Monday, November 27, 2006

اطلاع به خواننده گان


! بازدید کننده گرامی

وبلاگ دموکراسی اقتصادی، به روز شد. در صورت علاقمندی، شما را به مطالعه ترجمه ای تحت عنوان " رضایت سرمایه گذاران از چشم انداز رشد اقتصادی در آمریکا "، در نشانی زیر دعوت میکنم.
http://www.nirouye-kar.blogfa.com/

Wednesday, November 22, 2006

در افغانستان چه میگذرد؟



بازتکثیر از وبلاگ جمهوری شورایی

!خواننده گرامی

متنی که در زیر میخوانید، گزارش شکایت مردم یکی از روستاهای افغانستان به رئیس جمهور این کشور، حمید کرزای است. در این گزارش، نماینده روستاییان محروم شرح میدهد، که چگونه سربازان آمریکایی و مأمورین دولتی افغانی همراه آنها، به سراغ مردم رفته، و به چه شیوه ضد انسانی، به خانه گردی، بازجویی و شکنجه، گروگانگیری، دزدی اموال مردم، ایجاد رعب و وحشت و سرانجام قتل یک روستایی بیگناه و ناشنوا، دست زده اند. این گزارش و اخباری از این دست، باید هرچه بیشتر به عناصر ضد کمونیست و مشتاق تهاجم امپریالیستی به کشور نشان دهد، این سرباز جامعه " متمدن" غربی، یک هیولا و" دموکراسی" ادعایی آنها، عین بربریت است.

- منبع گزارش، در زیر قید شده است. نکات درون علامت [ ]، علامت گذاریهای دستوری، و تأکیدات از طریق خط کشی، از وبلاگ جمهوری شورایی است. همچنین عبارت " بنام خداوند..." در اول نامه، در بازتکثیر حذف شده است. این وبلاگ، روش فوق را درهمه موارد مشابه نیز، بکار میبندد.
--------------------------------

