Friday, April 29, 2005

مسئلۀ ملی در ایران و مبارزه برای حل دموکراتیک آن 3

فدرالیسم بورژوایی، فدرالیسم شورایی
فدرالیسم روشی برای حل مسئلۀ ملی در یک کشورچند ملیتی است. در نظام فدرال، قدرت درکشور در سطح وسیعتری توزیع شده ونهاد های منطقه ای ملیت های گوناگون، در امور اجرایی و اداری نقش بیشتری به عهده می گیرند. برابر حقوقی همۀ ملیتها در یک کشور، در تجدید تقسیم شرایط قدرت منعکس می شود. اما در منشأ اعمال قدرت و چگونگی آن تغییری نمی دهد. همچنان، بورژوازی و ارگان های دولتی آن هستند که بر سرنوشت توده های مردم حکم می رانند. نظام فدرال، نوعی تجدید سازمان اداری جامعه، بر اساس سهم بری نهاد های قدرت محلی در کنار قدرت مرکزی است. اما به دلیل توسعه یافتگی سرمایه وتسلط آن بر کل بازاراقتصادی در یک کشور، اختیارات اداری منطقه ای، قادر به تغییر توازن قدرت سرمایه به نفع سرمایۀ محلی نیست. صرفنظر از اینکه که سرمایۀ محلی در ایران، اساسا شکل نگرفته و دارای اهمیت اقتصادی نیست.همچنین تجدید سازمان فدرالی قدرت در جامعه توسعه یافتۀ سرمایه داری، حل مسئلۀ ملی در پایۀ اقتصادی آن نیست، برای اینکه شرایط تاریخی چنین تغییراتی در سطح اقتصادی به سر رسیده است . از این گذشته، سرمایه داری بر اساس قانون حد اکثر سود، عمل می کند و معیارهای ملی و یا قومی، تغییری در مکانیزم های آن نمی دهد.از این رو، فدرالیسم بورژوایی در شرایط کنونی ایران، در سطح اعمال قدرت بر توده های مردم و در بهترین حالت ایجاد شرایط مناسب تر گسترش خرده بورژوازی شهری، باقی می ماند. اما نظام فدرال در شرایط کنونی همچنین، حل مسئلۀ ملی به شیوۀ بورژوایی در شرایطی است که بورژوازی طبقه ای ارتجاعی است. در تحلیل نهایی، تقسیم بندی های ملی وتوزیع "عادلانۀ" قدرت، می باید نه بر اساس مناسبات اقتصادی و یک بازار واحد(محلی) نظیر رشد سرمایه داری دراروپا، بلکه در شرایط وجود سرمایه داری توسعه یافته، صورت بگیرد. به این ترتیب حل مسئلۀ ملی، نه به تجدید سازمان بورژوا - دموکراتیک شرایط قدرت، یعنی افزایش سهم و امکان رقابت سرمایۀ محلی در مقابل سرمایٍۀ بازار بزرگتر، بلکه به اعمال سلطه بر گروههای قومی غیر خودی و ایجاد محدودیت برای آنها، تبدیل می شود. نتیجه اینکه، فدرالیسم بورژوایی در شرایط کنونی، به شکل گیری یک تجدید ساختاراداری، بر اساس معیارهای قومی منجر شده، و ستمگری ملی، به شکل سابق، اینبار نسبت به گروه های دیگری از مردم اعمال می شود
بورژوازی ایران، علیرغم همۀ جار و جنجال های جناحهای افراطی آن( سلطنت طلبان) مخالف این نوع حل مسئلۀ ملی در ایران نیست. به این دلیل که ازاین طریق، مسئلۀ ملی به زیان بخش دیگری از مردم " حل " خواهد شد و با افزایش خصومت میان مردم، شرایط ادامۀ سلطه آن بر توده های زحمتکش، هر چه بیشتر تضمین خواهد شد
حل بورژوایی مسئلۀ ملی در شرایط کنونی ایران، عمدتاً برتأمین منافع خرده بورژوازی شهری ملیت تحت ستم، گره خورده وبه حمایت این نیرو چشم دوخته است. این جریان که مطلقا قادر به قدرت نمایی در مقابل بورژوازی سراسری نیست، در صورت تبدیل شدن به پرچمدار "حل " مسئلۀ ملی، کشور را به سمت جنگ های قومی سوق خواهد داد. خرده بورژوازی ایران، بویژه در شرایط جنگ وترور، تخریب تولید و رواج کسب و کار انگلی، هر چه بیشتر از نظامات مدرن دور افتاده و فاقد توانایی برخورد دموکراتیک به حقوق توده های مردم است
فدرالیسم بورژوایی هیچگونه منافعی را برای طبقۀ کارگر به رسمیت نمی شناسد. نقش توده های زحمتکش در تصمیم گیری و اعمال قدرت از طریق ارگان های مستقل خود، حق کار و حق کنترل کارگری بر تولید به طور کامل نفی شده وبر شرایط به مراتب ارتجاعی تر و بی حقوقی بیشتر در مقابل سرمایه داران و قدرت دولتی آنها صحه گذارده می شود. قدرت جدید محلی، با تسریع پروسۀ شکل گیری ملت، طبقۀ کارگر را وادار به تمکین از دولت خودی و فاصله گرفتن از کارگران همسرنوشت و همکاران دیروز خود می کند. تحت پوشش استخدام هر چه بیشتر کارگران از میان ملت خودی، رقابت میان کارگران در ارتجاعی ترین نوع آن تشدید شده و همبستگی طبقاتی کارگران ایران تخریب می شود. همچنین بهبود سطح رفاه و ارائۀ خدمات دولتی به جامعه، در پیچ و خم رقابت های ارتجاعی- بورژوایی قدرت های مرکزی ومنطقه ای غرق شده و توده های مردم قربانی این رقابت ها می شوند
رژیم ترور اسلامی، با سیاست کشتار های دسته جمعی و ترویج فرهنگ خشونت و بی رحمی، زمینه های حل مسئلۀ ملی در ایران را، بمراتب بیش از گذشته دشوار ساخته است. از این رو پرداختن به مسئلۀ ملی در ایران، هر چه بیشتر با کل مناسبات قدرت و سلطۀ بورژوازی پیوند خورده است. فدرالیسم بورژوایی در ایران، از سطح ظواهر فراتر نمی رود، اما جامعه را هر چه بیشتر به میدان تاخت وتاز دسته جات قومی - ارتجاعی تبدیل نموده و استقرار یک مناسبات دموکراتیک - شورایی را غیر ممکن می سازد. ادامه دارد

