Monday, May 30, 2005

در محکومیت اعمال فشار به زندانیان سیاسی و خواست آزادی فوری همۀ زندانیان سیاسی در کشور

رژیم اسلامی، همچنان برسیاست تشدید اعمال فشار نسبت به زندانیان سیاسی ادامه می دهد. طی هفته های اخیر، این سیاست سرکوبگرانه در زندان اوین به ویژه، به مقاومت فعال زندانیان منجر شده و آنها به ابتکار خود، شرایط استفاده از تسهیلات ناچیز در زندان را، به زندانبانان تحمیل نمودند. براساس خبری که کانون وبلاگ نویسان ایران - پن لاگ منتشر نموده، هم اینک اکبر گنجی یکی از زندانیان سیاسی، در اعتراض به شرایط سرکوب در زندان، در اعتصاب غذای نامحدود به سر میبرد و هر دم بر وخامت جسمی او افزوده می شود. پیش از این نیز وبلاگ نویس زندانی، مجتبی سمیعی نژاد، در اعتراض به بازداشت و نقض حقوق اولیۀ خود، بمثابه یک زندانی سیاسی، دست به اعتصاب غذا زده و خواستار خاتمۀ اعمال فشار و آزادی از زندان گردیده بود
برای اطلاع کامل از بیانیۀ پن لاگ، لطفاً به آدرس زیر مراجعه کنید. با تشکر از علاقمندی شما به دنبال نمودن این خبر و دفاع از حقوق دموکراتیک زندانیان سیاسی
آدرس تماس با وب لاگ جمهوری شورایی

