Friday, June 23, 2006

زنان، بمثابه یک نیروی اجتماعی


این مطلب به زنان مبارزی تقدیم میشود، که در 22 خرداد 85، علیرغم سلطه شرایط ترور اسلامی در کشور، دست به تجمع اعتراضی در تهران زده، و شجاعانه همه عواقب آن را به جان خریدند.

از سرکوب وحشیانه تجمع زنان در روز 22 خرداد در میدانی در اطراف خیابان میرداماد تهران*، بیش از یک هفته گذشت. این تظاهرات به دعوت گروهی از مدافعین حقوق زنان فراخوان داده شده، بگفته برخی منابع، نزدیک به 5000 هزار نفر در آن شرکت کردند. تجمع زنان که اندکی بیش از 1 ساعت تداوم یافت، پیش از آغاز، مورد تهاجم دسته جات آدم کش رژیم قرار گرفته، به ضرب وشتم شدید حاضرین در محل انجامید. گزارشهای موجود از زخمی شدن دهها نفر، همچنین بازداشت بیش از 60 نفر حکایت میکنند. اینکه پس از گذشت 9 روز، هنوز زنانی در بازداشت مأمورین رژیم قرار دارند و یا خیر، وضعیت دقیق بازداشت شده گان طی بازجوییها، و صدمات جسمی وارد آمده به آنان چگونه است، هنوز کاملاً روشن نیست. این یکی از تجمعات متشکل و بزرگ زنان، در تمام سالهای اخیر محسوب میگردد.

زنان تحت ستم ایران که هم اینک بمثابه یک نیروی اجتماعی مستقل به میدان میایند، با طرح خواستهای اولیه خود، مصمم به برگزاری این تجمع اعتراضی گشته بودند. از این میان و آنچه که در قطعنامه 7 ماده ای توزیع شده در انتهای این میتینگ اعتراضی نیز آشکار میشود، موارد زیر بویژه برجسته میگردند:

خواست حق برابر در طلاق، ممنوعیت چند همسری، حقوق برابر در ازدواج و استقلال زن در تصمیم گیری، افزایش سن مسئولیت کیفری وازدواج به 18 سال، برابر حقوقی با مردان در حق سرپرستی بچه ها، حق اشتغال و مسافرت، حق قضاوت برابر حقوق و همه مواردی که به امور قضایی مربوط میگردد. زنان معترض در بند آخر قطعنامه این میتینگ، خواست لغو قانون قراردادهای موقت کار را مطرح نموده، آن را عامل فروپاشی زندگی زنان و تحمیل تبعیضهایی بمراتب بیشتر نسبت به مردان، اعلام نموده اند.

گروه هماهنگ کننده تظاهرات در دومین بیانیه خود، بر مسالمت آمیز بودن اعتراض زنان، انجام تجمع غیر سیاسی و بدون سردادن شعار، مکرراً تأکید نموده بود؛ اما این بهیچوجه مانع از درنده خویی مأمورین رژیم اسلامی، در سرکوب زنان آزادیخواه نگردید.

جنبشهای اعتراضی سازمانیافته زنان کشور نیز، شرایط جنینی خود را پشت سر گذاشته، به دوره بسیج نیرو، حضور علنی در خیابان و طرح روشن و شجاعانه خواستهای دموکراتیک خود گام گذارده است. آنچه که گامهای بعدی را بدنبال آورده، هر چه بیشتر قدرت این نیرو را در سطح جامعه تثبیت خواهد کرد، ایجاد تشکلهای مستقل زنان و قطع رابطه کامل با هر جناحی از این رژیم ضد زن و دشمن حقوق اولیه انسان است.

یک نظام دموکراتیک- شورایی در ایران، باید به همه سیاستهای ضد زن در این رژیم جنایتکار پایان داده، لطمات سنگین ناشی از اینهمه بربرمنشی علیه نیمی از جمعیت کشور را، هر چه زودتر جبران سازد. این دگرگونی، مستلزم تحقق خواستهای زیر است:**
------------------

" آزادی زن، معیار آزادی جامعه است "؛ از این رو، یک نظام دموکراتیک- شورایی، خواستار تضمین حقوق زیر برای زنان کشور است.

1- برسمیت شناسی استقلال زن از مرد و سنتهای مردسالارانه در جامعه، در تصمیم گیری پیرامون ازداواج، طلاق، تحصیل و انتخاب شغل، مسافرت، تفریح و فعالیتهای اجتماعی. استقلال زن از مذهب، روابط سنتی در خانواده و بستگان.
-----------------

2- برابر حقوقی زنان و مردان در کلیه سطوح زندگی فردی و اجتماعی. در موضوع خانواده، سرپرستی و تربیت کودکان. سهم ارث، ازدواج، طلاق و تکفل فرزندان. فرصتهای آموزش شغلی و محیط کار.

1-2 سن ازدواج و مسئولیت کیفری برای دختران و پسران، 18 سال. ممانعت قانونی از ازدواج متکی بر اجبار از سوی سرپرستان خانواده. اعمال اجبار به زن برای ازدواج با فرد خاصی، جرم محسوب میشود.

2-2 افزایش سهم زنان از ارث نسبت به مردان تا دو دهه پس از نابودی رژیم اسلامی، بعنوان یک قانون استثنایی. این امر برای بهبود موقعیت اقتصادی زنان مجرد، بویژه برای تشکیل خانواده و جبران تبهکاریهای رژیم اسلامی علیه زنان، حائز اهمیت است.
-------------------

3- لغو فوری همه قوانین ضد زن کنونی.

1-3 کلیه قوانین اسلامی علیه زنان فوراً لغو شده، باید طی 48 ساعت پس از سرنگونی رژیم ترور اسلامی، پیشنویس اولیه قوانین دموکراتیک مربوط به زنان، اعلام گردد. این اصول، تا انتخاب ارگانهای دائمی، بمثابه قوانین جاری محسوب میگردند.

2-3 اظهارات، نوشته ها و اعمال ضد زن، بمثابه اقداماتی در چهارچوب آپارتاید قرار گرفته، مشمول قوانین ضد آپارتاید خواهند گشت.

3-3 الزام نماینده گان گروههای مذهبی، سیاسی و صنفی به حذف همه موارد و اشارات ضد زن از ارگانهای تبلیغی، ایدوئولوژیک، آموزشها، کتب زمینی و " آسمانی" خود.

4-3 حق دموکراتیک زنان در جلوگیری قانونی از فعالیتهای آن دسته از گروههایی (داخلی و یا دارای نماینده گی در ایران) که اصل برابر حقوقی زنان و مردان را در نگارش، گفتار و یا اقدامات عملی نقض کنند.

5-3 غیر قابل بخشوده گی بودن هر گونه ارتکاب جرمی علیه زنان، این به ویژه به مواردی نظیر وارد آوردن آسیب جسمی ماندگار و اقدام به قتل، مربوط میگردد.

6-3 امکان برقراری مجازات سنگین تر برای مردان، در صورت سوء استفاده از قدرت جسمی خود بمنظور توسل به ضرب و شتم زنان.
------------------

4- محکومیت جنایت ضد بشری سنگسار زنان در ایران. رژیم ترور اسلامی با بکارگیری نوع مجازات سنگسار، به شیوه ای غیر قابل تصور در جهان قرن حاضر، نتایج سلطه بربریت اسلامی علیه زنان را، به اوج رساند.

1-4 حق جامعه به بررسی تک تک موارد مربوط به این جنایات و مجازات بدون بخشوده گی صادر کننده گان این احکام هولناک، مجریان آن و شرکت کننده گان در این توحش نفرت انگیز.

2-4 لغو همه احکام ضد انسانی سنگسار و اعاده حیثیت از زنان سنگسار شده. بررسی پرونده زنان سنگسار شده متهم به قتل و تغییر آن به احکامی در چهارچوب نظامات دموکراتیک.
-----------------

5- بررسی جنایات صورت گرفته علیه دختران و زنان بویژه در خوزستان، بلوچستان و کردستان. در دوران سلطه رژیم ترور اسلامی صدها و چه بسا هزاران نفر از دختران کوچک و زنان، بدلایل واهی و یا بدلیل رابطه جنسی، از سوی اعضاء خانواده خود، به شیوه ضد بشری، نظیر گردن زدن در برابر چشمان سایر اعضاء خانواده، به قتل رسیدند. نظام دموکراتیک عاملین این جنایات بیسابقه در جهان سده های اخیر را بی پاسخ نگذارده، تمامی پرونده هایی از این نوع را یک به یک تحت بررسی قرار داده، همه جنایتکاران اصلی و همدستان آنها را به سختی و بدون مماشات، مجازات خواهد نمود.
-----------------

6- ممنوعیت فوری اقدام جنایتکارانه ختنه علیه دختران.

1-6 همه افرادی که در دوران سلطه رژیم ترور اسلامی، به این روشهای ضد بشری علیه زنان متوسل شده اند، تحت تعقیب قانونی قرارخواهند گرفت. جامعه دموکراتیک حق دارد، خواهان حداکثر مجازات بدون بخشوده گی، برای چنین مجرمانی گردد.
------------------

7- ضرورت بررسی دقیق کلیه موارد خودسوزی و خودکشی زنان تحت شرایط رژیم ترور اسلامی. در صورت محرز بودن نقش افراد خاصی و یا وجود شرایط سرکوبگرانه مشخص در محل، حق جامعه به مجازات عاملین چنین سرنوشتی برای زنان.

