجای گذاشت. این رویداد مهلک از یکطرف سازمان فدایی را بطور کامل فلج ساخته و رهبری جنبش انقلابی- دموکراتیک را در بوته ای از ابهام فرو برد. از سوی دیگر و درست در جهت عکس آن، اندوه بزرگ و فروخورده نسل جوان را به کینه ای بنیان کن ارتقاء داده، راه پیوستن قطعی میلیونها نفر از جوانان کشور به مبارزه علیه رژیم پهلوی را هموار ساخته، نقش تیر آخر را برای حیات سراسر جنایت رژیم ساواک ایفا کرد.

رفقای جانباخته در درگیری روز 8 تیر سال 1355

حمید اشرف
طاهره خرم
محمدرضا یثربی
غلامعلی خراطپور
یوسف قانع خشکه بیجاری
عسگر حسینی ابر ده
فاطمه حسینی
محمد حسین حقنواز
محمد مهدی فوقانی
غلامرضا لایق مهربانی
علی اکبر وزیری
-------------------
توضیحات
*1- برخی منابع، تعداد جانباختگان روز 8 تیر را مجموعاً 10 رفیق ذکر کرده اند. منبعی که ویدوئوکلیپی در این رابطه در اینترنت منتشر ساخته، از 11 نفر نام برده است. نگارنده در فرصتی دیگر با دقت بیشتری این موضوع را دنبال نموده، در صورت ضرورت آمار درج شده در اینجا را تصحیح خواهد نمود.

*2- نگارنده این سطور، سال گذشته مطلبی را در نشریه " کار " گروه عباس توکل ( موسوم به: " سازمان فداییان- اقلیت") و یا ضمیمه یکی از شماره های آن، در یادبود رفیق حمید اشرف مطالعه کرده است. همه تلاش بعدی در اینترنت، برای دست یافتن به مطلب فوق بی نتیجه ماند. در نشریات شماره خرداد، تیر و مرداد سال گذشته این سازمان هم، مطلب موضوع بحث یافت نشد. تنها با اتکاء به حافظه شفاهی، مطالبی مربوط به دوران کودکی و نوجوانی رفیق حمید را از منبع فوق نقل میکنم. امیدوارم در صورت نادرستی، خواننده گرامی مرا راهنمایی کند. در هیچ یک از سایتهای منتسب به فدایی، زندگی نامه ای، حتی ساده و کوتاه از رفیق حمید اشرف یافت نشد.

- براساس توصیف دقیق زندانی سیاسی سابق وابسته به سازمان در مقطع فوق، مهدی سامع، رفیق حمید اشرف از قسمت پیشانی و احتمالاً با شلیک گلوله مسلسل نیمه سنگین از هلیکوپتر جانباخته و پس از پایان درگیری، جنازه رفیق حمید بر بالای بام ساختمان قرار داشته است. مهدی سامع به اعلام خود، پس از پایان تیراندازی، از سوی مأموران ساواک بهمراه یک رفیق زن زندانی، برای شناسایی جنازه رفیق حمید به ساختمان محل درگیری منتقل شده، شخصاً با چشمان باز جنازه رفیق را شناخته و به محل اصابت گلوله و محل خروج آن نیز دقت نموده است.
http://www.jonge-khabar.com/hamid/ashraf.html

- در اشاره مبهم و کوتاه و ملال آوری در سایت گروه عباس توکل( موسوم به: " سازمان فداییان- اقلیت"، ادعا شده، رفیق حمید در لحظات آخر، دست به خودکشی زده است؛ فرخ نگهدار نیز ضمن مطلبی در سال گذشته، همین نظر را در یک جمله کوتاه و بدون هیچ توضیحی مطرح نموده است.