نامه سرگشاده نماینده اهالی قریه میاخیل به کارزای
نامه سرگشاده حاوی ندای دادخواهانه اهالی قریه میاخیل ولسوالی موسهی
عنوانی رئیس جمهور جمهوری اسلامی افغانستان جلالتمآب رئیس جمهور!
به نمایندگی از اهالی قریه میاخیل ولسوالی موسهی ولایت کابل سلام و احتراماتم را بپذیرید.
طی این نامه، توجه تانرا به حادثه اسفبار و اهانت آمیزی معطوف میدارم، که احساسات مردم منطقه را شدیدا جریحه دار ساخته است. امیدوارم تا در[ این]، زمینه اقدام عاجل و جدی نمایید
حوالی ساعت دو بجه شب چهارشنبه 24/25 عقرب سال جاری، در حالیکه باران بشدت میبارید، سروصدا در بیرون خانه، مرا از خواب بیدار کرد. هنگامیکه من سراسیمه و خواب آلود به حویلی برآمدم، ناگهان عساکر خارجی و داخلی، با مشت و لگد و قنداق تفنگ هایشان، به سر و بدنم فرو ریختند. تا خواستم واقف احوال گردم، آنها در حالیکه با خریطه سیاهی، سر و رویم را پوشانیده و دستانم را محکم از پشت بستند، سرم را بزمین و دیوار کوفته و پیهم از من میپرسیدند، تا محل اخفای گلبدین، حقانی و سلاحها را برایشان نشان بدهم. وقتی من اظهار بی اطلاعی کردم، آنان وحشیانه تر از پیش، مرا مورد لت و کوب قرار دادند.مدتی نگذشته بود، که همه مردان و زنان را از خانه ها بیرون آورده، و در حالیکه 15 تن از مردان را همانند من، مورد بازپرس و شکنجه قرار دادند، با سگهای هولناکتر از خود شان، به تلاشی [جستجوی] خانه ها پرداختند. آنها بعد از آنکه آرد و روغن و شیر و ماست را بهم ریخته، دروازه و کلکینهای چند را شکستند، حتی یک طفل شیرخواره را نیز زیر باران و در بین گل و لای، از قنداق کشیده، تلاشی کردند. هنگام تلاشی، آنها تیلیفونهای موبایل، پول نقد و جواهرات را با خود برده و شیشه موترها را، در جستجوی اسناد درهم شکستند.در جریان بازپرسی و شکنجه، محمد عزیز فرزند جمعه گل ( مشهور به ملک ) را حلقه آویز نموده و بعدا با شلیک دو مرمی به سرش، به شهادت رسانیدند. در جریان شکنجه، دست و پای این دهقان 27 ساله را، که از نعمت شنوایی عاجز بود، شکستانده و بدنش را با سر برچه، زخمی ساخته بودند. این مبارزین ضد تروریزم و مدافعین آزادی، قبل از روشنایی صبح، در حالیکه دروازه های دخولی منازل ما را، ماین فرش[ مین گذاری] نموده، فضا را با چراغ های مخصوص روشن ساخته بودند، سایر مردان را چشم و روی بسته رها کرده، و چهارتن، هر یک امان الله و سید آقا فرزندان محمد اکبر، عزت الله فرزند محمد اکرم و امرالله مشهور به قند فرزند محمد شریف را با خود بردند، که شخص اخیر، تکلیف عصبی ( بیمار روانی ) داشته، و همه تا هنوز لا درک اند[ قادر به درک نیستند]. نکته دردناک اینست، که آنها بخاطر شهادت محمد عزیز، معذرت خواستند، زیرا " او بیگناه بود". روز بعد وقتی به ولسوالی موسهی عارض و شاکی شدیم، ایشان اظهار بی اطلاعی نمودند، در حالیکه مدیر امنیت ولسوالی[ به روستا آمده]، به جمع آوری روپوشها، دستبند ها و چراغها پرداخته، و یک گروپ ماین پاکی [ مین روب]، ماین ها را دور کردند. همان روز جهت شرح حال، بمقام ولایت کابل شتافتیم. والی کابل بخاطر کشف واقعیت، قوماندان فرانسوی، ایتالوی و جرمنی آیساف را احضار نمود، که آنها نیز از وقوع چنین حادثه ای اظهار بی اطلاعی نموده، و این عمل را احتمالا کار امریکائیان دانستند. والی کابل تعهد هر نوع همکاری و جبران خساره را نمود، که تا حال از آن خبری نیست.ما که پیوسته و تحت هرگونه شرایطی، متعهد به خدمت صادقانه به مردم و میهن عزیز خویش بوده، و از پالیسی های مردمی و صلحجویانه دولت اسلامی افغانستان، پشتیبانی و حمایت نموده ایم، از شما احترامانه تقاضا مینماییم تا:
• در صورت اثبات ادعا، دریافت مدرکی و یا حتی پیدا نمودن یک پوچک مرمی [ پوکه فشنگ]، حاضر به پذیرش
هر نوع مجازات هستیم.
• در صورت عدم اثبات ادعا، خواهان اعاده حیثیت و جبران خسارت میباشیم.
• در صورت بی التفاتی از عواقب وخیم این حادثه جنایتبار، غیر انسانی و منافی با ارزشهای افغانی، هشدار میدهیم.
از توجه و اقدام عاجل تان در[ این] زمینه، قبلا و قلبا سپاسگذارم.
(با عرض احترام،محمد ابراهیم میاخیل( بنمایندگی از اهالی قریه میاخیل ولسوالی موسهی ولایت کابل
نقلی از این نامه به کمیسیون های سمع شکایات مشرانو جرگه و ولسی جرگه، کمیسیون مستقل حقوق بشر، کمیسیون تحکیم صلح و رسانه های اطلاعات جمعی، فرستاده شده است.
-------------------------------
به نقل از سایت ایران امروز، در نشانی زیر:
http://www.iran-emrooz.net/index.php?/world/print/11081 /
Wed 22 11 2006 18:45
اقتباس از سايت کابل پرس
--------------------------------