1-7 حق همه زنان کشور به اقامه دعوی و شکایت از هر نوع و سطحی از تبعیض و تبهکاری از سوی اشخاص و مؤسسات علیه خود در محیط خانواده، محل کار، آموزش، جامعه، روابط اجتماعی و فعالیتهای سیاسی- اعتراضی. زنان حق دارند، برای کمترین سطحی از تحقیر، محدودیت و سرکوب در رژیم اسلامی، درخواست مجازات عاملین آنها را نموده، خواستار پرداخت خسارت گردند. نظام دموکراتیک- شورایی، بدون محدودیت از چنین درخواستهایی از سوی زنان، حمایت خواهد کرد.
-------------------

8- حق زنان به اشغال حداقل نیمی از مقامات اصلی کشوری و محلی: ریاست جمهوری، رؤسای پارلمانها، شورای عالی قضایی، نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی، نهاد حفاظت از قانون اساسی، وزرا، استانداران و معاونین، سفیران و نماینده گیهای خارج از کشور، رؤسای هیئتهای اعزامی به کشورهای دیگر، ریاست دانشگاهها، مدیریتهای کلیدی در اقتصاد بخش اجتماعی و خصوصی، و ارگانهای تصمیم گیری در احزاب سیاسی.

1-8 نظام دموکراتیک باید مکانیزمی برای عملی شدن این حق، ایجاد کند.
--------------------

9- حق سازمانها و نهادهای دموکراتیک زنان به تهیه پیشنویس اولیه قوانین مربوط به زنان برای ارائه به کنگره و دولت.
--------------------

10 بکارگیری همه امکانات موجود برای جبران صدمات ناشی از سرکوبگری رژیم اسلامی علیه موقعیت شغلی زنان کشور.

1-10 برابر حقوقی زنان و مردان در محیط کار در عین قراردادن تسهیلاتی برای زنان، بمنظور ایجاد زمینه های واقعی شکل گیری فرصتهای یکسان با مردان.

2-10 بازگشت به کار همه زنانی که تحت شرایط یک رژیم ضد زن محل کار خود را از دست داده و یا دچار محدودیت در این زمینه شده اند. پرداخت خسارات مالی ناشی از این اقدامات تبهکارانه نسبت به زنان.

3-10 ضرورت تعیین سهم اشتغال بالاتر زنان نسبت به مردان، در مجموع پرسنل شاغل در دستگاههای دولتی. این امر برای جبران هر چه سریعتر تبعیضهای ضد انسانی اعمال شده علیه زنان و دموکراتیزاسیون همه جانبه دستگاههای دولتی، اهمیت دارد.

4-10 حق زنان به آموزشهای شغلی متعدد به هزینه دولت، بمنظور بهبود موقعیت آنان برای جذب شدن در بازار کار.

5-10 لغو فوری کار قراردادی و الزام سرمایه داران و دولت به استخدام فوری همه زنان و شاغلین موقت مؤسسات.

6-10 پرداخت دستمزد برابر در قبال کار برابر به زنان و مردان.

7-10 حق زنان جوینده کار به داشتن یک کار شایسته در سطح توانایی آنها؛ در غیر اینصورت پرداخت حق بیمه بیکاری کافی متناسب با استانداردهای سطح متوسط زندگی.
8-10 کاهش سن بازنشستگی زنان شاغل به حداکثر 50 سال.

9-10 ممنوعیت کار زنان در رشته های زیان آور برای سلامتی آنها.

10-10 ممنوعیت مطلق شب کاری زنان. شب کاری زنان در موارد اجتناب ناپذیر( حوزه پزشکی و تندرستی)، نباید حداکثر از دو بار در هفته تجاوز کند. تدابیری از این نوع در عین حال موجب کاهش نرخ بیکاری زنان در سطح معینی نیز میگردند.

11-10 حق برخورداری از امکانات نگهداری از کودکان در نزدیکی محل کار، بدون اینکه حفظ تماس شخصی مادر و کودک، به کسری از دستمزد مادر منجر گردد.

12-10 تسهیلات همه جانبه برای زنان شاغل ضمن دوران بارداری، تولد و نگهداری نوزادان.

13-10 حق زنان شاغل به استفاده از مرخصی قبل و پس از زایمان، حد اقل 1 و 3 ماه.

14-10 پرداخت حق فرزند ( اولاد ) متناسب با نیازهای رشد جسمی و فکری کودکان، افزایش منظم آن.

15-10 حق زنان در عدم پذیرش مشاغل زیانبار برای سلامتی جسمی و ظاهری، و یا نامناسب برای روحیات و روابط اجتماعی آنان. نظیر شرایط تحقیر آمیز، محل کاری تحت مسئولیت سرپرستان ضد زن و یا محیط کار خشن و عصبی کننده.

16-10 الزام هر مؤسسه ای به در نظر گرفتن نیازهای بهداشتی و تندرستی خاص زنان.

17-10 الزام کارخانجات و مؤسسات تولیدی/خدماتی به مشورت با یک نهاد تخصصی زنان در برنامه ریزیها و تعیین اهداف آتی خود، بمنظور رعایت موارد ویژه ناشی از شرایط کار زنان. دریافت مجوز تأسیس یک واحد تولیدی/ خدماتی، مشروط به درنظر گرفتن همه امور مربوط به رعایت حقوق زنان در محیط کار است.

18-10 حق بزرگترین اتحادیه زنان در کشور به ورود بدون اطلاع قبلی نماینده گان آن به محیط هر کارخانه، اداره و محل کار برای اطلاع و تماس مستقیم با زنان شاغل، بمنظور ممانعت از اعمال تبعیض علیه آنان.

19-10 تأسیس مراکز آموزش شغلی، تندرستی و سکونت برای زنان از خانواده جدا شده و کودکان کار، بکارگیری مدرن ترین روشهای آموزشی برای ادغام هر چه سریعتر این بخش از جامعه در شرایط یک زندگی شایسته.

20-10 حق خاص زنان در حفظ اطلاعات شخصی خود در محیط کار و جامعه. کسب اطلاعاتی از زنان از سوی فرد یا نهاد مافوق باید با در نظر گرفتن عدم آسیب رسانی به موقعیت زن در جامعه، صورت گیرد.

21-10 قائل شدن تسهیلات مالیاتی برای شرکتها و مؤسساتی که بهترین شرایط کار، خدمات بهداشتی و ترقی شغلی را برای زنان ایجاد کرده، در استخدام نیروی کار جدید، امتیازات خاصی را برای زنان منظور کنند.

22-10 قائل شدن امتیازات ویژه برای زنان در اقدام به فعالیتهای اقتصادی در بخش خصوصی، اعتبارات بانکی مناسب، تسهیلات مالیاتی متعدد و کمکهای تخصصی نامحدود. این امر باید به جبران هرچه سریعتر عقب مانده گیهای زنان در بخش خصوصی اقتصاد، در نتیجه سلطه یک رژیم ضد زن منجر گردد.
---------------------

11- اعلام خانواده بمثابه یک نهاد دموکراتیک؛ نظام رادیکال- دموکراتیک در ایران، نهاد خانواده را بمثابه ملک خصوصی مرد و یا والدین برسمیت نشناخته، آن را کانون زندگی انسانی شهروندان بالغ و داوطلب به زندگی مشترک تعریف نموده، ضمن پشتیبانی وسیع مالی - حقوقی از تشکیل از آن، بر ماهیت دموکراتیک- انسانی آن، تأکید مینماید.

1-11 برابر حقوقی همه اعضاء خانواده در قبال قوانین دموکراتیک و پیشرو.

2-11 تأسیس نهاد شهروندی خانواده و کودک. این نهاد اجتماعی، متشکل از سازمانهای مستقل زنان، نهادهای پژوهشی زنان و خانواده و ارگانهای دولتی ذینفع، در همه امور مربوط به زنان و خانواده در زمینه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، از موضع بهبود موقعیت زن و اعضای خانواده عمل خواهد نمود.

3-11 کمکهای مشورتی منظم به خانواده ها از سوی مددکاران وابسته به نهاد شهروندی خانواده و کودک.

4-11 حق زنان مجرد به بهره مندی از همه حقوق یک زن خانه دار و یا غیر شاغل. حق زنان مجرد به دریافت کمکهای تخصصی و مشورتی رایگان برای حفظ یک زندگی فردی موفق و یا تأسیس یک کانون زندگی مشترک.

5-11 اعلام کار خانه داری بعنوان یک شغل مولد و پرداخت حقوق ماهیانه منظم به زنان خانه دار، از سوی نهاد شهروندی خانواده و کودک.

6-11 ایجاد تسهیلات وسیع برای انجام کار خانگی رایج ( آشپزی، شستشو ونظافت ...) به کمک توسعه تکنولوژیک، برای به حد اقل رساندن این بخش از خانه داری و از این طریق آزاد ساختن وقت و انرژی زنان خانه دار برای کسب سیستماتیک و علمی دانش تعلیم و تربیت.

7-11 تأمین بیمه کامل و پرداخت حق بازنشستگی به زنان خانه دار از سوی نهاد شهروندی خانوده و کودک.

