انشعاب در جنبش کارگری ایران؟
مطلب حاضر برای اولین بار به تاریخ سی ام و یکم آوریل و مای 2005، تحت عنوان بالا(شماره های یک و دو)، در وب لاگ جمهوری شورایی منتشر شد. درخواست یک خوانندۀ علاقمند به داشتن کامل مطلب با فرمات ورد، مرا ناچار کرد ضمن باز نویسی و انجام برخی تصحیحات املائی، تصمیم به تهیۀ بخش های آخر مطلب ( بخش سوم و چهارم) برای انتشار در وب لاگ بگیرم. اما عدم وجود فرصت کافی، به اینجا منجر شد که عجالتاً دو بخش موجود در یک مطلب ادغام گشته، برخی نکات اندکی با زبان بهتری بیان شده، در وب قرار گرفته و همچنین پخش شود. از این رو دو مطلب موجود در جمهوری شورایی با همین عنوان بالا و شماره های یک و دو به تاریخ های ذکر شده، برداشته و مطلب حاضر بدون ذکر شماره و با تاریخ جدید، به جای آنها قرار داده می شود. با پوزش وتشکر
طبقۀ کارگر ایران، دوران تشکل های مخفی، کوچک وکم تأثیر خود را، پشت سر گذاشته است. هم اینک، شرایط برای ایجاد تشکل های مستقل، علنی و سراسری آماده شده است. تلاشهای فعالین کارگری از ماهها پیش وفعالیت های بعدی، همه گواه این حقیقت است.
در آستانۀ اول ماه مه سال 1384 روز جهانی کارگر، بیانیه ای با امضاء بیش از سه هزار نفر از کارگران در ایران منتشر شد. این بیانیه که از سوی کمیتۀ هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری صادر شده، از کارگران ایران خواسته است، به ابتکار خود دست به ایجاد تشکل های مستقل کارگری بزنند. از آنجا که قبلاً نیز از سوی کمیتۀ پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری، بیانیه ای با امضاء بیش از چهار هزار نفر از کارگران، با مضمون کم وبیش یکسان منتشر گشته بود، این سوال پیش می آید، تفاوت این دو در کجاست و چه زمینه ها و ضرورت هایی، به صدور بیانیۀ دوم منجر شده است.
بیانیۀ کمیتۀ پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری، در اواخر بهمن ماه سال گذشته، انتشار علنی یافت. این بیانیه، با تحلیل مشخص از شرایط کار ومعیشت کارگران ایران، خواهان به رسمیت شناسی آزادی ایجاد تشکل های مستقل کارگری گردید. این اقدام که با استقبال وسیع کارگران و همچنین طیفی از سازمان های مدافع طبقۀ کارگر روبرو شد، آغاز دورۀ کیفیتاً جدیدی را در جامعه و جنبش کارگری آشکار ساخت. بیانیۀ کمیتۀ پیگیری به صراحت تشکل های ضد کارگری کنونی را مردود دانسته و خواهان شرکت نماینده گان واقعی وانتخابی کارگران، در همۀ نشست ها و مذکرات مربوط به کارگران گردیده است. این اولین بار بعد از آغاز ترور فاشیستی رژیم اسلامی از دهۀ شصت به بعد بود که کارگران ایران در چنین وسعتی، خواست ایجاد تشکل های مستقل کارگری را اعلام می کردند. انتشار این بیانیه و بحث های وسیعی که بدنبال آورد، بی تردید نقش بسیار مثبتی در توده ای ساختن ضرورت ایجاد تشکل های مستقل کارگری ایفا کرد. به یکباره ایجاد تشکل های کارگری به موضوع محوری در جنبش کارگری تبدیل شد و روحیۀ شجاعت و برخورد علنی به معضلات کارگران، در ابعاد وسیعی در میان توده های کارگر گسترش یافت. اقدام کمیتۀ پیگیری در عین حال، در شرایط اختناق حاکم، اهمیت سیاسی داشت و به طور محسوسی، نقش وموقعیت طبقۀ کارگر را در تحولات سیاسی آتی، بهبود بخشید.
کمیتۀ پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری، آنطور که موضع گیری های مسئولین آن نشان می دهد، نمایندۀ گرایش مشخصی در جنبش کارگری نیست. ماهیت اجتماعی کمیتۀ پیگیری را، یک ائتلاف طبقاتی نانوشته و غیر رسمی تعیین می کند. این کمیته در حقیقت گرایش های نزدیک به جناح چپ طبقۀ متوسط ( نزدیک به سرمایۀ صنعتی متوسط و کوچک) و گرایش محافظه کار – سندیکالیست ایرانی و همچنین گرایش رادیکال در جنبش کارگری را در خود دارد. در حقیقت توانایی آن در سازماندهی یک فعالیت علنی و وسیع در شرایط سرکوب کنونی، در عین حال به حضور گرایش های گوناگون به ویژه از میان روشنفکران جناح چپ طبقۀ متوسط ( کانون نویسنده گان) هم، مربوط می شود. حضور تأثیر گذار گرایشی از مدافعین سرمایۀ صنعتی، نه از ضعف این کمیته، و یا " نا آگاهی" سایرین، بلکه از واقعیت های اقتصادی – اجتماعی کشور ناشی می شود.