Tuesday, November 21, 2006

محکومیت ضرب و شتم و بازداشت منصور اسانلو

30 آبان 1385- 21 نوامبر 2006

صبح روز یکشنبه، 28 آبان، رئیس هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد، منصور اسانلو، در خیابانی در شرق تهران بازداشت شد. در جریان این تهاجم سرکوبگرانه، منصور اسانلو و دو عضو دیگر هیئت رئیسه سندیکا، منصور حیات غیبی و ابراهیم مددی، که دست به اعتراض زده، در برابر بازداشت همکار خود مقاومت نموده بودند، بشدت مورد ضرب و شتم واقع شده، مجروح میگردند. آخرین اطلاعات رسیده، از انتقال منصور اسانلو به شکنجه گاه اوین، سخن میگوید. اقدام مأموران دولتی در بازداشت اسانلو، حلقه ای از سلسله اقدامات سرکوبگرانه ای است که طی چندهفته اخیر، سراسر کشور را فرا گرفته است.

رژیم اسلامی، پابپای تشدید بحران هسته ای و رقابتهای منطقه ای، بر شدت سرکوب اعتراضات داخلی افزوده است. در هفته های گذشته، دهها نفر در مناطق مختلف کشور اعدام شده، هم اینک نیز چندین نفر، از جمله 10 زندانی سیاسی در اهواز در معرض اعدام قرار دارند. تهاجم به منصور اسانلو و بازداشت او، جزئی از اقدامات عملی گسترده، برای تثبیت هرچه بیشتر این ماشین آدمکشی را بازتاب داده، صرفاً با موضوع ایجاد رعب و وحشت علیه فعالین صنفی، قابل توضیح نیست. آنچه هم اکنون بویژه روی میدهد، آغاز اعدامهای وسیع زندانیان سیاسی است، که پس از کشتارهای دهه 60، برای اولین بار صورت میگیرد.

سرکوبگری افسار گسیخته حکومت اسلامی، وارد دوره ای کیفیتاً متفاوت گردیده است. روشن است، نتایج انتخابات اخیر در آمریکا از یک طرف، و انتقال مرکز ثقل بحران هسته ای به امکان رویایی اسرائیل و رژیم اسلامی از سوی دیگر، حدت یابی اختناق سیاسی وارتکاب جنایات جدید را، مساعد تر ساخته است. رژیم اسلامی امروزه صریح و روشن، از تولید انبوه ابزارهای تأسیسات اتمی خود صحبت کرده، سال آینده را، سال تسلط قطعی بر تکنولوژی و امکانات عملی تولید سلاح هسته ای اعلام نموده است.

اعتراضات روزمره صنفی در چهارچوب تاکنونی، ظرفیت و توانایی تأثیرگذاری، و امکان جلب اعتماد توده های وسیع تر مردم را از دست داده است. دوره نضج گیری و رشد اولیه مبارزات سازمانیافته در شرایط پس از دهه 60 به پایان رسیده، و رژیم اسلامی نیز، از ناتوانی جنبش اعتراضی برای ارتقاء به اشکال مؤثرتر، حداکثر استفاده را نموده است. تشکلهای محدود شده، پراکنده و بعضاً محفلی، نامه نگاری، محبوس شدن در محیط اینترنت، عدم دخالت در مسایل سیاسی و تأکید صرف بر درخواستهای صنفی، دیگر فاقد کارآیی لازم بوده، شانسی برای توقف تاخت و تاز این رژیم پلید ندارند. بویژه اینکه این به اصطلاح محیط بحثهای پالتاکی نیز، خود به دسته جات رفرمیست نزدیک به دولتهای غربی تعلق داشته، در حفظ دامنه صنفی و غیرمؤثر اعتراضات در کشور، ذینفع هستند. بدتر از آن، نسل جدید دانشجویان کمونیست نیز، به دام بحثهای" ایدوئولوژیک" هزاران بار تکرار شده محافل ضد انقلابی شبه چپ در خارج افتاده، عملاً از هر گونه دخالتگری سیاسی بازمانده اند.