Tuesday, April 26, 2005

مسئلۀ ملی در ایران و مبارزه برای حل دموکراتیک آن 2

مسئلۀ ملی دارای یک پایۀ اقتصادی است. پیدایش آن به شرایط توسعۀ صنعتی و سرمایه داری مربوط است. مسئلۀ ملی همچنین محصول شرایط اولیۀ توسعۀ سرمایه داری، یعنی دوران رقابت آزاد است
توسعۀ سرمایه داری، قبل از هر چیز قدرت سیاسی ومناسبات و حقوق اجتماعی معینی را برای نیروهای اجتماعی جامعۀ در حال توسعه به دنبال می آورد. بورژوازی سراسری در شرایط قدرت گیری اقتصادی در مقابل نظامات ماقبل سرمایه داری، دست به تجدید سازمان سیاسی - فرهنگی جامعه می زند. نتیجۀ آن شکل گیری نهاد های اداری -اجرایی جدید است. اما توسعۀ سرمایه داری، در عین حال شکل گیری یک قدرت متمرکز اقتصادی و به تبع آن، تمرکز سیاسی است. در پروسۀ شکل گیری قدرت متمرکز، بورژوازی ملل تحت ستم، مغلوب بورژوازی سراسری شده، از توسعۀ مستقل باز می ماند. اما در ک این شرایط به عنوان شرایط تبعیض، در اذهان توده های مردم، زمانی است که شرایط سیاسی و فرهنگی توسعۀ بازار ملی در آن منطقه نیز، از توسعۀ خود محروم میشود. با محروم شدن توده های ملت مغلوب شده در ایجاد نهاد های اداری اجرایی خود( سیستم اداری مستقل ، زبان واحد ملت خود ،ارتش حرفه ای) ستم ملی به یک پدیدۀ مادی تبدیل شده ودر همۀ ابعاد زندگی توده های مردم، قابل لمس خواهد شد
. با تکامل رقابت آزاد به سرمایه داری انحصاری اما، بورژوازی در برخورد به مسئلۀ ملی، نه بر مناسبات رقابت آزاد، که بر سرکوب لجام گیسختۀ جنبش های ملی، روی آورد. امپریالیسم در عین حال، ارتجاع سیاسی در افراطی ترین شکل آن است
توسعۀ سرمایه داری در ایران، در اواخر قرن نوزدهم واوائل قرن بیستم، به شکل مسلط تحولات اجتماعی تبدیل گشت. سرمایه داری ایران اما پیش از آنکه رقابت آزاد سرمایه ها را تجربه کند، به عنوان بخش ارگا نیک سرمایۀ امپریالیستی، پا به عرصۀ وجود گذاشت. منطبق با آن همۀ تحولات سیاسی فرهنگی بر ضرورت های این پیوند، متکی شد. مسئلۀ ملی و چگونگی برخورد بورژوازی ایران به آن، از آن جمله است
در جهان ، انگلستان نمونۀ کلاسیک توسعۀ سرمایه داری و مسئلۀ ایرلند، نمونۀ کلاسیک مسئلۀ ملی است این یک واقعیت تصادفی نیست. ادامه دارد

Friday, April 22, 2005

مسئلۀ ملی در ایران و مبارزه برای حل دموکراتیک آن1

در چند روز گذشته، اهواز وبرخی شهر های خوزستان، صحنۀ اعتراضات خیابانی بر علیه سیاست سرکوبگرانۀ رژیم اسلامی نسبت به مردم این شهرها بوده است. آغاز درگیری ها، به پخش شایعات و یا وجود نقشه هایی از سوی رژیم، برای نقل و انتقالات جمعیتی و در راستای اعمال تبعیض هر چه بیشتر نسبت به خلق عرب در ایران، برمیگردد. اینکه تا چه میزان چنین نقشه هایی در این شرایط وجود داشته ویا خود نوعی بحران سازی مصنوعی از سوی رژیم برای سرکوب مردم است، کاملا روشن نیست. اما این ناروشنی هیچ تغییری در اصل موضوع، یعنی وجود ستم ملی و اعمال تبعیض وسرکوب نسبت به ملیت عرب ایرانی ، بویژه در این شرایط نمی دهد. از این رو محکومیت فوری و همه جانبۀ این جنایات رژیم و اقدامات سیاسی همه جانبه و متحدانه، نه فقط یک وظیفۀ دموکراتیک، بلکه همچنین، تنها راه برای توقف فوری کشتار مردم از سوی سرکوب گران است. تشدید سیاست سرکوبگرانۀ رژیم اسلامی نسبت به ملیت عرب در ایران
.موضوع بحثی پیرامون مسئلۀ ملی و راه حل های احتمالی برای آن در شرایط سیاسی آتی در ایران است
مسئلۀ ملی، یعنی ستمگری سیاسی -اقتصادی وفرهنگی بۀ ملیت های درون ایران، یک مسئلۀ واقعی
و موضوع جنبش های انقلابی در تاریخ جدید ایران بوده است. مسئلۀ ملی در ایران با پیدایش سرمایه داری و جامعۀ صنعتی شکل گرفت و خود جزئی از ماهیت سرکوبگرانه وضد دموکراتیک بورژوازی ایران را تشکیل می دهد. جنبش های ملی-دموکراتیک گسترده در دهۀ 20 شمسی در آذربایجان و کردستان و اعتراضات سایر ملیت های ایرانی به سیا ست های شوینیستی حکومت مرکزی، بیانگر وجود این مسئله و همچنین مبارزات دموکراتیک برای رفع ستم ملی در ایران است. از این رو حل مسئلۀ ملی، در کنار کسب سایر حقوق معوقه نظیر آزادی های عمومی، در رأس اهداف جنبش انقلابی کارگری ایران قرار داشته است
طبقۀ کارگر ایران نه فقط در حل دموکراتیک مسئلۀ ملی ذینفع است، بلکه اساسا تنها نیروی اجتماعی است، که خواهان حل قطعی آن و ایجاد مناسباتی مبتنی بر برابر حقوقی همۀ ملیت های ایرانی است. بورژوازی و همۀ گرایش های آن، از جمله در میان ملیت های تحت ستم، خود برای نوع دیگری از سرکوب ملی واعمال قدرت بر توده های مردم، تلاش می کند. راه حل طبقۀ کارگر در حل مسئلۀ ملی، بر گسترش هر چه بیشتر حقوق توده های مردم و ابتکارات انقلابی آنها، متکی است. بورژوازی در حل مسئلۀ ملی ، به ایجاد مناسبات ملی که در چها رچوب آن یک دستگاه بوروکراتیک - نظامی جدید بر مردم مسلط می شود، تمایل دارد. این دو روش در برخورد به مسئلۀ ملی در ایران، کاملا متفاوت هستند و نمی توان آن را با تکرار کلیاتی پیرامون ضرورت حل مسئلۀ ملی، پرده پوشی کرد. ادامه دارد