در طول دورۀ سلطۀ حکومت ترور اسلامی، به دلیل جنگ و ویرانی و رواج اقتصاد دلالی، انگلی و غیر تولیدی، و همچنین بیرون رانده شدن لیبرالها از حاکمیت، بخشی از طبقۀ متوسط شهری در شرایطی نابرابر نسبت به سرمایۀ تجاری که نماینده گان آن اهرم های اصلی قدرت را در دست داشتند، قرار گرفت. این حکم درست و کلی که همۀ بخش ها و لایه های طبقۀ سرمایه دارایران، عمیقاً ارتجاعی ضد دموکراتیک و عامل همۀ فقر و فلاکت و سرکوب حاکم هستند، قادر نیست مستقیماً یک تحلیل مشخص از مناسبات درونی یک نهاد دموکراتیک – کارگری در شرایط کنونی، نظیر کمیتۀ پیگیری به دست بدهد. این حقیقتی است که کارگران به طور کلی در حفظ و بهبود شرایط تولید و اقتصاد مولد و نه دلالی و انگلی، ذینفع هستند. از این رو شکل گیری ائتلاف های طبقاتی نانوشته در این شرایط را نمی توان با عامل سازشکاری و یا " نا آگاهی " فعالین کارگری توضیح داد. در شرایط توازن قوای کنونی در کشور، هر نیروی اجتماعی به دنبال متحد نزدیک به خود است. این امر نه تصادفی و نه به خودی خود، یک پدیدۀ منفی است. دورۀ جدیدی تازه آغاز شده است و هنوز صف بندی های اولیه وعمدتاً مستقل از نیات نماینده گان گروه بندی های دخیل، در حال شکل گیری هستند.
گرایش مدافع سرمایۀ صنعتی بدون تردید یک جریان سوسیال دموکراتیک و مدافع ایجاد اتحادیه های کارگری به سبک اروپایی است و با ابتکار مستقل توده ها و قدرت گیری شوراها، ابداً میانه ای ندارد. این گرایش همان طور که نمایندۀ آن در کمیتۀ پیگیری، طی مصاحبه با نشریۀ اینترنتی شهروند در سال گذشته اعلام کرد، خواهان ایجاد تشکل های فقط صنفی کارگری و به این ترتیب، مخالف ابتکارات سیاسی – انقلابی کارگران است. از دید این جریان، شرکت کننده گان در این فعالیت و جلسات کمیته و حتی برای امضاء گذاردن در پای بیانیه، باید کارگر بودن خود را از طریق ارائۀ مدرک ثابت کنند!!. همچنین این جریان تمایلی به جلب حمایت از فعالین چپ و سازمان های ایرانی نشان نمی دهد. اما در همان حال، برای جلب حمایت از اتحادیه ها ( ائتلاف محکم ونهادی مدیران سندیکایی در غرب و سرمایۀ صنعتی امپریالیستی) سر ودست می شکند.
منتقدین به کمیتۀ پیگیری، خطاب نمودن آن به وزارت کار رژیم و آی ال او را نوعی توهم پراکنی نسبت به رژیم ارزیابی می کنند. همچنین طرح درخواست ضرورت رفع موانع تشکل یابی کارگران از سوی رژیم وعدم درخواست مستقیم از کارگران برای ایجاد تشکل های خود، در این راستا برداشت میشود. اما آنچه در اقدام کمیتۀ پیگیری اهمیت دارد واز سوی منتقدین نادیده گرفته می شود، به ویژه تأثیر اجتماعی این اقدام در میان کارگران است. از سوی دیگر رژیم جنایتکار اسلامی، مورد نفرت عمیق مردم، قبل از همه کارگران است و با یک خطابیۀ اداری به آن، توهمی به رژیم شکل نمی گیرد. همچنین باید این حقیقت را در نظر گرفت که این برای اولین بعد از 23 سال است، که کارگران دست به یک اقدام گسترده می زنند. این در عین حال آغاز یک پروسۀ تجربه اندوزی برای توده های کارگر از طریق تجربۀ مستقیم خود آنان است. مظافا بر اینکه در هر فعالیت علنی، هم فرد و هم تودۀ مردم، با مناسبات حاکم سرو کار پیدا می کنند. کارگران ناچار هستند در نوعی تماس با دستگاه های دولتی قرار گیرند. بخصوص که آنها در شرایط کنونی، برای برگزاری حتی یک نشست باید موافقت ادارات رژیم را جلب کنند.
تشکیل و فعالیت تا کنونی کمیتۀ پیگیری، بدون تردید نقشی مثبت در رشد وگسترش جنبش کارگری ایران ایفا نموده و همچنین بحث های نظری وسیعی را در میان فعالین چپ، دامن زده است. اینکه روند تأثیر گذاری این اقدام ادامه خواهد یافت و یا چه محتوا و اشکالی به خود خواهد گرفت، به سطح مبارزۀ کارگران در ماههای آتی، توازن قوای سیاسی در جامعه و بر آیند گرایشهای درونی این کمیته بستگی دارد.