مبارزات صنفی پراکنده در کشور، بطور اجتناب ناپذیری، باید راه یک مبارزه سیاسی متشکل را بپیماید. تحرکات اعتراضی جاری در میان کارگران، دانشجویان، معلمان، مدافعین حقوق شهروندی، زنان، زندانیان سیاسی و کارکنان فکری آزاد( نویسنده گان، روزنامه نگاران، هنرمندان)، هم اینک از حداقل سازمانیافتگی صنفی برخوردار بوده، به همآهنگی و عمل مشترک سیاسی نیاز دارند. در غیر این صورت، امکانات اندک موجود نیز، حداقل در کوتاه مدت، از دست خواهند رفت.

بخش فعال جامعه ایران در موقعیتی است، که بمثابه یک نیروی مستقل، در مقابل رژیم جنایتکار حاکم قد علم کرده، اهداف سیاسی خود را، برای انجام تغییرات بنیادی در کشوراعلام نماید. کشاندن عرصه مبارزه به حوزه قدرت سیاسی، نه فقط شرایط دشوارتری را برای مبارزین و مخالفین محتمل میکند، بلکه در کنار آن، آزاد شدن ظرفیتها و امکانات بیشتری برای پیشروی و خروج از بن بست کنونی را نیز، امکانپذیر میسازد
----------------------------------
شماره حساب بانکی برای کمک مالی به کارگران اخراجی شرکت واحد تهران
بانک ملی ایران- تهران شعبه پل تهران نو، کد بانک 134، حساب قرض الحسنه شماره 732280 به نام آقایان: داوود نظری، ابراهیم مددی و ناصر غلامی. از هر بانکی در خارج از کشور میتوان با پرکردن فرم مخصوص، مستقیماً به شماره حساب فوق، پول واریز کرد.
----------------------------------
سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها

کنگره شوراها یک کنگره عمومی است، که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و سلطنت طلبان، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
-----------------------------------
طرح اولیه قطعنامه هایی برای ارائه به کنگره شوراها
http://www.behkish.blogfa.com/
آرشیو شهریور 1385، در 7 قسمت متوالی.
-----------------------------------
http://www.j-shoraii.blogspot.com/ http://www.4bahman64.blogfa.com/
http://www.behkish.blogfa.com/ http://www.omid1917.blogfa.com/
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Sunday, November 19, 2006

! خطر کشتار زندانیان سیاسی در اهواز

28 آبان 1385- 19 اکتبر 2006

همانگونه که پیش از این نیز گزارش شده بود، رژیم اسلامی در حال دست زدن به جنایتی دیگر، علیه زندانیان سیاسی در شهر اهواز است. گروه جدید، 10 نفر از زندانیان سیاسی، در سنین عمدتاً زیر 20 سال را شامل گشته، و به جمعی 22 نفری از بازداشت شده گان انفجارات اهواز در سال گذشته، مربوط است. تاکنون از مجموع بازداشت شده گان پرونده مزبور، 2 زندانی به شیوه ای جنایتکارانه و در ملاء عام، به دار آویخته شده اند.

مردم عرب در خوزستان، در چنبره بربرمنشی رژیم اسلامی و تشویق به تروریسم کور جریانات غیردموکراتیک گرفتار شده، از کمترین امکانات حمایت از حقوق اولیه خود، برخوردار نیستند. گروههای منتسب به مردم عرب، علاوه بر نقش مخرب خود، جنایات رژیم را، به مستمسکی برای صدور اطلاعیه های سرکوبگرانه نسبت به سایر مردم ایران و جریانات اپوزیسیون قرار داده، فضای اقدامات سیاسی در این زمینه را مسموم نموده، دامنه و امکانات دفاع از حقوق بازداشت شده گان را محدودتر میسازند.

