Sunday, February 18, 2007

* " من برای جانم چانه نمیزنم"

30 بهمن 1385- 19 فوریه 2007

روز 29 بهمن، یادآور خاطره کمونیستهای انقلابی و هنرمندان پیشرو، خسرو گلسرخی و کرامت دانشیان است. اعدام جنایتکارانه دو رفیق در سال 1352، نه به تحکیم رژیم ترور پهلوی، آنچنانکه دژخیمان در پی آن بودند، بلکه به پیوستن مبارزین بیشتری به صفوف چپ انقلابی منجر گشته، پایه های سلطه گری قاتلین آنان را سست تر ساخت. از خون دانشیان و گلسرخی، همچنانکه خود بیان کردند، "پرچمی" برافراشته شد، که روح شجاعت و مبارزه و پایداری را در جامعه، هر چه بیشتر رواج داد.

دهه 50 شمسی، سالهای آزاد شدن انرژی و شورمبارزاتی هزاران نفر از پیشروترین فرزندان مردم ایران است. بانگ سیاهکل، نه فقط دستگاه سرکوب رژیم را به مقابله همه جانبه با چریکهای فدایی کشاند، بلکه زنگ پایان ترس و انجماد و رکود را به صدا درآورده، آگاه ترین بخش جامعه را به مقابله رو در رو با رژیم ساواک فراخواند. گلسرخی و دانشیان، نظیر صدها کمونیست دیگر، با آغاز فعالیتهای عملی و سازمانیافته، تلاش نمودند سهم خود را بعنوان " فدایی خلق"، در این نبرد آغاز شده ادا کنند.

دانشیان و گلسرخی، هم در زندگی روزمره و هم طی بازداشت و محاکمه و لحظات اعدام، نمونه جسارت انقلابی و ارزشمندترین ویژه گیهای انسانی بودند و باقی ماندند. آنها صحنه بیدادگاه ساواک را به عرصه محاکمه رژیم سرسپرده پهلوی و امپریالیسم مبدل ساخته، از آخرین دقایق زندگی خود، فرصتی برای روشنگری و دامن زدن به شور مبارزه ساختند.

از جانباختن خسروگلسرخی و کرامت دانشیان، 33 سال دیگر سپری گشت؛ اما آنها همچنان در زندگی روزمره، سنتهای مبارزاتی و فرهنگ انقلابی این کشور حضور داشته، جزئی از کاراکتر سیاسی جامعه ایران را میسازند. آنها هنوز هم در میان توده های زحمتکش و بویژه نسل جوان، الگوهای صداقت و انقلابیگری، امید به ایجاد یک جامعه
انسانی و انگیزه و ایستاده گی در برابر رژیمهای سرکوبگر را مجسم میکنند.
-----------------------
جمله ای از متن دفاعیات خسرو گلسرخی در بیدادگاه رژیم پهلوی -*