8-11 تعهد سرپرستان خانواده به ممانعت از تعرض مذهب به نهاد خانواده، بوِیژه در تربیت کودکان. ممنوعیت کشاندن افراد زیر 18 سال به مراسمهای مذهبی.

9-11 ممنوعیت مطلق اقدامات سرکوبگرانه در محیط خانواده علیه زنان و خردسالان.

10-11 تشویق سرپرستان خانواده به شرکت منظم و دراز مدت در سمینارهای آموزشی نهاد شهروندی خانواده و کودک تا کسب مدارک تحصیلی در رشته تعلیم و تربیت، همطراز با مدارک دانشگاهی.

11-11 پرداخت هزینه های ناشی از ازدواج و طلاق برای زنان از سوی نهاد شهروندی خانواده و کودک.

12-11 عدم اعتبار قانونی هر سطحی از رد و بدل ساختن پول مابین خانواده های طرفین ازدواج، تحت عنوان مهریه، شیربهاء و نظایر آن.

13-11 حق زنان برای درخواست تسهیلاتی بنفع همسران خود در محیط کار، هرگاه مرد در محیط خانواده بدلیل معضلات ناشی از شرایط کار در موقعیت حفظ یک مناسبات متوازن و قابل قبول در خانواده نباشد.

14-11 حق زنان برای شرکت در نشست تصمیم گیری پیرامون موقعیت شغلی همسران خود که به مواردی نظیر توبیخ و یا اخراج در محیط کار، مربوط میگردد.

15-11 حمایت دولتی وسیع از زنانی که بدلیل زندانی بودن همسران، خود بتنهایی سرپرستی خانواده را بعهده دارند.

16-11 حمایت وسیع دولتی از زنان در تشکیل خانواده و جبران هر چه سریعتر عوارض منفی ناشی از سلطه رژیم اسلامی بر زندگی آنان. قائل شدن امتیازات وسیع برای زنان مجرد، که به تشکیل خانواده اقدام کنند.

17-11 حمایت وسیع مالی از مردانی که در یک رابطه انسانی، دوستی و یا زندگی مشترک با زنان دارای آسیبهای جسمی قرار داشته و یا علاقمند به این امر گردند.

18-11 اعطای تابعیت ایرانی بدون موانع اداری به همسران و یا دوستان غیر ایرانی زنان، که تصمیم به شروع یک زندگی مشترک با یکدیگر گرفته اند.

19-11 الزام قانونی مرد به ترک اعتیاد و الکل، بهبود تندرستی و شرایط فکری خود، هرگاه از طریق زن و یا یک نهاد تخصصی ضرورت آن اعلام گردد.

20-11 برسمیت شناسی حق زنان در حفظ و یا ایجاد رابطه های پایدار بدلیل تمایلات جنسی مشابه. پذیرش آن بمثابه نوع جدیدی از زندگی مشترک شهروندان. ناظر بودن حقوق و تعهدات فردی- اجتماعی و قوانین خانواده بر این مناسبات. پیشنویس این قوانین باید از سوی سازمانها و نهادهای تخصصی زنان به کنگره و دولت ارائه گردند.

21-11 تأمین هزینه های مالی ناشی از نیازهای خاص زنان در بهبود شرایط جسمی و فکری خود، صرفنظر از موقعیت اجتماعی و شاغل بودن و یا غیر شاغل بودن.

22-11 تأسیس یک نهاد مرکزی هماهنگی پژوهشهای تندرستی و بانک اطلاعاتی ویژه برای توسعه همه جانبه شرایط بهداشت و تندرستی این بخش از شهروندان جامعه، از این طریق بهبود شرایط فردی و اجتماعی زنان در تشکیل خانواده و کسب موقعیت های شغلی شایسته.

23-11 گنجاندن ماده درسی ویژه در کتب درسی همه سطوح آموزشی که بهبود مناسبات دختران و پسران از سنین کودکی و نوجوانی را مد نظر داشته، انسان را از سنین اولیه رشد خود با درک روح اصل برابر حقوقی زنان و مردان آموزش دهد.

24-11 تشویق پسران از طرق متعدد به درک و رعایت اصل برابر حقوقی انسانها، برسمیت شناسی تواناییهای متنوع دختران از سوی آنان و رعایت ویژه گیهای زنان. احترام متقابل به خواهران و بچه های کوچکتر در محیط خانواده.

25-11 حمایت از مناسبات انسانی- عاطفی نوجوانان و جوانان دختر و پسر، آموزش و کمکهای مشورتی به آنها برای ایجاد مناسباتی شایسته رشد و آینده خود.

26-11 ضرورت آموزش مناسبات جنسی سالم و انسانی در جامعه و جلوگیری از دخالت مذهب و دولت در زندگی جنسی شهروندان. جامعه دموکراتیک از روابط باثبات در خانواده پشتیبانی نموده، زنان و مردان در یک خانواده را به شرکت در کلاسهای آموزشی و جلسات مشورتی، برای بهبود و تحکیم روابط میان خود، تشویق خواهد نمود.

27-11 حق زنان در ایران به استفاده از مزایای مثبت تکنولوژی ژن برای معالجه یک بیماری لاعلاج و یا برخی تغییرات جسمی و روحی مجاز در چهارچوب ارزشهای مشترک انسانی. حمایت دولتی برای توسعه تکنولوژی ژن بمنظور استفاده وسیع و سریع از آن در معالجه و برچیدن بیماریهای خاص زنان.

28-11 حق زنان به تصمیم گیری پیرامون سقط جنین. زن حق دارد در صورتی که آزمایشات پزشکی، ناروشنی سلامتی جنین را محرز سازند، مستقل از مرحله رشد جنین، از مراجع قانونی درخواست پذیرش با عمل سقط جنین را بنماید.

29-11 در صورتی که درخواست زن برای سقط جنین نه به موضوع بیماری و نقص عضو جنین، بلکه به عدم تمایل زن به داشتن فرزند، موضوع ترس و یا فقر مربوط باشد، جامعه باید از طریق پذیرش سرپرستی کامل کودک و یا ارائه مشوقهای لازم، تلاش کند از سقط جنین خودداری شود.

30-11 حق زن به سقط جنین در مراحل اولیه رشد جنین. زن حق دارد پیش از مرحله معینی از رشد جنین، خواست سقط جنین را نزد مراجع قانونی طرح نموده، خواستار توافق با آن گردد.

31-11 ضرورت توسعه و تجهیز تکنولوژیک هرچه بیشتر مراکز تندرستی در کشور و انجام متمرکز تحقیقات علمی برای شناسایی زودرس سلامتی جنین.
--------------------

12- تأمین تغذیه رایگان برای کودکان از روز تولد تا شروع تحصیل دبستانی.

1-12 اختصاص کلیه محصول خاویار کشور به این منظور.

2-12 تشویق خانواده ها به سپردن نوزادان و کودکان خردسال به مراکز نگهداری، تربیت و تغذیه مدرن.

3-12 پرداخت کمک هزینه کافی برای هزینه های شخصی کودکان و نوجوانان تا مراحل شروع زندگی مستقل، از سوی نهاد شهروندی خانواده و کودک.

4-12 توزیع مبلغی برای هزینه های شخصی به بچه ها از طریق یک نظام مرکزی و بکمک مدارس کشور، بجای پرداختن کامل حق فرزند به والدین.

5-12 روش فوق میتواند، کودکان و نوجوانان را با موضوع درآمد و چگونگی مدیریت هزینه آن، زودهنگام آشنا سازد. این بویژه، وجود سطح معینی از دریافتی برای کودکان را مستقل از وضعیت مالی خانواده آنها، امکانپذیر میسازد
.
*** *** ***

* این محل در تهران از سوی مأمورین رژیم اسلامی، میدان " هفت تیر" نامگذاری شده است. در روز 7 تیر سال 1360، از طریق انفجار بمبی در مرکز حزب فاشیستی جمهوری اسلامی در تهران، بیش از 75 نفر از سران و مسئولین رژیم، از جمله بهشتی جنایتکار کشته شدند. از سوی این نگارنده، این نوع اسامی خیابانها و مکانها، نه در متن اصلی مقاله، بلکه با اعلام انزجار از چنین نامگذاریهای ضد دموکراتیک، تنها در زیر نویس متن قید خواهند شد.

** در خواستهای ارائه شده در بالا، شامل مواد بخش زنان از مجموعه در خواستهایی است، که تحت عنوان " طرح اولیه قطعنامه هایی برای ارائه به کنگره شوراها "، بزودی منتشر میگردد. همچنین ممکن است، برخی تغییرات کوچک در مقایسه با متن بالا، ضرورت پیدا کنند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها

کنگره شوراها یک کنگره عمومی است که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و سلطنت طلبان، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
----------------------
http://www.j-shoraii.blogspot.com/ damawand58@yahoo.com
http://www.kapital.blogfa.com/ http://www.behkish.blogfa.com/

اکبر تک دهقان، 1 تیر 1385- 22 ژوئن 2006






Tuesday, June 20, 2006

! انقلاب بهمن: نضج گیری، اوج یابی و شکست آن


انقلاب بهمن، بزرگترین تحول سیاسی پس از آغاز توسعه سرمایه داری در ایران، محسوب میشود. این انقلاب خود طی چندین مرحله نضج گرفته، به مرحله شکوفایی و اوج قدرت خود رسیده، در نبود یک نیروی رهبری کننده، در مصاف با درنده خویی غیر قابل تصور رژیم اسلامی، در هم شکست.