دومین بیانیۀ فعالین کارگری در آستانۀ اول ماه مه به امضاء اعضای کمیتۀ هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری منتشر شده است. این اطلاعیه با عنوان " تشکل کارگری را به نیروی خود ایجاد کنیم"، خطاب به کارگران ایران صادر شده و محور اصلی آن، لزوم ایجاد تشکل های کارگری بدون مراجعۀ قبلی به وزارت کار رژیم و پس از تشکیل، درخواست از دولت برای به رسمیت شناختن آنها می باشد. این اطلاعیه اما برخلاف بیانیۀ کمیتۀ پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری، ضرورت ایجاد تشکل های مستقل کارگری را نه از تحلیل مشخص از شرایط کار و معیشت کارگران ایران، که از بدیهی بودن وجود تشکل های کارگری در سطح جهان نتیجه می گیرد و در همان آغاز، تفاوت شرایط ایران و سوئد و آلمان را یکسره به دست فراموشی میسپارد. به این ترتیب در همان ابتدا، نقطه عزیمت کلی و عمدتاً انتزاعی خود را به نمایش می گذارد. بیانیه بدون اینکه این حقیقت آشکار را توضیح دهد، که ایجاد تشکل های کارگری در این شرایط نه فقط یک ضرورت حیاتی، بلکه حتی تنها راه باقی مانده برای حفظ شرایط اولیۀ زندگی و جلوگیری از تباهی کامل طبقۀ کارگر ایران است، دست به یک مبارزۀ ایدوئولوژیک فرقه ای با ارواح و اشباح زده، تا درستی ایجاد تشکل های کارگری بدون اجازۀ وزارت کار رژیم را اثبات کند!!. نویسندۀ بیانیه فراموش می کند، مگر چنین حقی، یعنی حق ایجاد تشکل های کارگری بدون اجازۀ دولت در کشورهای صنعتی غرب، تا دیروز وجود نداشت؟ اما به چه دلیل در ایران حتی ایجاد شوراهای اسلامی وابسته به رژیم هم در صنایع کلیدی بدون اجازۀ مستقیم هیئت دولت ممنوع بود؟ یعنی موضوع تشکیل شورای اسلامی کار وابسته به رژیم در یک واحد بزرگ تولیدی، حتی نه در وزارت کار که می بایست در جلسۀ هیئت وزیران رژیم مورد بحث قرار می گرفت. چرا وجود این حق در جهان و به قول بیانیه " استاندارد های جهانی" به طور اتوماتیک به تحقق آن در ایران وپیدایش تشکل های مستقل کارگری منجر نشد؟ بیانیۀ کمیتۀ هماهنگی به شیوۀ ساده نگرانه ای، نظیر کسی که شرایط واقعی توازن قوای سیاسی در جامعه را لمس نکرده باشد اعلام می کند، " دولت وظیفه ثبت این تشکل ها را بر عهده دارد و در صورت ثبت نکردن آنها هم، تشکل های کارگری می توانند تشکیل شوند و فعالیت کنند". نویسنده که گویا در کشور، نه سرکوب وترور که شرایط کاملاً آفتابی حکم فرما بوده است، از یاد می برد که همین دولت در عین حال " وظیفه " ندارد گروه گروه از مخالفین سیاسی خود را کشتار کند. با اینکه رژیم خوب می داند، حق آزادی بیان و فعالیت سیاسی، یک" استاندارد جهانی" است. اما این " دولت" در کمال درنده خویی، بیش از صد هزار نفر از مردم مبارز ایران را در مقابل چشمان حافظان همان استاندارد های جهانی به جوخه های اعدام سپرده است.
اطلاعیه کمیتۀ هماهنگی در بخش بعدی به شرایط دشوار زندگی وسرکوب کارگران ایران اشاره می کند. در این بخش نظیر یک اعلامیۀ آگاهگرانه، دست به افشاگری درست، اما کلی از سرمایه داران زده، و به عدم رعیت مقاوله نامه های سازمان جهانی کار از سوی رژیم اعتراض می کند. یعنی خود به طور آشکار به همان نهاد های بورژوایی استناد می کند، که کمیتۀ پیگیری را متهم به توهم پراکنی نسبت به آنها در میان تود ۀ کارگران نموده بود. بیانیه در بخش بعدی نتیجه می گیرد، کارگران باید متشکل شوند و سپس " از دولت بخواهیم آن را به رسمیت بشناسد ". اطلاعیه تصور می کند، معضل اصلی کارگران این است که باید اول متشکل شوند، بعد از دولت بخواهند آن را به رسمیت بشناسد و یا اول از دولت اجازه بگیرند، بعد متشکل شوند؟!! شیوۀ استدلال بیانیه در این قسمت، نگرش روشنفکرانۀ نوع قدیم در ادبیات سیاسی چپ در اوائل انقلاب را در برخورد به زندگی واقعی به نمایش می گذارد. برای کارگر، این، مشکلات متشکل شدن و محدودیت های عملی و سیاسی برای ایجاد تشکل های کارگری مستقل از رژیم است که مانع مقابل اوست و نه نا آگاهی او به لزوم اجازه از دولت ویا عدم الزام به اجازه از آن. اینکه اگر او به دنبال ایجاد تشکل کارگری برود، آیا همچنان قادر به ادامۀ کار خواهد بود و یا به همین دلیل اخراج شده وچندر غاز درآمد فعلی را هم از دست می دهد. جنبه های هنری وفلسفی ایجاد تشکل برای او اهمیت عملی ندارد. نویسنده که در سطور بالا با افشاگری از تبهکاری نظام سرمایه داری، تلاش کرد چهرۀ رادیکال تری از خود ترسیم کند، در این قسمت اما باز هم برای چندمین بار به مقاوله نامه های سازمان جهانی کار و پذیرش آنها از سوی رژیم اشاره می کند. نویسنده حتی در تعمیق رادیکالیسم هنوز کاملاً اثبات نشدۀ خود، به سازمان جهانی کار که قرار بود نسبت به آن توهم پراکنی نشود، " وظیفۀ " آن را یاد آوری نموده و از آن می خواهد به جای " مماشات" با رژیم به " تعهد خود پای بند " باشد " !؟. اطلاعیه ، سطر به سطر به سازمان جهانی کار می پردازد و از آن می خواهد به جای کارگران و مبارزات آنان وارد عمل شده واز رژیم بخواهد به سرکوب کارگران خاتمه داده وحتی امنیت فعالیت های کارگری در مبارزه بر علیه سرمایه داران را تضمین کند.!! کمیتۀ هماهنگی نه فقط بر خلاف انتظار، به طور افراطی به سازمان جهانی کار متوهم است و همین توهم را هم دامن می زند، بلکه وظایف کارگران ایران در مبارزه برای تغییر شرایط زندگی خود را هم، به بند و بست های پشت پردۀ این نهاد وابسته به سیستم امپریالیستی ورژیم ضد کارگری اسلامی گره می زند. بیانیۀ کمیتۀ هماهنگی در بخش آخر سنگ تمام می گذارد و اعلام می کند " هست و نیست کارگران ایران بر اثر تهاجم سرمایه داری بر باد رفته " و وظیفۀ نجات کارگران ایران را بر دوش تمامی انسان های شریف جهان "( !؟) نهاده و از یاد می برد، وظایف کارگران ایرانی برای نجات خود را، به خود آنها هم یاد آوری کند.