Wednesday, April 20, 2005

زمینه های بین المللی شکل گیری طرح رفراندوم

شکل گیری طرح رفراندوم، در عین حال با شرایط بین المللی مساعد آن همزمان است. دولت آمریکا که در باتلاق اشغال عراق گرفتار شده بود، راهی برای تغییر استراتژی خود جستجو می کرد. متحدین امپریالیسم آمریکا، یعنی اروپا ، ژاپن و روسیه ، دیگر حاضر به دنباله روی کامل از سیاست نوع عراق نبودند. برخی کشور ها نظیر اسپانیا، و فیلیپین ، نیروهای خود را از عراق بیرون کشیدند. ویرانی کامل عراق، تحکیم سلطۀ بی چون و چرای آمریکا در این کشور، کشتار های روزمره از مردم ستمدیده، حملات مداوم جریانات ضد اشغالگر و تلفات سربازان آمریکایی و شهروندان غیر دخیل خارجی در عراق، شرایط بین المللی برای اتخاذ همین سیاست در مورد ایران را، بسیار مشکل ساخت
این وضعیت، کشمکش های داخلی جناحها ی درونی امپریالیستی در آمریکا را نیز دامن زد. به تدریج اظهار نظر های علنی در انتقاد به سیاست آمریکا در عراق به یک روال عادی در رسانه های امپریالیستی تبدیل شد. این آن رویداد های واقعی است که به طور کلی به تغییر سیاست آمریکا در برخورد به مسئلۀ ایران منجر شد. اما این، همۀ جنبه های استراتژی امپریالیسم را در مورد برخورد به مسئلۀ ایران توضیح نمی دهد
این مقاله به این نظر معتقد است که در تدوین سیاست اصلی امپریالیسم در تسلط کامل بر خاورمیانه ، حمله نظامی گسترده به ایران، اساساً نمی توانست جایی داشته باشد. امپریالیسم آمریکا بر پذیرش موقعیت اروپا و ژاپن در اقتصاد ایران، و عدم تکرار یک ماجراجویی نظامی دیگر در مرز های جنوبی روسیه، کا ملا آگاه بود. برای آمریکا در شروع اقدامات عملی ، تقدم نه بر سرنگونی فوری رژیم و تسلط مستقیم بر بازار ایران، بلکه بر اشغال کشور های همسایه قرار داشت که بهترین موقعیت راداشتند تا طعمۀ نظامی آمریکا شوند. سپس در پرتو قدرت نظامی در همسایگی ایران، با اعمال فشار، شرایط را به سمت تغییر رژیم سوق داده، واز این طریق سهم بزرگی برای خود در سیاست و اقتصاد ایران به چنگ آورد
اما از همان آغاز هم هر میزان از موفقیت آمریکا در عراق و افغانسان، خود به اقدامات عملی برای تغییر رژیم در ایران نیز پیوند خورده بود. استراتژی امپریالیسم در منطقه، یک زنجیرۀ بهم پیوسته را تشکیل میداد که ایران حلقۀ اصلی آن بود. حتی اگر اشغال افغانستان و عراق را نوعی تمرین و آماده سازی برای تغییر رژیم در ایران بنامیم، بیانی اغراق آمیز از سیاست امپریالیسم نیست
روسیه دارای موقعیت شوروی در عراق وافغانستان نبود. در هردو کشور هم شرایط نظامی، جنگ ،کشتار و گسیختگی ملی حاکم بود. اروپا و ژاپن قادر نبودند از این شرایط " ایده آل" استفاده کنند. بهترین شرایط برای یک قدرقدرتی نظامی آماده بود. بخصوص که حملۀ تروریستی 11 سپتامبر ، مشروعیت سیاسی و بین المللی آنرا نیز تسهیل کرده بود. برای آمریکا در وحلۀ اول، استفاده از این خلاُ قدرت و شرایط ایده آل اهمیت داشت. ادامۀ استراتژی امپریالیستی در مورد ایران، به توازن قوای بین المللی و میزان موفقیت نظامی وسیاسی آمریکا در عراق، واگذار شده بود. ودرست عدم وجود شرایط مناسب توازن قوای بین المللی و شرایط داخلی عراق، ادامۀ این سیاست در ایران را، غیر ممکن ساخت
همچنین در این ارزیابی باید به دو موضوع در عین حال دخیل در سیاست آمریکا در ایران اشاره شود. 1- شرایط سیاسی ، نظامی و طبیعی ایران در مقایسه با عراق و افغانستان ، برای یک حملۀ
نظامی گسترده و 2- هنوز برای طراحان استراتژی امپریالیسم ، واکنش توده های مردم ایران و بویژه خطر یک انقلاب در شرایط جنگ و اشغال کشور،کابوسی بود که هیچ گونه امکانی برای اطمینان از بی خطر بودن آن وجود نداشت.آگاهی طراحان سیاست های امپریالیستی به این دو محدودیت جدی در برخورد به ایران، نمی توانست به طور اتفاقی صورت گرفته باشد. مطمئنا در طراحی اولیه سیاست دولت امریکا، بخش مهمی از محدودیت برخورد به ایران برای طراحان آن روشن بود است. شرایط مذکور ، در مجموع زمینه را برای یافتن یک راه حل سیاسی در استراتژی امپریالیستی ، هموار
ساخت. در طرح و پیشبرد این سیاست بویژه، جناح وزارت امور خارجه، که در تماس مداوم با متحدین آمریکا و جلب حمایت از سیاست های آمریکا، قرار داشت، نقش مهمی ایفا میکرد. برای این جناح، جلب پشتیبانی برای ادامۀ سیاست های نظامی دیگر غیرممکن گشته بود و اصرار آمریکا به ادامۀ این سیاست ، به اتحاد قدرت های امپریالیستی لطمه میزد. دولت آمریکا ، حمایت خود از یک راه حل سیاسی در برخورد به رژیم اسلامی را بروز داد. این وضعیت، زمینه بین المللی برای شکل گیری طرح رفراندوم ، یعنی طرح انتقال قدرت از بالا در ایران را باز هم هر چه بیشتر مهیا ساخت. همۀ نیروهای بورژوایی در اپوزیسیون داخلی و خارج از کشور که چشم امید به حملۀ نظامی آمریکا دوخته و برای آغاز آن روزشماری میکردند، فرصت را برای طرح سیاست خود آماده دیده و به پشت فراخوان رفراندوم خزیدند. با انتخاب دوبارۀ جرج دبلیو بوش ، شکل گیری و مقبولیت طرح رفراندوم در میان اپوزیسیون بورژوایی سرعت گرفت. این جریان مطمئن از حمایت امپریالیسم ازاین طرح، بسیج نیرو در صفوف در هم ریختۀ خود را به طور علنی آغاز کرد
دولت آمریکا همچنین بدون برگذاری انتخابات در عراق و افغانستان وایجاد حداقلی از ثبات سیاسی، نظامی و مشروعیت سیاسی برای دولت عراق ، قادر نبود به طور جدی خود را با مسئلۀ ایران ، مشغول کند. اما هر چه زمان بیشتر طول می کشید به همان میزان موقعیت جناح اروپا ، ژاپن و روسیه، تقویت میشد. اروپا که با شکست جناح دوم خرداد در انجام اصلاحات حکومتی در ایران، میدان را به آمریکا باخته بود، در دورۀ انتظار برای انجام انتخابات در عراق، به تحکیم موقعیت خود در برخورد به مسئلۀ ایران پرداخت. با انجام انتخابات در عراق، و پیروزی جناحهای " شیعیان" و احزاب کردستانی در آن، شرایط برای توسل به یک راه حل نظامی در ایران، هر چه بیشتر نا مناسب تر گشت. برای یک حملۀ نظامی گسترده به ایران اما، حمایت دولت کنونی عراق ضروری است
مجموعه عوامل توضیح داده شده، طرح یک راه حل " صلح آمیز " برای انتقال قدرت از بالا را به ویژه در شرایط کنونی به ممکن ترین راه حل برای امپریالیسم و بورژوازی ایران، تبدیل ساخته است. طرح رفراندوم، به عنوان یک سیاست عملی ، باید به همین ضرورت پاسخ بگوید. پایان

