Wednesday, February 28, 2007

اطلاع به بازدید کننده گان

!خواننده گرامی

وبلاگهای " کاپیتال " و " دموکراسی اقتصادی"، به روز شده اند. لازم به توضیح است، هر دو وبلاگ نامبرده، از این پس، چندین بار طی هفته، به روز خواهند شد.

http://www.kapital.blogfa.com http://nirouye-kar.blogfa.com

Thursday, February 22, 2007

توحش اسلامی در سیستان و بلوچستان



3 اسفند 1385- 22 فوریه 2007

مأموران رژیم اسلامی در زاهدان در اقدامی سریع و انتقام جویانه، یکی از شهروندان را به اعدام محکوم کرده، بلافاصله دست به قتل او در ملاء عام زدند. زندانی سیاسی، نصرالله شنبه زهی، در روز 25 بهمن، بدنبال انفجار یک بمب در مسیر عبور پاسداران سرکوبگر رژیم در زاهدان، بازداشت گردید. بنا به شواهد متعددی، او تحت شکنجه های طاقت فرسا، به وابستگی احتمالی خود به جریان" جنبش مقاومت مردمی ایران" اعتراف نموده، که طی برنامه ای 2 دقیقه ای از کانال تلویزیون دولتی " هامون"، پخش میگردد؛ سازمان مزبور اما دلیل اصلی بازداشت او را، وابستگی خانواده گی نصرالله شنبه زهی به مسئول اصلی این سازمان، اعلام میکند. زندانی سیاسی مزبور در روز 29 بهمن طی دادگاهی فرمایشی، بدون داشتن وکیل مدافع، به اعدام محکوم شده، پیش از ظهر روز بعد، در مرکز شهر زاهدان به دار آویخته میشود. جنایت رژیم در زاهدان، اولین و آخرین از نوع خود نبوده، باید به انتظار آدمکشیهای آتی این رژیم درنده خو نشست.

رژیم اسلامی اما از بازداشت و اعدام سریع زندانی سیاسی نامبرده، همچنین اهداف سیاسی معینی را دنبال کرده، صرفاً به انتقام جویی کور متوسل نشده است:

1- مأمورین رژیم، قبل از هر چیر، قصد ایجاد رعب و وحشت در میان مردم، و جلوگیری از پیوستن هر چه بیشتر جوانان این منطقه، به مبارزه مسلحانه را تعقیب میکنند.

2- رژیم اسلامی از این طریق، یعنی سیاست سرکوب حداکثر و نابودی فیزیکی یک سازمان مسلح، تلاش میکند، نسل جوان کشور را که بتدریج به مبارزه فعالانه کشیده میشود، به عقب نشینی و توسل به اشکال بی آزار اعتراضات، نظیر طومارنویسی و نامه نگاری سوق دهد. بازداشتها و اعدامهای سریع مخالفین سیاسی، که سیاست اصلی رژیم حاکم در دهه 60 محسوب میگردید، در شرایط کنونی، جلوگیری از رشد اعتراضات توده ای را هدف خود قرار داده است.

3- دست زدن به سیاست سرکوب کور در منطقه، بویژه در شرایط تشدید تخاصمات میان رژیم اسلامی و رقبای اسرائیلی و غربی آن، در عین حال دامن زدن به اختلافات درونی میان گروهبندی های مختلف جمعیتی و مذهبی در سیستان و بلوچستان را مد نظر دارد. رژیم اسلامی تلاش میکند، با ایجاد چنین کشمکشهایی، انرژی مبارزاتی مردم را به هرز برده، توده های مردم را به جان یکدیگر انداخته، از آن بمنظور تحکیم سلطه بربرمنشانه خود، بهره برداری کند.

4- بازداشت و اعدام سریع مبارزین، در همان حال، کشاندن " جنبش مقاومت مردمی ایران"، به اقدامات عکس العملی و انتقام کشی ناشی از واکنش عصبی را دنبال میکند. از این طریق باید سازمان فوق به مواضع افراطی و غیردموکراتیک غلطیده، مسئولین آن، توازن در تصمیم گیری و اقدامات خود را از دست بدهند. روشن است، در چنین حالتی به اعتبار اجتماعی یک سازمان سیاسی لطمه وارد آمده، جبران آن بساده گی میسر نیست. از این گذشته، توسل به اقدامات عکس العملی از سوی مبارزین، بدلیل فقدان آماده گی لازم، باعث ایجاد درهم ریختگی در کار تشکیلاتی گشته، چه بسا رعایت مسائل امنیتی را مشکل سازد. در اینصورت دست رژیم، برای وارد آوردن ضربات بعدی به واحدهای شهری و نفرات مخفی آن، بازتر میشود.

برای مبارزین جوان در سیستان و بلوچستان باید کاملاً روشن باشد، که مقاومت مسلحانه در برابر یک رژیم فاشیستی، به حقوق دموکراتیک شهروندان تعلق دارد. از این رو، احزاب و یا عناصر اپوزیسیون مقیم خارج از کشور و یا دولتهای خارجی، مجاز به نفی آن، که مفهومی جز همدستی غیرمستقیم با رژیم اسلامی ندارد، نیستند. محکومیت عملیات مسلحانه در زاهدان از سوی شورای امنیت سازمان ملل، در تناقض آشکار با بیانیه جهانی حقوق بشر و سیاستهای عمومی این سازمان قرار دارد، که توسل به قهر را در شرایط سلطه یک رژیم جنایتکار، حق مردم میداند. به همین دلیل، این سازمان خود طی چندین دهه، با مقاومت کننده گان در موارد متعددی وارد مذاکره شده، به انعقاد توافقات سیاسی رسمی با آنان، مبادرت نموده است. اقدام دبیرکل جدید و شورای امنیت این سازمان، رسماً بدرخواست رژیم اسلامی و حمایت روسیه انجام گرفت. این عمل، صرفاً درچهارچوب نوعی امتیازدهی برای تشویق این رژیم به پذیرش مصوبه شورای امنیت، دائر بر تعلیق غنی سازی اورانیوم تا 21 فوریه، قابل بررسی بوده، فاقد هرگونه اعتباری برای مردم و سازمانهای سیاسی ایرانی است.

یک سازمان مسلح همچنین، باید سطح کیفی آموزش سیاسی، نظامی و امنیتی اعضاء خود را، مداوماً بهبود بخشیده، آنها را با روح احترام به حقوق مردم و دست آوردهای جنبشهای انقلابی در ایران و جهان، آموزش دهد. چنین حزبی، باید از هرگونه اقدامات صرفاً انتقام جویانه، احساسی، شتابزده، خرده کاری و یا نمایشی- ژورنالیستی ( نظیر فیلم برداری از عملیات نظامی) خودداری نماید. فعالیت عملی یک سازمان سیاسی- نظامی، باید ضمن رعایت مطلق مسائل امنیتی، گام به گام به سطح مبارزه مسلحانه حرفه ای و مسئول در برابر مردم و سرنوشت کشور، ارتقاء یابد. هرگونه اقدامات ناشی از میدان دادن به هیجانات و واکنشهای عصبی، این روند را بکلی مختل کرده، پس از مدت کوتاهی، تشکیلات را برای مامورین و جاسوسان رژیم نفوذ پذیر ساخته، ضربات سنگین و نابود کننده ای را، متوجه آن خواهد نمود
----------------------------------

سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها

کنگره شوراها یک کنگره عمومی است، که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و سلطنت طلبان، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
-----------------------------------
طرح اولیه قطعنامه هایی برای ارائه به کنگره شوراها

www.toumaj.blogfa.com
-----------------------------------
شماره حساب بانکی برای کمک مالی به کارگران اخراجی شرکت واحد تهران

بانک ملی ایران- تهران شعبه پل تهران نو، کد بانک 134، حساب قرض الحسنه شماره 732280 به نام آقایان: داوود نظری، ابراهیم مددی و ناصر غلامی. از هر بانکی در خارج از کشور میتوان با پرکردن فرم مخصوص، مستقیماً به شماره حساب فوق، پول واریز کرد. همچنین با انعقاد قرارداد ثابت با بانک، میتوان به ارسال منظم پول، چه ماهانه و چه 2 یا 3 ماه یکبار، به حساب فوق اقدام نمود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Sunday, February 18, 2007

* " من برای جانم چانه نمیزنم"

30 بهمن 1385- 19 فوریه 2007

روز 29 بهمن، یادآور خاطره کمونیستهای انقلابی و هنرمندان پیشرو، خسرو گلسرخی و کرامت دانشیان است. اعدام جنایتکارانه دو رفیق در سال 1352، نه به تحکیم رژیم ترور پهلوی، آنچنانکه دژخیمان در پی آن بودند، بلکه به پیوستن مبارزین بیشتری به صفوف چپ انقلابی منجر گشته، پایه های سلطه گری قاتلین آنان را سست تر ساخت. از خون دانشیان و گلسرخی، همچنانکه خود بیان کردند، "پرچمی" برافراشته شد، که روح شجاعت و مبارزه و پایداری را در جامعه، هر چه بیشتر رواج داد.