همچنین درخواست کمک از فعالین کارگری و یا اتحادیه های کارگری در کشورهای غربی از سوی کمیتۀ هماهنگی، ظاهراً باید جای درخواست رفع موانع تشکل یابی کارگران از وزارت کار رژیم را از سوی کمیتۀ پیگیری، پر کند و تکیه به توده ها به جای مراجعه به وزارت کار رژیم را تبلیغ کند. کمیتۀ هماهنگی اما این را در نظر نمی گیرد که که اشارۀ فرعی و حاشیه ای کمیتۀ پیگیری به درخواست از وزارت کار رژیم، برخوردی حقوقی در چهارچوب توازن قوای سیاسی واقعی موجود در جامعه، آنهم چندین ماه پیش است. اما در مراجعۀ امروز کمیتۀ هماهنگی به سازمان جهانی کار واتحادیه های کارگری در غرب، نه این محدودیت ناشی از توازن قوای سیاسی در کشور در آن شرایط ، که توهم داشتن امروز کمیتۀ هماهنگی به این نهادها، تعیین کننده است. صرف نظر از اینکه، اتحادیه های کارگری در غرب و سازمان جهانی کارنیز که کمیتۀ هماهنگی به سراغ آنها می رود، در بهترین حالت از طریق نامه نگاری مؤدبانه با مقامات همین رژیم تماس می گیرند. کمیتۀ هماهنگی به این ترتیب، نه فقط به طور واقعی و مودب و قانونی( فقط غیر مستقیم)، به همین رژیِم روی می آورد بلکه بدتر از آن، از میان بنگاههای عمیقاً ضد کمونیست و وابسته به سیستم امپریالیستی، ناخواسته برای طبقۀ کارگر ایران قیم تراشی هم می کند. اطلاعیۀ کمیتۀ هماهنگی برخلاف نیت خوب خود، مبنی بر ایجاد تشکل های کارگری به نیروی خود کارگران، عملاً از کارگران می خواهد به " فشار های " !؟ سازمان جهانی کار بر رژیم و حمایت " انسان های شریف" جهان دل خوش کنند. کمیتۀ هماهنگی چنان در کشمکش های گروهی خود با کمیتۀ پیگیری غرق شده که از یاد می برد، در همین کشور بیش از چهار هزار نفر از کارگران با تکیه بر نیروی خود، تلاش برای ایجاد تشکل های کارگری را در دستور کار خود قرار داده اند. مؤسسین کمیتۀ هماهنگی برای همبستگی با همکاران کارگر خود ویا حد اقل به رسم ادب و نزاکت، می توانستند به کمیتۀ پیگیری و هزاران امضاء کارگران در پای بیانیۀ آن اشاره نمایند. صرفنظر از اینکه، اساساً شرایط مناسبی که برای جمع آوری امضاء از میان کارگران شکل گرفته، نه فقط اما همچنین ناشی از تلاش توده های کارگر و کمیتۀ پیگیری از شش ماه پیش تا کنون است.
از سوی دیگر کمیتۀ هماهنگی هنوز به کارگران ایران توضیح نداده است، چه ضرورتی حکم می کند که باید دو حرکت سراسری به موازات یکدیگر، برای رسیدن به یک هدف واحد کوتاه مدت ومیان مدت، یعنی ایجاد تشکل های مستقل کارگری وجود داشته باشد. اقدام کمیتۀ هماهنگی، عمدتاً یک اقدام عکس العملی در مقابل کمیتۀ پیگیری است و در مرکز آن شتابزده گی و همچنین علائق وملاحظات گروهی قرار دارد. این یک حرکت آشکارا انشعاب طلبانه در جنبش کارگری، درست در مقطعی است که طبقۀ کارگر ایران در آغاز سازمانیابی مستقل خود، بیش از همیشه به وحدت و یکپارچگی نیاز دارد. کمیتۀ هماهنگی در عین تلاش خود برای ارائۀ تصویری رادیکال از خود ، اما گرایشی از جریان آنارکو سندیکالیسم در جنبش کارگری ایران را هم، کم و بیش بازتاب می دهد و به جای تکیۀ اصلی بر عمل مشخص در ابعاد اجتماعی که تودۀ کار گران را به میدان بکشد، به اعلام نیات خوب و تبلیغ کلی رادیکالیسم روی آورده، ناخواسته به تفرقه و پراکنده گی در صفوف کارگران دامن می زند.
کمیتۀ هماهنگی همچنین با انتشار بیانیۀ خود در آستانۀ اول ماه مه و حمایت سازمانیافته وفوری از سوی گرایش های نزدیک به آن در سایت های اینترنتی، سطحی از اکسیونیسم خرده بورژوایی و قدرت نمایی به شیوۀ کشمکش های گروهی را به نمایش می گذارد. اقدام کمیتۀ هماهنگی در عین حال، یک اقدام بسیار زود رس و بدون تلاشهای عملی و بحث های علنی کافی با سایر فعالین جنبش کارگری است و در میان توده های کارگر، که به تازه گی به سوی فعالیت های سراسری کشیده می شوند، انبوهی از سوالات و ناروشنی ها را برجای گذاشته، آنها را نسبت به ضرورت تشکل یابی مستقل از تشکل های رژیمی، دچار تزلزل می سازد.