1- مقطع کودتای 28 مرداد سال 32 که به شکست جنبشهای کارگری- دموکراتیک دهه 20 تا 30 منجر گشت، در عین حال اولین روزهای پیدایش انقلاب بهمن را رقم میزند. این مرحله تا اواسط دهه 40 ادامه یافته، شکل گیری یک نسل انقلابی جدید، گسترش و تحکیم موقعیت طبقه کارگر جدید صنعتی، تسلط کامل تولید سرمایه داری، و سلطه سیاسی- اقتصادی امپریالیسم آمریکا در ایران را شامل میگردد. نسل پیشرو انقلابی که در این دوره، بتدریج شروع به نشو و نما میکرد، بر ضرورت سرنگونی رژیم سلطنتی، استقرار یک نظام دموکراتیک، برچیدن سلطه سرمایه امپریالیستی و تحقق حق مردم ایران در تعیین سرنوشت خویش(استقلال) دست یافته، آن را هدف سیاسی فوری خود قرارمیدهد.

2- مقطع اواسط دهه 40 تا شروع عملیات سیاهکل، اولین تجارب مبارزه متشکل به قصد سازماندهی یک تشکیلات پیشبرنده مبارزه مسلحانه، و دوره آغازین مقابله رویاروی نسل متشکل مبارز جدید با پلیس امنیتی رژیم شاه را در بر میگیرد. در انتهای این دوره آماده گی تشکیلاتی- نظامی، و وحدت پیشروترین نیروها برای آغاز مبارزه مسلحانه، تأمین گشت. حماسه سیاهکل در 19 بهمن سال 1349، نتیجه همه تلاشهای این نسل انقلابی از فردای کودتای 28 مرداد تا این لحظه، و نقطه عطفی در چرخش سیاسی جامعه به سوی همه گیر شدن انقلاب بهمن است.

3- پس از عملیات سیاهکل، علیرغم شکست نظامی گروه چریکی، انقلاب بهمن وارد دومین دوره خود و به مصاف طلبیدن علنی رژیم سلطنتی، توسط پیشروترین بخش جامعه میگردد. رادیکالیسم و از خود گذشتگی چریکهای فدایی، بسرعت فضای اعتراض و انتقاد علیه دیکتاتوری سلطنتی را گسترش داده، قدرقدرتی رژیم ساواک را در انظار توده های مردم، بی اعتبار میسازد. اقشار وسیعی هر چه بیشتر به تعرض انقلابی روی آورده، مبارزه علیه رژیم سلطنتی طی فقط 5 سال پس از سیاهکل، به آغاز مبارزات توده ای ارتقاء مییابد. این دوره که از اوائل سال 1356 آغاز میگردد، دوره شروع شکوفایی انقلاب و تکوین شرایط یک قیام توده ای است. در انتهای این دوره با وقوع قیام مسلحانه 22 بهمن 57، رژیم سلطنتی سرنگون شده، انقلاب بهمن در دومین مرحله توسعه جنبش انقلابی، به اولین هدف فوری خود دست یافت.

4- انقلاب ایران، علیرغم بعرصه کشاندن وسیع طبقه کارگر از اوائل سال 57، اما به وحدت پیشروترین نیروها، یعنی جنبش کارگری و سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، منجر نگردید. دوران تثبیت سازمان فدایی بمثابه مؤثرترین حزب سیاسی در جبهه انقلاب، با ضربات مهلک ساواک به تشکیلات توأم گشته، از آزاد شدن نیرو، ایجاد و تقویت سازمانهای جنبی بکمک آن، ممانعت بعمل آورد. سازمان فدایی بدون طیف گسترده ای از سازمانهای جنبی نزدیک به خود در عرصه های گوناگون، قادر به جذب نیرو در ابعاد وسیع نبوده، در خود و اجبار حفظ تشکیلات از تعرض پلیس فرورفته، از این طریق از امکانات دخالت سازمانیافته در جنبشهای در حال گسترش توده ای، محروم میشد. هرچند، سطحی از سمپاتی در میان توده کارگران، و تمایل به کار مشترک در میان طیف وسیعی از کارگران پیشرو نسبت به سازمان شکل گرفت، اما این به یک ارتباط ارگانیک میان کارگران پیشرو و سازمان فدایی و از این طریق، ایجاد یک اتحاد محکم حول یک برنامه سیاسی، فرا نروئید. دلیل آن قبل از هر چیز، تسلط جریان اپورتونیستی و راست " اکثریت" در سازمان فدایی بعد از قیام بود.

5- ضربه نابود کننده 8 تیر سال 55 در تهران، که به کشته شدن همه اعضای رهبری سازمان، قبل از همه حمید اشرف منجر گردید، برای جنبش انقلابی- دموکراتیک، بسختی و تنها تحت شرایطی استثنایی، قابل جبران بود. از اواخر سال 56، با پیوستن زندانیان سیاسی آزاد شده و تسلط بر ارگان رهبری، بتدریج یک گرایش محافظه کار و بیگانه با اهداف اولیه سازمان ( دارودسته فرخ نگهدار)، برتشکیلات غلبه یافته، عملاً هرگونه امکانی برای جبران کاستیهای موجود در پراتیک سازمان، ناشی از دوره فعالیت عمدتاً نظامی در گذشته نیز، از بین رفت. حقایق بعدی بدون هیچ تردیدی اثبات کرد که جناح " اکثریت"، در زندان رژیم سلطنتی، بطور کامل خط و مشی ارتجاعی حزب توده را پذیرفته، ورود مجدد آنها به سازمان، تنها اقدامی توطئه گرانه برای کشاندن سازمان به دنبال حزب توده، کسب امتیازاتی شخصی از این طریق و ختم مبارزه انقلابی در جامعه بود. آنها از طریق فروپاشی سازمان، سهیم شدن در دستگاه دولتی رژیم اسلامی را، هدف خود قرار داده بودند. جانبداری این گروه از اتحاد شوروی نیز حقیقتاً نه به موضوع سوسیالیسم، بلکه به اهمیت روابط رژیم اسلامی با اتحاد شوروی، برای تضمین موقعیت بخش دولتی در رقابت با بخش غیر دولتی، به اینوسیله، گسترش امکانات جذب عناصر این گروه در نهادهای دولتی جدید، مربوط میگردید. از آنجا که درگیری با فعالیتهای سیاسی، بویژه سالهای طولانی زندان، موجب عدم کسب تواناییهای شغلی معمولی و فقدان عادت به رقابت در محیط کار بخش خصوصی گشته، آنها را ناچاراً برای دستیابی به موقعیت های شغلی دارای امکان اعمال قدرت، به دستگاه دولتی نزدیک میساخت. این دگردیسی ارتجاعی همچنین، با دیدگاه حزب توده که اساساً اقتصاد دولتی را بخش سوسیالیستی اقتصاد سرمایه داری ارزیابی میکرد، تلاقی کرده، از توجیه تئوریک کافی برخوردار میگشت. چنین شرایط عینی همچنین، با تغییر کامل کاراکتر سیاسی آنها در زندان به افرادی محافظه کار، عملاً " بریده "، غیر مبارز و ادغام سیاسی- ایدولوژیک کامل در حزب توده، تکمیل میشد. رد مشی گذشته سازمان از سوی این گروه، نه رد مبارزه مسلحانه، بلکه اساساً رد هرگونه مبارزه انقلابی بود، که امکانات ترقی شغلی معمولی، در سطح وابسته گان به حزب توده در خارج از زندان را از آنها سلب کرده بود. ادغام سازمان فدایی در حزب توده، برای این گروه خیانتکار، در واقع باید جبران همین " عقب مانده گی" شغلی- اجتماعی آنها را از عناصر حزب توده در خارج از زندان، هر چه زودتر جبران میکرد.