دهه 50 شمسی، سالهای آزاد شدن انرژی و شورمبارزاتی هزاران نفر از پیشروترین فرزندان مردم ایران است. بانگ سیاهکل، نه فقط دستگاه سرکوب رژیم را به مقابله همه جانبه با چریکهای فدایی کشاند، بلکه زنگ پایان ترس و انجماد و رکود را به صدا درآورده، آگاه ترین بخش جامعه را به مقابله رو در رو با رژیم ساواک فراخواند. گلسرخی و دانشیان، نظیر صدها کمونیست دیگر، با آغاز فعالیتهای عملی و سازمانیافته، تلاش نمودند سهم خود را بعنوان " فدایی خلق"، در این نبرد آغاز شده ادا کنند.

دانشیان و گلسرخی، هم در زندگی روزمره و هم طی بازداشت و محاکمه و لحظات اعدام، نمونه جسارت انقلابی و ارزشمندترین ویژه گیهای انسانی بودند و باقی ماندند. آنها صحنه بیدادگاه ساواک را به عرصه محاکمه رژیم سرسپرده پهلوی و امپریالیسم مبدل ساخته، از آخرین دقایق زندگی خود، فرصتی برای روشنگری و دامن زدن به شور مبارزه ساختند.

از جانباختن خسروگلسرخی و کرامت دانشیان، 33 سال دیگر سپری گشت؛ اما آنها همچنان در زندگی روزمره، سنتهای مبارزاتی و فرهنگ انقلابی این کشور حضور داشته، جزئی از کاراکتر سیاسی جامعه ایران را میسازند. آنها هنوز هم در میان توده های زحمتکش و بویژه نسل جوان، الگوهای صداقت و انقلابیگری، امید به ایجاد یک جامعه
انسانی و انگیزه و ایستاده گی در برابر رژیمهای سرکوبگر را مجسم میکنند.
-----------------------
جمله ای از متن دفاعیات خسرو گلسرخی در بیدادگاه رژیم پهلوی -*

Saturday, February 17, 2007

! انقلاب بهمن: نضج گیری، اوج یابی و شکست آن

28 بهمن 1385- 12 فوریه 2007

این مطلب برای اولین بار در تاریخ 30 خرداد سال 1385 منتشر شده است. در اینجا بطور کامل مورد بازبینی واقع شده و در انطباق با مضمون اصلی آن، تکمیل شده، با انجام برخی تصحیحات انشایی ضروری، بعنوان چاپ دوم، منتشر میشود.
----
انقلاب بهمن، بزرگترین تحول سیاسی پس از آغاز توسعه سرمایه داری در ایران، محسوب میشود. این انقلاب خود طی چندین مرحله نضج گرفته، به مرحله شکوفایی و اوج قدرت خود رسیده، در نبود یک نیروی رهبری کننده، در مصاف با درنده خویی غیر قابل تصور رژیم اسلامی، در هم شکست.

1- مقطع کودتای امپریالیستی 28 مرداد سال 32، که به شکست جنبشهای کارگری- دموکراتیک دهه 20 تا 30 منجر گشت، در عین حال اولین روزهای پیدایش انقلاب بهمن را رقم میزند. این مرحله تا اواسط دهه 40 ادامه یافته، شکل گیری یک نسل انقلابی جدید، گسترش و تحکیم موقعیت طبقه کارگر جدید صنعتی، تسلط کامل شیوه تولید سرمایه داری و سلطه سیاسی- اقتصادی امپریالیسم آمریکا در ایران را شامل میگردد. نسل پیشرو انقلابی که در این دوره، شروع به نشو و نما کرده، در عرصه کشمکشهای سیاسی ظاهر گشت، بر ضرورت سرنگونی رژیم سلطنتی، استقرار یک نظام دموکراتیک، برچیدن سلطه سرمایه امپریالیستی و تحقق حق مردم ایران در تعیین سرنوشت خویش ( استقلال ) دست یافته، آن را هدف سیاسی فوری خود قرارمیدهد.

2- دوره اواسط دهه 40 تا آماده سازی عملیات سیاهکل، سالهای کسب اولین تجارب مبارزه سازمانیافته به قصد ایجاد یک تشکیلات پیشبرنده مبارزه مسلحانه، و دوره آغازین رویایی متشکل نسل انقلابی جدید، با پلیس امنیتی رژیم شاه را در بر میگیرد. در انتهای این دوره، آماده گی سیاسی- تشکیلاتی- نظامی و وحدت پیشروترین نیروها، برای آغاز مبارزه مسلحانه تأمین گردید. عملیات نظامی سیاهکل در 19 بهمن سال 1349، نتیجه همه تلاشهای این نسل پیشتاز، از فردای کودتای 28 مرداد تا این لحظه، و نقطه عطفی در چرخش سیاسی جامعه به سوی همه گیر شدن انقلاب بهمن است.

3- پس از عملیات سیاهکل، علیرغم شکست نظامی گروه چریکی، انقلاب بهمن وارد دومین دوره خود و به مصاف طلبیدن علنی رژیم سلطنتی، توسط آگاهترین بخش جامعه میگردد. رادیکالیسم و از خود گذشتگی چریکهای فدایی، بسرعت فضای اعتراض و انتقاد علیه دیکتاتوری سلطنتی را گسترش داده، قدرقدرتی رژیم ساواک را در انظار توده های مردم، بی اعتبار میسازد. اقشار وسیعی هر چه بیشتر به تعرض انقلابی روی آورده، مبارزه علیه رژیم سلطنتی، طی فقط 7 سال پس از سیاهکل، به آغاز مبارزات توده ای ارتقاء مییابد. این دوره که از اواخر سال 1356 آغاز میگردد، دوره شروع شکوفایی انقلاب، و تکوین شرایط یک قیام توده ای است. در انتهای این دوره، با وقوع قیام مسلحانه 22 بهمن سال 57، رژیم سلطنتی سرنگون شده، انقلاب بهمن در دومین مرحله توسعه جنبش انقلابی، به اولین هدف فوری خود دست مییابد.

4- انقلاب ایران، علیرغم به عرصه کشاندن وسیع طبقه کارگر از اوائل سال 57، اما به وحدت پیشروترین نیروها، یعنی جنبش کارگری و سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، منجر نگردید. دوران تثبیت سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، بمثابه مؤثرترین حزب سیاسی در جبهه انقلاب، با ضربات مهلک ساواک به تشکیلات توأم گشته، از آزاد شدن نیرو، ایجاد و تقویت سازمانهای توده ای بکمک آن، ممانعت بعمل آورد. سازمان فدایی بدون طیف گسترده ای از سازمانهای توده ای نزدیک به جنبش انقلابی درعرصه های گوناگون، قادر به جذب نیرو در ابعاد وسیع نبوده، در خود و اجبار حفظ تشکیلات از تعرض پلیس فرورفته، از این طریق از امکانات دخالت سازمانیافته در جنبشهای در حال گسترش توده ای، محروم میشد. هرچند، سطحی از سمپاتی در میان توده کارگران، و تمایل به کار مشترک در میان طیف وسیعی از کارگران پیشرو نسبت به سازمان شکل گرفت، اما این به یک ارتباط ارگانیک میان کارگران پیشرو و سازمان فدایی و از این طریق، ایجاد یک اتحاد محکم حول یک برنامه سیاسی، فرا نروئید. دلیل آن نه فقط ضربات سنگین پلیسی به سازمان، بلکه درعین حال، تسلط جریان اپورتونیستی و راست " اکثریت "، در سازمان فدایی بعد از قیام بود.