در توضیح گروه عباس توکل همچنین، با تقلید از روش جریانات اپورتونیستی، بویژه طیف کومه له- " کمونیسم کارگری"، از رفیق حمید، تحت عنوان " چهره سرشناس"!!؟؟ نام برده شده، که به هیچ وجه به فرهنگ سیاسی سازمان فدایی تعلق ندارد. حتی عبارت " کبیر" نیز برخوردی ناشی از احساسات دوره قیام 57 بوده، با روحیات و عادات رفقای بنیانگذار سازمان ابداً سازگار نیست. سازمان فدایی هرگز مروج اخلاقیات عقب مانده و کیش شخصیت بدوی جریانات غیرانقلابی، که در دوران شکست انقلاب بهمن از سال 60 به بعد، به تجدید نظری ارتجاعی تر از سوسیال دموکراسی در مبانی نظری مارکسیسم- لنینیسم دست زدند، نبوده است.
http://www.fadaian-minority.org/tir/08_04.html

در نشانی زیر، یک ویدئو کلیپ، در ارتباط با یادبود جانباختگان روز 8 تیر قابل دریافت است
.
http://www.youtube.com/watch?v=iofPceR-xpE
ــــــــــــــــــــــــــــ

Thursday, July 05, 2007

توضیح پیرامون تغییر عنوان یک مطلب

!خواننده گرامی

در صورت علاقمندی، توجه شما را به مطالعه یادداشتی که در نشانی زیر در همین وبلاگ، تحت عنوان " توضیح به خواننده گان پیرامون مطلب زیر"، آمده است، جلب میکنم.

Wednesday, July 04, 2007

اطلاع به بازدیدکننده گان

!بازدید کننده گرامی

وبلاگهای " دموکراسی اقتصادی" و " کاپیتال" به روز شدند.

http://nirouye-kar.blogfa.com/post-36.aspx

! زندانیان سیاسی در آستانه مرگ

13 تیر1386- 4 ژوئیه 2007

رژیم اسلامی بدون پرده پوشی، سیاست قتل و اعدام زندانیان سیاسی را در پیش گرفته است. اخبار متعددی از سراسر کشور، همچنین تیراندازی منجر به قتل، بسوی معترضین به افزایش قیمت بنزین در شهرهای مختلف، بویژه شهر یاسوج، نمایش افسار گسیختگی دژخیمان و گام گذاشتن به مرحله شلیک آخر به سوی مبارزات توده ای، پس از شدت گیری آن در 2 سال اخیر است. دو خبر زیر، که به کردستان مربوط است، بویژه تشدید سیاست ترور رژیم اسلامی را هرچه بیشتر عریان میسازد.

-------------------------

دريافتی از خوانندگان

جان محمود صالحی از فعالان کارگری کردستان به شدت در خطر است. کليه های محمود صالحی از کار افتاده است. بدن اين فعال کارگری در اثر شکنجه و ناراحتی کليه به حدی متورم شده است که لباس بر تن او نمی رود. قاضی دژخيم پرونده رسما به آشنايان او عنوان نموده است: او را آنقدر نگه مي داريم تا در زندان بميرد.
-------------

براساس گزارش یک منبع خبری دیگر، دو زندانی سیاسی در کردستان، در آستانه اعدام قرار دارند. زندانیان سیاسی نادر محمدی و کیومرث محمدی، هم اینک 5 ماه است که در در شکنجه گاه سنندج به بند کشیده شده اند. این دو زندانی که به جرم مطلقاً اثبات نشده قتل یکی از جنایتکاران وابسته به رژیم در سنندج به اعدام محکوم شده اند، از جوانان معترض شهر سنندج هستند. هر دو زندانی متاهل و یکی از آنها دارای دو فرزند کوچک است. خانواده دو زندانی فوق تاکنون هیچ اطلاعی از محل بازداشت آنها نداشته اند.

خبر بازداشت و صدور حکم اعدام برای زندانیان فوق، تاکنون هیچ انعکاسی در رسانه های خارج نداشته است. هنوز فرصت اندکی برای انعکاس وسیع خبر و جلوگیری از قتل آنها از سوی مأموران این رژیم جانی وجود دارد؛ بشرطی که از این فرصت کوتاه، حداکثر استفاده صورت گیرد.

منبع خبر اول:
. این خبر، امروز 13 تیر86- 4 ژوئیه 07 مخابره شده است.