6- از فردای قیام 22 بهمن 57، از یکطرف سومین مرحله پیشروی انقلاب بهمن آغاز گردید؛ از سوی دیگر این انقلاب، بیشترین خصومت هارترین جناح بورژوازی، سرمایه بزرگ مالی- تجاری را، که در ائتلافی از جریان خمینی، جریان ملی- اسلامی و حمایت امپریالیسم بازتاب مییافت، علیه خود بر انگیخت. انقلاب بهمن در سومین دوره حیات خود که تا 30 خرداد سال 60 ادامه یافت، دارای کیفیت و وظایف بازهم سنگین تری در مقایسه با دوره گذشته بود. در این دوره نقش ارتجاعی مذهب، ائتلاف بورژوازی تجاری (بازار دلالی اسلامی) و خرده بورژوازی با سنتهای فاشیستی، و جناحهای میانی و راست بورژوازی متوسط نیز هر چه بیشتر عریان میگردد. این نیروی فوق ارتجاعی در مقابل تلاش طبقه کارگر برای ایجاد تشکل سیاسی – صنفی در صفوف خود، دست به تهاجمی همه جانبه از طریق بکار گیری ماشین دولتی و دستگاه مذهب، تقویت شده بکمک باندهای ترور خیابانی، میزند. طبقه سرمایه دار ایران که با قیام مسلحانه 22 بهمن و ظهور شوراهای کارگری بر خود لرزیده بود، عاقبت با تهاجم وسیع به کمونیستها و کارگران پیشرو، مبارزات انقلابی در کردستان و ترکمن صحرا، یورش به دانشجویان و تعطیل دانشگاهها، به قلع و قمع کامل انقلاب بهمن متوسل گشت. با پیوستن بخش بزرگی از جدا شده گان از چپ به رژیم اسلامی، که در پی راهزنی دارودسته " اکثریتها " رخ داد، و آغاز جنگ ارتجاعی ایران و عراق، سیر فروپاشی انقلاب بهمن در مرحله سوم آن، پیش از تشکل یابی سیاسی طبقه کارگر، سرعت گرفت. مقطع کشتار رهبران شوراهای ترکمن صحرا( بهمن 58) و درهم شکستن قدرت شورایی در این منطقه، تهاجم به دانشگاهها (اردیبهشت 59)، انشعاب در سازمان فدایی (خرداد 59) و آغاز جنگ ارتجاعی( شهریور59)، یک دوره زمانی 7 ماهه را در برمیگیرد. در نتیجه تحولات این دوره، توازن قوای سیاسی در جامعه بطور غیر قابل انکاری، بنفع طبقات حاکمه تغییر کرد. همین دوره، سرنوشت انقلاب بهمن را رقم زده، از این پس دیگر، ثمرات سیاسی مبارزات طولانی مردم ایران، در سراشیب سقوط قرار میگیرد. از طریق یورش فاشیستی و روی آوری رژیم اسلامی به تروریسم عریان از روز 30 خرداد سال 60، دوران شکست قطعی جنبش انقلابی- دموکراتیک آغاز میشود. طی 9 ماه کشتار بی وقفه هزاران نفر از فعالین سیاسی، نابودی کامل شوراهای کارگری، تشکلهای دموکراتیک و تشکیلاتهای سازمانهای سیاسی در داخل، انقلاب بهمن در انتهای سال 60، شکست میخورد. از سال 60 به بعد، اعدام زندانیان سیاسی به یک روال روزمره در کشور، تبدیل میشود. عاقبت با توسل رژیم اسلامی به قتل عام هزاران نفر از زندانیان جان بدربرده از ترور سالهای گذشته در تابستان سال 67، آخرین سنگر بجای مانده از این انقلاب بزرگ نیز، فرو میریزد.

7- انقلاب بهمن به اعلام بسیاری، در کنار انقلاب اکتبر و انقلابات چین و ویتنام، یکی از بزرگترین انقلابات توده ای در قرن بیستم، محسوب میگردد.

*** *** ***

سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها

کنگره شوراها یک کنگره عمومی است که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و سلطنت طلبان، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اکبر تک دهقان، 0 3 خرداد 1385 - 20 ژوئن 2006
http://www.j-shoraii.blogspot.com/ http://www.kapital.blogfa.com/
damawand58@yahoo.com
این مطلب همچنین در فرمات مناسب برای چاپ، در وبلاگ" بازسازی" نیز، قابل دریافت است. http://www.behkish.blogfa.com/

Monday, June 12, 2006

! سر بالا رفیق ! سر بالا



سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اقلیت، طی سالهای 60 تا 64، زیر فشار خرد کننده رژیم اسلامی و تهاجم سیاسی دوستان دروغین مردم از درون و بیرون، به تجزیه کشانده شد. این سرنوشت تحمیل شده اما، هنوز برای اکثریت فعالین و وابستگان این سازمان، حل نشده و غیرقابل قبول است. امروزه عدم حضور سازمان فدایی درعرصه سیاست، بمثابه یک نیروی سراسری و شناخته شده، پاشنه آشیل هر تحول سیاسی جدی در این جامعه را میسازد؛ این آن دلیلی است، که بحث پیرامون سازمان ما را، همواره ضروری میسازد. در این میان، جریانات مبتکر انحلال آن، نه فقط کمترین تلاشی برای جبران تبهکاری بیسابقه خود بعمل نیاوردند، بلکه حتی به عاملی برای حذف قطعی این جریان توده ای از کشمکشهای سیاسی، مبدل شدند.

جناح عباس توکل و محفل غیر فعال بعدی او، " سازمان فداییان-اقلیت "،*1 انسان فدایی و امیدواران به آن را در این جامعه، فاقد هرگونه جایگاه سیاسی، پراکنده و سرخورده، منفعل و خانه نشین، بی اعتبار و موضوع تمسخر و تحقیر دیگران ساخته، " سکه یه پول " کرد. آنها، اعتماد بنفس و غرور شهروند کمونیست این کشور را که به صد سال انقلابی گری وصل بود، لگد مال کرده، در مقابل یک رژیم بربرمنش و هر عوامفریب شبه چپ و باند مافیایی، ما را بی سازمان و بدهکار کرده، به دریوزه گی و عذر خواهی از گذشته خود کشاند. این جریان سقوط کرده به اعماق بی پرنسیپی نظیر دسته جات ضد فدایی، آرمانخواهی، شور و انرژی و کار و تلاش مبارزاتی نسل پیشتار فدایی را، با حماقت باورنکردنی و سرکوبگری بدوی، تا مرز نابودی کامل سوق داد؛ آن میزان تخریب، که رژیمهای سلطنتی، اسلامی و دارودسته راهزن " اکثریت "، بر روی هم، قادر به انجام آن نگشتند. این جناح به گرایشی ارتجاعی در خرده بورژوازی مرفه قدیمی، در حال پوست انداختن به نوع جدید آن و نه در حال ارتقاء به سطح جنبش کارگری، و به لایه ای از جناح میانی طبقه متوسط، چاپلوس و مرعوب نهادهای قدرت، نزدیک بود. این " بریده" های متشکل، اما ظاهراً رادیکال، در مقطع انشعاب و تا سال 60، در سایه آنها که کسی بودند پنهان شده، با افراط در فضل فروشیهای روشنفکرانه و تملق گویی ارزان برای سازمان، دست به ایجاد اتوریته ای غیرواقعی برای خود زده، نیروی ساده و فداکار تشکیلات را فریب دادند. در پرتو شرایط شکست وعقب نشینی مردم، قطع ارتباط سازمان با جامعه، کشتار اکثریت قریب به اتفاق هواداران، اعضاء و کادرهای تشکیلات و پیدایش خلاء ناشی از آن، این گروه از گوشه ای که بدلیل محافظه کاری ذاتی خود در آن خزیده بود بیرون آمده، قدرت گرفته و به جان سازمان ضربه خورده ما افتاد. اپوزیسیون سازمانی مقابل آن نیز، به این بدویت تشکیلاتی عادت کرده، از همین آبشخور ارتجاعی تغذیه شده، در کردستان (عراق) و اروپا، با توطئه گری و کاسبکاری، محافلی از همین نوع را براه انداخته، به کسب و کار با عنوان فدایی و یا " اقلیت " پرداختند. پراتیک بعدی محافل مخالف جناح حاکم، مصطفی مدنی، یدی شیشوانی، حماد شیبانی و افراد "هسته اقلیت" نیز، به همه خصوصیات غیرانقلابی جناح عباس توکل مسلح شده، درست به همان زندگی سیاسی غیر مولد، بدتر از آن، تقویت جریانات اپورتونیست، نظیر " راه کارگر"، حتی تقویت " اکثریت " خیانتکار، روی آوردند. تا زمانی که نیروی اجتماعی فدایی- اقلیت در داخل، همچنان هاج و واج و زیر آوار شکست قرار دارد، چاره ای جز تن دادن به پراکنده گی کنونی و تحمل عذاب روحی ناشی از موجودیت منفعل این گروهها، وجود ندارد.

جناح توکل، خود به بی تأثیر بودن، التماس و چاپلوسی برای دیگران، چرخ پنجم و توسری خور بودن عادت کرده، به سیم آخر زده، آن را به فضیلت ارتقاء داده است! آنها اخیراً از محفلی با نام گمراه کننده " اتحاد انقلابی نیروهای کمونیست و چپ ایران" بیرون آمده، تصور کردند، حال جنبش کمونیستی دچار بحرانی" ژرف"! شده، زمین و زمان پیرامون شاهکار آنها غوغا کرده، خواهند نوشت. در صورتی که بقیه اعضاء محفل " اتحاد انقلابی ..." (کاسبکارتر از آنها) اصلاً لازم ندیدند دراطلاعیه نشست خود و بعدها در اطلاعیه انحلال خود( با عوامفریبی:" اطلاعیه پایانی..."!)، از جریان فوق و خروج آن نامی ببرند. امروزه، مناسبات روزمره عناصر این جریان منفعل، از دید و بازدیدها و خوش و بشهای قیصر و فرمانی تحت عنوان " کنفرانس سازمان"، محفلیسم عصر حجری، تحقیر کار سیاسی و تمسخر روحیات انقلابی، فراتر نمی رود؛ میزان اعتماد و صداقت در میان افراد این جناح (نظیر سایر محافل خارج از کشور)، تا سطح اعتماد محفل بازان حرفه ای به یکدیگر، ترقی کرده است! خود- آگاهی سیاسی آنها را احساس قدرت، غرور و رضایت ناشی از انحلال سازمان و خلاص شدن از شر شرکت در مبارزه تحمیل شده به آنان، با امتیاز حفظ ظاهر تشکیل داده، به انتظار افتادن سیب از درخت نشسته اند. جناح یاد شده، در کنار کشتارهای رژیم و تهاجم سیاسی دسته جات ضد فدایی به سازمان، نقش اصلی را در پراکنده گی چپ انقلابی (که نیرویی جز از تاریخ فدایی نیست)، تضعیف قدرت جنبش کارگری، تداوم حیات این رژیم درنده خو و افزودن بر رنج و آلام مردم ایران، بازی کرد.