Friday, April 15, 2005

طرح رفراندوم، بیان منافع کدام نیروی اجتماعی است؟قسمت دوم

طرح رفراندوم قانون اساسی رژیم، برخلاف ادعای مبتکرین آن، راه حلی برای همۀ مردم، و فاقد انگیزه های
طبقاتی نیست. این طرح به عنوان آلترناتیو سیاسی جناحی از بورژوازی اپوزیسیون، منافع کل این طبقه را در شرایط کنونی و بویژه در شرایط تشدید مبارزۀ طبقاتی مجسم می کند. در بخش اول این بحث، به ماهیت طبقاتی و اهداف سیاسی سه نیروی اصلی مبتکر این طرح پرداختیم. در قسمت دوم، با پرداختن به نیروهای دیگر حامی این طرح، بحث را به پایان می بریم4
گرایش جمهوری خواهان ملی، جبهۀ ملی، نهضت آزادی: گرایش اصلی در سرمایۀ صنعتی ایران و بخشی از جناح راست طبقۀ متوسط شهری، گرایش همکاری با امپریالیسم، به طور خاص اروپای متحد، گرایشی در بخشی از بورکراسی قدیم بورژوازی ایران، گرایش اصلی در بخش فوقانی احزاب و جریانات قومی- بورژوایی در ایران، گرایش اصلی در بخش فوقانی آخوند ها و نهاد های مذهبی اپوزیسیون رژیم. گرایش سیاسی - ایدولوژیک این گروهبندی، جریانی ارتجاعی و ترکیبی از لیبرالیسم محافظه کار ایرانی، مذهب و ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی است. جریانی ضد کمونیست و علیه هرگونه ابتکار شورایی توده های مردم ،مدافع حفظ ماشین دولتی بورژوایی و مالکیت سرمایه داری، مدافع سازش با دستگاه مذهبی و حفظ بخش مهمی از امتیازات آن، مخالف حل دموکراتیک مسئلۀ ملی و مدافع حل آن از طریق سازش با دسته جات ارتجاعی- بورژوایی در آن مناطق و به زیان ابتکار انقلابی مردم، مخالف حسابرسی وسیع ، از جمله مربوط به خود که در تاسیس رژیم ترور شرکت فعال داشتند. مدافع خصوصی سازی وسیع و اجرای سیاست های صندوق بین المللی پول، مخالف ابراز قدرت کارگران در محیط کار و کنترل کارگری بر مدیریت ها ، مدافع حفظ امتیازات بورژوازی که در شرایط ترور ثروت اندوختند. همچنین جریانات متعدد دیگری در خطوط کلی در این چهارچوب جای دارند. نظیر : نهضت مقاومت ملی ایران، جریان بنی صدر، جریان منتظری 5 -
گرایش دکتر ملکی ، مهر انگیز کار و ناصر زرافشان: گرایشی در جناح میانی و چپ طبقۀ متوسط شهری که در شرایط ترور از سوی رژیم تحمل شدند و با ساختار های حاکم کنار آمدند. این گروه به طور کلی دنباله رو دو گروه بندی اول، یعنی دفتر تحکیم وحدت حوزه ودانشگاه و سازگارا بوده و خود دارای امکان تأثیر گذاری مستقل نیست. این گروه بندی در شرایط یک قدرت شورایی ، به نیروی منتقد و اپوزیسیون راست و میانه رو آن تبدیل خواهد شد. آلترناتیو سیاسی این جریان، یک دموکراسی پارلمانی کم و بیش مدرن است. این نیرو همچنین در حملۀ نظامی امریکا منافعی ندارد. این گرایش ، تمایلات بخشی از متخصصین ، کانون نویسنده گان، کارکنان فرهنگی در نهاد های جدید، تما یلات سازمان های غیر دولتی نظیر طرفداران حفظ محیط زیست ، بخشی از زنان در طبقۀ متوسط و بخشی از کارکنان سیستم توزیع وخدمات مدرن شهری را منعکس می کند. همچنین جریان جمهوری خواهان لائیک که در پاریس تشکیل شده است و به طور متزلزل از طرح رفراندوم حمایت می کند، به این گرایش نزدیک است. این نیرو تحت توازن قوای معینی در کشمکش
دونیروی اصلی جامعه، بورژوازی و طبقۀ کارگر ، به عدم حمایت فعال از بورژواز ی تمایل خواهد داشت. 6
سازمان مجاهدین ، اکثریت، حزب دموکرات کردستان ایران: گرایشی در جناح راست و میانی طبقۀ متوسط و بخشی از خرده بورژوازی مرفه شهری. ایدوئولوژی این جریان ، ارتجاعی و ترکیبی از لیبرالیسم محافظه کار ایرانی، مذهب ،ناسیونالیسم و سنت های ایرانی و قومی و خصومت ورزی نسبت به کمونیست ها و کارگران پیشرو . مدافع حفظ ماشین دولتی و مالکیت سرمایه داری، مدافع خصوصی سازی ها واجرای سیاست های صندوق بین المللی پول، مخالف جدایی کامل دین از دولت و پذیرش امتیازاتی برای دستگاه ارتجاعی مذهبی، مخالف حل مسئلۀ ملی از طریق قدرت گیری شورا ها، ضدیت با قدرت شوراها به جای دستگاه بوروکراتیک - نظامی موجود، سازش و آماده گی دائم به سازش با رژیم ترور اسلامی و قدرت های امپریالیستی ، عدم دفاع جدی از آزادیها ی وسیع اتحادیه ای و حقوق شهروندی و تمایل آشکار به اقدامات سرکوبگرانه و محدود ساختن این حقوق. پایان
مطلبی که در دو قسمت ارائه شد، نیروهای اصلی مدافع طرح رفراندوم را معرفی و تلاش می کند روشن سازد، این نیروها منافع اجتماعی کدام طبقه و یا قشر های درون این طبقات را نماینده گی می کنند. اما بحث پیرامون طرح رفراندوم ، شرایط شکل گیری و اهداف آن، تحت عنوان دیگری دنبال می شود که خواننده می تواند در همین صفحات به آن رجوع کند

