فدرالیسم بورژوایی، فدرالیسم شورایی
فدرالیسم روشی برای حل مسئلۀ ملی در یک کشورچند ملیتی است. در نظام فدرال، قدرت درکشور در سطح وسیعتری توزیع شده ونهاد های منطقه ای ملیت های گوناگون، در امور اجرایی و اداری نقش بیشتری به عهده می گیرند. برابر حقوقی همۀ ملیتها در یک کشور، در تجدید تقسیم شرایط قدرت منعکس می شود. اما در منشأ اعمال قدرت و چگونگی آن تغییری نمی دهد. همچنان، بورژوازی و ارگان های دولتی آن هستند که بر سرنوشت توده های مردم حکم می رانند. نظام فدرال، نوعی تجدید سازمان اداری جامعه، بر اساس سهم بری نهاد های قدرت محلی در کنار قدرت مرکزی است. اما به دلیل توسعه یافتگی سرمایه وتسلط آن بر کل بازاراقتصادی در یک کشور، اختیارات اداری منطقه ای، قادر به تغییر توازن قدرت سرمایه به نفع سرمایۀ محلی نیست. صرفنظر از اینکه که سرمایۀ محلی در ایران، اساسا شکل نگرفته و دارای اهمیت اقتصادی نیست.همچنین تجدید سازمان فدرالی قدرت در جامعه توسعه یافتۀ سرمایه داری، حل مسئلۀ ملی در پایۀ اقتصادی آن نیست، برای اینکه شرایط تاریخی چنین تغییراتی در سطح اقتصادی به سر رسیده است . از این گذشته، سرمایه داری بر اساس قانون حد اکثر سود، عمل می کند و معیارهای ملی و یا قومی، تغییری در مکانیزم های آن نمی دهد.از این رو، فدرالیسم بورژوایی در شرایط کنونی ایران، در سطح اعمال قدرت بر توده های مردم و در بهترین حالت ایجاد شرایط مناسب تر گسترش خرده بورژوازی شهری، باقی می ماند. اما نظام فدرال در شرایط کنونی همچنین، حل مسئلۀ ملی به شیوۀ بورژوایی در شرایطی است که بورژوازی طبقه ای ارتجاعی است. در تحلیل نهایی، تقسیم بندی های ملی وتوزیع "عادلانۀ" قدرت، می باید نه بر اساس مناسبات اقتصادی و یک بازار واحد(محلی) نظیر رشد سرمایه داری دراروپا، بلکه در شرایط وجود سرمایه داری توسعه یافته، صورت بگیرد. به این ترتیب حل مسئلۀ ملی، نه به تجدید سازمان بورژوا - دموکراتیک شرایط قدرت، یعنی افزایش سهم و امکان رقابت سرمایۀ محلی در مقابل سرمایٍۀ بازار بزرگتر، بلکه به اعمال سلطه بر گروههای قومی غیر خودی و ایجاد محدودیت برای آنها، تبدیل می شود. نتیجه اینکه، فدرالیسم بورژوایی در شرایط کنونی، به شکل گیری یک تجدید ساختاراداری، بر اساس معیارهای قومی منجر شده، و ستمگری ملی، به شکل سابق، اینبار نسبت به گروه های دیگری از مردم اعمال می شود
بورژوازی ایران، علیرغم همۀ جار و جنجال های جناحهای افراطی آن( سلطنت طلبان) مخالف این نوع حل مسئلۀ ملی در ایران نیست. به این دلیل که ازاین طریق، مسئلۀ ملی به زیان بخش دیگری از مردم " حل " خواهد شد و با افزایش خصومت میان مردم، شرایط ادامۀ سلطه آن بر توده های زحمتکش، هر چه بیشتر تضمین خواهد شد
حل بورژوایی مسئلۀ ملی در شرایط کنونی ایران، عمدتاً برتأمین منافع خرده بورژوازی شهری ملیت تحت ستم، گره خورده وبه حمایت این نیرو چشم دوخته است. این جریان که مطلقا قادر به قدرت نمایی در مقابل بورژوازی سراسری نیست، در صورت تبدیل شدن به پرچمدار "حل " مسئلۀ ملی، کشور را به سمت جنگ های قومی سوق خواهد داد. خرده بورژوازی ایران، بویژه در شرایط جنگ وترور، تخریب تولید و رواج کسب و کار انگلی، هر چه بیشتر از نظامات مدرن دور افتاده و فاقد توانایی برخورد دموکراتیک به حقوق توده های مردم است
فدرالیسم بورژوایی هیچگونه منافعی را برای طبقۀ کارگر به رسمیت نمی شناسد. نقش توده های زحمتکش در تصمیم گیری و اعمال قدرت از طریق ارگان های مستقل خود، حق کار و حق کنترل کارگری بر تولید به طور کامل نفی شده وبر شرایط به مراتب ارتجاعی تر و بی حقوقی بیشتر در مقابل سرمایه داران و قدرت دولتی آنها صحه گذارده می شود. قدرت جدید محلی، با تسریع پروسۀ شکل گیری ملت، طبقۀ کارگر را وادار به تمکین از دولت خودی و فاصله گرفتن از کارگران همسرنوشت و همکاران دیروز خود می کند. تحت پوشش استخدام هر چه بیشتر کارگران از میان ملت خودی، رقابت میان کارگران در ارتجاعی ترین نوع آن تشدید شده و همبستگی طبقاتی کارگران ایران تخریب می شود. همچنین بهبود سطح رفاه و ارائۀ خدمات دولتی به جامعه، در پیچ و خم رقابت های ارتجاعی- بورژوایی قدرت های مرکزی ومنطقه ای غرق شده و توده های مردم قربانی این رقابت ها می شوند
رژیم ترور اسلامی، با سیاست کشتار های دسته جمعی و ترویج فرهنگ خشونت و بی رحمی، زمینه های حل مسئلۀ ملی در ایران را، بمراتب بیش از گذشته دشوار ساخته است. از این رو پرداختن به مسئلۀ ملی در ایران، هر چه بیشتر با کل مناسبات قدرت و سلطۀ بورژوازی پیوند خورده است. فدرالیسم بورژوایی در ایران، از سطح ظواهر فراتر نمی رود، اما جامعه را هر چه بیشتر به میدان تاخت وتاز دسته جات قومی - ارتجاعی تبدیل نموده و استقرار یک مناسبات دموکراتیک - شورایی را غیر ممکن می سازد. ادامه دارد