Saturday, May 21, 2005

شکاف در دستگاه سرکوب رژیم اسلامی


در هفته های اخیر، دور تازه ای از تشدید تضادهای باندهای درونی رژیم اسلامی، سرباز کرده است. اینبار دستگاه قضایی رژیم، صحنۀ کشمکش جناح بندی های آن و تلاش یکی برای مهار دیگری است. رژیم از یکطرف به تشدید سرکوب توده های مردم روی می آورد، از سوی دیگر اما، قادر به حفظ انسجام دسته جات سرکوب خود نیست و تضادهای خود در این عرصه را، هر چه بیشترعلنی می سازد.
روز چهاردهم اردیبهشت امسال، برای اولین بار در حیات حکومت اسلامی، یک گرد هم آیی با شرکت کلیۀ نهاد های وابسته به دستگاه قضایی رژیم، در تهران تشکیل شد. در این تجمع، دادستان های عمومی، دادستان های انقلاب اسلامی، دادستان های نظامی و رؤسای دسته جاتی موسوم به ستاد های حفاظت اجتماعی شرکت داشتند. در پایان این سمینار، بطور علنی و به عنوان نتیجۀ مهم آن، اقدامات و شیوۀ کار نیروهای سرکوب مستقیم، یعنی بازجویان ونیروی موسوم به نیروی انتظامی، مورد " انتقاد شدید " قرار گرفت. یک روز بعد از این سمینار نیز، رئیس دستگاه قضایی رژیم طی بخشنامه ای، خواستار توقف نحوۀ عملکرد کنونی ضابطین قضایی و بازجویان شده و اعلام کرد، " بازجویی باید با رعایت ضوابط و مقررات قانونی انجام شود". پس از پایان این گرد هم آیی واعلام نتایج آن، عناصر مختلفی از مسئولین نیروی انتظامی، مدافعین نظر این سمینار در جناح سپاه پاسداران، همچنین وکلای دادگستری، حقوقدانان و مفسران رادیو های غربی پیرامون این اختلافات اظهار نظر کردند. در اظهار نظرهای وکلا و حقوقدانان خارج از رژیم ودر حاشیۀ رژِیم و موافقین شاهرودی رئیس دستگاه قضایی، این ادعا عنوان می شود که شاهرودی قصد دارد، یک گروه " کوچک" از قضات و دادستان ها را، که مشکل ساز هستند، از سر راه بردارد. از دید آنها، با حذف این گروه کوچک از دستگاه قضایی، به خودسری و سرکوب حقوق شهروندان از سوی رژیم، خاتمه داده می شود.
این اولین شکاف در سطح رأس هرم سرکوب رژیم و عوامل اجرایی آن، یعنی نیروی اصلی حفظ تاکنونی رژیم است. نیرویی که به ضرورت های انطباق با شرایط ادغام رژیم در مناسبات حقوقی بین المللی وامکان مقاومت گستردۀ مردم و بی اثر شدن کامل سیاست سرکوب، بی اعتناء است. موضوع بر سر اختلافات میان " اطلاح طلبان " با جناح شورای نگهبان نیست. بلکه کشمکش در درون جناح مسلط بر دستگاه سرکوب، یعنی کانون اصلی موجودیت رژیم است. این در عین حال، تلاشی برای از زیر ضرب خارج کردن دستگاه قانونی سرکوب از طریق انداختن بار جنایات روزمرۀ رژیم، بر دوش یک گروه کوچک در درون دستگاه قضایی رژیم است. اما این " نیروی کوچک"، همان نیروی اصلی اعمال قدرت علنی و خشن در کوچه وخیابان، و عامل اصلی حفظ تاکنونی رژیم اسلامی بوده است.
آنچه که از ظاهر کشمکش رئیس دستگاه قضایی رژیم و نیروی انتظامی آن بر می آید، این است که جناح شاهرودی یعنی بخشی از قضات و آخوند های شاغل در امور اداری دادگستری رژیم، در پی اعمال کنترل بر دادستان ها، مأمورین جلب و بازجو ها، همچنین نظارت برزندانهای خصوصی ویا برچیدن آنها است. در رأس این گروه با " عملکرد بد" در انتقاد شاهرودی، آنطور که از شواهد پیداست، دارو دستۀ مرتضوی در دادگستری قرار دارد. این در حالی است که این دسته بندی خود، به جناح خامنه ای تعلق دارد. همچنین اشارات شاهرودی به موارد نقض حقوق مردم از سوی نیروی انتظامی، روشن می کند، موضوع نه به رعایت قانون در مورد همگان، بلکه عمدتاً به لزوم برخورد مؤدبانه تر با مجرمان اقتصادی، یعنی سرمایه داران و محتکران مربوط است. رئیس دستگاه قضایی رژیم به شیوۀ عوامفریبانه ای، موارد غیر اساسی نظیر چگونگی سوار کردن یک متهم به ماشین را به عنوان سند بدرفتاری نیروی انتظامی خود معرفی می کند، اما کمترین اشاره ای به جنایات هولناک رژیم واحکام عمیقاً ضد انسانی صادره از سوی دستگاه تحت فرمان خود نمی کند. شاهرودی پس از این به اصطلاح انتقادات از نیروی انتظامی، در روز های اخیر نیز با صدور بخشنامۀ جدیدی، به ضرورت اعمال برخی تسهیلات ناچیز، سطحی و غیر مؤثر در برخورد به زندانیان، همچنین برای کاهش هزینۀ نگهداری زندانیان، اشاره کرده است.
نظرات شاهرودی در لزوم رعایت قانون دردادگستری اسلامی، به گرایش گروهبندی رفسنجانی در میان جناحهای حاکم، نزدیک تر گردیده است و طرح آنها در شرایط نزدیکی انتخابات ریاست جمهوری رژیم و کاندیداتوری رفسنجانی، اتفاقی نیست. این اما، هم تلاشی برای تقویت موقعیت رفسنجانی در رقابت با سایر کاندیداها و هم برای ایجاد توازن بین موقعیت رفسنجانی و خامنه ای در بالا ترین سطوح قدرت، پس از چرخش شرایط به نفع جناح خامنه ای، در پی بیرون ریختن " اصلاح طلبان" از مجلس هفتم رژیم است. این گرایشی است که بر گسترش حقوق شهروندی برای بورژوازی " اسلامی" رشد یافته در شرایط جنگ و کشتارهای دسته جمعی، بهبود رابطه باغرب ودر همان حال، تشدید سرکوب جنبش کارگری و حفظ شرایط ترور در برابر جنبش های اعتراضی استوار است. عدم اشاره به حقوق اجتماعی – سیاسی توده های مردم در"انتقادات" شاهرودی به نیروی انتظامی، از همین موضع است.
شاهرودی همچنین به اتخاذ روشهای دیگری غیراز" بگیر وببند"، برای "حل" معضلات اجتماعی می پردازد. این اما بیان این حقیقت است که، حجم معضلات اجتماعی به چنان درجه ای از تراکم رسیده، که دیگر ماشین سرکوب قادر به " حل " آنها از طریق روشهای سرکوبگرانۀ تاکنونی نیست. از این رو رژیم به دنبال " ده ها راه " دیگر برای" حل" آنهاست. ادارۀ زندانها و رسیده گی به وضعیت تودۀ انبوه زندانیان، خود به معظل بزرگی برای رژیم تبدیل شده است. برای نمونه در استان اصفهان، 17 در صد جمعیت استان را، زندانیان تشکیل می دهند. شاهرودی به این نتیجه رسیده است که "ایجاد امنیت فرهنگی، جانی ، مالی و اقتصادی از طریق نهاد های مدنی قابل تحقق است، نه شیوه های نظامی و قضایی". رئیس دستگاه قضایی رژیم، به حقوق بورژوازی، به حفظ مالکیت و " حرمت" آن، اشاره می کند و هیچگو نه اشاره ای به حقوق سیاسی- اجتماعی توده های مردم، زندانیان سیاسی و یا زندانیان عادی از طبقات محروم جامعه نمی شود. این تلاشی است، برای تحکیم موقعیت رژیم از طریق جلب اعتماد بخش های ناراضی بورژوازی، که خواهان رعایت قوانین موجود هستند.
عدم توانایی رئیس دستگاه قضایی رژیم در کنترل نیروی انتظامی خود، دلایل متعددی دارد. نیروی انتظامی، نیروی سرکوب مستقیم، حفظ شرایط ترور و تضمین کنندۀ حیات تاکنونی رژیم اسلامی بوده است. این نیرو، کل پیکرۀ رژیم اسلامی را در اختیار دارد، و سازمانده اصلی بخش اعظم نهاد های حکومتی، به ویژه ارگانهای نظامی و امنیتی – اطلاعاتی آن، سازمانده و پیش برندۀ جنگ ارتجاعی و کشتار های دسته جمعی است. دستگاه سرکوب عریان، خود بافت اصلی حکومت اسلامی را تشکیل می دهد. در رژیم اسلامی، قدرت سیاسی عمدتاً در همین نیروی سرکوب مستقیم متمرکز و یا به اشاره وخواست آن، عمل می کند. این نیرو نه فقط گروهی از مأمورین ماشین سرکوب رژیم، بلکه یک نیروی اجتماعی با همۀ خصوصیات، امکانات، ارتباطات، سنت ها، عادات و روحیات، شیوۀ کار و منافع اجتماعی آن است. آنها مراکز بازجویی، زندانها، امکانات مالی و حتی " مراجع تقلید" خود را دارند. اینجا موضوع فقط بر سرصاحبان قدرت و مأموران زیردست آنها نیست. صحبت همچنین، بر سردوشریک است که هر یک سهمی واقعی در قدرت سیاسی دارد وبدون یکی، دیگری هم وجود نخواهد داشت. نیروی سرکوب مستقیم رژیم، خود را وارث و بنیانگذار اصلی رژیم اسلامی می داند و با این نوع " انتقادات"، میدان را به حریف واگذار نخواهد کرد. گذشته از این، رئیس قوۀ قضاییۀ رژیم، هرگز به طور جدی در صدد برخورد به آن نیست و به حیاتی بودن نقش این نیرو در حفظ رژیم اسلامی خود، کاملاً آگاه است. صرفنظر از اینکه، در لابلای همین موضع گیری های اخیر او هم، بخوبی می توان عوامفریبی او، منافع باندهای درونی و نگرانی آنها از سرنوشت کل رژیم را، به عینه دید.
بازداشت ها، شکنجه واعدام زندانیان، خود ضرورت وجودی و حفظ ماشین سرکوب گستردۀ رژیم ترور است. نیروی های سرکوب به عنوان یک نیروی اجتماعی، در شرایط تروریسم آشکار بورژوازی ایران، بطور نهادی و سازمانیافته و مداوم، باز تولید و تأمین می شوند، و ترور و آدم کشی، شیوۀ ارضاء نیازهای مادی و معنوی آنهاست. رژیم اسلامی درشرایط توحش و درنده خویی، مداوماً بر خیل شاغلین در دستگاه سرکوب خود افزوده و افرادی که از این طریق زندگی می کنند، بطور سرطانی رشد کرده اند. از این گذشته، دستگاه عمیقاً ارتجاعی مذهبی در ایران، عمدتاً قاضی شرع و روضه خوان مجالس ترحیم، تربیت می کند. عدم وجود شرایط ترور مستقیم، وجود دستگاه عریض و طویل مذهبی را هم غیر ضروری می سازد. سرکوب بی رحمانه، خود به مقاومت و مقاومت به بزرگ تر شدن دستگاه سرکوب، و این به گسترش نهاد های تربیت قاضی شرع و شکنجه گر و آدم کش، انجامیده است. سران رژیم خود بخوبی، به این حقیقت و این دینامیزم نفرت انگیز موجودیت رژیم اسلامی، آگاه هستند و با تشدید فشارهای سیاسی و فرهنگی، بر ابعاد مخالفت ها دامن می زنند. با این هدف که دستگاه سرکوب جهنمی را، باسرعت بیشتری، بازتولید و گسترش دهند وحیات چندش آور رژیم خود را، تا حد ممکن طولانی تر سازند. راز بقاء این رژیم تبهکار از یکطرف، ماهیت و کارکرد عمیقاً ارتجاعی بورژوازی ایران و از سوی دیگر ترور عریان مردم است. این همچنین آبشخور اولیۀ شکل گیری قدرت سیاسی رژیم اسلامی، و پیش از آن نیز قدرت سرکوب در رژیم سلطنتی بود. ترور عریان مردم و تحمیل فقر و بی حقوقی هر دم فزاینده به طبقۀ کارگر، علیرغم تعلق به مقولات متفاوت اما، دارای ماهیتی یکسان هستند. حکومت اسلامی، در اساس قدرتی متکی به همین نیروی اجتماعی است که با سیاست ترور علنی مردم و اقتصاد گرسنگی دادن به طبقۀ کارگر، تربیت شده و رشد کرده است. مظافا اینکه، درشرایط سلطۀ رژیم اسلامی، بورژوازی و خرده بورژوازی مرفه ایران، امتیازات هنگفتی از طریق غلبۀ شرایط بی حقوقی بی سابقۀ تحمیل شده به طبقۀ کارگر، کسب کرده اند. حفظ این امتیازات بخودی خود، وجود و تحکیم دستگاه عریض و طویل پلیس و قاضی و زندان را برای رژیم اسلامی، الزامی ساخته است.
ماشین سرکوب رژیم اسلامی، دارای خصلت یک نیروی آماده به سرکوب قیام مردم و اساساً به همین دلیل شکل گرفته و سازماندهی شده است. آنها عناصری که فقط استخدام شده و کارمیکنند، نیستند. این نیرو، به همان میزان مذهبی است که " مدرن" است. فقط بخشی از این نیرو در خدمت وشریک قدرتی است که رژیم اسلامی نام دارد. اما این نیروی اجتماعی، فقط در آنجا نیست. همین نیرو را همچنین می توان در درون احزاب سیاسی اپوزیسیون بورژوایی و غیر انقلابی هم، ردیابی کرد.
نیروهای سرکوب در رژیم اسلامی، عمدتاً مستقل از یکدیگر عمل می کنند. آنها از امکانات مالی و تدارکاتی خود برخوردارند و به این ترتیب، شکل گیری یک واحد یکدست از ماشین سرکوب، هم غیر ضروری و هم غیر ممکن می شود. نیروهای تشکیل دهندۀ ائتلاف رژیم اسلامی هر یک، ماشین نظامی خود را هم حفظ کرده اند، و در یکدیگر " ذوب" نشده اند. سنت ها و پیشینۀ نیروی سرکوب رژیم اسلامی در تاریخ ایران، به مدارس مذهبی تعلیم آخوند و پرورش نفرت و خشونت و ایدوئولوژی " خوار کردن و ذلت دادن به دشمنان اسلام"، گردن زدن و شلاق زدن و چشم در آوردن، به شرطه ها و جارچیان و میر غضبان و عشرت کده های دربارهای شاهان و امیران، به گرداننده گان زیارتگاهها و امامزاده ها و تحمیق کننده گان حرفه ای، به جریان لمپنیسم ایرانی- اسلامی، به ناسیونال- شوینیسم ایرانی-"آریایی"، به خیل پول پرستان و مقام پرستان و چاپلوسان، به انبوه شاه پرستان و میهن پرستان و ناموس پرستان، به دسته جات حقوق بگیران سفارت خانه های قدرت های امپریالیستی، حقه بازان و کلاشان بازار انگلی- اسلامی سبزه میدان، صاحبان "سرقفلی" این راسته و آن راستۀ بازار، به چاقو کشان و سنت داران "ارزشهای" زورخانه ای وارعاب مردم در کوچه و خیابان، به باجگیران و قرق کننده گان این کوچه و آن محله، به استادان " کنف کردن، توقوطی کردن و کفری کردن دیگران" و از آن لذت بردن، به تعزیه گردانان، به سینه زنان و قمه کشان و سرگردنه بگیران وصل است.
ماشین سرکوب رژیم اسلامی، هم در ساختار طبقاتی و هم شیوه های ترور مردم، بدون کمترین تفاوتی، از نوع دسته جات ترور خیابانی نازی های مستقیماً گوش به فرمان هیتلر، در آلمان دهۀ بیست تا پایان جنگ دوم جهانی و جوخه های مرگ در رژیمهای نظامی در آمریکای لاتین، در دهه های 60 تا 80 میلادی است. تا زمانی که ماشین ترور خیابانی قادر به کار است، رژیم اسلامی سرمایه داران هم ادامۀ حیات خواهد داد، وعناصر " اصلاح طلب" در بالا، قادر به ایجاد تغییری در کارکرد های آن نیستند. هرچند چنین قصدی بطور واقعی هرگز وجود نداشت و " اصلاح طلبان" ریا کار وشریک دیروز و امروز جنایات رژیم، خود از تروریسم آشکار همین نیرو، ترقی شغلی کرده و نان می خورند. شکاف در ماشین سرکوب رژیم هنوز در آغاز کار است. نیروی اجتماعی ترور خیابانی، از این یا آن مخالفت و انتقاد، فعلاً هراسی به خود راه نخواهد داد.
رئیس دستگاه قضایی رژیم در قسمت دیگری از " انتقادات" خود، شیوۀ برخورد نیروی انتظامی با بازداشت شده گان را، با برخورد سربازان امریکایی با " تروریست ها " در زندان ابوغریب مقایسه می کند. او به این ترتیب قبل از اینکه به مشکل خود با نیروی انتظامی در ایران بپردازد، بر موضع " شیعیان" و " علمای شیعه" در عراق در مقابل دولت و ارتش آمریکا صحه می گذارد. شاهرودی، عناصرمسلح ضد امریکایی در عراق را تروریست می نامد و نه برخلاف رایج در میان رهبران رژیم اسلامی، به عنوان مبارز و مسلمان از خود گذشته، که گویا برای آزادی عراق می جنگند.
درساختار قدرت رژیم اسلامی در ایران گرایشی از ایرانیان رانده شده توسط رژیم سابق عراق وجود دارد. این یک نیروی تآثیر گذار در عرصۀ سیاست در ایران است و شاهرودی به این گروه تعلق دارد. شکست پروژۀ نکبت بار حکومت اسلامی در ایران واحتمال شکل گیری یک نظام پارلمانی در عراق، این نیرو را به تدریج از ائتلاف حکومت اسلامی در ایران به بیرون و چه بسا تمایل به مراجعۀ کامل به عراق سوق می دهد و این برای رژیم اسلامی، نمی تواند بی اهمیت باشد. شرایط سیاسی عراق به سمت نوعی حکومت قانون، بدون دخالت فعال دستگاه مذهبی پیش می رود. موضع گیری ها و شکایت های شاهرودی از بی قانونی، تأثیر این روند در عراق را، در ساختار های مذهبی- سیاسی ایران هم، بازتاب می دهد. حضور ارتش آمریکا در عراق وذینفع شدن روحانیت شیعه عراقی در یک نظام پارلمانی و امتیازات آن برای این گروه، پروسۀ تجزیه در درون دستگاه مذهبی شیعه در ایران را هم تسریع می کند. روحانیت شیعۀ عراقی وایرانی، کم و بیش یک واحد یک دست و در هم تنیده است. هر تغییری در موقعیت وشرایط سیاسی روحانیت شیعه در عراق، بتدریج مناسبات و موقعیت سیاسی آخوند های شیعه در ایران را هم تحت تأثیر قرار خواهد داد. همانگونه که پیش از این نیز، روحانیت شیعه در عراق در دورۀ صدام حسین، تحت تاثیر قدرت این نیرو در ایران، به موضع اپوزیسیون فعال رژیم سابق عراق، کشیده شد. در این میان، تسلط تدریجی معیارهای سیاسی – حقوقی غربی در عراق، و منافع آن برای همکاران دیروزی رئیس دستگاه قضایی رژیم اسلامی، نمی تواند از چشم او دور بماند. هر چه روحانیت شیعه در عراق به پارلمانتاریسم گرایش پیدا کند و به تبعات آن برای دستگاه مذهبی خود گردن بگذارد، به همان میزان، نوع ایرانی خود را هم، به تناقضات و کشمکش های هر چه بیشتری دچار می سازد.
شاهرودی رئیس کنونی دستگاه قضایی رژیم اسلامی در ایران، رئیس سابق مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق است. این یک حزب ارتجاعی – مذهبی است که در طول دورۀ جنگ هشت ساله، با حمایت فعال رژیم اسلامی و بخشی از ایرانیان سابقاً اخراج شده از عراق ایجاد شده بود. این حزب هم اینک یکی از پایه های اصلی قدرت سیاسی در عراق است، و خود را به یک نظام پارلمانی و رعایت حقوق شهروندی، متعهد ساخته است. این حزب، دیگر نظیر شرایط جنگ هشت ساله، نیازی به حکومت اسلامی در ایران ندارد، و خود به قدرت، منابع مالی و مناسبات فعال بین المللی، نزدیک شده است. همچنین اتوریتۀ مذهبی آن( سیستانی)، برای این حزب ونیروی اجتماعی آن در عراق، بمراتب معتبر تر از خامنه ای و رفسنجانی، وحتی طرف اعتماد قدرت های غربی است. از این رو به تدریج، طیف ایرانی- عراقی های درون حاکمیت اسلامی در ایران، به یک جهت گیری جدید سیاسی- مذهبی، تمایل پیدا کرده و حکومت اسلامی به ناگزیر یکی از بخشهای فعال در دستگاه های مذهبی و سرکوب خود را از دست خواهد داد. نارضایتی های آشکار اخیر شاهرودی از عملکرد دستگاه قضایی در کشور را نه فقط، اما همچنین، باید در پرتو چنین تغییراتی هم بررسی کرد.
حکومت اسلامی بر پایۀ یک ائتلاف محکم و نهادی بورژوازی تجاری و جناح نزدیک به آن در خرده بورژوازی مرفه ایران شکل گرفت. این ائتلاف اما در همین چهارچوب محدود نماند، بلکه به سرعت به نماینده گی کل طبقۀ سرمایه دار ایران ارتقاء یافت و برای مقابله با قدرت گیری مبارزات توده های زحمتکش، همۀ گرایشات و جناح بندی های سنتی و " مدرن" بورژوازی پنهان و آشکار، در آن ادغام گشتند. بورژوازی که از انقلاب بهمن بر خود لرزیده بود، استقرار رژیم اسلامی را به عنوان بهترین فرصت، برای پس گرفتن هر آنچه که در انقلاب از دست داده بود، بکار گرفت. آنچه در کشمکش های درونی رژیم همواره شاهدیم، عمدتاً بیان درگیریهای همین جناح بندی های درونی طبقه ای است که، علیرغم تلاش برای حفظ رژیم اسلامی خود اما، اعمال دیکتاتوری تروریستی بر توده های زحمتکش، هر روز برای آن مشکل تر از روز قبل می شود. تشدید تضاد های درونی رژیم در دستگاه سرکوب آن همچنین شاهدی است بر اینکه، ائتلاف سیاسی جناحهای حاکم بورژوازی ایران، باز هم هر چه بیشتر بسوی فروپاشی میرود.
آرایش سیاسی- طبقاتی در درون بورژوازی متوسط و خرده بورژوازی مرفه ایران، مداوماً واین بار در درون ماشین سرکوب رژیم، در حال تغییر است. لایه ها یی از بخش های میانی و راست این دو، که نیروی اجتماعی رژیم اسلامی و کل ماشین سرکوب آن را تشکیل می دهند، تحت فشار الزامات روابط بین المللی رژیم و تحت فشار بورژوازی بزرگ ایران که از یک انفجار اجتماعی توده های مردم وحشت دارد، قرار گرفته اند. تجزیه و فروپاشی این بخش از هستۀ اولیۀ ائتلاف حکومت اسلامی، یک تحول جدی در ساختار های سیاسی – طبقاتی جامعه و بیشترین شانس را برای گسترش مبارزات علنی توده های مردم ایجاد خواهد کرد. اما تعمیق این شکاف و فروپاشی، نظیر آنچه که تاکنون نیز بوده است، خود در عین حال از نتایج جنبی گسترش مبارزات کارگری است. تنها مبارزات کارگری یک خطر حقیقی برای بورژوازی حاکم ایران است و قادر است آن را وادار به عقب نشینی جدی و اعمال فشار به نیروهای خود، در رأس سیستم سرکوب سازد. بورژوازی ایران که از طریق جنگ و ترور آشکار ثروت اندوخته و ضربات مهلکی به جنبش کمونیستی وارد ساخته، از نارضایتی ها ی نیروهای اجتماعی غیر کارگری، ترسی به خود راه نخواهد داد.
ترور مستقیم از طریق شروع مقابله مستقیم توده ای، در هم می شکند. اما این، به تغییر توازن قوای سیاسی در جامعه بستگی دارد و دومی، به تشدید مبارزات کارگری پیوند خورده است. تشدید مبارزات کارگری و بی اعتنایی به ترور عریان، نقش اصلی را در تضعیف ماشین ترور رژیم، ایفا می کند. بدون قدرت رشد یابندۀ طبقۀ کارگر از طریق ابتکارات مستقل آن، یک تهدید جدی علیه روشهای سرکوب تاکنونی رژیم شکل نخواهد گرفت. به تبع آن، رژیم قادر است شکاف های درونی در دستگاه سرکوب خود را، تا دور بعدی سرباز کردن آنها، پر کند. سران رژیم به دلیل نارضایتی های نیروی های درونی رژیم از یکدیگر، دست به عقب نشینی های واقعی نخواهند زد. دلیل آن اینست که این نارضایتی ها، در سطح تقسیم طعمه میان جناحهای حاکم بوده و هرگزخصلت یک مبارزه با رژیم اسلامی، و از این طریق یک خطر تهدید کننده را بخود نخواهند گرفت.
سرمایۀ بزرگ تجاری – مالی در رأس بورژوازی ایران، و وسیعاً ذینفع در گسترش روابط با اقتصاد امپریالیستی، به یک ثبات قانونی در کشور چشم دوخته و در پی آن است، ائتلاف تاکنونی خود با سایر جناح های بورژوازی را، با الزامات شرایط جدید بین المللی موجودیت خود، سازگار نماید. از این رو تلاش می کند، بر اقدامات افسار گسیختۀ شریک اصلی خود در قدرت سیاسی، مهار بزند. این هنوز جنگ قدرت باندهای درون رژیم، هر چند در حساس ترین کانون آن است، و نتایج محسوس وجدی برای توده های مردم ندارد. اینکه آیا به این دلیل، تیغۀ سرکوب نسبت به جنبش کارگری وسایر جنبشهای اعتراضی کند خواهد شد، مستقیماً از خود این کشمکش ها، ناشی نمی شود. بلکه شدت گیری مبارزات کارگری در ماههای آتی، باید قادر شود مبارزات سایر توده های مردم را دامن بزند. حاد شدن شرایط مبارزات کارگری همچنین از یکطرف، مستقیماً به کاهش قدرت سرکوب منجر شده واز سوی دیگر، مناسبات درونی جناحهای حاکم را به استیصال و درمانده گی هر چه بیشتر سوق می دهد و تحت این شرایط،، توانایی عملی دستگاههای سرکوب رژیم نیز به طور واقعی، تضعیف می شود.
کشمکش های دسته جات درونی رژیم اینبار نیز، مطلقاً ارتجاعی وداعیه های قانون گرایی سران رژیم، فاقد کمترین ارزشی برای گسترش حقوق شهروندی است. آنچه برای جنبش کارگری اهمیت دارد، تغییر مداوم توازن قوای سیاسی به نفع توده های مردم، بویژه در شرایط تشدید کشمکش های درونی دسته جات حاکم است. واین از طریق حداکثر استفاده از این شرایط برای طرح گستردۀ خواستهای اقتصادی- سیاسی طبقۀ کارگر، دامن زدن به مبارزات علنی برای تحقق آنها و جلب حمایت سایر جنبش های اجتماعی از این مبارزات، امکان پذیر است. پیشروی در این عرصه، شکاف در درون دستگاههای سرکوب را بطور عینی، برگشت ناپذیر خواهد ساخت، و میدان مبارزه را برای طبقۀ کارگرو بخش های وسیعتری از توده های مردم، باز هم گسترش خواهد داد.
پایان