5- ضربات پلیسی پی در پی ماشین سرکوب رژیم پهلوی به تشکیلات سازمان، از فروردین سال 1354 آغاز گردید. در این تاریخ، رفیق بیژن جزنی، تئوریسین، از بنیانگذاران اصلی و گرایش فکری مسلط در سازمان، به همراه 6 رفیق دیگر از کادرهای اولیه سازمان، نظیر حسن ضیاء ظریفی، محمد چوپانزاده، عباس سورکی و دیگران، در اقدامی جنایتکارانه در زندان اوین به قتل رسیدند. تهاجمات پلیسی بعدی شدید دیگر، از زمستان سال 1354 فرارسیده، در اردیبهشت ماه سال 1355 به اوج خود رسید. مرکزیت سازمان، برای شناخت علل ضربات تقریباً هر روزه و چاره جویی پیرامون آن، در روز 8 تیر سال 1355 در تهران گرد آمد، که بدنبال آن، محل برگزاری این نشست از زمین و هوا، مورد حمله گسترده پلیس قرار گرفت. یورش نابود کننده ساواک در روز 8 تیر سال 1355، که به کشته شدن 11 نفر از کادرهای تشکیلات و این یعنی همه اعضاء رهبری سازمان، قبل از همه رفیق حمید اشرف منجر گردید، برای جنبش انقلابی- دموکراتیک، بسختی و تنها تحت شرایطی استثنایی، قابل جبران بود. لطمات مهلک ناشی از ضربات پلیسی فوق، که طی یکسال به جانباختن همه بنیانگذاران و دهها تن از اعضاء اولیه سازمان، بویژه رفقا بیژن جزنی و حمید اشرف منجر شد، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران را بطور کامل فلج ساخته، سرنوشت توسعه انقلاب بهمن و امکان رهبری انقلابی و هدفمند بر آن را در بوته ای از ابهام فروبرد.

6- تضعیف آشکار سازمان فدایی، حقیقت تلخی که دیگر در جامعه قابل انکار نبود، موجب تقویت گرایشهای سازشکارانه و راست در تشکیلات گردید. مدت کوتاهی پس از ضربه 8 تیر سال 55، گروهی از اعضاء، به اصطلاح با " نقد مشی چریکی" و از موضع پذیرش مواضع ضدانقلابی حزب توده، از سازمان جدا شده، به این جریان پیوستند؛ جناح دیگری از همین گرایش نیز[ دارودسته نگهدار- فتاپور و دیگران] از سالها قبل در زندان رژیم سلطنتی، به مشی سیاسی حزب توده، نزدیک شده بود. در شرایط غیبت بیژن جزنی و همراهان او، این گروه به جریان مسلط بر شرایط زندان مبدل شد. از اواخر سال 56، با پیوستن این گروه از زندانیان سیاسی آزاد شده به سازمان و تسلط برارگان رهبری، بتدریج این گرایش ضدانقلابی و بیگانه با اهداف سازمان، برتشکیلات غلبه یافته، نه فقط شرایط ضروری در سطح رهبری برای جبران ضربات بزرگ سالهای 54 و 55 شکل نگرفت، بلکه عملاً هرگونه امکانی برای غلبه بر کاستیهای موجود در پراتیک سازمان، ناشی از دوره فعالیت عمدتاً نظامی در گذشته نیز، از میان رفت. حقایق بعدی بدون هیچ تردیدی اثبات کرد، که جناح " اکثریت"، در زندان رژیم سلطنتی، بطور کامل خط و مشی سیاسی حزب توده را پذیرفته، ورود مجدد آنها به سازمان، تنها اقدامی توطئه گرانه برای کشاندن سازمان به دنبال حزب توده، کسب امتیازاتی شخصی و گروهی از این طریق و ختم مبارزه انقلابی در جامعه بود. آنها از طریق فروپاشی سازمان، سهیم شدن در دستگاه دولتی رژیم اسلامی را، هدف خود قرار داده بودند. جانبداری این گروه از اتحاد شوروی نیز حقیقتاً نه به موضوع سوسیالیسم، بلکه به اهمیت روابط رژیم اسلامی با اتحاد شوروی، برای تضمین موقعیت بخش دولتی در رقابت با بخش غیر دولتی، به اینوسیله، گسترش امکانات جذب عناصر این گروه در نهادهای دولتی جدید، مربوط میگردید. از آنجا که درگیری با پلیس و ساواک، بویژه سالهای طولانی زندان، موجب عدم کسب تواناییهای شغلی روزمره و فقدان عادت به رقابت در محیط کار بخش خصوصی گشته، آنها را برای دستیابی به موقعیت های شغلی دارای امکان اعمال قدرت، به دستگاه دولتی نزدیک میساخت. این دگردیسی ارتجاعی همچنین، با دیدگاه حزب توده که اساساً اقتصاد دولتی را بخش سوسیالیستی اقتصاد سرمایه داری ارزیابی میکرد، تلاقی کرده، از توجیه تئوریک کافی برخوردار میگشت. چنین شرایط عینی در همان حال، با تغییر کامل کاراکتر شخصی آنها در زندان به افرادی محافظه کار، عملاً " بریده "، غیر مبارز و ادغام سیاسی- ایدولوژیک کامل در حزب توده، تکمیل میشد. رد مشی گذشته سازمان از سوی این گروه، نه رد مبارزه مسلحانه، بلکه اساساً رد هرگونه مبارزه انقلابی بود، که امکانات ترقی شغلی در بازار سرمایه داری، در سطح وابسته گان به حزب توده را، از آنها سلب کرده بود. برای این گروه اپورتونیست محض، ادغام سازمان فدایی در حزب توده، باید هر چه زودتر همین " عقب مانده گی" فردی- اجتماعی آنها از عناصر حزب توده در خارج از زندان را، جبران میکرد. تسلط عناصر این گرایش ضدانقلابی، بشدت ناصادق، محفل باز و توطئه گر بر تشکیلات، تبعات منفی ناشی از ضربات پلیسی ساواک را چندین برابر ساخته، سازمان فدایی و امکانات آن برای تأمین یک رهبری دموکراتیک بر جنبش انقلابی را، به کمترین سطح ممکن تقلیل داد.

7- از فردای قیام 22 بهمن 57، از یکطرف سومین مرحله پیشروی انقلاب بهمن آغاز گردید؛ از سوی دیگر این انقلاب، بیشترین خصومت هارترین جناح بورژوازی، سرمایه بزرگ مالی- تجاری را، که در ائتلافی از جناح خمینی، احزاب و عناصر ملی- اسلامی، جبهه ملی، حزب توده و حمایت امپریالیسم از این گروهبندی بازتاب مییافت، علیه خود بر انگیخت. انقلاب بهمن در سومین دوره حیات خود که تا 30 خرداد سال 60 ادامه یافت، دارای کیفیت و وظایف بازهم سنگین تری، در مقایسه با دوره گذشته بود. در این دوره نقش ارتجاعی مذهب، ائتلاف بورژوازی تجاری( بازار دلالی اسلامی) و خرده بورژوازی با سنتهای فاشیستی، و جناحهای میانی و راست بورژوازی متوسط نیز، هر چه بیشتر عریان میگردد. این ائتلاف فوق ارتجاعی در مقابل تلاش طبقه کارگر برای ایجاد تشکل سیاسی – صنفی در صفوف خود، دست به تهاجمی همه جانبه از طریق بکار گیری ماشین دولتی و دستگاه مذهب، تقویت شده بکمک باندهای ترور خیابانی، میزند. طبقه سرمایه دار ایران که با قیام مسلحانه 22 بهمن و ظهور شوراهای کارگری، بر خود لرزیده بود، عاقبت با تهاجم وسیع به کمونیستها و کارگران پیشرو، مبارزات انقلابی در کردستان و ترکمن صحرا، یورش به دانشجویان و تعطیل دانشگاهها، به قلع و قمع کامل انقلاب بهمن متوسل گشت. با پیوستن بخش بزرگی از جدا شده گان از چپ به دستگاه سرکوب رژیم اسلامی، که در پی راهزنی دارودسته "اکثریت" " رخ داد، و آغاز جنگ ارتجاعی ایران و عراق، سیر فروپاشی انقلاب بهمن در مرحله سوم آن، پیش از تشکل یابی سیاسی طبقه کارگر، سرعت گرفت.