Wednesday, April 13, 2005

طرح رفراندوم، بیان منافع کدام نیروی اجتماعی است؟ قسمت اول

چندین ماه از انتشار طرح رفراندوم قانون اساسی رژیم اسلامی می گذرد. این طرح که ابتدااز سوی گرایشی در جناح " اصلاح طلب" رژیم مطرح شد، بتدریج بخش اعظم بورژوازی حاکم و اپوزیسیون و پشتیبانان جهانی آن را دربر گرفت. طراحان این فراخوان، آن را طرحی برای همۀ مردم و فاقد هر گونۀ انگیزۀ گروهی و طبقاتی معرفی می کنند. بحث کوتاه زیر تلاش می کند، نیروهای مدافع این طرح را روشن سازد. 1
جناح دانشجویان متشکل در دفتر تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه: گرایشی در جناح میانی و راست طبقۀ متوسط،، بخشی از خرده بورژوازی مرفه شهری، همچنین دارنده گان کارگاه های کوچک که با حمایت نهاد های رژیم شکل گرفتند. بخشی از بوروکراسی اسلامی جدید، جناح بزرگی از اصلاح طلبان درون رژیم، بخش بزرگی از " دانش آموختگان" که در سایۀ " انقلاب فرهنگی " رژیم و سرکوب دانشجویان در سال های اوائل انقلاب، به مدارک تحصیلی دست یافته و ترقی شغلی کردند. بخش های جدید طلبه های مراکز مذهبی که دیگر آینده ای برای ترقی شغلی مذهبی خود نمی بینند. بخش بزرگی از جریان فوق ارتجاعی و سابقا ً موسوم به دانشجویان خط امام. بخش بزرگی ازعناصر فعال ماشین سرکوب رژیم، که به تدریج به بیرون پرتاب شده اند و از حسابرسی پس از سقوط رژیم وحشت دارند. بخشی از نیروهای " پایین" حزب توده و اکثریت که به رژیم پیوسته و ترقی شغلی کردند. بخش بزرگی از خانواده های قربانیان جنگ ارتجاعی ( " خانوادۀ شهدا") که بتدریج بی حاصل بودن جنگ برایشان روشن شده است. گرایش سیاسی - ایدولوژیک این جریان، گرایشی ارتجاعی و ترکیبی از مذهب و ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی است. این نیرو، جریانی است، ضد کمونیست، مدافع حفظ مالکیت سرمایه داری، مخالف ابتکار انقلابی توده های مردم و قیام مسلحانه، مخالف حل دموکراتیک مسئله ملی درایران، مدافع حفظ ماشین دولتی بورژوایی، مدافع اجرای سیاست های صندوق بین المللی پول وخصوصی سازیهای وسیع کارخانجات دولتی 2-
جریان سازگارا: گرایشی عمدتا در جناح راست طبقۀ متوسط ، بخشی از سرمایۀ بزرگ تجاری-دلالی ایران ( بازار سنتی)، بخش بزرگی از آخوند های اصلاح طلب، بخش مهمی از نیروی سپاه پاسداران، بخش های بالایی بوروکراسی اسلامی، بخش بزرگی از طبقۀ متوسط در تولید و توزیع، که با استفاده از شرایط سرکوب رشد کرده اند. بخش مهمی از بورژوازی متوسط ایران که از طریق جنگ و دلالی کالاهای وارداتی، رشد کرده اند. بخشی از سیستم سرکوب و ترور اسلامی نظیر دستگاه قضایی، ارگان های متعدد ونهاد های اقتصادی- مذهبی. ایدولوژی این جریان ترکیبی از مذهب، ناسیونالیسم فوق ارتجاعی، گرایش به همکاری با سلطنت طلبان، و جناح راست سرمایۀ امپریالیستی و عمدتا نزدیکی به امپریالیسم آمریکا است. این گرایش، جریانی است عمیقا ضد کمونیست، مخالف هر گونه امتیاز دادن به کارگران، مخالف هر نوعی از قدرت گیری شوراها، مدافع حفظ ماشین دولتی و مالکیت سرمایه داری، مدافع " ادغام " هر چه سریع تر ایران در اقتصاد امپریالیستی، خصوصی سازی وسیع کارخانجات و همچنین نفت و گاز وایجاد شرایط مالکیت سرمایه های خارجی در این رشته. مخالف جدایی کامل دین از دولت، مدافع حفظ قدرت مذهب تحت پوشش مسجد ها، " زیارت گاهها" و مؤسسات مذهبی دیگر، مخالف حل دموکراتیک مسئلۀ ملی در ایران، مخالف باز پس گیری ثروت ها وسرمایه های کشور که از طریق افراد، مؤسسات مذهبی و غیره به غارت رفته اند. مخالف حسابرسی وسیع و گستردۀ حقوقی - سیاسی - اقتصادی، که همۀ جنایات و تبهکاری های دوران رژیم ترور اسلامی، بویژه جنگ و کشتار های دسته جمعی را شامل شود. 3 -
مشروطه خواهان ملی ( سلطنت طلبان) : گرایش اصلی در سرمایۀ بزرگ ایران، نمایندۀ مستقیم و سنتی سرمایۀ انحصاری امپریالیستی در اقتصاد ایران، گرایش اصلی در سرمایۀ بانکی در ایران، جزء ارگانیک سرمایۀ امپریالیستی که از جنگ، دلالی اسلحه وفروش کالا های امپریالیستی در طول جنگ سود برد. جناحی از سرمایۀ امپریالیستی که از ویران سازی تاسیسات اقتصادی کشور و سپس باز سازی بعدی آنها، سرمایه اندوخت. جریان بند و بست های پشت پرده که برای حفظ شرایط جنگی، تحکیم موقعیت سرمایۀ مالی- نظامی و دستگاههای اداری - نظامی بورژوازی در ایران و در خاورمیانه فعالانه، عمل کرد. گرایش سیاسی - ایدولوژیک این جریان، عمیقاً ارتجاعی، ضد کمونیسم افراطی و ناسیونالیسم شبه فاشیستی ایرانی - " آریایی " است. این گرایش مدافع فعالانه سیاست ترور رژیم اسلامی نسبت به کمونیست ها و مجاهدین، مدافع حفظ شرایط سرکوب نسبت به ملیت های تحت ستم در ایران، و ایجاد محدودیت برای فعالیت های کمونیستی است. مدافع حفظ مذهب به عنوان بخش مهمی از ماشین تحمیق توده های مردم در جامعۀ سرمایه داری، حفظ و تحکیم شرایط تهدید و ارعاب برای فعالین کارگری، حفظ شرایط فرماندهی و بی حقوقی محض کارگران در محیط های کار، ایجاد محدودیت های وسیع برای حقوق اتحادیه ای کارگران، سیاست افراطی تضیف قدرت خرید کارگران و عدم افزایش ضروری دستمزدها، کاهش افراطی خدمات دولتی به جامعه، موضع عمیقا سرکوبگرانه نسبت به هرگونه ابتکار شورایی توده های مردم، مدافع خصوصی سازی هر چه سریع تر صنایع نفت و گاز وسپردن آن به انحصارات امپریالیستی، خصوصی سازی شرکت های دولتی و سرمایه های ملی تحت پوشش ضرورت های رابطه با اقتصاد جهانی. تبعیت کامل و بی چون و چرا از سیاست های نابود کنندۀ صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، تحکیم هر چه بیشتر موقعیت ارتش، پلیس و دستگاه دولتی بورژوایی، ترویج فرهنگ فوق ارتجاعی ناسیونالیسم " آریایی" در رسانه های گروهی و کتب درسی و از این طریق تضعیف روحیه، فرهنگ انسانی و همبستگی دمکراتیک- ملی میان شهروندان، تلاش برای حفظ امتیازات بورژوازی ایران که از قبل شرایط ترور و سرکوب رژیم اسلامی، کسب کرده اند. مدافع تهاجم ارتش های امپریالیستی برای سرنگونی رژیم و از این طریق، ممانعت از وقوع یک انقلاب توده ای. ادامه دارد