Friday, May 13, 2005

مقاومت کارگران در برابر تشدید سرکوب جنبش کارگری


رژیم ترور اسلامی سیاست تشدید سرکوب جنبش کارگری را در دستور کار خود قرار داده است. اقدامات سرکوبگرانۀ رژیم بر علیه تشکل های مستقل کارگری و بازداشت فعالین کارگری، پیش از برگزاری مراسمهای کارگران در اول ماه مه امسال آغاز شده بود. باشکست رژیم در ممانعت از برگزاری مراسمهای روز کارگر، اینبار با یورش دسته جات شبه فاشیستی موسوم به خانۀ کارگر و شوراهای اسلامی کار به تجمعات مستقل کارگری، سرکوب فعالین و جنبش کارگری اوج تازه ای می یابد.
بنا به اخباری که از سوی دو سازمان مستقل کارگری سراسری، کمیتۀ پیگیری و کمیتۀ هماهنگی منتشر شده است، ماموران رژیم اسلامی، بعد از ظهر روز نوزدهم ارد یبهشت ماه، ساختمان محل سندیکای کارگران نانوایان در تهران را طی یک هجوم ناگهانی اشغال نموده، فعالین مستقل سندیکایی را مورد ضرب و شتم وحشیانه قرار داده و اموال واسناد سندیکا را تخریب نموده، به غارت بردند. این تهاجم وحشیانه با شرکت صدها نفر از چماقداران و تحت رهبری رئیس کانون عالی شوراهای اسلامی رژیم، حمایت مدیر عامل شرکت واحد تهران و در مقابل چشمان نظاره گر نیروهای سرکوب رژیم موسوم به نیروی انتظامی صورت گرفت. کارگران و فعالین کارگری وابسته به سندیکای مستقل شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، در ساختمان سندیکا در حال گذراندن جلسات آموزشی امور سندیکایی که از سوی هیئت موسسان سندیکای کارگران شرکت واحد برگزار میگردد، بودند.
در اطلاعیۀ جدید کمیتۀ هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری که در روز بیست و یکم اردیبهشت منتشر شد، کارگران این تهاجم آشکارا تروریستی را اقدامی"سبعانه و ددمنشانه" توصیف نموده و خواستار انحلال و برچیدن دسته جات ضد کارگری شورا های اسلامی کار و خانۀ کارگر، گردیده اند.
آنچه مسلم است رژیم اسلامی قصد دارد به شیوۀ تهاجم به خوابگاههای دانشجویی و سرکوب وحشیانۀ دانشجویان، اینبار جنبش روبه رشد کارگری را به عقب براند . اما یک تفاوت کیفی میان جنبش دانشجویی در چند سال پیش و جنبش کارگری در شرایط کنونی وجود دارد. در رأس جنبش دانشجویی، تشکل های رژیمی قرار داشتند که این مبارزات را در جهت منافع دسته جات ارتجاعی درون رژیم، هدایت می کردند. در رأس جنبش کارگری هم اینک دو سازمان کارگری سراسری قرار دارند که با هدف روشن ایجاد تشکل های مستقل کارگری به وجود آمده اند. گذشته از این، طبقۀ کارگر ایران در اول ماه مه امسال، دست به یک قدرت نمایی بی سابقه زد و به طور عینی توازن قوای سیاسی در جامعه را بازهم به نفع توده های مردم تغییر داد. همچنین تضاد های درونی رژیم در دورۀ پس از تهاجم به خوابگاههای دانشجویی، مداوماً تشدید شده و شرایط بین المللی نیز آشکارا به زیان آن تغییر کرده است.
تشدید اقدامات سرکوبگرانۀ رژیم اسلامی برای جلوگیری از شکل گیری تشکل های مستقل کارگری، نه به توقف مبارزۀ کارگران، بلکه به گسترش مقاومت کارگران و سرعت گیری تشکیل سازمانهای مستقل کارگری منجر خواهد شد. تهاجم دسته جات تروریستی بر علیه کارگران نه آنطور که سران رژیم آرزو می کنند، بلکه در این شرایط به طور اجتناب ناپذیری، هر چه بیشتر به تحکیم همبستگی در صفوف کارگران، نزدیکی کمیتۀ پیگیری و کمیتۀ هماهنگی به یکدیگر ازیک طرف واز سوی دیگر به تشدید تضاد های درونی رژیم، افزایش کشمکش ها وایجاد گروهبندی های جدید در میان دسته جات شبه فاشیستی خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار، خواهد انجامید


Tuesday, May 10, 2005

انشعاب در جنبش کارگری ایران؟

انشعاب در جنبش کارگری ایران؟

مطلب حاضر برای اولین بار به تاریخ سی ام و یکم آوریل و مای 2005، تحت عنوان بالا(شماره های یک و دو)، در وب لاگ جمهوری شورایی منتشر شد. درخواست یک خوانندۀ علاقمند به داشتن کامل مطلب با فرمات ورد، مرا ناچار کرد ضمن باز نویسی و انجام برخی تصحیحات املائی، تصمیم به تهیۀ بخش های آخر مطلب ( بخش سوم و چهارم) برای انتشار در وب لاگ بگیرم. اما عدم وجود فرصت کافی، به اینجا منجر شد که عجالتاً دو بخش موجود در یک مطلب ادغام گشته، برخی نکات اندکی با زبان بهتری بیان شده، در وب قرار گرفته و همچنین پخش شود. از این رو دو مطلب موجود در جمهوری شورایی با همین عنوان بالا و شماره های یک و دو به تاریخ های ذکر شده، برداشته و مطلب حاضر بدون ذکر شماره و با تاریخ جدید، به جای آنها قرار داده می شود. با پوزش وتشکر

