1- در روابط میان اسرائیل و فلسطین، در معضل شرایط عراق، حول موضوع پرونده هسته ای رژیم اسلامی و در مناسبات قدرتهای بین المللی پیرامون مسائل بالا، نوعی حالت بن بست و درمانده گی، و فقدان راه حل و چشم انداز روشن حکومت میکند. دولت اسرائیل با آگاهی بر این زمینه بلاتکلیفی همگانی، دست به حملات گسترده کنونی در لبنان زده است. تهاجم نظامی اسرائیل، مستقل از محاسبات دقیق و یا کلی دولت آن، باید خطر دائمی حزب الله در مرزهای شمالی آن را نابود کرده، بعنوان تأثیر جدی بین المللی، از موضع تقویت موقعیت دولت آمریکا، به بن بست موجود بویژه در موضوع پرونده هسته ای، خاتمه دهد. دولت اسرائیل قادر به حمله نظامی به ایران نیست، اما قادر است از " فرصت طلایی " کنونی استفاده کرده، به درهم شکستن کم و بیش کامل پایگاه سیاسی- نظامی رژیم اسلامی در کنار مرزهای خود، اقدام کند. این بویژه اهمیت دارد، از آنجا که هیچ اعتراض جدی نیز نمی تواند از سوی غرب علیه آن صورت بگیرد؛ همچنانکه تاکنون نیز شکل نگرفته است. تلاشهای رژیم اسلامی در استفاده از وقت کشی برای تسلط کامل بر تکنولوژی غنی سازی اورانیوم، و بی اعتنایی مداوم به پیشنهادات غرب، یک فاکتور مثبت برای دولت اسرائیل، در سیاست تهاجم نظامی آن محسوب میگردد. در کنار آن، تبلیغات ضد یهودی سران رژیم در ماههای گذشته، آشکارا نوعی حقانیت سیاسی و حمایت اخلاقی، از دولت اسرائیل را موجب شده است. از این گذشته، رژیم اسلامی با رد مداوم درخواستهای اروپا و آمریکا و استفاده کامل از ظرفیت صبر و حوصله حریفان خود، در عین حال دست خود را برای یک رقابت جدی با اسرائیل، در جنگ کنونی هم بسته است. توانایی رژیم اسلامی در شرایط فعلی نه بطور مستقیم و نه از طریق اتکاء به کشورهای عربی برای مقابله با فروپاشی نظامی حزب الله، با امکانات سیاسی، نظامی و بین المللی اسرائیل، قابل مقایسه نیست.
2- کشمکشهای قدرتهای بین المللی و رژیم اسلامی حول پرونده هسته ای آن، هنوز به نتایج روشنی در زمینه های اصلی مورد اختلاف نرسیده است. دولتهای غربی قادر نشدند، حکومت اسلامی را در دور کنونی، به پذیرش شرایط خود مجاب کنند. کنفرانس سران 8 کشور صنعتی در روسیه، نه فقط در این زمینه بجایی نرسید، بلکه بر اساس اطلاعات جسته و گریخته، حتی به ایجاد فاصله بیشتر میان روسیه و آمریکا در برخی زمینه ها، منجر گردید. رژیم اسلامی پیش از گشایش این کنفرانس، در دیدار نماینده آن با مسئول سیاست خارجی اروپا، از ارائه پاسخ به بسته پیشنهادی غرب طفره رفته بود. ارجاع مجدد پرونده هسته ای رژیم به شورای امنیت سازمان ملل هم، هنوز با کسب اطمینان از نتیجه بخش بودن فوری آن همراه نیست.
3- دولتهای غربی به دلایل متعددی، هم اینک در موقعیت تهاجم نظامی به مراکز هسته ای در ایران نیستند؛ هر چند امکان توسل به راه حل نظامی در دوره ریاست جمهوری جرج بوش، هنوز منتفی نشده است. رژیم اسلامی با آگاهی به این واقعیت، تلاش میکند حداکثر استفاده را از آن نموده، سلطه بربرمنشانه خود علیه مردم ایران را تحکیم ساخته، از دید خود، همه آثار " شل شدن" سرکوب کور گذشته، در نتیجه سالهای حکومت " اصلاح طلبان" را از بین ببرد. حکومت اسلامی در همان حال به حریفان خود، هر میزان از باج دهی غیر مستقیم، از جمله حراج 80% از مؤسسات بزرگ دولتی را اطمینان میدهد، بشرطی که تضمین امنیتی روشنی از غرب دریافت نماید. این یعنی عدم دخالت دولتها و نهادهای بین المللی در شیوه سلطه گری آن در داخل، نوع برخورد آن به مسائل خاورمیانه، سیاست آن در عراق و اقدامات اسلامی- تروریستی آن در جهان.