Tuesday, April 12, 2005

اپوزیسیون بورژوایی و درخواست کمک از امپریالیسم آمریکا

رادیو فردا، که از سوی دولت آمریکا و ویژۀ ایران برنامه پخش می کند، طی هفتۀ گذشته، با برگزاری سمیناری به بحث پیرامون شرایط کنونی کشور پرداخت. در این سمینار ، قاسم شعله سعدی منتقد سیاسی، منوچهر گنجی از مشروط خواهان مقیم خارج و عبدلله مؤمنی ، از اعضای دفتر تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه شرکت داشتند. نگاهی کوتاه به متن منتشر شدۀ این بحث در سایت اینتر نتی رادیو فردا، نشان می دهد ،اپوزیسیون بورژوایی رژیم، چگونه تلاش می کند، قدرت های امپریالیستی را به کمک خود برای جانشینی ژیم کنونی مجاب کند
قاسم شعله سعدی به عنوان اولین سخنران به تغییر شرایط در جامعه اشاره کرده ومی گوید "گفتمان تغییر رژیم" جای اصلاح آن راگرفته است
او ضمن ابراز تأسف ضمنی ، از اینکه مردم هم اینک خواهان تغییر رژیم شده اند، تقصیر!! آن را به گردن جناح محافظه کار می اندازد. او می گوید ، اصلاح طلبان فرصت ها را از بین بردند و امکان اصلاح رژیم از درون را نابود کردند
شعله سعدی به شیوه ایی مبتذل از برتری و موقعیت ویژۀ ایران در میان کشور های همسایه در درک و جذب دموکراسی صحبت می کند وبه وجود " دادگستری مدرن" (؟!) در گذشته اشاره نموده و ادعا می کند " دیگران که اصلا دولت مدرن نداشتند" . او آشکارا بر تمایلات راست ترین گرایشات ناسیونالیستی در جامعه انگشت گذاشته وتلاش می کند ، آن را در خدمت اهداف سیاسی خود ، قرار دهد
منوچهر گنجی تکیۀ اصلی خود را بر لزوم حمایت فعالانۀ دولت آمریکا از " جنبش دموکراسی" در ایران قرار می دهد. او نیز به شیوۀ احمقانه ایی، از مسئولین سمینار می خواهد، برنامۀ ضبط شدۀ سمینار را برای دولت آمریکا بفرستند، تا آنها ببینند، " ایرانی ها چقدر خوب تجزیه و تحلیل می کنند
عبدالله مؤمنی اما به این میزان از چاپلوسی، ابتذال و التماس به قدرت های امپریالیستی سقوط نمی کند. برای مؤمنی نبود رهبری در صفوف این جریان ، مسئله ای جدی محسوب شده ومیرود تا به واقعیتی " تعیین کننده" ، تبدیل شود
مؤمنی به این حقیقت اشاره می کند که عقب نشینی رژیم در مقابل فشارهای خارجی ، عقب نشینی های بیشتری را به آن تحمیل خواهد کرد. اما او نیز هیچگونه اشاره ای به ابتکار مستقل مردم نمی کند. آیا او خود در جریان اعتراضات وسیع دانشجویی، به این حقیقت پی نبرد که این مبارزه و قدرت خود مردم بود که این رژیم جنایتکار را به موضع " اصلاح طلبی " سوق داد؟
بورژوازی ایران، از ترس ابتکار انقلابی مردم، آشکارا دست به دامن امپریالیسم آمریکا می شود. این آن واقعیتی است که هر سخنرانی و اظهار نظر نماینده گان این جریان، آن را " لو " می دهد. پایان
متن کامل مصاحبه در :www.radiofarda.com

!دموکراسی برای سرمایه داران، سیه روزی برای کارگران

برای بسیاری از مردم، هنوز عنوان دموکراسی پارلمانی چیز زیادی در بارۀ ماهیت و نیروی اجتماعی ذینفع در آن نمی گوید. برخی تصور می کنند، حمایت آمریکا و سایر قدرت های امپریالیستی، حقیقتاً در جهت آزادی و حقوق دموکراتیک مردم ایران است. عده ای حتی دولت آمریکا را هم اینک، پرچمدار دموکراسی در جهان می دانند. اما آنها از اقتصاد سیاسی دموکراسی پارلمانی و عواقب مهلک آن برای توده های مردم، چیزی نمی گویند. گزارشی در رادیو فردا، رادیوی دولت آمریکا برای " آزادی مردم ایران!؟" نشان می دهد ، پشت آزادیخواهی سیاسی بورژوازی ، چه اسارت اقتصادی برای کارگران نهفته است
طبق گزارش این رادیو ، رئیس جمهور رژیم اسلامی، در جریان تجمعی از سرمایه داران، دلالان و محتکرین ایرانی، تحت عنوان" همایش اقتصادی"، از ایران به عنوان " یکی از قابل اعتماد ترین نقاط دنیا برای سرمایه گذاری" نام برده است. اما از نگاه این رادیو، گروهی از کارشناسان اقتصادی درست عکس این را می گویند. از قول آنها شرایط " کسب و کار " در ایران " سخت نا مناسب" است. در ارزیابی این دو مؤسسۀ غربی که متن آن نیز در چندین روزنامۀ کشور درج گردید ه، عوامل " نامناسب " ساختن شرایط سرمایه گذاری در کشور، شامل موارد زیر هستند
بی میلی دولت در اجرای قانون جلب و حمایت سرمایه گذاری خارجی، دیوانسالاری فزاینده، کند بودن آهنگ خصوصی سازی، موانع حقوقی بر سر دستیابی شرکتهای نفتی بین المللی به منابع ایران، احتمال شدت گرفتن تحریم های آمریکا علیه جمهوری اسلامی.
اما راه حل فرضی یک دموکراسی پارلمانی فرضی به شرط قدرت گیری فرضی بورژوازی اپوزیسیون، چه خواهد بود؟
باید هر چه زودتر قوانین ومقررات ضروری برای حمایت از سرمایه گذاری خارجی تدوین و فوراً به اجرا گذارده شوند. دستگاه دولتی و بودجۀ دولتی، از طریق حذف خدمات ناچیز دولتی، کم هزینه شود، شرکتهای دولتی ونیمه دولتی، هر چه زودتر حراج شوند و صنایع نفت و گاز خصوصی شده و به انحصارات بین المللی واگذار شوند
. حکومت اسلامی تا کنون در اجرای مقررات صندوق بین المللی پول، فقر و فلاکت و بیکاری را به پدیده ای همگانی تبدیل ساخته است. اما این هنوز برای قدرتهای مالی بین المللی، کافی نیست. یک چنین چشم اندازی، مطمئناً هم دموکراسی و هم آزادی عمل را برای سرمایه داران خارجی و داخلی، لذتبخش تر خواهد ساخت. اما برای طبقۀ کارگر ایران، جز تباهی و سیه روزی بیشتر، نتیجۀ دیگری نخواهد داشت. پایان
www.radiofarda.comاصل مطلب در سایت و به تاریخ 11.04.2005