طبقۀ کارگر ایران، دوران تشکل های مخفی، کوچک وکم تأثیر خود را، پشت سر گذاشته است. هم اینک، شرایط برای ایجاد تشکل های مستقل، علنی و سراسری آماده شده است. تلاشهای فعالین کارگری از ماهها پیش وفعالیت های بعدی، همه گواه این حقیقت است.
در آستانۀ اول ماه مه سال 1384 روز جهانی کارگر، بیانیه ای با امضاء بیش از سه هزار نفر از کارگران در ایران منتشر شد. این بیانیه که از سوی کمیتۀ هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری صادر شده، از کارگران ایران خواسته است، به ابتکار خود دست به ایجاد تشکل های مستقل کارگری بزنند. از آنجا که قبلاً نیز از سوی کمیتۀ پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری، بیانیه ای با امضاء بیش از چهار هزار نفر از کارگران، با مضمون کم وبیش یکسان منتشر گشته بود، این سوال پیش می آید، تفاوت این دو در کجاست و چه زمینه ها و ضرورت هایی، به صدور بیانیۀ دوم منجر شده است.
بیانیۀ کمیتۀ پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری، در اواخر بهمن ماه سال گذشته، انتشار علنی یافت. این بیانیه، با تحلیل مشخص از شرایط کار ومعیشت کارگران ایران، خواهان به رسمیت شناسی آزادی ایجاد تشکل های مستقل کارگری گردید. این اقدام که با استقبال وسیع کارگران و همچنین طیفی از سازمان های مدافع طبقۀ کارگر روبرو شد، آغاز دورۀ کیفیتاً جدیدی را در جامعه و جنبش کارگری آشکار ساخت. بیانیۀ کمیتۀ پیگیری به صراحت تشکل های ضد کارگری کنونی را مردود دانسته و خواهان شرکت نماینده گان واقعی وانتخابی کارگران، در همۀ نشست ها و مذکرات مربوط به کارگران گردیده است. این اولین بار بعد از آغاز ترور فاشیستی رژیم اسلامی از دهۀ شصت به بعد بود که کارگران ایران در چنین وسعتی، خواست ایجاد تشکل های مستقل کارگری را اعلام می کردند. انتشار این بیانیه و بحث های وسیعی که بدنبال آورد، بی تردید نقش بسیار مثبتی در توده ای ساختن ضرورت ایجاد تشکل های مستقل کارگری ایفا کرد. به یکباره ایجاد تشکل های کارگری به موضوع محوری در جنبش کارگری تبدیل شد و روحیۀ شجاعت و برخورد علنی به معضلات کارگران، در ابعاد وسیعی در میان توده های کارگر گسترش یافت. اقدام کمیتۀ پیگیری در عین حال، در شرایط اختناق حاکم، اهمیت سیاسی داشت و به طور محسوسی، نقش وموقعیت طبقۀ کارگر را در تحولات سیاسی آتی، بهبود بخشید.
کمیتۀ پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری، آنطور که موضع گیری های مسئولین آن نشان می دهد، نمایندۀ گرایش مشخصی در جنبش کارگری نیست. ماهیت اجتماعی کمیتۀ پیگیری را، یک ائتلاف طبقاتی نانوشته و غیر رسمی تعیین می کند. این کمیته در حقیقت گرایش های نزدیک به جناح چپ طبقۀ متوسط ( نزدیک به سرمایۀ صنعتی متوسط و کوچک) و گرایش محافظه کار – سندیکالیست ایرانی و همچنین گرایش رادیکال در جنبش کارگری را در خود دارد. در حقیقت توانایی آن در سازماندهی یک فعالیت علنی و وسیع در شرایط سرکوب کنونی، در عین حال به حضور گرایش های گوناگون به ویژه از میان روشنفکران جناح چپ طبقۀ متوسط ( کانون نویسنده گان) هم، مربوط می شود. حضور تأثیر گذار گرایشی از مدافعین سرمایۀ صنعتی، نه از ضعف این کمیته، و یا " نا آگاهی" سایرین، بلکه از واقعیت های اقتصادی – اجتماعی کشور ناشی می شود.
در طول دورۀ سلطۀ حکومت ترور اسلامی، به دلیل جنگ و ویرانی و رواج اقتصاد دلالی، انگلی و غیر تولیدی، و همچنین بیرون رانده شدن لیبرالها از حاکمیت، بخشی از طبقۀ متوسط شهری در شرایطی نابرابر نسبت به سرمایۀ تجاری که نماینده گان آن اهرم های اصلی قدرت را در دست داشتند، قرار گرفت. این حکم درست و کلی که همۀ بخش ها و لایه های طبقۀ سرمایه دارایران، عمیقاً ارتجاعی ضد دموکراتیک و عامل همۀ فقر و فلاکت و سرکوب حاکم هستند، قادر نیست مستقیماً یک تحلیل مشخص از مناسبات درونی یک نهاد دموکراتیک – کارگری در شرایط کنونی، نظیر کمیتۀ پیگیری به دست بدهد. این حقیقتی است که کارگران به طور کلی در حفظ و بهبود شرایط تولید و اقتصاد مولد و نه دلالی و انگلی، ذینفع هستند. از این رو شکل گیری ائتلاف های طبقاتی نانوشته در این شرایط را نمی توان با عامل سازشکاری و یا " نا آگاهی " فعالین کارگری توضیح داد. در شرایط توازن قوای کنونی در کشور، هر نیروی اجتماعی به دنبال متحد نزدیک به خود است. این امر نه تصادفی و نه به خودی خود، یک پدیدۀ منفی است. دورۀ جدیدی تازه آغاز شده است و هنوز صف بندی های اولیه وعمدتاً مستقل از نیات نماینده گان گروه بندی های دخیل، در حال شکل گیری هستند.
گرایش مدافع سرمایۀ صنعتی بدون تردید یک جریان سوسیال دموکراتیک و مدافع ایجاد اتحادیه های کارگری به سبک اروپایی است و با ابتکار مستقل توده ها و قدرت گیری شوراها، ابداً میانه ای ندارد. این گرایش همان طور که نمایندۀ آن در کمیتۀ پیگیری، طی مصاحبه با نشریۀ اینترنتی شهروند در سال گذشته اعلام کرد، خواهان ایجاد تشکل های فقط صنفی کارگری و به این ترتیب، مخالف ابتکارات سیاسی – انقلابی کارگران است. از دید این جریان، شرکت کننده گان در این فعالیت و جلسات کمیته و حتی برای امضاء گذاردن در پای بیانیه، باید کارگر بودن خود را از طریق ارائۀ مدرک ثابت کنند!!. همچنین این جریان تمایلی به جلب حمایت از فعالین چپ و سازمان های ایرانی نشان نمی دهد. اما در همان حال، برای جلب حمایت از اتحادیه ها ( ائتلاف محکم ونهادی مدیران سندیکایی در غرب و سرمایۀ صنعتی امپریالیستی) سر ودست می شکند.
منتقدین به کمیتۀ پیگیری، خطاب نمودن آن به وزارت کار رژیم و آی ال او را نوعی توهم پراکنی نسبت به رژیم ارزیابی می کنند. همچنین طرح درخواست ضرورت رفع موانع تشکل یابی کارگران از سوی رژیم وعدم درخواست مستقیم از کارگران برای ایجاد تشکل های خود، در این راستا برداشت میشود. اما آنچه در اقدام کمیتۀ پیگیری اهمیت دارد واز سوی منتقدین نادیده گرفته می شود، به ویژه تأثیر اجتماعی این اقدام در میان کارگران است. از سوی دیگر رژیم جنایتکار اسلامی، مورد نفرت عمیق مردم، قبل از همه کارگران است و با یک خطابیۀ اداری به آن، توهمی به رژیم شکل نمی گیرد. همچنین باید این حقیقت را در نظر گرفت که این برای اولین بعد از 23 سال است، که کارگران دست به یک اقدام گسترده می زنند. این در عین حال آغاز یک پروسۀ تجربه اندوزی برای توده های کارگر از طریق تجربۀ مستقیم خود آنان است. مظافا بر اینکه در هر فعالیت علنی، هم فرد و هم تودۀ مردم، با مناسبات حاکم سرو کار پیدا می کنند. کارگران ناچار هستند در نوعی تماس با دستگاه های دولتی قرار گیرند. بخصوص که آنها در شرایط کنونی، برای برگزاری حتی یک نشست باید موافقت ادارات رژیم را جلب کنند.
تشکیل و فعالیت تا کنونی کمیتۀ پیگیری، بدون تردید نقشی مثبت در رشد وگسترش جنبش کارگری ایران ایفا نموده و همچنین بحث های نظری وسیعی را در میان فعالین چپ، دامن زده است. اینکه روند تأثیر گذاری این اقدام ادامه خواهد یافت و یا چه محتوا و اشکالی به خود خواهد گرفت، به سطح مبارزۀ کارگران در ماههای آتی، توازن قوای سیاسی در جامعه و بر آیند گرایشهای درونی این کمیته بستگی دارد.
دومین بیانیۀ فعالین کارگری در آستانۀ اول ماه مه به امضاء اعضای کمیتۀ هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری منتشر شده است. این اطلاعیه با عنوان " تشکل کارگری را به نیروی خود ایجاد کنیم"، خطاب به کارگران ایران صادر شده و محور اصلی آن، لزوم ایجاد تشکل های کارگری بدون مراجعۀ قبلی به وزارت کار رژیم و پس از تشکیل، درخواست از دولت برای به رسمیت شناختن آنها می باشد. این اطلاعیه اما برخلاف بیانیۀ کمیتۀ پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری، ضرورت ایجاد تشکل های مستقل کارگری را نه از تحلیل مشخص از شرایط کار و معیشت کارگران ایران، که از بدیهی بودن وجود تشکل های کارگری در سطح جهان نتیجه می گیرد و در همان آغاز، تفاوت شرایط ایران و سوئد و آلمان را یکسره به دست فراموشی میسپارد. به این ترتیب در همان ابتدا، نقطه عزیمت کلی و عمدتاً انتزاعی خود را به نمایش می گذارد. بیانیه بدون اینکه این حقیقت آشکار را توضیح دهد، که ایجاد تشکل های کارگری در این شرایط نه فقط یک ضرورت حیاتی، بلکه حتی تنها راه باقی مانده برای حفظ شرایط اولیۀ زندگی و جلوگیری از تباهی کامل طبقۀ کارگر ایران است، دست به یک مبارزۀ ایدوئولوژیک فرقه ای با ارواح و اشباح زده، تا درستی ایجاد تشکل های کارگری بدون اجازۀ وزارت کار رژیم را اثبات کند!!. نویسندۀ بیانیه فراموش می کند، مگر چنین حقی، یعنی حق ایجاد تشکل های کارگری بدون اجازۀ دولت در کشورهای صنعتی غرب، تا دیروز وجود نداشت؟ اما به چه دلیل در ایران حتی ایجاد شوراهای اسلامی وابسته به رژیم هم در صنایع کلیدی بدون اجازۀ مستقیم هیئت دولت ممنوع بود؟ یعنی موضوع تشکیل شورای اسلامی کار وابسته به رژیم در یک واحد بزرگ تولیدی، حتی نه در وزارت کار که می بایست در جلسۀ هیئت وزیران رژیم مورد بحث قرار می گرفت. چرا وجود این حق در جهان و به قول بیانیه " استاندارد های جهانی" به طور اتوماتیک به تحقق آن در ایران وپیدایش تشکل های مستقل کارگری منجر نشد؟ بیانیۀ کمیتۀ هماهنگی به شیوۀ ساده نگرانه ای، نظیر کسی که شرایط واقعی توازن قوای سیاسی در جامعه را لمس نکرده باشد اعلام می کند، " دولت وظیفه ثبت این تشکل ها را بر عهده دارد و در صورت ثبت نکردن آنها هم، تشکل های کارگری می توانند تشکیل شوند و فعالیت کنند". نویسنده که گویا در کشور، نه سرکوب وترور که شرایط کاملاً آفتابی حکم فرما بوده است، از یاد می برد که همین دولت در عین حال " وظیفه " ندارد گروه گروه از مخالفین سیاسی خود را کشتار کند. با اینکه رژیم خوب می داند، حق آزادی بیان و فعالیت سیاسی، یک" استاندارد جهانی" است. اما این " دولت" در کمال درنده خویی، بیش از صد هزار نفر از مردم مبارز ایران را در مقابل چشمان حافظان همان استاندارد های جهانی به جوخه های اعدام سپرده است.
اطلاعیه کمیتۀ هماهنگی در بخش بعدی به شرایط دشوار زندگی وسرکوب کارگران ایران اشاره می کند. در این بخش نظیر یک اعلامیۀ آگاهگرانه، دست به افشاگری درست، اما کلی از سرمایه داران زده، و به عدم رعیت مقاوله نامه های سازمان جهانی کار از سوی رژیم اعتراض می کند. یعنی خود به طور آشکار به همان نهاد های بورژوایی استناد می کند، که کمیتۀ پیگیری را متهم به توهم پراکنی نسبت به آنها در میان تود ۀ کارگران نموده بود. بیانیه در بخش بعدی نتیجه می گیرد، کارگران باید متشکل شوند و سپس " از دولت بخواهیم آن را به رسمیت بشناسد ". اطلاعیه تصور می کند، معضل اصلی کارگران این است که باید اول متشکل شوند، بعد از دولت بخواهند آن را به رسمیت بشناسد و یا اول از دولت اجازه بگیرند، بعد متشکل شوند؟!! شیوۀ استدلال بیانیه در این قسمت، نگرش روشنفکرانۀ نوع قدیم در ادبیات سیاسی چپ در اوائل انقلاب را در برخورد به زندگی واقعی به نمایش می گذارد. برای کارگر، این، مشکلات متشکل شدن و محدودیت های عملی و سیاسی برای ایجاد تشکل های کارگری مستقل از رژیم است که مانع مقابل اوست و نه نا آگاهی او به لزوم اجازه از دولت ویا عدم الزام به اجازه از آن. اینکه اگر او به دنبال ایجاد تشکل کارگری برود، آیا همچنان قادر به ادامۀ کار خواهد بود و یا به همین دلیل اخراج شده وچندر غاز درآمد فعلی را هم از دست می دهد. جنبه های هنری وفلسفی ایجاد تشکل برای او اهمیت عملی ندارد. نویسنده که در سطور بالا با افشاگری از تبهکاری نظام سرمایه داری، تلاش کرد چهرۀ رادیکال تری از خود ترسیم کند، در این قسمت اما باز هم برای چندمین بار به مقاوله نامه های سازمان جهانی کار و پذیرش آنها از سوی رژیم اشاره می کند. نویسنده حتی در تعمیق رادیکالیسم هنوز کاملاً اثبات نشدۀ خود، به سازمان جهانی کار که قرار بود نسبت به آن توهم پراکنی نشود، " وظیفۀ " آن را یاد آوری نموده و از آن می خواهد به جای " مماشات" با رژیم به " تعهد خود پای بند " باشد " !؟. اطلاعیه ، سطر به سطر به سازمان جهانی کار می پردازد و از آن می خواهد به جای کارگران و مبارزات آنان وارد عمل شده واز رژیم بخواهد به سرکوب کارگران خاتمه داده وحتی امنیت فعالیت های کارگری در مبارزه بر علیه سرمایه داران را تضمین کند.!! کمیتۀ هماهنگی نه فقط بر خلاف انتظار، به طور افراطی به سازمان جهانی کار متوهم است و همین توهم را هم دامن می زند، بلکه وظایف کارگران ایران در مبارزه برای تغییر شرایط زندگی خود را هم، به بند و بست های پشت پردۀ این نهاد وابسته به سیستم امپریالیستی ورژیم ضد کارگری اسلامی گره می زند. بیانیۀ کمیتۀ هماهنگی در بخش آخر سنگ تمام می گذارد و اعلام می کند " هست و نیست کارگران ایران بر اثر تهاجم سرمایه داری بر باد رفته " و وظیفۀ نجات کارگران ایران را بر دوش تمامی انسان های شریف جهان "( !؟) نهاده و از یاد می برد، وظایف کارگران ایرانی برای نجات خود را، به خود آنها هم یاد آوری کند.
همچنین درخواست کمک از فعالین کارگری و یا اتحادیه های کارگری در کشورهای غربی از سوی کمیتۀ هماهنگی، ظاهراً باید جای درخواست رفع موانع تشکل یابی کارگران از وزارت کار رژیم را از سوی کمیتۀ پیگیری، پر کند و تکیه به توده ها به جای مراجعه به وزارت کار رژیم را تبلیغ کند. کمیتۀ هماهنگی اما این را در نظر نمی گیرد که که اشارۀ فرعی و حاشیه ای کمیتۀ پیگیری به درخواست از وزارت کار رژیم، برخوردی حقوقی در چهارچوب توازن قوای سیاسی واقعی موجود در جامعه، آنهم چندین ماه پیش است. اما در مراجعۀ امروز کمیتۀ هماهنگی به سازمان جهانی کار واتحادیه های کارگری در غرب، نه این محدودیت ناشی از توازن قوای سیاسی در کشور در آن شرایط ، که توهم داشتن امروز کمیتۀ هماهنگی به این نهادها، تعیین کننده است. صرف نظر از اینکه، اتحادیه های کارگری در غرب و سازمان جهانی کارنیز که کمیتۀ هماهنگی به سراغ آنها می رود، در بهترین حالت از طریق نامه نگاری مؤدبانه با مقامات همین رژیم تماس می گیرند. کمیتۀ هماهنگی به این ترتیب، نه فقط به طور واقعی و مودب و قانونی( فقط غیر مستقیم)، به همین رژیِم روی می آورد بلکه بدتر از آن، از میان بنگاههای عمیقاً ضد کمونیست و وابسته به سیستم امپریالیستی، ناخواسته برای طبقۀ کارگر ایران قیم تراشی هم می کند. اطلاعیۀ کمیتۀ هماهنگی برخلاف نیت خوب خود، مبنی بر ایجاد تشکل های کارگری به نیروی خود کارگران، عملاً از کارگران می خواهد به " فشار های " !؟ سازمان جهانی کار بر رژیم و حمایت " انسان های شریف" جهان دل خوش کنند. کمیتۀ هماهنگی چنان در کشمکش های گروهی خود با کمیتۀ پیگیری غرق شده که از یاد می برد، در همین کشور بیش از چهار هزار نفر از کارگران با تکیه بر نیروی خود، تلاش برای ایجاد تشکل های کارگری را در دستور کار خود قرار داده اند. مؤسسین کمیتۀ هماهنگی برای همبستگی با همکاران کارگر خود ویا حد اقل به رسم ادب و نزاکت، می توانستند به کمیتۀ پیگیری و هزاران امضاء کارگران در پای بیانیۀ آن اشاره نمایند. صرفنظر از اینکه، اساساً شرایط مناسبی که برای جمع آوری امضاء از میان کارگران شکل گرفته، نه فقط اما همچنین ناشی از تلاش توده های کارگر و کمیتۀ پیگیری از شش ماه پیش تا کنون است.
از سوی دیگر کمیتۀ هماهنگی هنوز به کارگران ایران توضیح نداده است، چه ضرورتی حکم می کند که باید دو حرکت سراسری به موازات یکدیگر، برای رسیدن به یک هدف واحد کوتاه مدت ومیان مدت، یعنی ایجاد تشکل های مستقل کارگری وجود داشته باشد. اقدام کمیتۀ هماهنگی، عمدتاً یک اقدام عکس العملی در مقابل کمیتۀ پیگیری است و در مرکز آن شتابزده گی و همچنین علائق وملاحظات گروهی قرار دارد. این یک حرکت آشکارا انشعاب طلبانه در جنبش کارگری، درست در مقطعی است که طبقۀ کارگر ایران در آغاز سازمانیابی مستقل خود، بیش از همیشه به وحدت و یکپارچگی نیاز دارد. کمیتۀ هماهنگی در عین تلاش خود برای ارائۀ تصویری رادیکال از خود ، اما گرایشی از جریان آنارکو سندیکالیسم در جنبش کارگری ایران را هم، کم و بیش بازتاب می دهد و به جای تکیۀ اصلی بر عمل مشخص در ابعاد اجتماعی که تودۀ کار گران را به میدان بکشد، به اعلام نیات خوب و تبلیغ کلی رادیکالیسم روی آورده، ناخواسته به تفرقه و پراکنده گی در صفوف کارگران دامن می زند.
کمیتۀ هماهنگی همچنین با انتشار بیانیۀ خود در آستانۀ اول ماه مه و حمایت سازمانیافته وفوری از سوی گرایش های نزدیک به آن در سایت های اینترنتی، سطحی از اکسیونیسم خرده بورژوایی و قدرت نمایی به شیوۀ کشمکش های گروهی را به نمایش می گذارد. اقدام کمیتۀ هماهنگی در عین حال، یک اقدام بسیار زود رس و بدون تلاشهای عملی و بحث های علنی کافی با سایر فعالین جنبش کارگری است و در میان توده های کارگر، که به تازه گی به سوی فعالیت های سراسری کشیده می شوند، انبوهی از سوالات و ناروشنی ها را برجای گذاشته، آنها را نسبت به ضرورت تشکل یابی مستقل از تشکل های رژیمی، دچار تزلزل می سازد.
takdehghan2@arcor.de