امروزه نیروی پراکنده فدایی، سیاهی لشگر اصلی در محیط محفلیسم اینترنتی( پالتاک) متعلق به جریانات اپورتونیست و شارلاتانهای سیاسی را تشکیل داده، برای 5 دقیقه اظهار نظر باید به مشتی شیاد، آغشته به روحیات انتقام جویی اسلامی، بعضاً مدافعین افراطی دیروز" خط امام "، التماس کرده، تحقیر آشکار را بجان بخرد. او باید امروز برای این یا آن سایت اینترنتی مدعی دروغین کارگر و کمونیسم، مطلب و موضع گیری سیاسی ارسال نموده، برای چاپ آن گردن کج کرده، روز شماری کند. این سرنوشتی است که جناح توکل و رقیبان نظیر آن در سازمان، بر زمینه شرایط ترور رژیم، برای پیشروترین نیروی سیاسی، طی تاریخ نیم قرن اخیر این کشور، رقم زدند. این نیروی بزرگ و سنت دار انقلابات، نه فقط قادر به انجام وظیفه خود در قبال جامعه نیست، بلکه عناصر آن نیز بعنوان شهروند، به طعمه ساده ای برای ارضاء تمایلات قرون وسطایی دسته جات اپورتونیست، مبدل گردیده اند. این را باید هر رفیق فدایی که با تمام وجود به تاریخ سازمان چریکهای فدایی خلق ایران تعلق دارد، درک کرده و بداند. نه فقط بداند، بسیار مهمتر از آن، برای تغییر این شرایط نکبت بار، برای مردم و بنفع خود، هر چه زودتر آستین بالا بزند. اینکه دار و دسته های اپورتونیست، بویژه برخی عناصر گستاخ و لمپن منش آنها، تا چه حد با مقوله بازسازی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اقلیت، خصومت میورزند، فاقد هر گونه اهمیتی است. این عناصر مرتبط به محافل حرفه ای ضد فدایی و توده ای-اکثریتی، با کاراکتر شبه سادیستی خود، هرگز به صف مردم تعلق نداشتند و قضاوت آنها پیرامون هدف بزرگ بازسازی سازمان، پشیزی ارزش ندارد.

نیروی اجتماعی فدایی- اقلیت، باید خود را از زیر آوار شکست انقلاب بهمن و تجزیه سازمان بیرون بکشد؛ سر خود را بالا بگیرد و بمثابه رادیکالترین و پرسابقه ترین نیروی سیاسی جدید ایران، خود را بطور کامل و تنها با اتکاء به نیروی خود، بازسازی کند. این نیرو مجاز نیست با غیبت خود، میدان سیاست را برای دسته جات شبه رژیمی در اپوزیسیون باز گذاشته، شاهد بازی کردن آنها با سرنوشت دهها میلیون نفر مردم این کشور باشد.
---------------------
توضیحات

*1 در کشاندن سازمان به شرایط تجزیه کنونی، جناح مصطفی مدنی- حماد شیبانی، با همراهی یدی شیشوانی، تحت نام " سازمان چریکهای فدایی خلق ایران" و عملاً با عنوان "شورای عالی"، نقشی مخرب نظیر جناح عباس توکل- حسین زهری، ایفا کرد. این جریان در سال 1364، جناح اپوزیسیون در مقابل کمیته مرکزی را تشکیل میداد. یدی شیشوانی، عضو کمیته هماهنگی داخل کشور سازمان تا سال 63، که در شهریور سال 64 به مقر سازمان در منطقه کردستان( عراق) وارد شد، به جناح اپوزیسیون تعلق داشت. بدنبال عدم چاپ نوشته یدی شیشوانی، بولتن مباحثات- شماره 8 از سوی کمیته مرکزی، سیاست سرکوبگرانه عباس توکل واخراج یدی، او به مصطفی مدنی نزدیک شد. با پیوستن یدی شیشوانی به جناح مدنی – شیبانی، اکثریت نیروی تشکیلات در مقر کمیته کردستان و برخی در مقر رادیو نیز، بدلیل اعتماد به یدی شیشوانی، به جناح مدنی- شیبانی پیوستند. این رویداد، مسیر حوادث به سوی درگیری مسلحانه 4 بهمن را سرعت بخشیده، تأثیر انکار ناپذیری در وقوع این درگیری دردناک ایفا کرد. آقای یدی شیشوانی، همواره این حقیقت تلخ را لاپوشانی کرده، به سینه خود مدال بیگناهی چسبانده است. مصطفی مدنی هرگز قادر نبود نیرویی بیش از 5 تا 7 نفر را علیه حریف خود، عباس توکل بسیج کند. وظیفه بسیج نیرو برای او، خواسته و یا ناخواسته بر دوش یدی شیشوانی افتاد.

جناح " شورای عالی" تحت عنوان رسمی خود، عاقبت درفروردین سال 1373 با "سازمان فداییان خلق ایران"، در خارج از کشور دست به وحدت زد؛ " سازمان فداییان خلق ایران"، پیش از این، خود از وحدت دو گرایش راست، منشعب از سازمان اکثریت (علی کشتگر) و جریان " سازمان آزادی کار" (حیدر تبریزی)، منشعب از سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اقلیت، شکل گرفته بود. نتیجه این وحدت، تشکیل "سازمان اتحاد فداییان خلق ایران " بود. آقای مصطفی مدنی که در مقطع 4 بهمن 64، هرگونه اختلافی با خط و مشی سازمان فدایی- اقلیت را انکار میکرد، امروز از " آقای خاتمی، رئیس جمهور کشورمان" (در مقاله ای در مقطع تعیین احمدی نژاد بجای خاتمی) نام برده، از تلاش افراطی برای وحدت با سازمان " اکثریت "، سر در آورده است. گرایش حیدر تبریزی، بعدها از این اتحاد فاصله گرفت.

علیرغم وحدت جناح مصطفی مدنی با جریان اشاره شده، بخش بزرگی از نیروی سابق شورای عالی در خارج از کشور اما، از ورود به اتحاد این جناح خودداری کرد. گروهی از این جناح همراه با یدی شیشوانی، در سال 1375، سازمان اتحاد فداییان کمونیست را تشکیل دادند. جریان فوق اما دارای فعالیت مشهودی نبوده، تأثیر مثبتی در جبران لطمات ناشی از ضربه مهلک 4 بهمن سال 64 و بسیج نیرو در طیف فدایی- اقلیت، برجای نگذاشت. بنا به اعلام آن (حتی بحث علنی در پالتاک)، نزدیک به 6 ماه از برگزاری کنگره چهارم این سازمان میگذرد؛ تاکنون اما بجز یک اطلاعیه چند خطی و یک گزارش کوتاه، دستاورد دیگری از کنگره این سازمان، منتشر نشده است. البته این سازمان با زبانی ملال آور و بی روح، مخاطبین خود را به مطالعه قطعنامه های کنگره قبلی خود( برای عدم فراموشی فارسی خوانی !) حواله داده است. گزارش کنگره یک جریان مدعی 10 سال کار برای بازسازی سازمان، با همه تلاشی که برای تبدیل آن به 2 صفحه صورت گرفته، اما از یک صفحه و یک سوم صفحه، تجاوز نکرده است.

جریان " هسته اقلیت"، عملاً از یک نام فراتر نمی رود. این جریان حتی دارای یک آدرس ای- مایل، برای مخاطبین خود نیست! مبادا با دریافت مایل، لب پره ای آرامش "سامانه" ساکت آنها را برهم زده، موجب نگرانی کاشفان انفعال افراطی شود. این همان جریان کوچکی است که با خود بزرگ بینی افراطی، مدعی کشف علل بحران در سازمان شده، به دیگران درس "سبک کار" میداد. جریان هسته اقلیت در آغاز انشعاب خود از جناح توکل-زهری در سال 1366، حتی گروه " راه کارگر" را یک جریان ضد انقلابی معرفی میکرد. عناصر آن امروز، با عناصر راست ترین گرایش در راه کارگر( از حزب توده)، و یا با افراد صرفا ً شوپرداز و شارلاتان غیر سیاسی، اطاق بحث اینترنتی تأسیس میکنند؛ اما حاضر نیستند کمترین تلاشی برای ایجاد تشکل در صفوف سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اقلیت، صورت دهند.
*** *** ***

http://www.kapital.blogfa.com/ http://www.j-shoraii.blogspot.com/
اکبر تک دهقان، 22 خرداد 1385- 12 ژوئن 2006 damawand58@yahoo.com

