شکل گیری طرح رفراندوم، در عین حال با شرایط بین المللی مساعد آن همزمان است. دولت آمریکا که در باتلاق اشغال عراق گرفتار شده بود، راهی برای تغییر استراتژی خود جستجو می کرد. متحدین امپریالیسم آمریکا، یعنی اروپا ، ژاپن و روسیه ، دیگر حاضر به دنباله روی کامل از سیاست نوع عراق نبودند. برخی کشور ها نظیر اسپانیا، و فیلیپین ، نیروهای خود را از عراق بیرون کشیدند. ویرانی کامل عراق، تحکیم سلطۀ بی چون و چرای آمریکا در این کشور، کشتار های روزمره از مردم ستمدیده، حملات مداوم جریانات ضد اشغالگر و تلفات سربازان آمریکایی و شهروندان غیر دخیل خارجی در عراق، شرایط بین المللی برای اتخاذ همین سیاست در مورد ایران را، بسیار مشکل ساخت
این وضعیت، کشمکش های داخلی جناحها ی درونی امپریالیستی در آمریکا را نیز دامن زد. به تدریج اظهار نظر های علنی در انتقاد به سیاست آمریکا در عراق به یک روال عادی در رسانه های امپریالیستی تبدیل شد. این آن رویداد های واقعی است که به طور کلی به تغییر سیاست آمریکا در برخورد به مسئلۀ ایران منجر شد. اما این، همۀ جنبه های استراتژی امپریالیسم را در مورد برخورد به مسئلۀ ایران توضیح نمی دهد
این مقاله به این نظر معتقد است که در تدوین سیاست اصلی امپریالیسم در تسلط کامل بر خاورمیانه ، حمله نظامی گسترده به ایران، اساساً نمی توانست جایی داشته باشد. امپریالیسم آمریکا بر پذیرش موقعیت اروپا و ژاپن در اقتصاد ایران، و عدم تکرار یک ماجراجویی نظامی دیگر در مرز های جنوبی روسیه، کا ملا آگاه بود. برای آمریکا در شروع اقدامات عملی ، تقدم نه بر سرنگونی فوری رژیم و تسلط مستقیم بر بازار ایران، بلکه بر اشغال کشور های همسایه قرار داشت که بهترین موقعیت راداشتند تا طعمۀ نظامی آمریکا شوند. سپس در پرتو قدرت نظامی در همسایگی ایران، با اعمال فشار، شرایط را به سمت تغییر رژیم سوق داده، واز این طریق سهم بزرگی برای خود در سیاست و اقتصاد ایران به چنگ آورد
اما از همان آغاز هم هر میزان از موفقیت آمریکا در عراق و افغانسان، خود به اقدامات عملی برای تغییر رژیم در ایران نیز پیوند خورده بود. استراتژی امپریالیسم در منطقه، یک زنجیرۀ بهم پیوسته را تشکیل میداد که ایران حلقۀ اصلی آن بود. حتی اگر اشغال افغانستان و عراق را نوعی تمرین و آماده سازی برای تغییر رژیم در ایران بنامیم، بیانی اغراق آمیز از سیاست امپریالیسم نیست
روسیه دارای موقعیت شوروی در عراق وافغانستان نبود. در هردو کشور هم شرایط نظامی، جنگ ،کشتار و گسیختگی ملی حاکم بود. اروپا و ژاپن قادر نبودند از این شرایط " ایده آل" استفاده کنند. بهترین شرایط برای یک قدرقدرتی نظامی آماده بود. بخصوص که حملۀ تروریستی 11 سپتامبر ، مشروعیت سیاسی و بین المللی آنرا نیز تسهیل کرده بود. برای آمریکا در وحلۀ اول، استفاده از این خلاُ قدرت و شرایط ایده آل اهمیت داشت. ادامۀ استراتژی امپریالیستی در مورد ایران، به توازن قوای بین المللی و میزان موفقیت نظامی وسیاسی آمریکا در عراق، واگذار شده بود. ودرست عدم وجود شرایط مناسب توازن قوای بین المللی و شرایط داخلی عراق، ادامۀ این سیاست در ایران را، غیر ممکن ساخت