دسته جات ارتجاعی- قومی در خوزستان، نقطه اتکاء خود را، دولتهای غربی و سازمانهای بین المللی مدافع " اقوام" قرار داده، مواضعی خصمانه نسبت به سازمانهای سیاسی کشور، اتخاذ میکنند. برخی از این گروهها، آشکارا، حتی موجودیت کشور را انکار کرده، برای حق دموکراتیک مردم ایران به حفظ همبستگی و زندگی صلح آمیز در کنار یکدیگر، ارزشی قائل نیستند. اطلاعیه های پرخاشگرانه و زبان غیر سیاسی- غیر دموکراتیک این جریانات، به تأمین حقوق شهروندی مردم عرب خدمت نکرده، زیان میرسانند. اعتراضات و بیانیه های برخی از محافل ذکر شده، بیش از آنکه، متوجه رژیم فاشیستی اسلامی باشد، متوجه مردم تحت ترور، شهروندان " فارس زبان" و اکثریت تبعیدیان بجان آمده از سلطه این رژیم پلید است.

سازمانهایی که خود را مدافع حقوق دموکراتیک شهروندان عرب میدانند، باید قبل از هر چیز، نه بدنبال متحدینی قوم پرست و سرکوبگر در این دولت و آن پارلمان، بلکه به حمایت مردم ایران، در داخل و خارج مراجعه کنند. پشتیبانی جریانات محافظه کار و لیبرال در اروپا از این گروهها و عدم حضور این سازمانها در مجامع ایرانی، نشانه بی اعتنایی آنها به الزامات مبارزه مشترک در یک کشور است. از این رو، میتوان بخشی از ستمی را که بر شهروندان عرب در کشور اعمال میگردد، در نتایج ناشی از اقدامات جریانات راست افراطی محلی و مدعیان دروغین دفاع از مردم عرب، جستجو کرد. در این میان اما نباید فراموش کرد، که برخی سازمانهای کردستانی و یکی از سایتهای خبری دوم خردادی چپ نما در خارج از کشور، خواسته و یا ناخواسته و به انحاء گوناگون، به تقویت دسته جات فوق کمک کرده اند.

مردم فقیر و تحت سرکوب، بویژه حاشیه نشینان اهواز، از قربانیان دائمی جنایات رژیم اسلامی هستند. شرایط زندگی مردم در خوزستان، نظیر سایر مناطق کشور، نه فقط بهتر نشده، بلکه بمراتب، غیر انسانی تر از گذشته گردیده است. اعتراضات بحق توده های تحت ستم در این منطقه، با خشونت و سرکوبگری فاشیستی رژیم اسلامی پاسخ گرفته، آثار اینهمه تبعیض و بی عدالتی، مداوماً بر روی هم انباشته شده، گرایش به شورشهای کور و اقدامات تروریستی ناشی از استیصال، بویژه در میان جوانان را، شدت بخشیده است. دسته جات ارتجاعی، این وضعیت غیر قابل تحمل را به پله پرشی برای پیشبرد اهداف قرون وسطایی، نظیر " هویت خواهی" نژادی ماقبل سرمایه داری و ملت تراشی بدوی مبدل ساخته اند. این سازمانها، بر موضوعات غیر واقعی، فاقد اهمیت سیاسی و صرفاً تحریک آمیز، نظیر حفظ بافت عربی منطقه و جلوگیری از مهاجرت " فارسها" به خوزستان متمرکز شده، بی وقفه بر کوره نفرت و کینه توزی قومی میدمند. در نشریات و اطلاعیه های این جریانات، کلمه ای در تأیید و تشویق ضرورت همبستگی مردم خوزستان از تعلقات فرهنگی گوناگون، وجود نداشته، اتکاء بر ناسیونالیسم نژاد پرستانه، اشرافیت عربی عصر حجری، و نفرت پراکنی علیه شهروندان غیر عرب زبان را، به شیوه کار سیاسی خود ارتقاء داده اند. آنها با توسل به مقولات تماماً جعلی و دلبخواهی، نظیر " رژیم اشغالگر ایران"، " اشغال الاحواز"، " ملت عرب احواز"، حتی " مصنوعی" نامیدن یکی از اولین ملتهای شرق در تاریخ معاصر جهان، میان خود و میلیونها نفر از مردم خوزستان و کشور، دره ای فاصله ایجاد کرده، بدیهی ترین نرمهای مبارزه سیاسی و همسویی با سنتهای جنبشهای دموکراتیک در ایران را، انکار میکنند. ناسیونالیستهای محلی تازه بدوران رسیده، این امر بدیهی را در نظر نمی گیرند، که جامعه ایران، با چنین روحیاتی و تلقیات ناسیونالیسم ارتجاعی عربی بیگانه بوده، آن را مساوی فرهنگ ضد بشری اسلامی رژیم حاکم قرار میدهد؛ صرفنظر از اینکه، تسلط این شیوه تفکر و عمل سیاسی بر اقدامات ملل و دولتهای عربی در خاورمیانه، آنهم طی 80 سال، قادر نشد دولت اسرائیل را حتی بمیزان 80 سانتی متر، به عقب براند.