takdehghan2@arcor.de
مطلب حاضر برای اولین بار به تاریخ سی ام و یکم آوریل و مای 2005، تحت عنوان بالا(شماره های یک و دو)، در وب لاگ جمهوری شورایی منتشر شد. درخواست یک خوانندۀ علاقمند به داشتن کامل مطلب با فرمات ورد، مرا ناچار کرد ضمن باز نویسی و انجام برخی تصحیحات املائی، تصمیم به تهیۀ بخش های آخر مطلب ( بخش سوم و چهارم) برای انتشار در وب لاگ بگیرم. اما عدم وجود فرصت کافی، به اینجا منجر شد که عجالتاً دو بخش موجود در یک مطلب ادغام گشته، برخی نکات اندکی با زبان بهتری بیان شده، در وب قرار گرفته و همچنین پخش شود. از این رو دو مطلب موجود در جمهوری شورایی با همین عنوان بالا و شماره های یک و دو به تاریخ های ذکر شده، برداشته و مطلب حاضر بدون ذکر شماره و با تاریخ جدید، به جای آنها قرار داده می شود. با پوزش وتشکر
طبقۀ کارگر ایران، دوران تشکل های مخفی، کوچک وکم تأثیر خود را، پشت سر گذاشته است. هم اینک، شرایط برای ایجاد تشکل های مستقل، علنی و سراسری آماده شده است. تلاشهای فعالین کارگری از ماهها پیش وفعالیت های بعدی، همه گواه این حقیقت است.
در آستانۀ اول ماه مه سال 1384 روز جهانی کارگر، بیانیه ای با امضاء بیش از سه هزار نفر از کارگران در ایران منتشر شد. این بیانیه که از سوی کمیتۀ هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری صادر شده، از کارگران ایران خواسته است، به ابتکار خود دست به ایجاد تشکل های مستقل کارگری بزنند. از آنجا که قبلاً نیز از سوی کمیتۀ پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری، بیانیه ای با امضاء بیش از چهار هزار نفر از کارگران، با مضمون کم وبیش یکسان منتشر گشته بود، این سوال پیش می آید، تفاوت این دو در کجاست و چه زمینه ها و ضرورت هایی، به صدور بیانیۀ دوم منجر شده است.
بیانیۀ کمیتۀ پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری، در اواخر بهمن ماه سال گذشته، انتشار علنی یافت. این بیانیه، با تحلیل مشخص از شرایط کار ومعیشت کارگران ایران، خواهان به رسمیت شناسی آزادی ایجاد تشکل های مستقل کارگری گردید. این اقدام که با استقبال وسیع کارگران و همچنین طیفی از سازمان های مدافع طبقۀ کارگر روبرو شد، آغاز دورۀ کیفیتاً جدیدی را در جامعه و جنبش کارگری آشکار ساخت. بیانیۀ کمیتۀ پیگیری به صراحت تشکل های ضد کارگری کنونی را مردود دانسته و خواهان شرکت نماینده گان واقعی وانتخابی کارگران، در همۀ نشست ها و مذکرات مربوط به کارگران گردیده است. این اولین بار بعد از آغاز ترور فاشیستی رژیم اسلامی از دهۀ شصت به بعد بود که کارگران ایران در چنین وسعتی، خواست ایجاد تشکل های مستقل کارگری را اعلام می کردند. انتشار این بیانیه و بحث های وسیعی که بدنبال آورد، بی تردید نقش بسیار مثبتی در توده ای ساختن ضرورت ایجاد تشکل های مستقل کارگری ایفا کرد. به یکباره ایجاد تشکل های کارگری به موضوع محوری در جنبش کارگری تبدیل شد و روحیۀ شجاعت و برخورد علنی به معضلات کارگران، در ابعاد وسیعی در میان توده های کارگر گسترش یافت. اقدام کمیتۀ پیگیری در عین حال، در شرایط اختناق حاکم، اهمیت سیاسی داشت و به طور محسوسی، نقش وموقعیت طبقۀ کارگر را در تحولات سیاسی آتی، بهبود بخشید.
کمیتۀ پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری، آنطور که موضع گیری های مسئولین آن نشان می دهد، نمایندۀ گرایش مشخصی در جنبش کارگری نیست. ماهیت اجتماعی کمیتۀ پیگیری را، یک ائتلاف طبقاتی نانوشته و غیر رسمی تعیین می کند. این کمیته در حقیقت گرایش های نزدیک به جناح چپ طبقۀ متوسط ( نزدیک به سرمایۀ صنعتی متوسط و کوچک) و گرایش محافظه کار – سندیکالیست ایرانی و همچنین گرایش رادیکال در جنبش کارگری را در خود دارد. در حقیقت توانایی آن در سازماندهی یک فعالیت علنی و وسیع در شرایط سرکوب کنونی، در عین حال به حضور گرایش های گوناگون به ویژه از میان روشنفکران جناح چپ طبقۀ متوسط ( کانون نویسنده گان) هم، مربوط می شود. حضور تأثیر گذار گرایشی از مدافعین سرمایۀ صنعتی، نه از ضعف این کمیته، و یا " نا آگاهی" سایرین، بلکه از واقعیت های اقتصادی – اجتماعی کشور ناشی می شود.