خواننده گرامی! برای انجام فعالیت منظم در موضوع بازسازی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اقلیت، از سوی نگارنده، یک وبلاگ تحت عنوان " بازسازی"، در آدرس زیر گشایش یافته است. این مقاله، اولین مقاله درج شده در این وبلاگ است. فرمات وبلاگ "بازسازی"، برای مطالعه و چاپ مطلب، مناسب است
.
http://www.behkish.blogfa.com/
---------------------------
سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها

کنگره شوراها یک کنگره عمومی است که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و سلطنت طلبان، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند
.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Tuesday, June 06, 2006

! سیستان و بلوچستان: سرزمین محرومیت و مقاومت


طی چند ماه اخیر، مشخصاً از انتهای سال گذشته، گروهی تحت عنوان " سازمان جندالله ایران" که خود را نزدیک به شهروندان بلوچ با سنت مذهبی سنی معرفی نموده، دست به اقدامات مسلحانه، علیه رژیم ترور اسلامی زده است. بعلت وجود برخی زمینه های مذهبی، قومی و موضوعاتی نظیر فعال بودن باندهای قاچاق مواد مخدر در منطقه، سازمانها و فعالین چپ نسبت به آن با بی تفاوتی برخورد نموده اند؛ این اما همه مشکل نیست. بلکه برخی حتی با انجام یک قضاوت مبهم ( از جمله از سوی نگارنده این سطور)، بر زمینه همان پیشداوریهای پیش گفته دست به موضع گیری زده، ناخواسته در میان مخاطبین خود، موجب ایجاد سوء برداشت شده اند. لازم به توضیح نیست که عنوان " جندالله " و قتل یک گروگان در مقابل دوربین فیلم برداری، و نیزعدم انتشار بیانیه رسمی و منطبق بر ادبیات سیاسی رایج، خود به ایجاد ابهام و اغتشاش کمک میکند. مطلب حاضر به سهم خود تلاش میکند، بخشی از ابهامات موجود در این زمینه را روشن ساخته، در احترام به خلق شرافتمند، تحت فقر و سرکوب بلوچ و سیستانی، سوء تفاهم ایجاد شده را جبران و حق مطلب را در این زمینه ادا نماید.

نام جریان " سازمان جندالله ایران"، اولین بار پس از عملیات نظامی در مسیر جاده زابل- زاهدان( تاسوکی) در 25 اسفند سال گذشته، بر سر زبانها افتاد. این عملیات به کشته شدن 23 نفر از مسئولین سیاسی و امنیتی محلی رژیم اسلامی و به گروگان گرفته شدن 7 نفر دیگر، منجر شد. این سازمان دو نفر از گروگانهای خود را در اقدامی تلافی جویانه علیه جنایات رژیم اعدام کرده، فرد دیگری را نیز، در پی انجام یک مصاحبه رادیویی مسئول این گروه آزاد کرد. اینکه عناصری از گروه فوق، چه برخوردی به گروگانهای تحت اختیار خود نموده اند، تغییری در اصل حق مردم به توسل به مقاومت مسلحانه، علیه یک رژیم بربرمنش نمی دهد. چنین حقی یک حق شهروندی، و در موازین حقوقی بین المللی نیز، برسمیت شناخته شده است.

دقت و کنکاش در مصاحبه ها و اطلاعیه های سیاسی آقای عبدالمالک ریگی( بلوچ)، تصویر یک خشونت طلب، ناسیونالیست افراطی و یک متعصب مذهبی را از او ارائه نمی دهد؛ بر عکس، او بمراتب به یک لیبرال مبارز، شهروند آگاه و حساس، نزدیک تر است. اما او نیز در سن 23 سالگی، ضمن داشتن توانایی های بیش از سن خود در درک شرایط و انتخاب شیوه زندگی، دارای کمبودهای خاص خود نیز است. احزاب سیاسی این کشور، با سنین بالای 50 و 60 سال اعضای کمیته مرکزی آنها، نقاط ضعف و ندانم کاریهایشان از گروه آقای ریگی کمتر نیست؛ چه بسا چندین برابر بیشتر است؛ فقط از نوع دیگری است! بویژه اینکه محفل بازان حرفه ای سراسری یاد گرفته اند، لاابالیگریها و اشتباهات مهلک بعضاً تبهکارانه خود را، حتی به فضیلت ارتقاء دهند. آقای ریگی بلافاصله جنایت صورت گرفته از سوی افراد وابسته به گروه خود را رد کرده، اقدامات دسته جات تروریست در جاده بم- کرمان در روز 23 اردیبهشت 85 را که منجر به کشته شدن 12 نفر غیر نظامی گردید، محکوم نموده، در حد توان و موقعیت خود، با تروریسم کور مرزبندی میکند.

با اهداف سیاسی و روشهای مبارزه این شهروند جوان و حساس بلوچ، علیه ماشین آدم کشی اسلامی میتوان مرزبندی نموده، از دید یک مارکسیست- لنینیست و یا لیبرال چپ، به آن برخورد کرد. اما اگر کسی با اندکی دقت، اسناد موجود و منتشر شده، پیرامون مواضع رهبر این گروه را مطالعه کند، در اینصورت از انجام یک قضاوت سریع ( آنچه که تاکنون صورت گرفته است)، پرهیز خواهد نمود. نگارنده این سطور، به مدارک و ادعاهای اثبات شده و یا اثبات نشده، پیرامون رابطه و یا " وابستگی " فرضی گروه مزبور به این یا آن قدرت منطقه ای و جهانی دسترسی نداشته، به نقش احتمالات ناروشنی از این دست، بعنوان عناصر مؤثر در این ارزیابی متوسل نمیشود. از این رو، پایه قضاوت خود را در این رابطه، شرایط موجود و اسناد علنی شده قرار داده، تنها به ارائه یک بررسی کلی بسنده نموده است.

گروه آقای ریگی بمثابه یک جریان سیاسی اپوزیسیون در سیستان و بلوچستان، میتواند بر حمایت بخش پیشرو جامعه ایران حساب کند؛ اگر به حداقل ها و موازین یک مبارزه دموکراتیک، حال مسلحانه و یا غیر مسلحانه، پایبند بماند. موضع گیریهای تاکنونی نشان میدهد، او از توانایی واستعداد کافی در این زمینه برخوردار است.

1- یک مبارزه دموکراتیک، در عین حال با احترام به حقوق شهروندی و ارزشهای انسانی، توام است. گروگان گرفتن افراد غیر دخیل در سرکوب مردم، و یا ایجاد آگاهانه رعب و وحشت علیه شهروندان معمولی، نمی تواند به اهداف دموکراتیک یک سازمان سیاسی، خدمت نماید.

2- یک اسیر که وابستگی او به واحدهای آدمکش رژیم اسلامی محرز گشته است، با اینحال یک زندانی است و حق دارد از همه حقوق یک اسیر، بر اساس مقررات بین المللی برخوردار شود. بوِیژه حقوق اولیه او نظیر تأمین غذا، وسایل استراحت و خواب و نیازهای اولیه تندرستی و بهداشتی او، باید رعایت گردند. او حق دارد، خواهان سطحی از تماس با خانواده، بویژه سالخورده گان، همسر و یا بچه های کوچک خود باشد.

3- خرد کردن شخصیت فردی یک اسیر، اقدامی غیر دموکراتیک و خلاف پرنسیپهای یک اعتراض مردمی است. یک انسان اسیر، حال هر کسی، نباید به طعمه ساده ای برای تحقیر و له کردن شخصیت او بدل گردد. همان به، که بکارگیری این روشهای غیر انسانی، در انحصار رژیم بربرمنش اسلامی باقی بماند.

4- توسل به قتل یک اسیر در مقابل دوربین فیلم برداری، و عمیقاً غیر انسانی تر از آن، سربریدن یک اسیر نظیر جنایتکاران حرفه ای در عراق، هیچ قرابتی با مبارزه دموکراتیک و حقانیت سیاسی یک جنبش اعتراضی ندارد. اینکه آقای ریگی از این نوع هولناک انتقام کشی ناشی از واکنشی عصبی به جنایات رژیم مطلع نبوده، با آن مرزبندی کرده، و مایل به مقابله به مثل با دشمن، به شیوه قتل اسیران نیست، امری مثبت اما هنوز یک توضیح اولیه است. این باید در عمل نیز اثبات گردد.

5- یک گروه سیاسی در شرایط یک جامعه امروزی، باید بر موازین سیاسی – تشکیلاتی معینی استوار گردد. اتکاء به روشهای سنتی و رهبری شخصی، تضمین کافی برای ادامه کاری و ایجاد اعتماد در میان اقشار پیشرو را، بدنبال نخواهد آورد. از این رو تنظیم یک برنامه سیاسی بویژه بنفع کارگران و زحمتکشان، و معرفی آن به افکار عمومی، تدوین یک اساسنامه برای برقراری مناسبات درونی دموکراتیک و رعایت حقوق اعضاء، برای یک گروه سیاسی ضروری است. یک سازمان سیاسی باید بتواند بتدریج یک رهبری جمعی تربیت و انتخاب کرده، اتخاذ تصمیمات آن، بر نشستهای دوره ای نظیر جلسات رسمی کمیته مرکزی متکی گردد. گروه آقای ریگی میتواند از طریق اطلاعیه های رسمی رهبر آن و یا نوع دیگری از ارتباط، با افکار عمومی تماس برقرار نموده، روابط و اقدامات فاقد اتوریته سیاسی گروهی را تحت کنترل در آورد.