8- مقطع کشتار رهبران شوراهای ترکمن صحرا( بهمن 58) و درهم شکستن قدرت شورایی در این منطقه، تهاجم به دانشگاهها (اردیبهشت 59)، انشعاب در سازمان چریکهای فدایی خلق ایران( خرداد/تیر 59) و آغاز جنگ ارتجاعی( شهریور59)، یک دوره زمانی 7 ماهه را در برمیگیرد. در نتیجه تحولات این دوره، توازن قوای سیاسی در جامعه بطور غیر قابل انکاری، بنفع طبقات حاکمه تغییر کرد. همین دوره، سرنوشت انقلاب بهمن را رقم زده، از این پس دیگر، ثمرات سیاسی مبارزات طولانی مردم ایران، در سراشیب سقوط قرار میگیرد. از طریق یورش فاشیستی و روی آوری رژیم اسلامی به تروریسم عریان، از روز 30 خرداد سال 60، دوران شکست قطعی جنبش انقلابی- دموکراتیک، آغاز میشود. طی 9 ماه کشتار بی وقفه هزاران نفر از فعالین سیاسی، نابودی کامل شوراهای کارگری، تشکلهای دموکراتیک و سازمانهای سیاسی در داخل، انقلاب بهمن در انتهای سال 60، شکست میخورد. از سال 60 به بعد، اعدام زندانیان سیاسی به یک روال روزمره در کشور، تبدیل میشود. عاقبت با توسل رژیم اسلامی به قتل عام هزاران نفر از زندانیان جان بدربرده از ترور سالهای گذشته، در تابستان سال 67، آخرین سنگر بجای مانده از این انقلاب بزرگ نیز، فرو میریزد.

9- انقلاب بهمن به اعلام بسیاری، در کنار انقلاب اکتبر و انقلابات چین و ویتنام، یکی از بزرگترین انقلابات توده ای در قرن بیستم، محسوب میگردد.
-------------------------------------
شماره حساب بانکی برای کمک مالی به کارگران اخراجی شرکت واحد تهران
بانک ملی ایران- تهران شعبه پل تهران نو، کد بانک 134، حساب قرض الحسنه شماره 732280 به نام آقایان: داوود نظری، ابراهیم مددی و ناصر غلامی. از هر بانکی در خارج از کشور میتوان با پرکردن فرم مخصوص، مستقیماً به شماره حساب فوق، پول واریز کرد. همچنین با انعقاد قرارداد ثابت با بانک، میتوان به ارسال منظم پول، چه ماهانه و چه 2 یا 3 ماه یکبار، به حساب فوق اقدام نمود.
-------------------------------------

سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها

کنگره شوراها یک کنگره عمومی است، که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و سلطنت طلبان، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
---------------------------------------
طرح اولیه قطعنامه هایی برای ارائه به کنگره شوراها
www.toumaj.blogfa.com
----------------------------------------
!خواننده گرامی
وبلاگ " دموکراسی اقتصادی"، به روز شد.
http://www.nirouye-kar.blogfa.com/post-9.aspx
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Wednesday, February 14, 2007

جامعه ایران و سنت مبارزه مسلحانه


در 28 مین سالگرد قیام مسلحانه 22 بهمن 57

اکبر تک دهقان
25 بهمن 1385- 14 فوریه 2007

مبارزه مسلحانه در ایران، پس از سیاهکل، به جزئی از سنتهای مبارزاتی مردم ایران تعلق داشته، میتواند تحت شرایط معینی، حتی غیرقابل انتظار و مستقل از اراده احزاب سیاسی، سربلند کند. نه فقط سیاهکل، بلکه، قیام مسلحانه توده ای 22 بهمن سال 57 و مقاومت مسلحانه در کردستان نیز، درادغام شکل قهرآمیز مقاومت در اشکال رایج مبارزات توده ای، نقش مهمی بازی کردند. موضوع دیگر فقط مسئله رد و قبول شکل مبارزه مسلحانه نیست. بلکه موضوع بر سر واقعیت موجودیت آن در فرهنگ سیاسی این جامعه، نظیر واقعیت جایگاه شوراها در هر انقلابی در ایران، و وجود پتانسیل رشد و همه گیر شدن آن است؛ حتی اگر بسیاری از مردم، تا دوره ای، قادر به تأیید و همراهی با آن نباشند.

در دوره اخیر بویژه، آغاز مبارزه مسلحانه در بلوچستان، موضوعی قابل تأمل و بی اعتنایی به آن تحت هر عنوانی، به لحاظ سیاسی اشتباه محض است. جریان " جنبش مقاومت مردمی ایران" که سابقاً تحت عنوان " سازمان جندالله ایران" فعالیت میکرد، مداوماً اشکال عملیات نظامی خود را بهبود بخشیده، چشم انداز یک مبارزه مسلحانه ادامه کار و حرفه ای را در منطقه گشوده است. از این گذشته، این سازمان صریحاً آشکار ساخته است، که دیگر خود را یک سازمان محلی نمیداند، بلکه در تلاش است به یک سازمان سراسری با هدف سرنگونی رژیم ترور اسلامی مبدل گردد. ظهور یک سازمان مسلح در ایران، که با خونسردی و دقت، عملیات نظامی نسبتاً بزرگی را طراحی و اجرا میکند، باید به نسل جوان، بویژه علاقمندان به سرنوشت جنبش کارگری نشان دهد، که روندهای سیاسی در جامعه تعمیق یافته، فرهنگ مبارزه رو در رو و زمینه سازی نظامی قیام مسلحانه توده ای، به فعالیت بخشی از اپوزیسیون مبارز در داخل فرا روئیده است. برای بسیاری از فعالین کارگری، دانشجویی و زنان، مطمئناً حمایت از این شکل مبارزه و یا تبلیغ به نفع آن، حداقل در شرایط کنونی، ممکن نیست. اما هرگونه تلاشی برای تخطئه روشنفکرانه آن، تحت عنوان " نقد" نیز، اقدامی نادرست و بی نتیجه بوده، به رشد روح شجاعت و عمل فداکارانه در جامعه لطمه میزند. چنین " نقد" هایی که تجارب سالهای پس از قیام، شکی در نتایج مخرب ناشی از آنها باقی نگذاشت، چه بسا موجب ایجاد شکافی پرنشدنی در میان بخشهای مختلف نسل جوان گشته، آب به آسیاب این رژیم وحشی میریزد. اطلاعات متعدد و غیرقابل انکاری نشان میدهند، که فعالین سازمان مورد بحث، از اقدامات غیردموکراتیک و تعرض به بیگناهان اکیداً خودداری نموده، در برخورد به زندانیان تحت اختیار خود، موازین بین المللی را رعایت میکنند. " جنبش مقاومت مردمی ایران"، وابستگی و یا مناسبات با جریانات ضدانسانی، نظیر طالبان و القائده را محکوم کرده، ایجاد رابطه با قاچاقچیان مواد مخدر را رد میکند. به این موارد مهم، بمثابه مواضع رسمی این گروه، نباید و نمیتوان با سهل انگاری برخورد نمود. اهداف سیاسی سازمان فوق، تا آنجا که بطور پراکنده اعلام گردیده، ایجاد یک نظام دموکراتیک، مبتنی بر برابر حقوقی شهروندان و رفع تبعیضهای ملی در کشور است.