4- رژیم اسلامی از یکطرف در منگنه فشارها و التیماتومهای مکرر حریفان بین المللی خود قرار دارد، از سوی دیگر با استفاده از داشتن " امتیاز" آدمکشی عوامل آن در عراق، " لذت " اشغال عراق را بکام غرب، تلخ کرده است. از این طریق نوعی شرایط پات شکل گرفته است: دولت آمریکا در موقعیت اعمال فشار به رژیم اسلامی قرار داشته، اما " حل" قطعی " مسئله ایران"، عجالتاً برای آن ممکن نیست. در کنار آن، غرب در حل مسائل داخلی عراق، ناچار به پذیرفتن سهم رژیم اسلامی در تأثیر گذاری بر امور است؛ از سوی دیگر اما، باید نقش حکومت اسلامی، در تخریب شرایط سیاسی دلخواه غرب در عراق را هم نظاره کند. در حالیکه، ثبات سیاسی در عراق و خاتمه حمله به سربازان آمریکایی و ترورهای روزمره، یک برگ برنده سیاسی برای دولت آمریکا محسوب میگردد؛ درست همان موقعیتی که رژیم اسلامی هر زمان که خود بخواهد، تحقق آن را با تأخیر مواجه میکند. عراق دیگر کشوری معمولی و محدود به دنیای مردم آن نیست. عراق در مرکز منطقه ای است، که طی 26 سال اخیر 3 جنگ بزرگ را از سر گذرانده است. عراق امروز، جامعه ای گسیخته، بیمار و سوت و کور است که بخش مهمی از فعالیت مردم، جستجوی جسد بستگان ربوده شده و مشغولیت کارمندان دولت آن، شمردن جنازه ها است. مناسبات دولت آمریکا در این کشور، بیش از آنکه به دولت عراق مربوط باشد، با رژیم اسلامی ربط پیدا میکند. عراق کنونی کلاف سردرگمی است که همه تناقضات سیاسی، فرقه ای و مذهبی خاورمیانه در آن سرباز کرده است. در عراق، نقش حکومت اسلامی، موقعیت دولت و ارتش آمریکا و منافع دولتهای رقیب و دوست هر دو، در یکدیگر تنیده شده است. هر راه حل و یا روند کور حوادث که برای عراق قابل تصور گردد، بطور اجتناب ناپذیری، همه عوامل درگیر در آن را به درون خود میکشد. این، هم بمعنای تغییر شرایط به وضعیت صلح آمیز و هم بمعنای امکان تشدید درگیریهای فعلی، تا حد دخالت نظامی کشورهای همسایه و یا حتی تهاجم نظامی به ایران است. عراق امروز، نه فقط به باتلاقی برای قدرتهای امپریالیستی دخالتگر، بلکه به تله ای برای همه کشورهای درگیر در آن هم مبدل شده، سرنوشت آنها را به سرانجام این کشور، پیوند زده است.
5- دولت اسرائیل خود را از تسلیح رژیم اسلامی به سلاحهای هسته ای، در معرض خطر جدی احساس میکند؛ از این رو در تقویت موضع آمریکا در قبال اروپا و روسیه و چین، ذینفع است. حتی میتوان با اندکی چشم پوشی، از نوعی توافق نانوشته میان آمریکا و اسرائیل در این زمینه سخن گفته، فرصت برگزاری نشست اجلاس سران 8 کشور صنعتی در روسیه را، استفاده اسرائیل از امکانی برای تضعیف مخالفین سیاست آمریکا، بحساب آورد. شتاب کنونی دولت اسرائیل در تعیین تکلیف با مسئله هسته ای رژیم اسلامی اهمیت دارد، از آنجا که نه فقط قادر به شروع و ادامه یک جنگ با رژیم اسلامی نیست، بلکه حتی در نتیجه تبلیغات ضد اسرائیلی احمدی نژاد، به موقعیت سیاسی ضعیف تری نسبت به رژیم اسلامی و اپوزییسون وابسته به آن در فلسطین و لبنان، رانده شده است. تبلیغات احمدی نژاد، بدون تردید، باعث تقویت مواضع جریانات اسلامی در فلسطین و لبنان علیه دولت اسرائیل گشت. برای دولت اسرائیل، مقابله با موقعیت کسب شده رژیم اسلامی در منطقه و جبران ترس ناشی از آن در جامعه اسرائیل، بویژه در میان بخش محافظه کار، دارای اهمیت سیاسی داخلی و بین المللی است. از این رو توسل این دولت به اقدامات تهاجمی علیه دسته جات اسلامی، حتی بدون درگیریهای ظاهراً زمینه ساز جنگ فعلی هم، میتوانست قابل پیش بینی تلقی گردد.