6- یک گروه سیاسی نه فقط از رهبران، بلکه همچنین از اعضاء و فعالین معمولی تشکیل شده است. از این رو فعالین معمولی آن نیز، باید مداوماً و منظماً تحت اجرای یک برنامه سیاسی دموکراتیک قرار داشته، آموزشهای سیاسی ضروری دریافت کنند. آموزشهای سیاسی در یک گروه، کمک میکند که کسی به اختیار و تشخیص خود دست به اقدام نزده، حقوق شهروندی و ضرورتهای یک برخورد انسانی را در مبارزه و فعالیتهای روزمره، رعایت کند.

7- گروه آقای ریگی تحت هیچ شرایطی نباید با دارودسته تروریست و ضد انسانی طالبان در افغانسان، در ارتباط قرار گیرد. رژیم اسلامی در ایران، همان طالبان ددمنش است، و برای جامعه ایران جز نکبت و بدبختی و پلیدی، ببار نیاورده است. کمترین تماس با داروسته خون آشام طالبان، سند خودکشی سیاسی یک جریان سیاسی، در میان اقشار دموکراتیک جامعه ایران است.

8- یک گروه سیاسی جدی در سیستان و بلوچستان، مدام در معرض خطر لغزش به دریافت کمک مالی از قاچاقچیان مواد مخدر، قرار دارد. اخیراً نیز ادعا و یا اثبات شده است، بخش بزرگی از قاچاق مواد مخدر در ایران، از طریق شبکه های وابسته به رژیم اسلامی و یا عناصری در حاشیه آن، سازماندهی میگردد. چنین رابطه ای بمثابه امکانی برای تأمین منابع مالی یک گروه، پس از چندی، از گروه سیاسی و اهداف دموکراتیک آن، چیز زیادی باقی نخواهد گذاشت! روشن است یک جریان سیاسی که در مناطق مرزی فعالیت میکند، ممکن است با بازرگانان معمولی و یا با نوعی از تجارت کالاهای مصرفی، بقصد تأمین منابع مالی گروه سر و کار پیدا کند، و این کم و بیش اجتناب ناپذیر و قابل درک است.

9- آقای ریگی خود بخوبی به این امر آگاه است، که رژیم اسلامی با توسل به مذهب، دست به اینهمه جنایت زده است. اساساً تلفیق دین و سیاست، پایه حقوقی موجودیت این ماشین آدم کشی را میسازد. از این رو جنبشهای دموکراتیک- کارگری در ایران، قبل ازهمه برای ایجاد یک نظام سیاسی غیر مذهبی، مبارزه میکنند. عنوان " سازمان جندالله ایران " اما، یک عنوان مذهبی بوده، نشان دهنده سطحی از دخالت مذهب در تصورات سیاسی و یا جهت گیری خاصی در سیاست بسیج نیرو، از سوی این گروه است. این مسلماً نمیتواند حمایت بخش مدرن و سکولار جامعه بلوچستان و ایران را از مواضع این گروه، تسهیل نماید.

10- یک گروه سیاسی دموکراتیک، باید در محتوای مبارزه خود، بر اصل برابر حقوقی شهروندان متکی گردد. این به این معنی است که برای عضویت در گروه، شروطی نظیر مذهب، قومیت، زبان و نظایر آن، نباید مبنا قرار گیرند؛ از آنجا که برسمیت شناسی تفاوتهایی از این نوع در مناسبات اجتماعی، نقض آشکار اصل برابر حقوقی انسانها است. برای یک جریان اپوزیسیون در سیستان و بلوچستان، باید هدف اصلی همانا مبارزه با سلطه ضد انسانی رژیم اسلامی و ایجاد یک نظام دموکراتیک در منطقه و ایران، برای همه شهروندان صرفنظر از بلوچ و غیر بلوچ، جدا از تفاوت در قومیت، مذهب و جنسیت باشد.

11- مردم سیستان و بلوچستان، نه فقط از فقر و عقب مانده گی اقتصادی رنج میبرند، بلکه وجود تبعیضهای ملی نیز، ستمی مضاعف را بر شهروندان بلوچ و سیستانی تحمیل نموده است. مردم سیستان و بلوچستان حق دارند به زبان مادری خود، تا پایان تحصیلات دانشگاهی تحصیل کنند، همه مقامات و مناصب اداری- اجرایی در منطقه را خود انتخاب و عزل کنند، از ثروتهای کشور برای توسعه سریع اقتصادی- اجتماعی بهره مند شده، هر چه زودتر به اینهمه رنج و فقر خاتمه دهند. این اما مستلزم سرنگونی این رژیم پلید است، که نه فقط حقی را برای کسی برسمیت نمیشناسد، بلکه به هر جنبنده ای شلیک کرده، کمترین اعتراضی را به خاک و خون میکشد.

12- نظام دموکراتیک – شورایی، باید اولین سال پس از سرنگونی رژیم ترور اسلامی را در ایران، بعنوان سال سیستان و بلوچستان اعلام نموده، منابع مالی و امکانات عظیمی را برای جبران هرچه سریعتر همه عقب مانده گیهای اقتصادی و تبهکاریهای رژیم اسلامی علیه مردم محروم و صبور سیستان و بلوچستان، به این منطقه اختصاص دهد. علاوه بر این، باید بخشی از مراکز و سازمانهای دولتی سراسری به این منطقه منتقل گشته، امکانات دخالت مردم سیستان و بلوچستان در سیاستگذاری و تعیین سرنوشت عمومی کشور را گسترش دهند.

13- شرایط دردناک زندگی تحت اختناق رژیم اسلامی، برخی از افراد و جریانات را در خوزستان، آذربایجان و کردستان، به نزدیکی به مواضع افراطی ناسیونالیسم محلی سوق داده است. پیدایش یک گروه مسلح با رهبری جوان، ممکن است عناصری از همین گرایشات افراطی را در سیستان و بلوچستان، به فراست تبدیل فرد اول این گروه، به قهرمان اهداف نازل ناسیونالیستی خود اندازد. آقای ریگی اما، در رساندن پیام مردم محروم و تحت سرکوب بلوچستان به مردم و احزاب سیاسی ایرانی و غیر ایرانی موفق خواهد بود، اگر از افراطیونی از این نوع در سیستان و بلوچستان فاصله بگیرد؛ فاصله، تا چشم کار میکند!
*** *** **
اکبر تک دهقان، 16 خرداد 1385- 6 ژوئن 2006
damawand58@yahoo.com http://www.j-shoraii.blogspot.com/
http://www.kapital.blogfa.com/
------------------------
سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها

- کنگره شوراها یک کنگره عمومی است که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و سلطنت طلبان، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای کسب اطلاعات بیشتر پیرامون حوادث اخیر در سیستان و بلوچستان و گرایشات سیاسی روشنفکران بلوچ، لطفاً به منابعی که در پایین ذکر میشوند، مراجعه نمایید.
--------------------
" گفتگو با جمشید امیری از جبهه متحد بلوچستان( جمهوری فدرال)، پیرامون آخرین اخبار درگیریهای منطقه بلوچستان و زمینه های شکل گیری نیروهای مذهبی مسلح بلوچ در سالهای اخیر". تاریخ انجام مصاحبه: 5 خرداد 1385، 26 مه 2006
http://www.radiobarabari.net/
--------------------
" رژیم کشتار گسترده در منطقه بلوچستان آغاز کرده است. سکوت جایز نیست. گفتگو با ناصر بلیده ای از حزب مردم بلوچستان پیرامون ابعاد این جنایت رژیم و ماهیت عملکرد نیروهای بومی منطقه با عنوان جندالله و فداییان اسلام." تاریخ انجام مصاحبه: 29 اردیبهشت 1385، 19 مه 2006
http://www.radiobarabari.net/
-------------------
نشانی سایت اینترنتی بلوچ اینفو
http://www.balochistaninfo.com/balochistaninfo-6.htm
--------------------
نشانی سایت اینترنتی جبهه متحد بلوچستان
http://www.baloch2000.org/
---------------------
نشانی سایت اینترنتی حزب مردم بلوچستان
http://www.balochpeople.org/
--------------------
نشانی سایت اینترنتی جنبش ملی بلوچستان- ایران
http://www.zrombesh.org/
-------------------
آدرس تماس با " سازمان جندالله ایران"
satadjondiran@yahoo.com
------------------
بیانیه آقای عبدالمالک بلوچ ( ریگی) رهبر جندالله
خطاب به ملت ایران و اقوام تحت ستم در ایران
http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=3352
سه شنبه 9 خرداد 1385، 30 مه 2006
------------------
گفتگوی روز نت " روز"، روزنامه صبح به وقت تهران
با عبدالمالک ریگی و گروگانش، مصاحبه کننده: مریم کاشانی
http://roozonline.com/08interview/015501.shtml
------------------
" ده هزار نیروی نظامی رژیم در سیستان و بلوچستان "
گزارش و اطلاعیه ای از سازمانهای بلوچستانی، پیرامون تهاجم نظامی اخیر رژیم اسلامی به منطقه
http://www.tahapress.com/contentview.php?id=1472***