مبارزه مسلحانه در دوران پیش از قیام، از سوی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، عملاً بمثابه شکل مسلط مبارزه بخش پیشرو طبقه کارگر و اقشار نزدیک به آن، در مبارزه برای کشاندن اکثریت مردم به یک قیام مسلحانه علیه رژیم سلطنتی، بکار گرفته شد؛ از این رو به مشخصه چپ انقلابی و مهر رادیکالیسم آن فرا رویید. اما این به این معنی نیست که توسل به آن و تأثیرات سیاسی ناشی از بکارگیری آن، همچنان در انحصار جنبش کمونیستی باقی خواهد ماند. بویژه در شرایط کنونی و در مثال بلوچستان، این طبقات میانی جامعه در این منطقه هستند، که بیشترین نقش را در حمایت مبارزه مسلحانه، ایفا میکنند. این واقعیتی است که هر چه سرکوبگری رژیم اسلامی تشدید مییابد و هرچه جامعه به استیصال و درمانده گی ناشی از ناتوانی از کنترل تاخت و تاز روزمره آن کشیده میشود، تمایل به رجوع به مقاومت مسلحانه تشدید خواهد شد؛ این امر در شرایط کنونی، بمعنی تقویت موقعیت سیاسی اقشار میانی و تضعیف نقش نیروهای نزدیک به طبقه کارگر خواهد بود. در صورتی که وجود یک تلاش سازمانیافته سیاسی از سوی کارگران و دانشجویان، بمنظور شکل دادن به یک جبهه نیرومند علیه رژیم اسلامی، به ایجاد یک توازن نسبی میان گرایشات نزدیک به مبارزه مسلحانه در مناطق " ملی " و بخشهای فعال کارگران و دانشجویان، کمک خواهد نمود.

صرفنظر از اینکه کارگران کمونیست و نسل جوان روشنفکران انقلابی، چه برخوردی به مبارزه مسلحانه، در همین سطح موجود کنند، شکی در حقانیت توسل به مبارزه مسلحانه علیه یک رژیم فاشیستی وجود ندارد. این بطور کلی حق دموکراتیک و شهروندی مردم ایران است که در هر منطقه ای از کشور، خود را مسلح ساخته، برا ی توقف ددمنشیهای روزمره رژیم اسلامی، از خود دفاع نمایند.
--------------------------

شماره حساب بانکی برای کمک مالی به کارگران اخراجی شرکت واحد تهران
بانک ملی ایران- تهران شعبه پل تهران نو، کد بانک 134، حساب قرض الحسنه شماره 732280 به نام آقایان: داوود نظری، ابراهیم مددی و ناصر غلامی. از هر بانکی در خارج از کشور میتوان با پرکردن فرم مخصوص، مستقیماً به شماره حساب فوق، پول واریز کرد. همچنین با انعقاد قرارداد ثابت با بانک، میتوان به ارسال منظم پول، چه ماهانه و چه 2 یا 3 ماه یکبار، به حساب فوق اقدام نمود.
---------------------------
سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها

کنگره شوراها یک کنگره عمومی است، که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و سلطنت طلبان، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
----------------------------
طرح اولیه قطعنامه هایی برای ارائه به کنگره شوراها

www.toumaj.blogfa.com

Saturday, February 10, 2007

" یک یا دو بمب هسته ای "


سخن روز، 21 بهمن 1385- 10 فوریه 2007

ژاک شیراک رئیس جمهور فرانسه، روز دوشنبه 9 بهمن – 29 ژانویه، با خبرنگاران سه روزنامه و مجله آمریکایی و فرانسوی، نیویورک تایمز، اینترناشنال هرالدتریبون چاپ فرانسه و نوول ابزرواتور، مصاحبه ای انجام داد. طبق برنامه پیش بینی شده، این مصاحبه میبایست عمدتاً به موضوع محیط زیست و گرم شدن هوای کره زمین، اختصاص داشته باشد. درآغاز این مصاحبه اما، از سوی شیراک مطالبی پیرامون بحران هسته ای رژیم اسلامی عنوان شد، که به یک جنجال سیاسی منجر گردید. ژاک شیراک از طریق ارسال متن قابل چاپ برای روزنامه ها در شامگاه همان روز و سپس شخصاً در روز بعد با فراخواندن خبرنگاران مزبور، بخشهایی از گفته های خود را پس گرفت.

رئیس جمهور فرانسه، آنطور که در متن منتشره از سوی اینترنشنال هرالد تریبون آمده، متن آماده شده از سوی کاخ الیزه برای مصاحبه را، اندکی تغییر داده و درست در آغاز مصاحبه، عنوان کرد: *1

" من میگویم، مسئله خطرناک در باره این وضعیت، این حقیقت نیست، که ایران یک بمب هسته ای در اختیار داشته باشد. در اختیار داشتن یک، یا احتمالاً دو بمب پس از آن، خیلی خطرناک نیست. اما مسئله بسیار خطرناک، گسترش تسلیحات هسته ای است. این بدان معناست که اگر ایران به راهی که پیش گرفته ادامه دهد و در نهایت در تولید برق هسته ای موفق شود، خطر در بمبی نیست که در اختیار دارد و هیچ استفاده ای ندارد. استفاده از سلاح هسته ای علیه یک کشوردیگر از سوی ایران، به قیمت تخریب خود ایران تمام میشود. ایران در کجا [ میخواهد] از این بمب استفاده کند؟ علیه اسرائیل؟ هنوز [ موشک ایرانی] 200 متر در فضا حرکت نکرده است، که ( ایران با حمله ای ناگهانی مواجه شده)*2 تهران از روی زمین محو میشود."*3

در شامگاه روز دوشنبه، دفتر رئیس جمهور فرانسه، طی ارسال متن قابل چاپ مصاحبه برای روزنامه های فوق، گفته های همان روز شیراک را در موارد اصلی آن پس گرفت. براساس متن جدید ارسالی، گفتگوی شیراک شامل ارزیابی ایران مسلح به سلاح هسته ای، یا پیش بینی وقایع پس از استفاده ایران از سلاح هسته ای نمی باشد.*4

بدنبال تصحیح مصاحبه شیراک در تاریخ بالا، او خود روز سه شنبه بازهم خبرنگاران روزنامه های ذکر شده را به دفتر خود فرا خوانده، اعلام کرد:

" این من بودم که اشتباه کردم و نمیخواهم در این باره بحث کنم. من باید توجه بهتری به آنچه میگویم میکردم و میفهمیدم که احتمالاً صدایم ضبط میشود" به اعلام روزنامه های ذکر شده، شیراک همچنین بصراحت گفته است:

از این جمله خود که " تهران با خاک یکسان خواهد شد"، " عقب نشینی" میکند. وی همچنین از این گفته خود که " اگر ایران بمب اتمی تولید کند، عربستان سعودی و مصر نیز ترغیب میشوند که بمب اتمی بسازند، " عقب نشینی" کرده است. آقای شیراک گفته است "ضعف در تمرکز فکری باعث شده است که وی چنین اظهاراتی را ابراز کند*5

پس از تصحیح متن اول مصاحبه از سوی شیراک در روز سه شنبه، روز پنجشنبه هفته مورد بحث، 12 بهمن، وزارت امورخارجه فرانسه، طی انتشار اطلاعیه ای رسمی اعلام کرد:

" فرانسه همراه با جامعه بین المللی، نمی تواند یک ایران مسلح به سلاح هسته ای را بپذیرد و از ایران می خواهد تا به تعهدات خود تحت NPT ( معاهده منع گسترش سلاحهای هسته ای ) احترام بگذارد و این درحالی است، که [ دولت فرانسه] بر حق این کشور برای [[تولید] انرژی هسته ای غیرنظامی، بار دیگر تأکید می کند."