منبع خبر دوم:
http://www.azadi-b.com/j.m/2007/07/post_193.html
-----------------------------
!خواننده گرامی

وبلاگهای " خود- آگاهی" و " یادداشتهای اولیه"، نیز به روز شده اند.
http://khod-agahi.blogfa.com/post-6.aspx
http://www.omid1917.blogfa.com/post-11.aspx
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Monday, July 02, 2007

صدایی هست ؟


خبر زیر از قتل یک شهروند بیگناه، در روز [ 30 خرداد- 20 ژوئن] به اتهام رابطه جنسی با برادر کوچکتر خود، حکایت میکند. زن مورد بحث که به شیوه جنایتکارانه ای از سوی دژخیمان این رژیم وحشی به دارآویخته شده است، بچه ای از برادر خود بدنیا آورده است. اقدام رژیم اسلامی در قتل این زن بیگناه که تنها طی یک حادثه، چه بسا ناخواسته، فقط صاحب فرزندی شده است، از نوع جنایت علیه بشریت بوده، باید با صدایی بلند و بویژه نزد مجامع بین المللی محکوم میگشت. اما این رویداد تلخ و غم انگیز، حتی یک انعکاس ساده هم نداشت.

------------------------------

!
مجازات جنسی اعدام برای زنی در گرگان


...

هشت روز پيش زنی كه از برادر خودش فرزندي هم به دنيا آورده بود، در گرگان به دار آويخته شد. بچه، ظاهرا به بهزيستی سپرده شده و برادر كه تقريبا نصف سن خواهر رو داره به خاطر توبه مشمول عفو شده.

وقتي
نسرين تماس گرفت و گفت: يه محكوم به اعدام در گرگان هست كه به خاطر زنا با محارم داره اعدام مي شه،‌ حساب كردم كه كي راه بيفتم .... گفتم: ولي اطلاعات بيشتری مي خوام. تماس گرفتم با دوستی در گرگان. شماره اش رو بچه ها داده بودن.
جواب و توضيح خيلی كوتاه بود: " اعدام شد "!

...

چهارشنبه ششم تیر 1386
-------

مطلب بطور کامل در نشانی زیر:
http://varesh.blogfa.com/post-518.aspx
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیح از وبلاگ جمهوری شورایی

- نویسنده خبر بالا در وبسایت خود ( وارش)، بشیوه 2 خردادی- اشرافی دست به تفسیر این خبر زده، از زنانی که تحت قوانین ضد انسانی حاکم، بازداشت و حتی اعدام میشوند، با عنوان رژیمی، یعنی: " بزهکار" نام برده است. او همچنین از تشدید سیاست سرکوب، طوری که " از یک طناب و دو طناب خیلی بیشتر مصرف میبرد!" صحبت میکند. وبلاگ جمهوری شورایی، طنز و شوخی با موضوع سرکوب و جنایت علیه مردم بیگناه را به بازدید کننده گان خود منتقل نمی کند.

- همچنین تیتر " مجازات جنسی... " اصلاً روشن نیست. اگر منظور از صدور حکم قتل یک زن بیگناه، بمثابه تأیید آن بعنوان یک " مجازات " قانونی است، در اینصورت این بشدت ارتجاعی است. اگر منظور مجازاتی است که دارای دلایل جنسی است، اینبار بدلایل دستوری نادرست است.

- خانم نویسنده این خبر، با وجود اطلاع بموقع از آن، به شیوه اشراف منشانه ای فرمودند که ایشان " به اطلاعات بیشتری " نیاز دارند. او باید فوراً به چهار نفر و یا سایتهای خبری ای- میل زده، حداقل مانع از اعدام مخفیانه و سریع زن بیگناه میشد. اما نویسنده پرمدعا نظیر بسیاری دیگر، موضوع درنده خویی رژیم و خطر مرگ یک شهروند آزاد را، موضوع خصوصی زنان تجریش و نیاوران تلقی کرده، حال پیرامون آن دست به بحث حقوقی، از نوع مفسرین روزنامه های " اصلاح طلبان" تبهکار میزند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