در طول دورۀ سلطۀ حکومت ترور اسلامی، به دلیل جنگ و ویرانی و رواج اقتصاد دلالی، انگلی و غیر تولیدی، و همچنین بیرون رانده شدن لیبرالها از حاکمیت، بخشی از طبقۀ متوسط شهری در شرایطی نابرابر نسبت به سرمایۀ تجاری که نماینده گان آن اهرم های اصلی قدرت را در دست داشتند، قرار گرفت. این حکم درست و کلی که همۀ بخش ها و لایه های طبقۀ سرمایه دارایران، عمیقاً ارتجاعی ضد دموکراتیک و عامل همۀ فقر و فلاکت و سرکوب حاکم هستند، قادر نیست مستقیماً یک تحلیل مشخص از مناسبات درونی یک نهاد دموکراتیک – کارگری در شرایط کنونی، نظیر کمیتۀ پیگیری به دست بدهد. این حقیقتی است که کارگران به طور کلی در حفظ و بهبود شرایط تولید و اقتصاد مولد و نه دلالی و انگلی، ذینفع هستند. از این رو شکل گیری ائتلاف های طبقاتی نانوشته در این شرایط را نمی توان با عامل سازشکاری و یا " نا آگاهی " فعالین کارگری توضیح داد. در شرایط توازن قوای کنونی در کشور، هر نیروی اجتماعی به دنبال متحد نزدیک به خود است. این امر نه تصادفی و نه به خودی خود، یک پدیدۀ منفی است. دورۀ جدیدی تازه آغاز شده است و هنوز صف بندی های اولیه وعمدتاً مستقل از نیات نماینده گان گروه بندی های دخیل، در حال شکل گیری هستند.
گرایش مدافع سرمایۀ صنعتی بدون تردید یک جریان سوسیال دموکراتیک و مدافع ایجاد اتحادیه های کارگری به سبک اروپایی است و با ابتکار مستقل توده ها و قدرت گیری شوراها، ابداً میانه ای ندارد. این گرایش همان طور که نمایندۀ آن در کمیتۀ پیگیری، طی مصاحبه با نشریۀ اینترنتی شهروند در سال گذشته اعلام کرد، خواهان ایجاد تشکل های فقط صنفی کارگری و به این ترتیب، مخالف ابتکارات سیاسی – انقلابی کارگران است. از دید این جریان، شرکت کننده گان در این فعالیت و جلسات کمیته و حتی برای امضاء گذاردن در پای بیانیه، باید کارگر بودن خود را از طریق ارائۀ مدرک ثابت کنند!!. همچنین این جریان تمایلی به جلب حمایت از فعالین چپ و سازمان های ایرانی نشان نمی دهد. اما در همان حال، برای جلب حمایت از اتحادیه ها ( ائتلاف محکم ونهادی مدیران سندیکایی در غرب و سرمایۀ صنعتی امپریالیستی) سر ودست می شکند.
منتقدین به کمیتۀ پیگیری، خطاب نمودن آن به وزارت کار رژیم و آی ال او را نوعی توهم پراکنی نسبت به رژیم ارزیابی می کنند. همچنین طرح درخواست ضرورت رفع موانع تشکل یابی کارگران از سوی رژیم وعدم درخواست مستقیم از کارگران برای ایجاد تشکل های خود، در این راستا برداشت میشود. اما آنچه در اقدام کمیتۀ پیگیری اهمیت دارد واز سوی منتقدین نادیده گرفته می شود، به ویژه تأثیر اجتماعی این اقدام در میان کارگران است. از سوی دیگر رژیم جنایتکار اسلامی، مورد نفرت عمیق مردم، قبل از همه کارگران است و با یک خطابیۀ اداری به آن، توهمی به رژیم شکل نمی گیرد. همچنین باید این حقیقت را در نظر گرفت که این برای اولین بعد از 23 سال است، که کارگران دست به یک اقدام گسترده می زنند. این در عین حال آغاز یک پروسۀ تجربه اندوزی برای توده های کارگر از طریق تجربۀ مستقیم خود آنان است. مظافا بر اینکه در هر فعالیت علنی، هم فرد و هم تودۀ مردم، با مناسبات حاکم سرو کار پیدا می کنند. کارگران ناچار هستند در نوعی تماس با دستگاه های دولتی قرار گیرند. بخصوص که آنها در شرایط کنونی، برای برگزاری حتی یک نشست باید موافقت ادارات رژیم را جلب کنند.
تشکیل و فعالیت تا کنونی کمیتۀ پیگیری، بدون تردید نقشی مثبت در رشد وگسترش جنبش کارگری ایران ایفا نموده و همچنین بحث های نظری وسیعی را در میان فعالین چپ، دامن زده است. اینکه روند تأثیر گذاری این اقدام ادامه خواهد یافت و یا چه محتوا و اشکالی به خود خواهد گرفت، به سطح مبارزۀ کارگران در ماههای آتی، توازن قوای سیاسی در جامعه و بر آیند گرایشهای درونی این کمیته بستگی دارد.