روزنامه هایی که مصاحبه شیراک را درج کرده اند، همچنین به مسائل حاشیه ای در این مصاحبه نیز اشاره کرده، آورده اند:

" شیراک در مصاحبه روز اول[ دوشنبه 29 ژانویه]، بسیار پریشان بوده و در طول مصاحبه، بسختی تلاش میکرده، تا نامها یا تاریخ روزها به خاطرش بیاید. اما در روز دوم "هوشیارتر" بنظر میرسیده است." بنوشته منبع دیگری: " وی با چهره ای خسته و حواس پرت در جمع خبرنگاران ظاهر شد. او جوابهایش را از روی ورقهای کوچک میخواند. اسامی را فراموش میکرد و به مشاورانش تکیه میکرد."

در واکنش به سخنان شیراک، سخنگوی کاخ سفید آن را " بی اهمیت" خوانده، بر وجود نظرات مشترک میان فرانسه و آمریکا صحه گذاشت. این منبع اعلام نمود:

" آنها نباید هیچ سلاح هسته ای داشته باشند؛ وانگهی آنها باید گامهایی را برای تعلیق غنی سازی اورانیوم و فعالیتهای بازفراوری بردارند. این تنها، موضع اعلام شده آمریکا نیست، بلکه همه هم پیمانان آن از جمله فرانسه، در رابطه با برخورد با ایرانی ها، دارای چنین موضعی هستند."

مطبوعات آلمانی اما دست به ریشخند شیراک زده، اعلام نمودند که شیراک " خود را بی آبرو نموده، به وجهه شورای امنیت سازمان ملل، آسیب رسانده است." حتی توانایی شیراک در عمل کردن به وظایف خود بعنوان رئیس جمهور، از جمله توانایی او در مورد استفاده از سلاح هسته ای که طبق قانون، وظیفه رئیس جمهور است، زیر سوال قرارداده میشود.

اطلاعات نقل شده در بالا، باید حتی المقدور تصویری دقیق، از آنچه که پیرامون این موضوع مخابره شده، بدست دهند. از همه نکات منتشره و یا در حاشیه نقل شده اما، میتوان به شمایی از اصل موضوع بحث دست یافت، که در گزارشات و تحلیلهای بعدی، به آنها اشاره ای نشده است.

این اولین بار نیست که ژاک شیراک، به موضوع حمله هسته ای به ایران اشاره میکند. او درست یک سال پیش، در روز 19 ژانویه در یک پایگاه زیر دریایی هسته ای فرانسه، بطور غیرمستقیم، رژیم اسلامی را تهدید کرد که " هر دولتی"، در صورت حمله تروریستی به فرانسه، باید با مقابله هسته ای این کشور حساب کند.*6 سخنان شیراک در تاریخ فوق هم بازتاب گسترده بین المللی داشته، رژیم اسلامی آن را به معنی وجود نقشه های پشت پرده علیه خود، تفسیر کرد. ژاک شیراک در تهدید خود نمیتوانست شوخی کرده، یا صرفاً به لاف زنی متوسل شده باشد. همچنین در دوره فوق، هیچ گزارشی مبنی بر" خسته بودن و پریشان بودن" و یا " ضعف تمرکز فکری" او، دلیل این اظهارات عنوان نشده، رئیس جمهور فرانسه، پس از آن نیز، از کسی عذر خواهی نکرد. چرا رئیس جمهور فرانسه یک سال بعد، درست همان تهدید را در پوشش دیگری تکرار کرد؟

بسیاری از مفسرین غربی در اظهارات اخیر شیراک، بر موضوع بی خطر بودن تولید " 1 یا 2 بمب هسته ای" از سوی رژیم اسلامی تأکید کردند. اما آنها فراموش کردند که رئیس جمهور فرانسه نه فقط رژیم را به مقابله به مثل از طریق یک " حمله ناگهانی" تهدید کرد، بلکه بویژه به این موضوع اشاره نمود که پیش از رسیدن موشک ایرانی به ارتفاع " 200 متری" در فضای ایران، " تهران با حمله ای ناگهانی از روی زمین محو میشود". سوال این است، که کدام کشور قرار است، در چنین حالتی، بطور " ناگهانی" به ایران حمله کند؟ آیا از دید ژاک شیراک، این کشور، اسرائیل است؟ به دو دلیل خیر:

1- اسرائیل هنوز رسماً به داشتن سلاح هسته ای اعتراف نکرده، از دید رئیس جمهور فرانسه هم، بر اساس موازین بین المللی و قانوناً، اسرائیل نمی تواند دارای سلاح هسته ای باشد.

2- این کدام " حمله ناگهانی" است، که قبل از رسیدن موشک ایرانی به ارتفاع " 200 متری"، تهران را نابود خواهد کرد؟ چنین موشکی حتی اگر بطور فرضی از اسرائیل هم شلیک شود، قادر نیست طی چند ثانیه، به تهران اصابت کند. پس باید حمله " ناگهایی" از منطقه ای نزدیک ایران، یا زیردریاییهای آمریکایی در خلیج فارس و یا پایگاههای اتمی آمریکا در اروپا انجام شود. از این گذشته، آقای شیراک از کجا اینهمه مطمئن است، که چنین حمله ای، حتماً " ناگهانی" خواهد بود؟ سوالات فوق این تصور را تقویت میکنند که یک استراتژی توافق شده تا جزییات، در مورد برنامه هسته ای رژیم اسلامی وجود دارد. میتوان استراتژی فوق را به شکل زیر فرمولبندی و بازسازی کرد:

1- رژیم اسلامی به قصد حمله به اسرائیل، به تولید سلاح هسته ای اقدام خواهد نمود.

2- حمله هسته ای به اسرائیل، باید بسرعت از سوی غرب پاسخ داده شده، از واکنش اتمی اسرائیل و بروز یک جهانی هسته ای، جلوگیری گردد.

3- حمله هسته ای به ایران، باید بطور" ناگهانی" صورت گیرد؛ پیش از آنکه موشک ایرانی، فضای ایران را پشت سر بگذارد. از این طریق، باید کشورهای دیگر خلیج فارس، از عواقب تخریب و تأثیر تشعشعات اتمی مصون مانده، جریان تولید و صدور انرژی به غرب، متوقف نشود.

اعلام امکان تهاجم هسته ای به ایران، شاهدی است بر اینکه فرانسه نیز بعنوان یک عضو ناتو، در این طرح شریک بوده، بیان آن از سوی شیراک، دو بار طی یک سال اخیر، در عین حال نوعی هشدار به رژیم اسلامی و مردم ایران، برای جلوگیری از وقوع چنین فاجعه ای است. ژاک شیراک ضمن توافق با استراتژی کلی غرب، اما مخالف حمله نظامی به ایران است؛ همچنان که پیش از حمله عراق نیز، دارای چنین مواضعی بود. از این رو برای تعدیل مواضع آمریکا و جلوگیری از یک حمله نظامی در ماههای آتی، خطر وجود یک یا دو بمب هسته ای در دست رژیم اسلامی را تنزل داده، دولت آمریکا را به تعقیب استراتژی ملایم تری در صورت عدم تعلیق غنی سازی اورانیوم در اواخر ماه فوریه، فرا میخواند. دولت شیراک با آگاهی از قدرت گیری کنونی و آتی دموکراتها در آمریکا همچنین، تلاش میکند مواضع حزب دموکرات آمریکا را تقویت کرده، آن را به در پیش گرفتن نوعی سیاست کنار آمدن با رژیم اسلامی، حتی در صورت وجود امکان تولید سلاح هسته ای از سوی آن، تشویق نماید. رئیس جمهور فرانسه، به عنوان یک محافظه کار و ذینفع در حفظ بازارهای تسلیحات جنگی فرانسه، از این فرصت استفاده کرده، وجود خطرات نظامی در منطقه را برجسته ساخته، تا بیشترین سهم را در خریدهای نظامی کنونی کشورهای عربی از صنایع جنگی فرانسه، تضمین کند.