Sunday, May 08, 2005

سـری ســرخ و قلبـــی آتشین و اراده ای پولادین

بســـوی بوسـه می رویم
بســـوی بوسـۀ عشـــــق
...بســـوی جاودانه لحظۀ



سرایندۀ شعر کوتاه بالا، مطمئناً نظیر دهها هزار نفر از زنان و مردانی که سری سرخ، قلبی آتشین و اراده ای پولادین داشتند، امروز دیگر درمیان ما نیست. بر گور او هم، سالها ست که سبزه و گل میروید و او در هر بهار در طبیعت و در زندگی جاری می شود. افتخار و هزاران درود بر او! بر قلب بزرگ و عا شق او! بر آرمانخواهی و آرمانهای بلند او! بر استواری واستقامت و پیگیری او! بربه هیچ گرفتن مرگ، بر شجاعت و بی باکی او! بر صمیمیت، بر نجابت، بر صداقت او
*********************************

قطعه قابل خواندن شعری از یک زندانی سیاسی گمنام که در سلولی در بند بازجویی زندان گوهر دشت در زیر زمین ودر روزهای انتقال برای اعدام قرار داشت. او شعر را بر روی دیوار در زیر کاسۀ دستشویی، در کنار درب سلول با چیزی شبیه مداد ویا شیء دیگری، حک کرده بود. برای اینکه اگر پاسدار، پنجرۀ کوچک سلول را باز می کرد، او را در حال نوشتن نبیند. در روز های بهار هزاروسیصدوشصت وچهار. درست بیست سال پیش

اعتلاء جنبش کارگری ایران و پایان رکود در جنبش انقلابی 8

در اول ماه مه امسال همچنین مراسم های دیگر و یا تعطیلی موقت کار و پخش شیرینی در کارخانجات شهرهای کشور، از جمله در پالایشگاه نفت اصفهان برگزار شد. در تهران بسیاری از کارخانجات تحت فشار کارگران تعطیل گشتند و همچنین مراسم های کوچکتری نیز در گرامیداشت روزکارگر در تهران و سایر شهرهای کشور برگزار گردید.
رژیم اسلامی امسال نیز قصد داشت، تجمع اصلی اول ماه مه را به امکانی برای استفادۀ سیاسی از آن و تحکیم سلطۀ خود به ویژه در میان کارگران تبدیل سازد. از این رو از مدت ها قبل، عوامل رژیم اسلامی تحت عنوان خانۀ کارگر و شورا های اسلامی، خود را برای قدرت نمایی و کشاندن کارگران به دنبال دسته جات ارتجاعی رژیم، به ویژه در شرایط نزدیکی انتخابات ریاست جمهوری رژیم آماده می ساختند.
برای برگزاری مراسم مرکزی اول ماه مه امسال که در آن صد ها نفر از کارگران از شهر های دیگر هم حضور داشتند، نهاد های سرکوبگر رژیم، تدابیر امنیتی ویژه ای را اتخاذ کرده بودند. یکی از ارگان های محل تجمع دستجات سرکوب رژیم تحت عنوان " کمیتۀ امنیتی شورای تأمین استان تهران" مقرراتی را در خصوص کنترل و محدود ساختن هر چه بیشتر راهپیمایی کارگران، اعلام کرده بود. در این دستور دولتی، مسیرهای راهپیمایی و محل اجتماع کارگران تعیین شده و انجام راه پیمایی در خیابانهای مرکزی شهر، ممنوع اعلام شده بود. مسئولین نهاد های امنیتی- اطلاعاتی رژیم در هماهنگی کامل با جریان ضد کارگری خانۀ کارگر، مسیر راهپیمایی را به خارج از شهر و فقط در فاصلۀ تقاطع جاده مخصوص کرج( تهرانسر) به سمت ورزشگاه آزادی منتقل ساخته وزمان مراسم را نیز از ساعت 9 تا 12 و در یک سالن در محوطۀ استادیوم آزادی، معین نموده بودند. حتی در اطلاعیۀ این نهاد، قرار بر این شده بود، چگونگی برگزاری مراسم مذکور " اعم از شکلی، کیفی و محتوا، طی جلسۀ دیگری با حضور نماینده گان محترم خانه کارگر وارگانهای امنیتی، انتظامی وسیاسی" تعیین و دستگاه های مختلف سرکوب، اقدامات خود را در این رابطه هماهنگ سازند.
تا ساعت 10،30، سالن محل تجمع تقریبا پر شده بود. کارگران، دانشجویان و همچنین زنان، از نقاط مختلف خود را به محل مراسم رسانده بودند. سخنران اول مراسم، چهرۀ شناخته شدۀ ضد کارگری، حسن صادقی یکی از مسئولین خانۀ کارگر رژیم بود. او که با عوامفریبی تلاش می کرد برای رفسنجانی، کاندید احتمالی برخی دسته بندی های درونی رژیم، دست به فعالیت تبلیغی بزند، از ناچاری اما، به این حقیقت اشاره کرد، اگر اقداماتی به نفع کارگران صورت نگیرد، ممکن است کار به عکس العمل قهر آمیز از سوی کارگران بکشد. صادقی که از میزان نفرت کارگران از قرارداد های موقت کار، اطلاع داشت، ادعا کرد گویا درصورت تعیین رفسنجانی به عنوان رئیس جمهور بعدی رژیم، او قانون این قرار داد ها را ملغی خواهد ساخت. سپس قطعنامۀ مراسم که از سوی خانۀ کارگر رژیم تنظیم شده بود و و در آن بجز تبلیغت مذهبی- ارتجاعی هیچ اشارۀ جدی به خواستهای کارگران نشده بود، قرائت شد. مراسم به تدریج به دلیل اعتراضات کارگران و دادن شعار های اعتراضی از سوی آنان به تشنج کشیده شد. در این حال، مسئول خانۀ کارگر رژیم، علیرضا محجوب، برای آرام کردن جو، پشت میکروفن قرار گرفت و با افتخار اعلام کرد که تاکنون " اقدامات زیادی" !!؟ از سوی این گروه انجام گرفته تا " تفسیر غلط" !؟ از قانون کار به نفع وجود قرارداد های موقت کار صورت نگیرد، که تا کنون بی نتیجه مانده است !! اما عوام فریبی محجوب هم قادر به کنترل جو نشد. کارگران گروه گروه شروع به خروج از سالن نمودند. گروهی حتی خود را به میکروفون رسانده و مجلات توزیع شده میان کارگران را به سوی محجوب پرتاب کردند. در این لحظه دیگر، مجریان برنامه کنترلی برای ادامۀ برنامه نداشتند و همۀ اصرار های آنان برای کشاندن دوبارۀ کارگران به داخل سالن، به جایی نرسید. سپس حسن صادقی دوباره به پشت میکروفون رفت و ضمن تهدید و چاپلوسی، تلاش کرد ادامۀ مراسم را ممکن سازد. او حتی از کارگران خواست با او " همکاری " کنند، تا رفسنجانی قادر به حضور در استادیوم و انجام سخنرانی شود.!! چند دقیقه بعد، اعلام شد " مهمان گرانقدر" !! در مراسم حاضر نخواهد شد. سپس برگزار کننده گان مراسم اعلام کردند، بدلیل تشنج و عدم آغاز برنامه آنطور که پیش بینی شده بود، شرکت رفسنجانی در مراسم عملی نشد.
مسئولین خانۀ کارگر رژیم و رفسنجانی، در واکنش های بعدی برای توجیه شکست خود در تحمیق کارگران و استفاده از مراسم اول ماه مه برای اهداف سیاسی رژیم، جریانات " آشوبگر" را مسئول معرفی کردند. لازم به ذکر است، رفسنجانی هر سال در مراسم های رژیمی اول ماه مه، شرکت و سخنرانی می کرد واین اولین بار بود که کارگران اجازۀ حضور به او را در مراسم اول ماه مه ندادند. کارگران در طول مراسم، چه در راهپیمایی به سمت ورزشگاه وچه دردرون سالن، شعار های خود را سر داده که تماماً مربوط به خواست های روز کارگران می باشد و شعار های دلخواه خانه کارگر، تقریبا در این میان ناشنیده ماندند. در طول راهپیمایی، کارگران بر علیه رفسنجانی مجلس رژیم وقوانین ضد کارگری آن، برعلیه سرمایه داران، برعلیه انتخابات فرمایشی آتی، بر ضد قانون قرار داد های موقت، علیه استثمار کودکان، علیه اخراج ها، و به نفع اتحاد وتشکل کارگران، حق اعتصاب وافزایش دستمزد ها، شعار دادند.
مراسم ورزشگاه آزادی در روز کارگر امسال، بدون هیچ تردیدی یک شکست سیاسی برای رژیم اسلامی و تشکل شبه فاشیستی خانۀ کارگر، اما یک پیروزی جدی برای جنبش روبه رشد کارگری ایران و پیدایش تشکل های مستقل کارگری محسوب می شود.
اول ماه مه امسال، همچنین با وضوح تمام نقش و قدرت جنبش کارگری را به عنوان نیروی اصلی در مقابل رژیم حاکم، هر چه بیشتر نمایان ساخت، و وزنۀ سیاسی طبقۀ کارگر را در مقابل اپوزیسیون بورژوایی که با حمایت امپریالیسم در تلاش برای یک انتقال قدرت از بالای سر مردم است، آشکارا سنگین تر ساخت.
پایان