دومین بیانیۀ فعالین کارگری در آستانۀ اول ماه مه به امضاء اعضای کمیتۀ هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری منتشر شده است. این اطلاعیه با عنوان " تشکل کارگری را به نیروی خود ایجاد کنیم"، خطاب به کارگران ایران صادر شده و محور اصلی آن، لزوم ایجاد تشکل های کارگری بدون مراجعۀ قبلی به وزارت کار رژیم و پس از تشکیل، درخواست از دولت برای به رسمیت شناختن آنها می باشد. این اطلاعیه اما برخلاف بیانیۀ کمیتۀ پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری، ضرورت ایجاد تشکل های مستقل کارگری را نه از تحلیل مشخص از شرایط کار و معیشت کارگران ایران، که از بدیهی بودن وجود تشکل های کارگری در سطح جهان نتیجه می گیرد و در همان آغاز، تفاوت شرایط ایران و سوئد و آلمان را یکسره به دست فراموشی میسپارد. به این ترتیب در همان ابتدا، نقطه عزیمت کلی و عمدتاً انتزاعی خود را به نمایش می گذارد. بیانیه بدون اینکه این حقیقت آشکار را توضیح دهد، که ایجاد تشکل های کارگری در این شرایط نه فقط یک ضرورت حیاتی، بلکه حتی تنها راه باقی مانده برای حفظ شرایط اولیۀ زندگی و جلوگیری از تباهی کامل طبقۀ کارگر ایران است، دست به یک مبارزۀ ایدوئولوژیک فرقه ای با ارواح و اشباح زده، تا درستی ایجاد تشکل های کارگری بدون اجازۀ وزارت کار رژیم را اثبات کند!!. نویسندۀ بیانیه فراموش می کند، مگر چنین حقی، یعنی حق ایجاد تشکل های کارگری بدون اجازۀ دولت در کشورهای صنعتی غرب، تا دیروز وجود نداشت؟ اما به چه دلیل در ایران حتی ایجاد شوراهای اسلامی وابسته به رژیم هم در صنایع کلیدی بدون اجازۀ مستقیم هیئت دولت ممنوع بود؟ یعنی موضوع تشکیل شورای اسلامی کار وابسته به رژیم در یک واحد بزرگ تولیدی، حتی نه در وزارت کار که می بایست در جلسۀ هیئت وزیران رژیم مورد بحث قرار می گرفت. چرا وجود این حق در جهان و به قول بیانیه " استاندارد های جهانی" به طور اتوماتیک به تحقق آن در ایران وپیدایش تشکل های مستقل کارگری منجر نشد؟ بیانیۀ کمیتۀ هماهنگی به شیوۀ ساده نگرانه ای، نظیر کسی که شرایط واقعی توازن قوای سیاسی در جامعه را لمس نکرده باشد اعلام می کند، " دولت وظیفه ثبت این تشکل ها را بر عهده دارد و در صورت ثبت نکردن آنها هم، تشکل های کارگری می توانند تشکیل شوند و فعالیت کنند". نویسنده که گویا در کشور، نه سرکوب وترور که شرایط کاملاً آفتابی حکم فرما بوده است، از یاد می برد که همین دولت در عین حال " وظیفه " ندارد گروه گروه از مخالفین سیاسی خود را کشتار کند. با اینکه رژیم خوب می داند، حق آزادی بیان و فعالیت سیاسی، یک" استاندارد جهانی" است. اما این " دولت" در کمال درنده خویی، بیش از صد هزار نفر از مردم مبارز ایران را در مقابل چشمان حافظان همان استاندارد های جهانی به جوخه های اعدام سپرده است.
اطلاعیه کمیتۀ هماهنگی در بخش بعدی به شرایط دشوار زندگی وسرکوب کارگران ایران اشاره می کند. در این بخش نظیر یک اعلامیۀ آگاهگرانه، دست به افشاگری درست، اما کلی از سرمایه داران زده، و به عدم رعیت مقاوله نامه های سازمان جهانی کار از سوی رژیم اعتراض می کند. یعنی خود به طور آشکار به همان نهاد های بورژوایی استناد می کند، که کمیتۀ پیگیری را متهم به توهم پراکنی نسبت به آنها در میان تود ۀ کارگران نموده بود. بیانیه در بخش بعدی نتیجه می گیرد، کارگران باید متشکل شوند و سپس " از دولت بخواهیم آن را به رسمیت بشناسد ". اطلاعیه تصور می کند، معضل اصلی کارگران این است که باید اول متشکل شوند، بعد از دولت بخواهند آن را به رسمیت بشناسد و یا اول از دولت اجازه بگیرند، بعد متشکل شوند؟!! شیوۀ استدلال بیانیه در این قسمت، نگرش روشنفکرانۀ نوع قدیم در ادبیات سیاسی چپ در اوائل انقلاب را در برخورد به زندگی واقعی به نمایش می گذارد. برای کارگر، این، مشکلات متشکل شدن و محدودیت های عملی و سیاسی برای ایجاد تشکل های کارگری مستقل از رژیم است که مانع مقابل اوست و نه نا آگاهی او به لزوم اجازه از دولت ویا عدم الزام به اجازه از آن. اینکه اگر او به دنبال ایجاد تشکل کارگری برود، آیا همچنان قادر به ادامۀ کار خواهد بود و یا به همین دلیل اخراج شده وچندر غاز درآمد فعلی را هم از دست می دهد. جنبه های هنری وفلسفی ایجاد تشکل برای او اهمیت عملی ندارد. نویسنده که در سطور بالا با افشاگری از تبهکاری نظام سرمایه داری، تلاش کرد چهرۀ رادیکال تری از خود ترسیم کند، در این قسمت اما باز هم برای چندمین بار به مقاوله نامه های سازمان جهانی کار و پذیرش آنها از سوی رژیم اشاره می کند. نویسنده حتی در تعمیق رادیکالیسم هنوز کاملاً اثبات نشدۀ خود، به سازمان جهانی کار که قرار بود نسبت به آن توهم پراکنی نشود، " وظیفۀ " آن را یاد آوری نموده و از آن می خواهد به جای " مماشات" با رژیم به " تعهد خود پای بند " باشد " !؟. اطلاعیه ، سطر به سطر به سازمان جهانی کار می پردازد و از آن می خواهد به جای کارگران و مبارزات آنان وارد عمل شده واز رژیم بخواهد به سرکوب کارگران خاتمه داده وحتی امنیت فعالیت های کارگری در مبارزه بر علیه سرمایه داران را تضمین کند.!! کمیتۀ هماهنگی نه فقط بر خلاف انتظار، به طور افراطی به سازمان جهانی کار متوهم است و همین توهم را هم دامن می زند، بلکه وظایف کارگران ایران در مبارزه برای تغییر شرایط زندگی خود را هم، به بند و بست های پشت پردۀ این نهاد وابسته به سیستم امپریالیستی ورژیم ضد کارگری اسلامی گره می زند. بیانیۀ کمیتۀ هماهنگی در بخش آخر سنگ تمام می گذارد و اعلام می کند " هست و نیست کارگران ایران بر اثر تهاجم سرمایه داری بر باد رفته " و وظیفۀ نجات کارگران ایران را بر دوش تمامی انسان های شریف جهان "( !؟) نهاده و از یاد می برد، وظایف کارگران ایرانی برای نجات خود را، به خود آنها هم یاد آوری کند.