گسترش روابط اقتصادی میان روسیه و آلمان

دولت های روسیه و آلمان، با امضاء چندین قرارداد بزرگ، بر گسترش روابط اقتصادی و " گذار به یک سیاست نوین" تأکید نموده ، با انتشار یک بیانیۀ مشترک " همکاری استراتژیک " میان طرفین رااعلام کردند. رئیس جمهور روسیه و صدر اعظم آلمان، روز گذشته (دوشنبه) با شرکت در نمایشگاه صنعتی هانوفر آلمان آغاز دور جدید تحکیم روابط میان دو کشور را ، اعلام نمودند
قرارداد های امضاء شده به سهم بزرگ شرکت های آلمانی در استخراج گاز در روسیه ، فروش قطار و همکاری در زمینه های آموزش ، تحقیق و نوآوری تکنولوژیک مربوط است
رؤسای دو دولت همچنین، پیرامون " همکاری استراتژیک" میان روسیه و اروپای متحد گفتگو نمودند. در روز10 ماه مه آتی ، نشست سران اروپای متحد و روسیه در روسیه ، برگزار می گردد
روابط روسیه و اروپای متحد ، به طور فزاینده ای در عرصه های اقتصادی و تکنولوژیک به یکدیگر پیوند میخورد و در رقابت با قطب امریکا، در کنار یکدیگر قرار می گیرند
نزدیکی روسیه به اروپای متحد، باز هم بر اختلافات دسته جات امپریالیستی در برخورد به مسئلۀ ایران خواهد افزود. تأ کید دو دولت آلمان وروسیه بر تحکیم روابط اقتصادی، بویژه به فاصلۀ کوتاهی پس از سفر رئیس جمهور آمریکابه اروپا، در عین حال بیان سیاست مشترک آنها در رقابت با امریکا در خاور میانه است. اروپای متحد که بر سر حفظ و تحکیم موقعیت خود در بازار اقتصادی ایران و به ویژه تامین انرژی از ایران با آمریکا در رقابت است، منافع خود را در عدم انجام یک حملۀ نظامی از سوی امریکا به ایران می بیند. همچنین روسیه نیز در برخورد به رژیم اسلامی در ایران، در چهارچوب سیاست های اروپای متحد قرار دارد. پایان
ترجمه،تنظیم وخلاصه شده از: روزنامۀ فرانکفورتر روند شاو ( آلمان-فرانکفورت) ، سایت اینترتنی این روزنامه به تاریخ 12،04،2005

Monday, April 11, 2005

مبارزه برای ایجاد تشکل های مستقل، علنی وسراسری کارگری در ایران

در 31 ژانویه امسال، اطلاعیه ای از سوی کمیتۀ پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری در ایران منتشر شد. در زمان علنی شدن این بیانیه، حدود چهار هزار نفر از کارگران و فعالین کارگری، آن را امضاء کرده بودند. با انتشار این بیانیه ، شرایط جدیدی در جنبش کارگری ایران، شکل گرفت. این اولین بار پس از ترور فاشیستی رژیم از سال 1360 به بعد است که یک حرکت سراسری برای ایجاد تشکل های مستقل کارگری ، آغاز شده است
اطلاعیۀ کمیتۀ پیگیری، ضرورت ایجاد تشکل های مستقل کارگری را
درابعاد وسیع و اجتماعی به میان کارگران برد. به این معنی ، یک گام جدی و اقدامی سیاسی در شرایط کنونی ایران محسوب می شود. یک چنین اقدامی بتدریج توازن قوای سیاسی موجود در جامعه را به سود کارگران و توده های مردم بهبود خواهد بخشید
نامۀ کمیتۀ پیگیری که خطاب به وزارت کار رژیم و سازمان بین المللی کار نوشته شده است، اما مستقیما از کارگران نخواسته است، خود و هم اینک دست به ایجاد سازمان های کارگری مستقل خود بزنند. یک بیانیۀ تکمیلی از سوی کمیتۀ پیگیری می تواند، تلاش ارزشمند آنان را وسعت بیشتری بدهد. به این معنی که از کارگران خواسته شود، فورا و بدون تأیید وزارت کار رژیم ، تشکل های مستقل خود را ایجاد کنند
جنبش کارگری ایران، دوران تشکل های مخفی ، کوچک و کم تأثیر خود را پشت سر گذاشته است. هم اینک شرایط برای ایجاد سازمان های مستقل ، علنی و سراسری فراهم شده است. پایان

Roverورشکستگی شرکت اتوموبیل سازی انگلیسی

شرکت معروف اتوموبیل سازی انگلیسی به طور قطعی ورشکست شد. به این ترتیب نزدیک به 6000 نفر از کارگران این شرکت و 20000 نفراز کارگران شرکت های جنبی مرتبط به آن، در معرض از دست دادن شغل خود قراگرفتند. دولت انگلیس هر گونه حمایت مالی دولتی برای نجات آن را مشروط به به نتیجه رسیدن مذاکرات این شرکت با یک کنسرن بزرگ اتوموبیل سازی چینی ساخته بود. هدف از این مذاکرات ، تاسیس یک موسسۀ مشترک از طریق ادغام دو شرکت در یکدیگر بود. این مذاکرات نیز از سوی طرف چینی قطع شد

شرکت روور در سال 1905 ، تأسیس شد. در سال 1988 از طریق حمایت مالی دولت در شرایط بهتری قرار گرفته و به یک موسسۀ بزرگتر فروخته و خصوصی گردید . روور سپس در سال 1994 توسط شرکت اتوموبیل سازی آلمانی ب ام و خریداری شد و مجدداً در سال2000 به گروه اتوموبیل سازی فونیکس فروخته شد
مفسرین سیاسی در انگلیس بر این باور هستند که این موضوع باز هم موقعیت حزب کارگر انگلیس را در انتخابات آتی تضعیف خواهد ساخت. انتخابات پارلمانی انگلستان در در 5 مه امسال برگذار می شود. پایان

Sunday, April 10, 2005

به مناسبت یکصدمین سال ارائۀ نظریۀ نسبیت اینشتاین

سرعت نه تنها به زمان و مکان بلکه به جرم نیز تأ ثیر می گذارد. هنگامیکه یک شتاب دهنده، سرعت یک پروتون را به 90% سرعت نور می رساند، وزن پروتون به دو برابر ونیم اولیه اش افزایش می یابد. در صورتیکه اگر سرعتش به 99.9997% سرعت نور برسد وزنش 430 برابر میشود. برای بالا بردن سرعت پروتون به بیش از این حد، به انرژی بیشتری احتیاج خواهیم داشت، چرا که با افزایش سرعت، وزن نیز دائماً افزایش می یابد. سرعت را باز بالا تر می بریم. مثلاً 999.999، 999 .99% در این صورت جرم پروتون به هفتاد هزار برابر می رسد. وقتی خیلی نزدیک به سرعت نور می رسانیم، یک پروتون وزنی نزدیک به وزن کرۀ زمین و سپس به وزن خورشید و بعد به وزن تمامی کهکشان و بالاخره به بینهایت می رسد. یعنی عملاً بعد از یک حدی نمی توان یک پروتن را شتاب داد. این افزایش جرم را تا آنجا که به خاطر دارم در شتاب دهنده ی عظیم سرن در سوئیس تا 45 برابر وزنش بالا بردند واین تأیید فرمول مشهور " انرژی = جرم × سرعت نور به توان دو " است که نشان می دهد که چگونه جرم به انرِژی و انرژی به جرم تبدیل می شود
در فاجعۀ شرم آور هیروشیما که بمب اتمی به توسط آمریکا بر سر مردم بیگناه آن شهر فروریخت فقط 3 گرم ماده به انرژی تبدیل شد که توانست مردم، حیوانات، سا ختمانها و یک شهر را با خاک یکسان کند و به تلی از خاکستر مبدل سازد. پایان

به نقل از مقاله ای با تیتر بالا ازاستاد دانشگاه و فیزیکدان ایرانی مقیم خارج، شیرزاد کلهری. اصل مقاله در سایت www.etehadesocialisthaa.com