اعتلاء جنبش کارگری ایران و پایان رکود در جنبش انقلابی 7

هیئت موسسان سندیکاهای کارگری، مراسمی را به مناسبت روز اول ماه مه، با حضور 200 نفر در سالنی در خیابان کارگر تهران، برگزار کرد. در این مراسم، پیام هیئت موسسان، قرائت و قطعنامۀ مراسم روز کارگر، به تصویب حاضران رسید
هیئت موسسان سندیکا های کارگری، در پیام خود، بر مبارزه برای صلح وعدالت، علیرغم همۀ رنج ها و بی عدالتی هایی که به توده های کارگر اعمال می گردد، اشاره نموده و برای ایجاد یک آیندۀ بهتر، بر مقاومت ومبارزه تأکید می کند. پیام هیئت موسسان، با یا دآوری یک صدمین سالگرد فعالیت های سندیکایی در ایران، از تشکیل سندیکای کارگران چاپ درسال 1284 تا کنون، بر خاطرۀ همۀ فعالین جنبش سندیکایی در ایران درود میفرستد. پیام فعالین سندیکایی سپس به " بی توجهی دولت و مجلس جمهوری اسلامی به حقوق حقه و قانونی مان " اشاره نموده که " هر روز با لوایح ومصوبات و قوانین جدید، حقوق کار" کارگران را محدود می کنند. پیام سپس به " آیندۀ تاریک" ناشی از حذف مقررات کار از زندگی کارگران قراردادی می پردازد و از کارگران می خواهد برای جلوگیری از تحقق چنین چشم اندازی، مقاومت کنند. پیام هیئت موسسان سندیکا های کارگری، ضمن اعتراض به رژیم در عدم قبول صریح مقاوله نامه های سازمان جهانی کار در رابطه با حق کارگران در ایجاد تشکل های مستقل خود، از کارگران ایران می خواهد " همه با هم خواهان اجرای تمام مقاوله نامه های بنیادین کار و پیش از همه مقاوله نامه های 87 و 98 سازمان جهانی کار شویم". پیام هیئت موسسان سندیکاهای کارگری سپس به وضع " معیشت بسیار اسفناک" کارگران اشاره نموده " که به میزان زیادی از خط فقر اعلام شده توسط دولت جمهوری اسلامی پایین تر است". و این نشان می دهد " اراده ای در جهت واقعی سازی دستمزدها وجود ندارد". از این رو پیام هیئت موسسان از کارگران می خواهد " علیه این بی توجهی با صدایی رسا " اعتراض کنند.
پیام هیئت موسسان در بخش دیگری، با اشاره به فقر وبیکاری، بعنوان عامل فساد و آسیب های اجتماعی و وجود ثروت های عظیم در کشور، خواستار توزیع عادلانۀ ثروت برای برچیدن فقر و بیکاری شده و از کارگران می خواهد با فریادی بلند به بیکاری " نه " بگویند. بیانیه همچنین بر ضرورت رشد و شکوفایی اقتصادی کشور و " استفادۀ بهینه " از منابع مادی و انسانی انگشت گذاشته و خصوصی سازی " بی رویه " صنایع ومعادن به " بهانۀ کوچک کردن تصدی دولت" را محکوم کرده و آن را " خیانت به اکثریت مردم ایران و باعث از بین رفتن تولید، صنعت و خدمات اجتماعی " می داند.
پیام هیئت موسسان سندیکاهای کارگری سپس به حقوق کودکان پرداخته و خواستار تأمین نیازمندی هایشان و امکان تحصیلات رایگان برای کودکان شده است.
پیام فعالین سندیکایی، در بخشی از قسمت پایانی خود به ضرورت پیوستن کارگران به سندیکا های کارگری می پردازد تا " با تکیه بر اقتدار ناشی از همبستگی کارگران در سازمانهای سندیکایی، این نیروی عظیم اجتماعی به "حساب " آمده و با " راه یافتن به مجلس قانون گذاری " و " تصویب قوانین به نفع خود و جامعه اش مؤثر واقع " شود. از این رو با هم " شعاری واحد سر دهیم : سندیکا، سندیکا، سندیکا ".
پیام هیئت موسسان سندیکاهای کارگری، سپس به " دشمن دیرینه مردم، یعنی سرمایه داری جهانی به سرکرده گی امپریالیسم آمریکا" می پردازد " که گرداگرد کشور عزیزمان ایران، آتش افروزی می کند و دامنۀ تهدیدات علیه میهنمان هر روز گسترش می یابد" و از کارگران می خواهد " بیایید همبستگی و اتحادمان را در دفاع از استقلال وطن بپا داریم" . در مراسم هیئت موسسان سندیکاهای کارگری، همچنین یک قطعنامه به تصویب حاضران رسید. در این قطعنامه مفصل، علاوه بر نکاتی که در پیام هیئت موسسان وجود دارند، نکات دیگری نیز مورد تأکید قرار گرفته اند.
در قطعنامۀ مصوب این مراسم، سیاست شورای عالی کار در مورد تعیین حداقل دستمزد ها مورد انتقاد قرار گرفته و خواستار " کاهش تعرفه مالیاتی بر تولید و کم کردن بهرۀ وامها و اعتبارات بانکی و افزایش تعرفه های گمرکی بر واردات کالا به قصد تقویت تولید ملی و افزایش اشتغال، بالا بردن سود آوری تولید "، گشته و سیاست دولت را، حل مشکلات مالی سرمایه داران به هزینۀ کارگران می داند.
قطعنامه در ادامه، پس از طرح این سوال که " اگر مجلس خانۀ ملت است" خواست حضور نماینده گان کارگران در مجلس به نسبت جمعیت کارگران کشور را مطرح می کند. در بخش بعدی به ایجاد محدودیت در فعالیت های سندیکایی اشاره شده و خواهان رفع هر گونه فشار و تضییقات علیه کارگران فعال و به ویژه کارگران سندیکایی شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه می گردد. در قطعنامه سپس به وضعیت دردناک کارگران خرد سال و تبعیض نسبت به زنان اشاره شده و خواهان تعیین یک حد اقل سن کار و برابری زن ومرد در محیط کار می شود. در ادامه به تورم و گرانی پرداخته، به معظلات بیکاران اشاره نموده، قرارداد های موقت را محکوم کرده و خواستار حق بیمه بیکاری متناسب با هزینه های زندگی می شود.
قطعنامه مراسم هیئت موسسان سندیکا های کارگری، در پایان به حق اعتصاب به مثابه یک " حق سیاسی " اشاره میکند و اعلام می کند در صوررت ادامۀ وضعیت کنونی، کارگران از این حق سیاسی استفاده خواهند کرد.
پیام هیئت موسسان سندیکا های کارگری وقطعنامۀ مصوب مراسم این جریان در اول ماه مه در تهران، نمونۀ تیپیک گرایش سندیکایی و فعالیت در چهارچوب قوانین موجود در جنبش کارگری است. این گرایش مدافع حمایت از سرمایه داران داخلی در مقابل رقیبان خارجی، نزدیکی به سرمایۀ صنعتی، حفظ و تحکیم مناسبات پارلمانی و فراتر نرفتن کارگران از نظامات قانونی و فعالیت صرفا صنفی تشکل های کارگری است. گرایش سیاسی این جریان همچنین، گرایش سوسیال دموکراسی است. رژیم اسلامی اما فعالیت سندیکا های کارگری رانیز تحمل نکرده و در آستانۀ اول ماه مه، حکم به غیر قانونی بودن سندیکای کارکنان شرکت واحد اتوبوس رانی تهران وحومه داد.
در این رابطه عوامل سرکوبگر رژیم در شرکت واحد تهران، فعالیت سندیکای کارکنان این شرکت را " گروهکی" خوانده و آن را غیر قانونی دانستند. بر طبق اعلام مسئولین شورای اسلامی و یکی از عوامل رژیم تحت عنوان " دبیر اجرایی خانه کارگر شرق تهران "، افراد این سندیکا سابقۀ فعالیت سیاسی داشته و دارای اهداف سیاسی هستند و در " سخنرانی های خود، به انتقاد مخرب از دستگاه های دولتی، قضایی و سایر ارگان های دیگر می پردازند". آنچه مسلم است با افزایش تحرکات همه جانبه در میان فعالین کارگری، رژیم برای مقابله با گسترش تشکل های مستقل کارگری، و در وحشت از قدرت گیری جنبش کارگری، سرکوب هر چه زودتر آنان را در دستور قرار داده است. ادامه دارد

اعتلاء جنبش کارگری ایران و پایان رکود در جنبش انقلابی 6

کارگران ایران خودرو به دنبال اطلاعیۀ قبلی خود مبنی بر عدم حضور بر سرکار و مبارزۀ متحدانه برای تعطیل ساختن کارخانه در این روز، مدیریت ضدکارگری کارخانه را وادار کردند، به طور علنی کارخانه را برخلا ف هرسال، تعطیل اعلام کند. سپس با تجمع در مقابل ساختمان وزارت کار رژیم، مراسم روز جهانی کارگر را درمقابل چشمان ماموران وزارت کار رژیم برگزار کرده و ارادۀ خود برای پیشبرد خواستهایشان را از طریق ابتکارات مستقل خود، آشکار ساختند.
جمعی از کارگران ایران خود رو نیز، با انتشار اطلاعیه ای، ضمن گرامیداشت روزکارگر، مطالبات خود را در این روز، بیان کرده اند. کارگران ایران خودرو به شرایط استثمار شدید کارگران پرداخته، به اخراجهای وسیع در سالهای گذشته اشاره نموده، نا امنی شغلی ونقش مخرب شرکتهای پیمانکاری را افشاء نمود ه اند. کارگران خواهان ادامۀ تولید پیکان دراین کارخانه شده وتوقف تولید آن و بیکاری احتمالی بسیاری از کارگران را، یک اقدام خیانتکارانه محسوب کرده و محکوم نموده اند
کارگران ایران خودرو در اطلاعیۀ خود، به حقوق کارگران در داشتن آزادی بیان و آزادی تشکل پرداخته، و خواستار از بین رفتن موانعی که مدیران ضد کارگری کارخانه دراین زمینه ایجاد می کنند، گردیده اند. کارگران همچنین، خواستار تعطیلی روز جهانی کارگر شده و وادار ساختن کارگران به کار در این روز را اقدامی سرکوبگرانه قلمداد نموده اند.
اطلاعیۀ کارگران ایران خودرو، قرارداد های موقت کار را، ضد انسانی و استثمارگرانه شناخته، بر سلب امنیت شغلی کارگران از طریق شرکتهای پیمانکاری اشاره نموده و خواستار الغاء این قرار دادها وانحلال شرکتهای پیمانکاری شده است. کارگران همچنین، بر ضرورت افزایش دستمزدها متناسب با نرخ واقعی تورم و تأمین یک زندگی انسانی، تأکید کرده و خواستار شرکت نماینده گان واقعی کارگران در تدوین طرح طبقه بندی مشاغل در این کارخانه گشته اند.
کارگران ایران خودرو در انتها، به ضرورت ایجاد تشکال های مستقل کارگری پرداخته ، حمایت خود را از کمیتۀ پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری اعلام نموده و با اشاره به امر حیاتی همبستگی کارگران در مبارزه، اخراج کارگران ایران خودرو دیزل را محکوم ساخته و خواهان بازگشت به کار همکاران خود گردیده اند.
در شهرهای اهواز و آبادان، کارگران لوله سازی کارون و شهرداری آبادان، با تعطیل کار وبرگزاری مراسم، روز کارگر را جشن گرفتند. کارگران خواستار افزایش دستمزد براساس نرخ واقعی تورم گشته و با پخش اطلاعیه های آگاهگرانه در طول مراسم، خواسته های خود را بیان کردند. در شهر ماهشهر که به ویژه به دلیل تشدید سیاست سرکوبگرانۀ رژیم اسلامی نسبت به خلق عرب در ایران، تحت شرایط نظامی و خفقان شدید قرار دارد، گروهی از کارگران پروژه ای شاغل در منطقۀ ویژۀ اقتصادی، دست از کار کشیده و با پخش شیرینی و تبریک روز کارگر به یکدیگر، این روز بزرگ را جشن گرفتند. همچنین در شهرهای یاد شده، اطلاعیه های متعددی که از خواسته های کارگران حمایت کرده و سیاست های ضد کارگری رژیم را محکوم نموده بودند، توزیع شدند. در یکی از این اطلاعیه ها، کارگران خواستار افزایش دستمزدها، حق تشکل و سازمانیابی مستقل از رژیم، حق بیکاری در سطح تامین یک زندگی انسانی، حق اعتصاب و پرداخت حقوق ایام اعتصاب، خواست تعطیلی روز اول ماه مه، حق برخورداری کارگران از رفاه اجتماعی به ویژه مسکن، آموزش و بهداشت، ممنوعیت استثمار کودکان، برخورداری زنان از مرخصی دوران بارداری و ممنوعیت قرار داد های موقت به مثابه قرار داد هایی ضدانسانی، گشته اند.
در روز 10 اردیبهشت همچنین معلمان معترض با برپایی یک گرد هم آیی در مقابل ساختمان مجلس ارتجاع تجمع کردند. در این تجمع اعتراضی که بیش از 2000 نفر ازمعلمان مبارزدرآن شرکت داشتند، خواسته ها ی آنها، به ویژه برای ایجاد تشکل مستقل وسراسر ی معلمان کشور مطرح شد. معلمان کشور که از سالها پیش در یک مبارزۀ دائمی برای به کرسی نشاندن خواستهای اقتصادی خود، قرار دارند، علیرغم عدم پاسخ گویی مسئولین رژیم در تجمع ماه مه معلمان معترض در مقابل مجلس رژیم، بر قصد خود در ادامۀ مبارزه تأکید نمودند.
همچنین در روز اول ماه مه، یک روز بعد از حضور معلمان در مقابل ساختمان مجلس رژیم، کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی نیز در همین محل تجمع کرده و به سیاست های نابود کنندۀ رژیم، اعتراض کردند.
در مراسم های جشن اول ماه مه امسال در موارد متعددی، کارگران و دانشجویان، از خواستهای معلمان و پرستاران حمایت کردند. آنچه مسلم است هم اینک بتدریج راه ائتلاف های اجتماعی و بعد ها سیاسی میان کارگران، دانشجویان، معلمان و پرستاران، هموار می شود. ادامه دارد

Friday, May 06, 2005

اعتلاء جنبش کارگری ایران و پایان رکود در جنبش انقلابی 5

به مناسبت روزجهانی کارگر، برای اولین بار پس از آغاز ترور فاشیستی رژیم اسلامی از دهۀ 60 به بعد، مراسم مشترکی از سوی کارگران و دانشجویان دردانشگاه تهران، برگزار گردید. در این مراسم در روز دهم اردیبهشت، دو نفر از فعالین کمیتۀ پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری به همراه سردبیر نشریۀ مارکسیستی خاک، سخنرانی نمودند. همچنین نظیر برخی مراسم های دیگر، برگزار کننده گان آن، با برپایی یک نمایشگاه عکس و نمایش فیلم های آگاهگرانه، تبهکاری حاصل از سلطۀ نظام سرمایه داری را رسوا نمودند. سخنرانان این مراسم به موضوع دستمزدها و قراردادهای موقت کار پرداخته و سیاست های رژیم و سرمایه داران را در این زمینه ها محکوم ساختند. کارگران و دانشجویان در این مراسم بر اهمیت جنبش کارگری در شرایط کنونی کشور اشاره نموده، از ضرورت حمایت از آن سخن گفته، تأکید نمودند، جنبش کارگری ایران می تواند در راه رهایی همۀ توده های مردم از شر مصائب موجود گام برداشته و مطالبات اکثریت مردم ایران را تأمین نماید. دراین مراسم همچنین برمنافع مشترک جنبش دانشجویی با طبقۀ کارگر تآکید گردیده، و برگزار کننده گان مراسم اعلام نمودند، از مبارزات و خواستهای بر حق معلمان وپرستاران حمایت می کنند. کارگران و دانشجویان سخنران اقدامات دسته جات سرکوبگر رژیمی موسوم به شوراهای اسلامی را محکوم ساخته و ماهیت ضد کارگری آنها را آشکار نمودند. برگزار کننده گان مراسم همچنین به صراحت اعلام نمودند، رژیم اسلامی تاکنون در برابر مطالبات کارگران، تنها روش شکنجه وزندان وسرکوب را بکار گرفته است

. در روز اول ماه مه، میتینگ بزرگی در کرمانشاه برگزار شد. دراین مراسم که به دعوت کمیتۀ پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری و در فضای ارعاب و سرکوب مأموران رِژیم برگزار گردید، بیش از دو هزار نفر شرکت نمودند. علیرغم کنترل پلیسی بسیار گسترده، که مانع از سخنرانی کارگران شد، قطعنامۀ کمیتۀ پیگیری واطلاعیه های دیگری در تأکید بر ضرورت افزایش دستمزدها توزیع و بر دیوار ها نصب گردید.