طرح احتمال حمله هسته ای به ایران، درست در آغاز دومین ماه باقی مانده از مهلت شورای امنیت سازمان ملل، اثبات این احتمال است که عدم تعلیق غنی سازی اورانیوم از سوی رژیم، با تهدیدات جدی از سوی غرب، تا حد تعیین یک التیماتوم با عواقب حمله نظامی، مواجه خواهد شد. در همانحال، از آنجا که شروع دور جدیدی از کشمکشهای طرفین، میتواند از کنترل خارج شود، دولت فرانسه پیشاپیش برای تعدیل شرایط سخت آتی، با تهدیدی از نوع بالا، رژیم اسلامی را از سرانجام تشدید بحران مطلع میسازد.
-------------------------------------
توضیحات از وبلاگ جمهوری شورایی

*1- بخش اول متن بالا را سایت " آفتاب"، به صورت زیر آورده است:

" آنچه در این موقعیت به واقع خطرناک است، داشتن یک یا دو بمب نیست، خب، این خیلی خطرناک نیست. اما آنچه خیلی خطرناک است، تکثیر سلاح هسته ای است." او افزود که ایران در صورت استفاده از سلاح اتمی با " حمله ای ناگهانی" رو به رو خواهد شد.

*2- در یکی از گزارشات، عبارت " حمله ناگهانی" نیز، قید شده است. نگارنده به تشخیص خود، این قسمت را در بخشی از صحبت کامل شیراک، ادغام نموده، با علامت ( ) مشخص میسازد.

*3- متن اظهارات شیراک طی مصاحبه اول، در گزارشات منتشره، بطور قطعه قطعه، مخابره شده است. نگارنده در اینجا، همه بخشهای صحبت اول او را از گزارشات مختلف در یک جا جمع کرده، تا دقت پیرامون آنها برای خواننده ساده تر شود. همچنین در کل متن بالا، تأکیدات از طریق خط کج و توضیح درون علامت [ ]، از وبلاگ است.

*4- بخش اول در متن ارسالی از دفتر شیراک، یعنی " شامل ارزیابی ایران مسلح به سلاح هسته ای..."، همان موضوع " ... در اختیار داشتن یک، یا احتمالاً دو بمب پس از آن، خیلی خطرناک نیست." میباشد. قسمت دوم تکذیب نامه یعنی،"... پیش بینی وقایع پس از استفاده از سلاح هسته ای..."، نیز شامل، موضوع " ... هنور [ موشک ایرانی] 200 متر در فضا حرکت نکرده است، که تهران از روی زمین محو میشود." میگردد.

*5- این بخش، از گزارش بی بی سی، بتاریخ پنجشنبه، 1 فوریه نقل شده است. در این گزارش همچنین آمده است:" آقای شیراک در اواخرسال 2005 به خاطر یک عارضه چشمی در بیمارستان بستری شد و گفته میشود از آن زمان، برخی اوقات، تمرکز ذهنی وی دچار مشکل میشود."

*6- در نشانی زیر مطلبی از این نگارنده پیرامون تهدید شیراک به حمله هسته ای به ایران در سال گذشته.
http://j-shoraii.blogspot.com/2006/01/blog-post_21.html

در زیر خبر مربوط به تهدید هسته ای سال گذشته از سوی ژاک شیراک. تأکیدات از طریق خط کشی، از وبلاگ
جمهوری شورایی است.
------

ايران، اظهارات 'هسته ای' شيراک را محکوم کرد
به گزارش بی بی سی: ايران اظهارات اخير ژاک شيراک را مبنی بر آمادگی فرانسه برای استفاده از سلاح هسته ای در مقابله با حملات تروريستی دولتهای ديگر، "غيرقابل قبول" دانسته است.ژاک شيراک، رئيس جمهور فرانسه روز پنجشنبه در جريان بازديد از يک پايگاه زيردريايی های هسته ای گفت واکنش فرانسه به هر دولتی که به حملات تروريستی عليه اين کشور دست بزند "ممکن است با استفاده از سلاحهای متعارف باشد يا ممکن است ماهيت ديگری داشته باشد".به گفته او، زرادخانه هسته ای فرانسه که توان کنونی آن حدود 350 سلاح اتمی برآورد می شود، برای چنين موقعيتی آماده شده است.اظهارات آقای شيراک بازتاب گسترده ای در محافل بين المللی يافت و ناظران و مفسران رسانه ای، آن را به منزله هشداری به کشورهايی مانند ايران دانسته اند. حميدرضا آصفی، سخنگوی وزارت خارجه ايران، روز شنبه اين سخنان را غيرقابل قبول دانست و گفت: "رئيس جمهور فرانسه از نيات پنهان قدرتهای هسته ای در استفاده از اين اهرم برای رقم زدن به بازی های سياسی پرده برداشت."
ـــــــــــــــــــــــــ-ـــــــــــــــــــــــــــــــ
شماره حساب بانکی برای کمک مالی به کارگران اخراجی شرکت واحد تهران

بانک ملی ایران- تهران شعبه پل تهران نو، کد بانک 134، حساب قرض الحسنه شماره 732280 به نام آقایان: داوود نظری، ابراهیم مددی و ناصر غلامی. از هر بانکی در خارج از کشور میتوان با پرکردن فرم مخصوص، مستقیماً به شماره حساب فوق، پول واریز کرد. همچنین با انعقاد قرارداد ثابت با بانک، میتوان به ارسال منظم پول، چه ماهانه و چه 2 یا 3 ماه یکبار، به حساب فوق اقدام نمود.
---------------------------------

سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها

کنگره شوراها یک کنگره عمومی است، که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و سلطنت طلبان، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
---------------------------------
طرح اولیه قطعنامه هایی برای ارائه به کنگره شوراها

Sunday, February 04, 2007

! سیاهکل، آتشی که باید بازهم شعله ور شود



15 بهمن 1385- 4 فوریه 2007

سی وششمین سالگرد حماسه بزرگ سیاهکل، این سرآغاز جنبش نوین کارگری- کمونیستی ایران فرامیرسد. نسلی که از زیر آوار سنگین کودتای امپریالیستی 28 مرداد سال 32 با شجاعت سربلند کرد و بر روی پای خود ایستاد، هدف نابودی رژیم جنایتکار پهلوی را بر پرچم خود نوشت. نسل آفریننده انقلاب بهمن، با شور و شهامتی توصیف ناپذیر، در راهی سترگ گام گذارد و طی 8 سال مبارزه مرگ و زندگی، بنای سراپا ستمگری حاکم را بر سربانیان آن ویران ساخت. امروزه دیگر حتی عقب مانده ترین و مرتجع ترین مدافعین طبقات حاکمه هم، قادر به کتمان این حقیقت مسلم نیستند.

روزهای یادآور حماسه سیاهکل مصادف با دوره ای است، که مبارزات کارگران و زحمتکشان ایران، در مقطعی سرنوشت ساز و در حساس ترین شرایط پس از قیام سال 57 و خرداد سال 60، قرار گرفته است. مردم ایران نه فقط مداواماً به مبارزه ای آشکار، برای خلاصی از برده گی دستگاه دولتی فاشیستی کشیده میشوند، بلکه کشور نیز به گره گاه تضادهای امپریالیستی مبدل شده، تهدیدات نظامی در خلیج فارس، با اقدامات عملی متعددی در این جهت همراه گشته اند.