6- بسته بودن دست غرب برای حمله نظامی به مراکز هسته ای رژیم اسلامی، در عین حال با بسته بودن دست حکومت اسلامی بمنظور کمک نظامی به گروههای اسلامی در فلسطین و لبنان نیز توأم است. جریان حزب الله که در سالهای گذشته با دریافت کمکهای مالی و نظامی از رژیم اسلامی، در موقعیت پرتاب موشکهای دور برد ( در مقیاس منطقه بحرانی )، قرار گرفته است، از وضعیت موجود در میان طرفین رقیب، بیشترین زیان را میبیند. رژیمهای حامی و مسلح کننده آن، یعنی ایران و سوریه، خود در موقعیت دفاعی نسبت به قدرتهای بین المللی قرار داشته، قادر به حمایت عملی جدی از آن در این لحظه نیستند.
7- رژیم اسلامی از ناتوانی حریفان خود در حمله نظامی به ایران، استفاده میکند. دولت اسرائیل هم با آگاهی به ناتوانی رژیم اسلامی از حمایت عملی از حزب الله، حداکثر استفاده را از شرایط کنونی نموده است.
8- حمله سنگین ارتش اسرائیل و نظاره غرب دراین میان، باید نوعی تهدید مستقیم و عقب راندن واقعی رژیمهای سوریه و ایران نیز تلقی شود. با پایان جنگ کنونی، موقعیت سوریه و رژیم اسلامی در خاورمیانه تضعیف شده، اقدامات بعدی دولت آمریکا علیه دو رژیم، با مخالفت جدی در میان متحدین و رقیبان آن، مواجه نخواهد گشت.
9- تهاجم گسترده ارتش اسرائیل به لبنان، در چهارچوب توازن قوای فعلی میان آمریکا، اروپا، روسیه و چین، تغییراتی مشهود به نفع دولت آمریکا، بدنبال خواهد آورد؛ حتی این میتواند به حضور نیروهای ارتش آمریکا در مرزهای لبنان و اسرائیل، و لبنان و سوریه نیز منجر گردد. از این رو، دولت بوش، نه فقط علیه آن مزاحمتی ایجاد نخواهد کرد، بلکه خود به حامیان نابودی قدرت حزب الله پیوسته، دست اسرائیل را باز گذارده است. تهاجم نظامی اسرائیل بمثابه جناح مدافع سیاست آمریکا در قبال حکومت اسلامی، بازهم جدی بودن سیاستهای امپریالیسم در مقابل این رژیم را آشکار ساخته، حاوی نوعی پیام غیر مستقیم آمریکا به آن است: رئیس جمهور آمریکا، حتی خواستار انزوای هر چه بیشتر رژیم اسلامی گردیده است. جنگ کنونی خاورمیانه به روشنی اثبات کرد، که مسئله هسته ای حکومت اسلامی و کشمکشهای حول آن، بر خلاف تصور برخی، نوعی سرگرم کردن مردم، " سیاه بازی "، و " جار و جنجال" نبوده، بلکه نمایش عملکرد عناصری از دایره گسترده تر بحران واقعی ناشی از رقابتهای حقیقی منطقه ای و بین المللی، محسوب میگردد.
10- مردم محروم و تحت ستم در فلسطین و لبنان و عراق و افغانستان و ایران، بیشترین صدمات را از توحش دسته جات ارتجاعی متحمل میشوند. تا روز 19 ژوئیه، بیش از 243 نفر، تنها از طرفین لبنانی و اسرائیلی کشته شده، بیش از 750 نفر زخمی، به اعلام برخی منابع، نزدیک به نیم میلیون نفر آواره شده اند. جنگ کنونی، به تشدید خشونتهای هر روزه در عراق و افغانستان منجر گشته، قربانیان بیشتری از مردم بیگناه را طلب خواهد کرد. همچنین رژیم اسلامی در ایران، آن را به فرصتی برای تهاجم وسیع تر به بدیهی ترین حقوق دموکراتیک مردم، قرار خواهد داد. سرنوشت مردم خاورمیانه دهه هاست که بازیچه دست کنسرنهای غربی تولید سلاح، کمپانیهای تولید و صدور انرژی، شرکتهای بزرگ بیمه، بورسها و بانکهای بین المللی، و قدرتهای امپریالیستی مدافع آنها است، که مستقیماً در آفریدن شرایط غیر انسانی حاکم، ذینفع هستند.
11- برای پایان دادن به اینهمه درنده خویی قدرتهای سلطه گر و دسته جات آدمکش، و به انتها رسیدن رنج و آلام مردم این منطقه، همه راهها به انقلاب ایران ختم میشود. بدون یک انقلاب توده ای و تسویه حساب کامل با رژیم ترور اسلامی، سهم مردم از زندگی، در ایران و عراق و لبنان و فلسطین و افغانستان، در بهترن حالت، همین جهنم کنونی است.
*** *** ***
http://www.j-shoraii.blogspot.com/ damawand58@yahoo.com
اکبر تک دهقان 29 تیر 1384- 20 ژوئیه 2006
سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها
کنگره شوراها یک کنگره عمومی است که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و سلطنت طلبان، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