در کرمانشاه دو مراسم دیگر نیز برگزار گردید. در مراسم کارگران پتروشیمی در روز جمعه 9 اردیبهشت حدود 60 نفر از کارگران، در جادۀ سنندج تهران گرد آمدند. نیروهای سرکوبگر رژیم با حضور در محل تلاش نمودند، از گسترش تجمع کارگران جلوگیری کنند. کارگران با گرامیداشت این روز بزرگ پیرامون اهمیت روز کارگر وخواستهای خود سخن گفتند.
درمراسم دیگری در روز جمعه نهم اردیبهشت گروهی از کارگران کارخانه های سایپا، ایران خودرو، صنایع آموزشی و پارس خودرو به همره برخی از فعالین کارگری از تهران، کرج ودیگر شهرهای کشور، مراسمی را در آبشار خور در جادۀ چالوس برگزار کردند. دراین مراسم که بیش از هزار نفر از کارگران در آن شرکت داشتند، مقالاتی در رابطه با حق متشکل شدن کارگران و ضرورت ایجاد تشکل های مستقل کارگری خوانده و مورد بحث قرار گرفت. این مراسم که با برنامه های تفریحی شاد توأم بود، از ساعات اولیۀ صبح تا ساعت هفده به طول انجامید، و به تدریج به شکل گیری گروههای بحث وتبادل نظر پیرامون شرایط کنونی وجنبش کارگری تبدیل شد.
روز دهم اردیبهشت فعالین کارگری در کارخانۀ کشتی سازی بهشهر که حدود هزاروپانصد نفر کارگر در آن مشغول به کار هستند، در اعتراض به تعیین سطح ناچیز دستمزدها از سوی ارگان ضد کارگری شورای عالی کار، دست به جمع آوری امضاء وتهیۀ یک طومار زدند. علیرغم تهدیدات نهاد سرکوبگر انجمن اسلامی، کارگران با امضاء طومار اعتراضی اقدام ضد کارگری رژیم در افزایش دستمزدهای به مراتب پایین تر از خط فقر ادعایی مسئولین رژیم را محکوم ساخته و خواستار افزایش دستمزد ها متناسب با سطح گرانی و نرخ واقعی تورم گردیدند. پیش از این نیز کارگران کارخانجاتی در کاشان و تهران، از طریق تهیۀ طومارهایی با هزاران امضاء به سیاست ضد کارگری رژیم اسلامی در تعیین دستمزد ها برای سال جاری اعتراض کرده بودند
کارگران شهر کامیاران با فعالیت تبلیغی وسیع و از چندین روز پیش از فرارسیدن روز کارگر به استقبال اول ماه مه رفتند. کارگران در این روزها از طریق هزاران اطلاعیه وتراکت، مطالبا ت روز کارگران و همچنین قطعنامۀ اول ماه مه کمیتۀ پیگیری را وسیعاً در شهر توزیع نمودند. مأموران سرکوبگر رژیم با انتقال خودروهای آتش نشانی وبسیج گستردۀ نیرو میدان محل برگزاری مراسم، معروف به میدان سرخ را به اشغال خود در آورده و از برگزاری جشن جهانی کارگران جلوگیری نمودند. در تراکت هایی که در همۀ محله های کارگری، خیابان ها و مدارس و مراکز فرهنگی، اجتماعی و در میان معلمان، پزشکان و پرستاران توزیع شدند، کارگران خواسته های خود را اعلام کردند. کارگران کامیاران، خواستار افزایش دستمزدها متناسب با سطح گرانی ونرخ واقعی تورم شده، وخواهان تعطیلی رسمی روز کارگر گردیدند. ادامه دارد

Thursday, May 05, 2005

اعتلاء جنبش کارگری ایران و پایان رکود در جنبش انقلابی4

مراسم سقز، یک گام به پیش دو گام به پس
چگونه رژیم اسلامی از اختلاف نظرات در میان فعالین جنبش کارگری سود برد؟
کارگران سقز به عنوان پیشگام کارگران ایران در برگزاری جشن روز کارگر به طور علنی ودر سطح شهر
امسال نیز با فعالیتی پردامنه به استقبال روز کارگر رفتند. در شهر سقز، از یک هقته پیش، با پخش اطلاعیه هایی و نصب پرچمهای سرخ در خیابانها، کارگران سقز قصد خود را به برگزاری جشن اول ماه مه، علیرغم اقدامات سرکوبگرانۀ مأمورین رژیم نسبت به برگزار کننده گان مراسم سال قبل، اعلام کردند. مامورین رژیم با برنامه ای از قبل، تلاش نمودند از طریق احضار کردن بازداشت شده گان سال قبل برای روزهای دهم ویازدهم اردیبهشت، با تشدید جو ارعاب نسبت به فعالین کارگری، برگزاری مراسم امسال را غیر ممکن سازند. اما به دلیل شرایط مبارزاتی و آگاهی به ارادۀ توده های کارگر، روزهای تعیین شده برای محاکمه کارگران را لغونموده و راه سازش با کارگران و استفاده از تضاد های درون جنبش کارگری را در پیش گرفتند.
درنتیجۀ مذاکرات فعالین کارگری و فرماندار شهر و سایر مسئولین سرکوب گر رژیم اسلامی، قرار بر اجرای
مراسم مشترکی از سوی فعالین مستقل کارگری و ارگان شبه فاشیستی موسوم به خانۀ کارگر می شود. این مراسم در یک سالن و با حضور نزدیک به دو هزار نفر از کارگران و خانواده های آنان برگزار می شود. در این مراسم، فرماندار رژیم و مسئولین جریان ضد کارگری خانۀ کارگر سخنرانی نموده و حتی نمایش تحقیر کننده ای نسبت به کارگران نیز، تحت عنوان طنز اجرا می شود. سخنرانی نمایندۀ مستقل کارگران مورد استقبال کارگران واقع شده و صحبت های عناصر سرکوبگر وابسته به خانۀ کارگر، مورد اعتراض واقع می شود. حاضرین در مراسم جشن اول ماه مه، همچنین به سخنرانی فرماندار سقز و رئیس ادارۀ کار رژیم در سقز گوش می کنند. نمایندۀ مستقل کارگران سقز در این مراسم از حقوق کارگران دفاع نموده و از شرایط دشوار زندگی کارگران سخن می گوید. او همچنین بازداشت و مضروب نمودن یکی از فعالین کارگری در آستانۀ برگزاری مراسم اول ماه امسال در این شهر را افشاء ومحکوم می کند. سخنران نمایندۀ مستقل کارگران ضمن رد شورا های اسلامی و خانۀ کارگر رژیم، بر ضرورت ایجاد تشکل های کارگری مستقل از رژیم تأکید نموده و اطلاعیۀ کمیتۀ هماهنگی ایجاد تشکل کارگری را برای کارگران حاضر در سالن مراسم می خواند. سخنران سپس قطعنامۀ مراسم اول ماه مه در سقز را قرائت نموده و مزایای داشتن تشکل کارگری مستقل را برای کارگران برمیشمرد. مراسم اول ماه مه سقز در آرامش پایان می گیرد.
آنچه که مسلم است قصد رژیم در بر گزاری یک مراسم مشترک با فعالین مستقل کارگری، تلاش برای کنترل مبارزات کارگران سقز، جلوگیری از ابتکارات مستقل توده ای وبویژه دامن زدن به اختلافات موجود در میان نماینده گان گرایشات درون جنبش کارگری ، برای ضربه زدن به آن وتضعیف جنبش کارگری است. فعالین مستقل کارگری در سقز عمدتاً از امضاء کننده گان بیانیۀ کمیتۀ هماهنگی ایجاد تشکل کارگری می باشند. این کمیته در پی وجود اختلاف نظر با کمیتۀ پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری، در روش دنبال نمودن خواست ایجاد تشکل های مستقل کارگری تشکیل شد و خواهان ایجاد تشکل های کارگری بدون مراجعه به ادارات رژیم می باشد. اینکه علیرغم تأکید کمیتۀ هماهنگی بر استقلال هر چه بیشتر فعالین کارگری از رژیم، اعضاء این کمیته مراسم مشترک با خانۀ کارگر، شوراهای اسلامی و حتی نماینده گان رسمی رژیم برگزار نموده و به سخنرانی فرماندار و رئیس خانۀ کارگر شهر، گوش فرا می دهند، روشن نیست.
مراسم اول ماه مه امسال در سقز علیرغم جنبه های بسیار مثبت و تدارک پیشا پیش آن، و همچنین کشاندن رژیم به یک موضع عقب نشینی در برخورد به فعال کارگری بازداشت شده، اما بعلت عدم برگزاری یک مراسم مستقل و حتی زیر چتر عناصر ضد کارگری ومامورین یک رژیم ترورقرارگرفتن، یک عقب نشینی آشکار نسبت به سال قبل محسوب می شود. این کاستی عمدتا از طریق وجود رقابت میان کمیتۀ پیگیری و کمیتۀ هماهنگی ایجاد تشکل های کارگری و استفادۀ آگاهانۀ ماموران رژیم سرکوب، از این اختلافات ممکن گردید. روشن است کارگران تحت هیچ شرایطی نمی توانند، روز کارگر را با مزدوران سرکوب گر و ضد کارگری ونماینده گان رسمی رژیم سرمایه داران، آنهم نمایندۀ هارترین جناح سرمایه داری، جشن بگیرند. روز اول ماه مه، اساسا روزی است علیه سرمایه داران و رژیمهای آنان.
با وجود این، مراسم روز کارگر در سقز یک تجربۀ گرانقدر بر جای گذاشت. این تجربه، که رژیم سرمایه تحت فشار مبارزات کارگری دست به عقب نشینی می زند. اما در همه حال در پی نفوذ در میان کارگران، ایجاد توهم در درون صفوف آنان، و امیدوار ساختن کارگران به راههای قانونی حل معضلات خود، و به ویژه استفاده از اختلافات گرایشهای درون جنبش کارگری برای جلوگیری از اتحاد طبقاتی کارگران است. ادامه دارد

اعتلاء جنبش کارگری ایران و پایان رکود در جنبش انقلابی3

در مراسم دیگری ازسوی جمعی از کارگران مبارز در پیکان شهر، برگزارکننده گان مراسم روز کارگر، نظیر همکاران خود در مراسم کمیتۀ پیگیری در تهران، دست به یک اقدام بی سابقه می زنند. در این مراسم که از سوی کمیتۀ بیکاران تهران وحومه برپا شده بود، نمایشنامۀ عباس آقا کارگر ایران ناسیونال از سوی یک گروه از کارگران هنرمند به روی صحنه آمد. این نمایشنامه که اثر کمونیست انقلابی ومدافع پیگیر آرمانهای سوسیالیستی طبقۀ کارگر، سعید سلطان پور می باشد، در سالهای اوائل انقلاب دهها بار در شهر های مختلف کشور به نمایش در آمد و هر بار باموجی از ابراز احساسات و حمایت کارگران مواجه شد. سعید سلطان پور شاعر ونویسنده، زندانی سیاسی در رژیم سلطنتی، استاد دانشگاه در دانشکدۀ هنرهای زیبا در دانشگاه تهران، عضو ونویسنده در نشریۀ مرکزی یکی از سازمان های بزرگ کمونیستی و خالق این اثر ارزشمند کارگری، خود به دلیل تعهد به آرمانهای انسانی طبقۀ کارگر، در تیرماه هزاروسیصد وشصت، از سوی رژیم جنایتکار اسلامی به جوخۀ اعدام سپرده شد. در ضمن اجرای نمایشنامه همچنین، حاضرین در سالن، با همراهی در خواندن سرودۀ سعید سلطانپور در این نمایشنامه، رادیکالیسم سیاسی رو به رشد در میان صفوف کارگران و بی اعتنایی به سیاست سرکوب وارعاب رژیم ترور اسلامی را آشکار ساختند. این برای اولین بار از سال هزار وسیصد وشصت به بعد و اعدام کمونیست انقلابی سعید سلطان پور است که نمایشنامه عباس آقا کارگر ایران ناسیونال در ایران، آنهم در یک مراسم علنی و از سوی خود کارگران اجرا می شود. ابتکار سیاسی-انقلابی کارگران مراسم پیکان شهر، یقینا به الگویی از انقلابی گری وترویج رادیکالیسم کمونیستی در مبارزات کارگری آتی در کشور تبدیل خواهد گردید. " باش تا صبح دولتت بدمد ، کاین هنوز از نتایج سحر است"!
کارگران برگزار کنندۀ مراسم پیکان شهر، مشکلات انبوه وزندگی طاقت فرسای کارگران بیکار در کشور را تشریح کرده، ودزدی ها و غارت ثروت های جامعه توسط سرمایه داران وعوامل دولتی آنها را افشاء نمودند. کارگران مراسم پیکان شهر، همچنین بر این حقیقت تأکید نمودند که داشتن کار و خانه ای برای زندگی، یکی از خواستهای ابتدایی انسان هاست. به گفتۀ یکی از سخنرانان این مراسم، در حالیکه انبوهی از کارگران ایران قادر به تأمین نان خالی برای فرزندان خود نیستند، عناصر غارتگر وابسته به رژیم، برای اعضای خانوادۀ خود، کشتی تفریحی یک میلیارد تومانی خریداری نموده و به این ترتیب حاصل کار کارگران را به ملک خصوصی خود تبدیل می نمایند. بنا به گفتۀ یکی از سخنرانان مراسم، هزینۀ دکوراسیون دفتر به اصطلاح کار عناصر سرکوبگری از رژیم، حتی از کل دریافتی ماهانۀ کارگران یک کارخانه هم بیشتر است.
در مراسم اول ماه مه امسال کارگران در پیکان شهر، همچنین شعار های روز جنبش کارگری ایران یعنی کار ، مسکن ، آزادی و حق کار به عنوان یک حق طبیعی انسان، ونیز نفی قرارداد های موقت کار بر پلاکارت هایی بر روی بر روی دیوار های محل برگزاری مراسم نصب شده بودند. برگزار کننده گان مراسم پیکان شهر، حمایت خود را از کمیتۀ هماهنگی ایجاد تشکل کارگری نیز، اعلام نمودند. این کمیته که به تازه گی از سوی گروهی از فعالین کارگری و روشنفکران مبارز طبقۀ کارگر تشکیل شده است، بیاینه ای را با امضاء بیش از سه هزار نفر ازکارگران کشور، و در آستانۀ اول ماه مه، منتشر ساخته است. کارگران در بیانیۀ کمیتۀ هماهنگی، فقر وفلاکت و بیکاری تحمیل شده از سوی سرمایه داران به توده های کارگر را محکوم کرده، بر عزم خود در ایجاد تشکل های مستقل کارگری تأکید نموده، واز کارگران خواسته اند، بدون چشم دوختن به اجازه ویا عدم اجازۀ رژیم اسلامی ، تشکل های مستقل و سراسری خود را تشکیل دهند. اطلاعیۀ کمیتۀ هماهنگی، نظیر بیانیۀ کمیتۀ پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری، با استقبال وسیعی در بین کارگران مواجه شده و موجی از پشتیبانی در میان فعالین کارگری را نیز به دنبال، آورده است. ادامه دارد