همچنین درخواست کمک از فعالین کارگری و یا اتحادیه های کارگری در کشورهای غربی از سوی کمیتۀ هماهنگی، ظاهراً باید جای درخواست رفع موانع تشکل یابی کارگران از وزارت کار رژیم را از سوی کمیتۀ پیگیری، پر کند و تکیه به توده ها به جای مراجعه به وزارت کار رژیم را تبلیغ کند. کمیتۀ هماهنگی اما این را در نظر نمی گیرد که که اشارۀ فرعی و حاشیه ای کمیتۀ پیگیری به درخواست از وزارت کار رژیم، برخوردی حقوقی در چهارچوب توازن قوای سیاسی واقعی موجود در جامعه، آنهم چندین ماه پیش است. اما در مراجعۀ امروز کمیتۀ هماهنگی به سازمان جهانی کار واتحادیه های کارگری در غرب، نه این محدودیت ناشی از توازن قوای سیاسی در کشور در آن شرایط ، که توهم داشتن امروز کمیتۀ هماهنگی به این نهادها، تعیین کننده است. صرف نظر از اینکه، اتحادیه های کارگری در غرب و سازمان جهانی کارنیز که کمیتۀ هماهنگی به سراغ آنها می رود، در بهترین حالت از طریق نامه نگاری مؤدبانه با مقامات همین رژیم تماس می گیرند. کمیتۀ هماهنگی به این ترتیب، نه فقط به طور واقعی و مودب و قانونی( فقط غیر مستقیم)، به همین رژیِم روی می آورد بلکه بدتر از آن، از میان بنگاههای عمیقاً ضد کمونیست و وابسته به سیستم امپریالیستی، ناخواسته برای طبقۀ کارگر ایران قیم تراشی هم می کند. اطلاعیۀ کمیتۀ هماهنگی برخلاف نیت خوب خود، مبنی بر ایجاد تشکل های کارگری به نیروی خود کارگران، عملاً از کارگران می خواهد به " فشار های " !؟ سازمان جهانی کار بر رژیم و حمایت " انسان های شریف" جهان دل خوش کنند. کمیتۀ هماهنگی چنان در کشمکش های گروهی خود با کمیتۀ پیگیری غرق شده که از یاد می برد، در همین کشور بیش از چهار هزار نفر از کارگران با تکیه بر نیروی خود، تلاش برای ایجاد تشکل های کارگری را در دستور کار خود قرار داده اند. مؤسسین کمیتۀ هماهنگی برای همبستگی با همکاران کارگر خود ویا حد اقل به رسم ادب و نزاکت، می توانستند به کمیتۀ پیگیری و هزاران امضاء کارگران در پای بیانیۀ آن اشاره نمایند. صرفنظر از اینکه، اساساً شرایط مناسبی که برای جمع آوری امضاء از میان کارگران شکل گرفته، نه فقط اما همچنین ناشی از تلاش توده های کارگر و کمیتۀ پیگیری از شش ماه پیش تا کنون است.
از سوی دیگر کمیتۀ هماهنگی هنوز به کارگران ایران توضیح نداده است، چه ضرورتی حکم می کند که باید دو حرکت سراسری به موازات یکدیگر، برای رسیدن به یک هدف واحد کوتاه مدت ومیان مدت، یعنی ایجاد تشکل های مستقل کارگری وجود داشته باشد. اقدام کمیتۀ هماهنگی، عمدتاً یک اقدام عکس العملی در مقابل کمیتۀ پیگیری است و در مرکز آن شتابزده گی و همچنین علائق وملاحظات گروهی قرار دارد. این یک حرکت آشکارا انشعاب طلبانه در جنبش کارگری، درست در مقطعی است که طبقۀ کارگر ایران در آغاز سازمانیابی مستقل خود، بیش از همیشه به وحدت و یکپارچگی نیاز دارد. کمیتۀ هماهنگی در عین تلاش خود برای ارائۀ تصویری رادیکال از خود ، اما گرایشی از جریان آنارکو سندیکالیسم در جنبش کارگری ایران را هم، کم و بیش بازتاب می دهد و به جای تکیۀ اصلی بر عمل مشخص در ابعاد اجتماعی که تودۀ کار گران را به میدان بکشد، به اعلام نیات خوب و تبلیغ کلی رادیکالیسم روی آورده، ناخواسته به تفرقه و پراکنده گی در صفوف کارگران دامن می زند.
کمیتۀ هماهنگی همچنین با انتشار بیانیۀ خود در آستانۀ اول ماه مه و حمایت سازمانیافته وفوری از سوی گرایش های نزدیک به آن در سایت های اینترنتی، سطحی از اکسیونیسم خرده بورژوایی و قدرت نمایی به شیوۀ کشمکش های گروهی را به نمایش می گذارد. اقدام کمیتۀ هماهنگی در عین حال، یک اقدام بسیار زود رس و بدون تلاشهای عملی و بحث های علنی کافی با سایر فعالین جنبش کارگری است و در میان توده های کارگر، که به تازه گی به سوی فعالیت های سراسری کشیده می شوند، انبوهی از سوالات و ناروشنی ها را برجای گذاشته، آنها را نسبت به ضرورت تشکل یابی مستقل از تشکل های رژیمی، دچار تزلزل می سازد.
takdehghan2@arcor.de