همچنین در این ارزیابی باید به دو موضوع در عین حال دخیل در سیاست آمریکا در ایران اشاره شود. 1- شرایط سیاسی ، نظامی و طبیعی ایران در مقایسه با عراق و افغانستان ، برای یک حملۀ
نظامی گسترده و 2- هنوز برای طراحان استراتژی امپریالیسم ، واکنش توده های مردم ایران و بویژه خطر یک انقلاب در شرایط جنگ و اشغال کشور،کابوسی بود که هیچ گونه امکانی برای اطمینان از بی خطر بودن آن وجود نداشت.آگاهی طراحان سیاست های امپریالیستی به این دو محدودیت جدی در برخورد به ایران، نمی توانست به طور اتفاقی صورت گرفته باشد. مطمئنا در طراحی اولیه سیاست دولت امریکا، بخش مهمی از محدودیت برخورد به ایران برای طراحان آن روشن بود است. شرایط مذکور ، در مجموع زمینه را برای یافتن یک راه حل سیاسی در استراتژی امپریالیستی ، هموار
ساخت. در طرح و پیشبرد این سیاست بویژه، جناح وزارت امور خارجه، که در تماس مداوم با متحدین آمریکا و جلب حمایت از سیاست های آمریکا، قرار داشت، نقش مهمی ایفا میکرد. برای این جناح، جلب پشتیبانی برای ادامۀ سیاست های نظامی دیگر غیرممکن گشته بود و اصرار آمریکا به ادامۀ این سیاست ، به اتحاد قدرت های امپریالیستی لطمه میزد. دولت آمریکا ، حمایت خود از یک راه حل سیاسی در برخورد به رژیم اسلامی را بروز داد. این وضعیت، زمینه بین المللی برای شکل گیری طرح رفراندوم ، یعنی طرح انتقال قدرت از بالا در ایران را باز هم هر چه بیشتر مهیا ساخت. همۀ نیروهای بورژوایی در اپوزیسیون داخلی و خارج از کشور که چشم امید به حملۀ نظامی آمریکا دوخته و برای آغاز آن روزشماری میکردند، فرصت را برای طرح سیاست خود آماده دیده و به پشت فراخوان رفراندوم خزیدند. با انتخاب دوبارۀ جرج دبلیو بوش ، شکل گیری و مقبولیت طرح رفراندوم در میان اپوزیسیون بورژوایی سرعت گرفت. این جریان مطمئن از حمایت امپریالیسم ازاین طرح، بسیج نیرو در صفوف در هم ریختۀ خود را به طور علنی آغاز کرد
دولت آمریکا همچنین بدون برگذاری انتخابات در عراق و افغانستان وایجاد حداقلی از ثبات سیاسی، نظامی و مشروعیت سیاسی برای دولت عراق ، قادر نبود به طور جدی خود را با مسئلۀ ایران ، مشغول کند. اما هر چه زمان بیشتر طول می کشید به همان میزان موقعیت جناح اروپا ، ژاپن و روسیه، تقویت میشد. اروپا که با شکست جناح دوم خرداد در انجام اصلاحات حکومتی در ایران، میدان را به آمریکا باخته بود، در دورۀ انتظار برای انجام انتخابات در عراق، به تحکیم موقعیت خود در برخورد به مسئلۀ ایران پرداخت. با انجام انتخابات در عراق، و پیروزی جناحهای " شیعیان" و احزاب کردستانی در آن، شرایط برای توسل به یک راه حل نظامی در ایران، هر چه بیشتر نا مناسب تر گشت. برای یک حملۀ نظامی گسترده به ایران اما، حمایت دولت کنونی عراق ضروری است
مجموعه عوامل توضیح داده شده، طرح یک راه حل " صلح آمیز " برای انتقال قدرت از بالا را به ویژه در شرایط کنونی به ممکن ترین راه حل برای امپریالیسم و بورژوازی ایران، تبدیل ساخته است. طرح رفراندوم، به عنوان یک سیاست عملی ، باید به همین ضرورت پاسخ بگوید. پایان