زمینه های داخلی شکل گیری طرح رفراندوم قانون اساسی رژیم 2

شکل گیری جریان اصلاح طلبی ، واکنشی در مقابل تشدید مبارزات کارگری و توده ای بود. از این رو میزان " موفقیت " آن هم به میزان ایجاد توهم در میان توده های مردم ، مبنی بر امکان پذیر بودن اصلاحات قانونی برای تغییری جدی در عملکرد های رژیم، پیوند خورده بود. اما جلب حمایت مردم و حفظ شرایط سرکوب و عوامفریبی های اصلاح طلبانه، غیر ممکن شد. اضافه بر این ، جناح دیگر حاکمیت که با تسلط کامل بر دستگاه سرکوب، نیازی به استفاده از پز اصلاح طلبی نداشت، مدام بر بی حاصل بودن اصلاح طلبی تأکید می کرد. ادامه دارد

زمینه های داخلی شکل گیری طرح رفراندوم قانون اساسی رژیم 1

با شکست طرح اصلاح طلبی دولتی ، و بیرون ریختن " اصلاح طلبان" از مجلس ارتجاع
طرح ایجاد تغییرات از درون برای حفظ رژیم هم به انتها رسید. خیل "خدمت گذاران نظام" امید خودرا به نجات رژیم ازانفجار خشم و نفرت اوج یابندۀ توده های مردم از دست دادند. بورژوازی چه در قدرت وچه در اپوزیسیون ، در داخل و در خارج، به تکاپو افتادند تا راهی برای نجات خود ، حفظ دستگاه دولتی و مالکیت سرمایه داری بیابند
شکست جریان اصلاح طلبی برای حفظ این رژیم جنایتکار ، همچنین با اشغال نظامی عراق و افغانستان توسط ارتشها ی امپریالیستی توأم شد. برای این دسته از بنیان گذاران وهمدستان رژیم ترور اسلامی ، دیگر روشن شد، شرایط ملی وبین المللی ، یکسره به زیان سیاست حفظ رژیم اسلامی تغییر کرده است. ادامه دارد

Friday, April 08, 2005

! اول ماه مه نزدیک می شود

روز اول ماه مه نزدیک می شود. این روز در تاریخ جنبش کارگری ایران، همواره اهمیت سیاسی داشته است. رژیم های دیکتاتوری در ایران، این روز را به عنوان یک روز کمونیستی محسوب کرده و برگزاری اجتماعات کارگری را در این روز ممنوع ساخته اند. اما کارگران نیز در مقابل ، این روز را به عنوان فرصتی برای طرح خواسته های خود و روز مبارزه با رژیم و سرمایه داران ، بکار گرفته اند. روز اول ماه مه امسال در عین حال با تغییرات کیفی در مبارزات کارگری توأم شده است. خواست ایجاد تشکل های مستقل کارگری ، هم اینک در رأس خواسته های کارگران ایران قرار دارد. جشن اول ماه مه امسال، باید به مبارزۀ متحد کارگران ایران برای تحمیل حق داشتن تشکل های مستقل کارگری به رژیم اسلامی و سرمایه داران تبدیل شود. پایان

رشد کیفی جنبش دانشجویی در ایران

اولین نشریۀ دانشجویان کمونیست در ایران، پس از سرکوب فاشیستی موسوم به انقلاب فرهنگی درسا ل 1359 و به ویژه کشتارهای دسته جمعی دهۀ 60 به بعد ،منتشر شد. این نشریه که هدف خود را " تبلیغ و ترویج اندیشه های مارکسیستی در جنبش دانشجویی " قرار داده است، " بذر " نام دارد. نشریۀ بذر در اولین شمارۀ خود به تاریخ فروردین 1384 ،نشان داده است نه یک نشریۀ صرفاً ترویجی و یا ایدوئولوژیک ، که بویژه یک ارگان سیاسی مبارزاتی در جنبش دانشجویی ایران است. هدف سیاسی روز این نشریه ، دخالت گری فعال در جنبش دانشجویی و دادن سمت وسوی رادیکال به آن است. برای این گروه ازنسل جدید کمونیستهای ایران، فقط می توان سه چیز آرزو داشت: موفقیت ، موفقیت و باز هم موفقیت. پایان

!جایگاه نفت در بودجه رژیم های حاکم بر ایران

اقتصاد ایران از سال 1332، و پس از کودتای جنایتکارانۀ امپریالیستی ، بیش از پیش به نفت وابسته شد.از سال 1348 تا 1357 ، 39% تا 50% ازبودجۀ کشور از محل فروش نفت تأمین می شد. اما پس از انقلاب وشروع جنگ، به دلیل تخریب و آسیب دیدن شرایط تولید در کشور ، از جمله تولید نفت، این نسبت، برای مثال در سال پایانی جنگ(1368) به 21 % کاهش یافت. بدو ن اینکه این کاهش، با توسعۀ تولید در عرصه های دیگر توأم شود. با پایان جنگ ارتجاعی رژیم های ایران و عراق ، جایگاه نفت در بودجۀ رژیم باز هم افزایش یافت. بودجۀ کشور در سال 1375، 51% ودر سال 1378 ، 56% به نفت وابسته بود.طی ده ماهۀ نخست سال گذشته، در آمد های ناشی از فروش نفت ، 77% حجم کل بودجۀ رژیم را تشکیل می داده است. پایان

Wednesday, April 06, 2005

خود ویژه گی شرایط سیاسی کنونی کشور

دو نیروی اصلی جامعه، طبقۀ کارگر و بورژوازی با سرعت در حال سازماندهی وایجاد تشکل در صفوف خود هستند
بورژوازی با طرح فراخوان "ملی " رفراندوم ، در پی سازمان دادن به خود به عنوان یک نیروی مدعی قدرت سیاسی برای نبرد های آتی در جامعه است. در این عرصه، بورژوازی در اپوزیسیون و شریک در قدرت، در اتحاد آشکار با یکدیگر عمل می کنند. این نیرو از حمایت امپریالیسم، به ویژه امپریالیسم آمریکا برخوردار است

طبقۀ کارگر نیز همزمان با آن، در یک تلاش جمعی در پی آن است ، ایجاد تشکل های کارگری علنی ، سراسری و مستقل از دولت رابه رژیم اسلامی بقبولاند. این فعالیت کارگران که در کشور با استقبال وسیعی نیز مواجه شده است، بیانگر شرایط کیفیتآً متفاوتی در جنبش کارگری است. پس از کشتار های دسته جمعی سال های 1360 به بعد ، این اولین گام جدی در ایجاد سازمان های مستقل کارگری و تلاش برای به گور سپردن " شورا" های اسلامی است

هم بورژوازی اپوزیسیون و هم کارگران، به صفوف درهم ریختۀ خود سازمان می دهند. این، مشخصۀ اصلی تشدید مبارزۀ طبقاتی در شرایط کنونی کشور است. پایان

قدرت سیاسی و زندگی روزمره

قدرت سیاسی بیش از هر پدیدۀ دیگری ، زندگی روزمزۀ انسان را تحت تأثیر قرار می دهد. اگر ادعا شود که قدرت سیاسی همۀ اشکال و ابعاد زندگی فردی و اجتماعی انسان را ، مستقیم و غیر مستقیم تعیین می کند و یا تأثیر تعیین کننده بر آن باقی می گذارد، مطمئناً ، یک ادعا ی اغراق آمیز نیست
قدرت سیاسی ، خود از تکامل مناسبات اقتصادی شکل گرفته است. اما پس از تبدیل شدن به عامل حفظ و تنظیم کنندۀ مناسبات اجتماعی ( اقتصادی- سیاسی - فرهنگی) ، به قدرتی مافوق جامعه تبدیل میگردد. پایان