اعتلاء جنبش کارگری ایران و پایان رکود در جنبش انقلابی 2

در مراسم اول ماه مه امسال در تبریز، که ارگان شبه فاشیستی موسوم به خانۀ کارگر تلاش نمود تا بر آن مسلط شود، کارگران با جلوگیری از تصویب قطعنامۀ مدافعین رژیم ، قطعنامۀ خواستهای خود را در میان جمعیت شرکت کننده درمراسم روز کارگر توزیع نمودند. کارگران تبریز در این قطعنامه، خواستار تعیین دستمزد ها متناسب با نرخ واقعی تورم و گرانی شده، خواهان به رسمیت شناختن حق تشکل، حق اعتصاب و لغو فوری قرارداد های موقت کار گردیده اند. کارگران تبریز همچنین خواست بیمۀ درمانی، حقوق بیکاری معادل نرخ واقعی تورم وگرانی را مطرح نموده و خواستار تعطیلی رسمی روز کارگر ، داشتن امکان آموزش و مسکن گردیده و بر علیه عوامل رژیم در مراسم شعار دادند
در تهران نیز چندین مراسم جشن از سوی گروههای مستقل کارگری برگزار شد. در مراسمی که به دعوت کمیتۀ پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری در یک سالن در مرکز شهر بر پا شد، شرکت کننده گان در سالن به پا خا سته ودر گرامیداشت خاطرۀ جانباختگان راه آزادی و برابری یک دقیقه سکوت نموده ومراسم را با سرود انترناسیونال آغاز کردند. در این مراسم که با سخنرانیهای افشاگرانه نسبت به مظالم سرمایه داری و رژیم اسلامی توأم بود، همچنین قطعنامه ای در چهارده ماده به تصویب حاضران رسید. قطعنامۀ کمیتۀ پیگیری در این مراسم، نمونۀ خواستها، سطح مبارزۀ کارگران ایران و چشم انداز رشد مبارزات کارگری آتی را منعکس نموده، سندی قابل اتکا را در شناخت شرایط کنونی جنبش کارگری ایران، به دست می دهد. قطعنامۀ مصوب مراسم کمیتۀ پیگیری در تهران، شرایط جهان تحت سلطۀ نظام ضد انسانی سرمایه داری را به در ستی توصیف نموده وآن را مسبب همۀ مشقات، فقر وفلاکت پایان ناپذیر، بیکاری، نابرابری، نا امنی شغلی، تن فروشی اجباری، اعتیاد، برده گی وقاچاق کودکان، جنگ و انسان کشی معرفی نموده است. قطعنامۀ کمیتۀ پیگیری بر این حقیقت انگشت گذاشته که علیرغم پیشرفت تکنولوژی تولید نسبت به دهه های قبل، شرایط کار و زیست کارگران در همۀ کشور ها وخیم تر شده، چرا که هدف نظام سرمایه داری نه تأمین رفاه مردم، که افزایش سود سرمایه داران است. قطعنامه سپس ارادۀ کارگران را برای نابودی استثمار انسان از انسان آشکار ساخته و در مبارزه برای رسیدن به این هدف، خواست های فوری خود را در برابر سرمایه داران و رژیم اسلامی حامی آنان قرار میدهد.
قطعنامۀ کمیتۀ پیگیری در بند اول، خواست ایجاد تشکل های آزاد کارگری را مطرح و اعلام می کند که این حق کارگران است، تشکل های خود را بدون اجازۀ دستگاه های دولتی بورژوازی، تأسیس کنند. قطعنامه در بند بعدی خواستار پرداخت دستمزد متناسب با نیازهای تأمین یک زندگی انسانی شده و سطح دستمزد تعیین شده از سوی رژیم را، تجاوز به پایه ای ترین حقوق انسان، یعنی حق زنده ماندن و داشتن یک زندگی متناسب با پیشرفت های زندگی امروز بشر، معرفی نموده است. سپس در بند سوم به یکی دیگر از خواسته های عاجل همۀ کارگران ایران، یعنی لغو فوری قراردادهای موقت کار پرداخته وخواستار استخدام ثابت وفوری همۀ کارگران دارای این نوع قرارداد های کارشده است. قطعنامۀ کمیتۀ پیگیری در بند های بعدی، حق اعتصاب و حق مبارزه برای دفاع از حقوق اقتصادی و اجتماعی کارگران رامطرح نموده و بر حق کارگران در انتخاب نماینده گان خود از طریق مجامع عمومی مستقل کارگری تأکید نموده، خواهان شرکت نماینده گان واقعی کارگران در کلیۀ مذاکراتی که به سرنوشت آنان مربوط می شوند، گشته است. در بند ششم قطعنامه، کارگران خواهان پرداخت فوری همۀ دستمزد های معوقه گردیده، وجهت پایان دادن به این روش عریان استثمار که به روال عادی در کشور تبدیل شده، خواستار ممنوعیت این روش سرمایه داران واعلام آن به عنوان یک جرم می گردد. در ادامه در بند هفتم، خوا ستار کار ویا پرداخت بیمۀ بیکاری در سطح تأمین یک زندگی انسانی به همۀ بیکاران شده است. قطعنامۀ کمیتۀ پیگیری در بندهای بعدی، ازمبارزات معلمان و پرستاران در همۀ شئونات اقتصادی حمایت نموده، برلغو هر گونه تبعیض جنسی اشاره کرده و از برابر حقوقی زنان بامردان در همۀ شئونات اقتصادی و اجتماعی دفاع نموده است. قطعنامۀ اول ماه مه، سپس به سیاست سرکوب و ارعاب رژیم اشاره می کند وخواهان توقف فوری هرگونه تهدید، فشار ومزاحمت، تبعید ودستگیری و اخراج کارگران به دلیل شرکت در مبارزات اقتصادی - اجتماعی شده و آن را ارتکاب جرم از سوی رژیم ارزیابی کرده است . سپس به سیاست ویران کنندۀ نئولیبرالیستی موسوم به تعدیل اقتصادی و عوارض مهلک آن در بیکارشدن میلیونی کارگران اشاره کرده، خواهان توقف فوری اخراجها، بازگشت به کار اخراج شده گان و جبران خسارت تحمیل شده به کارگران گشته است. در بند های دوازدهم و سیزدهم به ضرورت افزایش پرداختی بازنشستگان و ازکارافتاده گان پرداخته و برحق کودکان در برخورداری از یک زندگی شایسته و انسانی تأکید می کند. قطعنامۀ مصوب روز کارگر امسال در مراسم تهران کمیتۀ پیگیری، با در خواست تعطیلی رسمی روز اول ماه مه
ولغو فوری هر گونه ممنوعیت در اجرای مراسم های مربوط به روز کارگر، به پایان می رسد. در پایان مراسم نیز ، شرکت کننده گان با پخش سرود انترناسیونال فارسی و هم خوانی حاضرین در سالن، همبستگی همۀ کارگران و عدم اعتناء به شرایط سرکوب حاکم را به نمایش می گذارند. ادامه دارد

اعتلاء جنبش کارگری ایران و پایان رکود در جنبش انقلابی 1

رکود سنگین در جنبش انقلابی و در رأس آن، جنبش کارگری ایران به پایان کامل خود می رسد. شرایط رکود و فقدان ابتکارات سازمانیافتۀ توده ای ومستقل از رژیم، به دنبال آغا ز ترور فاشیستی رژیم اسلامی از مقطع سی خرداد سال هزارو سیصد وشصت، و در نتیجۀ شکست قطعی انقلاب ایران، بر جنبش کارگری ودموکراتیک حاکم گردید. ماموران رژیم اسلامی سرمایه داران با سبعیت غیر قابل تصوری، بیش از صد هزار نفر از توده های مردم، مبارزین و انقلابیون را در مقابل چشمان حیرت زدۀ مردم ایران، به جوخه های اعدام سپردند، در زیر شکنجه های هولناک تکه پاره کردند، و در درگیریهای خیابانی ویا در کردستان ومناطق دیگر به قتل رساندند. رژیم جنایتکار اسلامی علاوه بر این ددمنشی هنوز باورنکردنی، با ادامۀ آگاهانۀ جنگ ارتجاعی، که رژیم سابق عراق پس از یک سال خواستار پایان آن شده بود، نظام ترور آشکار مردم ایران را هر چه بیشتر تثبیت نمود. نتیجۀ این دورۀ طولانی سلطۀ تروریسم لجام گسیختۀ هارترین جناح بورژوازی ایران، غلبۀ ارتجاعی ترین سیاست های سرمایه داری و قوانین اسلامی-ضد انسانی بر سرنوشت طبقۀ کارگر و سایر توده های مردم ایران بود. اول ماه مه امسال و قدرت نمایی کارگران ایران در این روز بزرگ، آشکارا زنگ پایان این دورۀ طولانی رکود و آغاز جنبش های کارگری- انقلابی سازمانیافته در ایران را به صدا در آورد.
در اول ماه مه سال گذشته، برای اولین بار در بیست و پنج سال قبل از آن، کارگران سقز قصد خود را برای برگزاری جشن روز کارگر، به صورت یک میتینگ خیابانی اعلام کردند. اما پیش از برگزاری این تجمع، ماموران سرکوبگر رژیم دست به بازداشت کارگران مبتکر آن زدند. در سال جاری اما، در چندین شهر چندین راهپیمایی بزرگ خیابانی و تجمعات متعدد دیگر در سالنها و مراکز همگانی صورت گرفت. در هیچیک از مراسم های امسال، ماموران سرکوب رژیم، قادر به جلوگیری کامل از تجمعات توده های کارگر نشدند. همین، خصلت اصلی مبارزات کارگری در اول ماه مه امسال را برجسته می کند و نشان می دهد، توازن قوای سیاسی در جامعه، آشکارا به نفع توده های مردم تغییر کرده است.
در راهپیمایی کارگران سنندج به منا سبت روز کارگر، علیرغم تلاش مأموران سرکوب رژیم برای جلوگیری از آن ، بیش از هزار نفر از کارگران وخانواده های کارگران در خیابانهای مرکزی شهر، دست به راهپیمایی زدند. در انتهای مراسم نیز قطعنامه ای در پانزده ماده، قرائت شد. در این قطعنامه بر خواستهای متعدد اقتصادی وسیاسی کارگران انگشت گذاشته می شود. کارگران خواهان افزایش دستمزدها، پرداخت فوری حقوق معوقه و اعلام عدم پرداخت به موقع دستمزدها به عنوان جرم، کاهش ساعات کار به سی ساعت د رهفته و لغو اضافه کاری، بیمۀ بیکاری برابر ومکفی برای زنان و مردان، محکوم نمودن خارج ساختن کارگاههای زیر پنج و ده نفره از شمول قانون کار ، به رسمیت شناسی حق اعتصاب و آزادی بی قید و شرط عقیده، بیان، مطبوعات و ایجاد تشکل گردیده اند. کارگران ضمن ضد انسانی توصیف کردن قرار داد های موقت کار، خواهان لغو فوری آنها شده، خواستار ممنوعیت استثمار کودکان ، تعطیلی روزکارگر و حل مشکل مسکن گردیده اند. قطعنامه همچنین با طرح خواست تعطیلی روز کارگر، از مبارزات معلمان و پرستاران حمایت کرده و با شعار " پرولتاریای جهان متحد شوید " به پایان می رسد. کارگران سنندج همچنین، با حمایت ا ز کمیتۀ پیگیری ایجاد تشکل های آزد کارگری، برحق سازمانیابی مستقل خود تأکید نموده ا ند
در مراسم دیگری نیز در سنندج، صد ها نفر از مردم، به دعوت کانون دفاع از حقوق کودکان وجامعۀ حمایت از زنان د رسالنی در شهر تجمع کرده و روز کارگر را گرامی داشتند. مراسم کارگران ومدافعین حقوق زنان وکودکان با سرود انترناسیونال آغاز گردید. سخنرانان دیگری از کانون خبازان سنندج و کانون معلمان نیزضمن تجلیل از روز جهانی کارگر، خواستهای خود را بیان کردند.
ادامه دارد