فروپاشی اتحاد شوروی و اردوگاه کشورهای سوسیالیستی، امپریالیسم آمریکا را بمثابه قدرت مسلط بر سرنوشت بشر، به اقدامات علنی و بی مهابا علیه موانع گسترش حوزه نفوذ آن سوق داد. تهاجم امپریالیستی در خلیج فارس، در اولین گام، رژیمهای سابق عراق و افغانستان را در هم شکسته، در همین حال، حریف دیرین رژیم اسلامی را از سر راه برداشته، علیرغم اهداف اولیه دولت آمریکا مبنی بر تغییر رژیم اسلامی، رقابتهای ارتجاعی در منطقه را به نفع حکومت اسلامی تغییر داد. تغییر موقعیت این رژیم، بر معادلات سیاسی خاورمیانه تأثیر گذارده، به صف آرایی کم وبیش مستقیم رژیم اسلامی و اسرائیل انجامید. تعمیق بحران ناشی از اشغال عراق و تحکیم حضور گسترده ارتش آمریکا در منطقه، این تقابل را هر چه بیشتر از حساسیت برخوردار ساخته، از این طریق، ایران را به مرکز سربازکردن تضادهای بین المللی در شرایط پس از پایان " جنگ سرد" کشاند. این روند بهترین شرایط دلخواه را برای رژیم اسلامی، برای تشدید اختناق سیاسی در کشور بدنبال آورده، سرنوشت سلطه گری آن بر مردم ایران را به موقعیت برتر این رژیم در معادلات جدید منطقه ای و بین المللی پیوند زد. نتیجه آن، استقرار یک رژیم افراطی اسلامی و تسریع اقدامات آن بمنظور مسلح شدن به امکانات تولید سلاح هسته ای بود. هم اینک کشمکشهای فوق به مراحل سرنوشت ساز خود نزدیک شده، طرفین رقابتهای ارتجاعی، همه ظرفیتهای موجود را برای کوبیدن مهر خود بر سیر تحولات سیاسی آتی بکار میگیرند.

جامعه ایران نمی تواند با سیاست انتظار و امید به حوادث بزرگ، از این برزخ دشوار عبور کند. هیچیک از طرفین رقابتهای کنونی، در تحقق بدیهی ترین اشکال حقوق دموکراتیک مردم، ذینفع نیستند. همچنانکه صدسال مبارزه آزادیخواهانه و سرکوبگریها، توطئه ها و جنایات قدرتهای داخلی و خارجی علیه خواستهای بحق مردم، این حقیقت را به عینه نشان میدهد. ایران و موقعیت سیاسی- اقتصادی استراتژیک آن در خاورمیانه، این مرکز تولید انرژی و جذب تولیدات جنگی کنسرنهای غربی و موتور محرک توسعه اقتصاد امپریالیستی، عنصر اصلی دینامیزم رویدادهایی است که در دوره های مختلف، در اشکال گوناگونی ظهور کرده اند. نقش جنبشهای توده ای و تحولات بنیادی در ایران، در تسهیل روندهای انقلابی در " جهان سوم" و خاورمیانه، چیزی نیست که قدرتهای امپریالیستی
از آن مطلع نبوده، یا به آن بی اعتناء باشند
.
سی و ششمین سالگرد حماسه سیاهکل، باید به فرصتی برای پرداختن به شرایط فوق العاده حساس کنونی، تجمع نیرو و توسل به اقدامات شجاعانه مبدل شده، از تکرار سرنوشت انقلاب بهمن، جلوگیری بعمل آید.

!جبهه کار و آزادی، علیه رژیم اسلامی
!صف مستقل مردم، علیه تهاجم امپریالیستی
---------------------------------

سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها

کنگره شوراها یک کنگره عمومی است، که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و سلطنت طلبان، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
----------------------------------
طرح اولیه قطعنامه هایی برای ارائه به کنگره شوراها
www.toumaj.blogfa.com
----------------------------------

Saturday, February 03, 2007

! شرایط سیاسی کشور و مسئله مبرم



!جبهه کار و آزادی، علیه رژیم اسلامی

!صف مستقل مردم، علیه تهاجم امپریالیستی

Friday, February 02, 2007

! خطر هیچ شدن چپ و جنبش کارگری



13 بهمن 1385- 2 فوریه 2007

مهلت دوماهه شورای امنیت سازمان ملل متحد، برای تعلیق کامل غنی سازی اورانیوم در ایران، طی کمتر از یک ماه به پایان میرسد؛ اما این همه مسئله نیست! بلکه قطعنامه بعدی به احتمال زیاد، با تعیین اولتیماتومی، به رژیم اسلامی تکلیف خواهد کرد، به خواست این شورا و قبل از همه، دولت آمریکا عمل نماید؛ در غیر این صورت باید با اقدامات عملی بمنظور تعطیل مراکز هسته ای خود، حساب کند. حدس چنین سرانجامی برای کشمکش هسته ای، به نبوغ زیادی نیاز ندارد. از آنجا که بدون هیچ تردیدی، دولتهای غربی، قبل از همه، آمریکا و اسرائیل، تحت هیچ شرایطی کسب توانایی تولید سلاح هسته ای و یا انجام آزمایش هسته ای از سوی رژیم اسلامی را، تحمل نخواهند کرد. همین واقعیت، قطعیت سرنوشت مسئله هسته ای را هر روز بیش از روز قبل، به سوی تعیین تکلیف نهایی سوق میدهد. از این گذشته، تهاجم نظامی بیرحمانه ارتش اسرائیله به لبنان، و اقدامات عملی کنونی دولت آمریکا در عراق علیه دخالتهای رژیم اسلامی و دسته جات وابسته به آن، به روشنی نشان میدهند که مسیر نزدیک شدن صف آرایی عملی طرفین تخاصم، تا چه حد هموار شده است. دولت آمریکا، نه فقط بدلیل جلوگیری از دستیابی رژیم اسلامی به سلاح هسته ای، در ادامه و تعمیق این بحران ذینفع است، بلکه همچنین از زاویه منافع استراتژیک ایجاد ثبات در عراق و تضمین دائمی موقعیت خود در این منطقه نیز، به سوی درگیری مستقیم با رژیم اسلامی کشیده میشود.

جنبش کارگری ایران، حتی در پیشروترین بخش آن، یعنی کارگران مبارز شرکت واحد، هنوز به حداقلی از اعلام حساسیت نسبت به سرنوشت کشور و مردم دست نیافته است. غلبه جریانات ارتجاعی در چپ، طی 27 سال " فعالیت" نابود کننده آنها، ویرانه ای برجای گذاشته است که فعالترین علاقمندان به مسائل طبقه کارگر، هنوز از مقاله نویسی پیرامون درخواستهای اولیه صنفی، نظیر شرایط قرن نوزدهم جنبش کارگری، فراتر نرفته اند. در مقابل چشمان آنها، بحران سیاسی کشوری که شهروندان آن هستند، داخلی و بین المللی، به سمت تحریم و تعیین ضرب العجل و تهاجم نظامی پیش میرود، اما آنها نظیر جریانات آنارکو- سندیکالیست شبه چپ جدا شده از مجاهدین در مقطع انقلاب بهمن، سخت در کار تبلیغ و تحصن برای خواستهای صنفی بوده، کاری به بحران سیاسی و شرایط قدرت ندارند؛ نیروی دیگری هم که وجود ندارد. ظاهراً همگی بر هدف خودکشی سیاسی توافق کرده اند.

تعیین اولتیماتوم احتمالی برای به عقب راندن رژیم اسلامی از مواضع کنونی آن، نه فقط جامعه را به سوی تشدید بحران و غلبه ترس و وحشت همگانی سمت میدهد، بدتر از آن، تیر خلاصی برای چپ و جنبش کارگری محسوب میگردد. هر گونه تهدید جدی رژیم اسلامی و به عقب نشاندن آن از سوی دولت آمریکا، چیزی جز تقویت استراتژیک موقعیت مجاهدین، مدافعین رژیم ساواک، دسته جات ارتجاعی- قومی و اصلاح طلبان اسلامی نیست. ادعاهای رادیکالیسم و انقلابیگری در چنین شرایطی، در بهترین حالت، بیش از پول سیاه ارزش نخواهند داشت؛ سرنوشت چپ و جنبش کارگری عراق، نباید در این زمینه شکی برای کسی باقی بگذارد.

--------------------------------------------
سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها

کنگره شوراها یک کنگره عمومی است، که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و سلطنت طلبان، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
-------------------------------------------
طرح اولیه قطعنامه هایی برای ارائه به کنگره شوراهاwww.toumaj.blogfa.com