شهروندان مبارز در سراسر کشور، در صورتی که خود تشخیص داده، در سازمانهایی دموکراتیک- انقلابی، منضبط و با برنامه متشکل شده باشند، حق دارند، در برابر تهاجم این رژیم ددمنش، بطرق مناسب از جمله مسلحانه، از خود دفاع کنند. اما آنچه که تحت عنوان مبارزه مسلحانه در خوزستان جریان دارد، سوءاستفاده از روحیه یأس و استیصال جوانان بجان آمده، توسط دسته جات غیر دموکراتیک منتسب به شهروندان عرب، بوِیژه در خارج از کشور، بمنظور دستیابی به اهدافی ارتجاعی است. از این رو، اکثریت مردم ایران، همچنین سازمانهای سیاسی مردمی، از سربلند کردن تروریسم کور در خوزستان، تحت عنوان مقاومت مسلحانه، دفاع نکردند و نباید دفاع کنند. مبارزین جوان در خوزستان، بدون مبنا قرار دادن تفاوتهای زبانی، باید به ایجاد تشکلهای سیاسی خود دست زده، هرگونه رابطه ای را با دارودسته های ناسیونالیست محلی، قطع نمایند. نسل جوان در خوزستان، عرب وغیرعرب، میتواند بطور مستقل وظایف سیاسی خود را، بمثابه بخشی از شهروندان تحت ترور در این کشور بعهده گرفته، در مقابل جنایات این رژیم تبهکار، دست به مبارزه بزند. اما یک مقاومت مردمی، با انفجارات، ترور بیگناهان و شهروندان معمولی هیچ قرابتی نداشته، بلکه باید از پرنسیپهای دموکراتیک و انسانی، پیروی کند. سازمانهای ارتجاعی در خوزستان اما، مداوماً و علناً برای تبدیل کشور به یک عراق دیگر عمل کرده، تروریسم کور و عملیات انتحاری نوع جهاد و حماس را تشویق کرده، از حداقلی از پایبندی به تعهدات دموکراتیک، نسبت به سرنوشت مردم و کشور، تبعیت نمیکنند.

اقدام رژیم ترور اسلامی، در بازداشت و صدور حکم اعدام برای شهروندان جوان اهوازی، فاقد هر گونه مشروعیت دموکراتیک بوده، از ماهیت تروریست و سرکوبگری این رژیم خون آشام، ناشی میشود. بازداشت شده گان کنونی در اهواز، قربانیان توحش این رژِیم پلید گشته، باید با تمام قوا، از اجرای این احکام ضد انسانی علیه آنان، جلوگیری شود. مطمئناً فعالین کارگری، دانشجویی، معلمان، وکلای مدافع آزادیخواه و مدافعین حقوق بشر در تهران، قادر به بیشترین تأثیرگذاری در این زمینه خواهند بود. آنچه هم اینک بویژه مهم است، تلاش عملی و توسل به هر امکانی، برای به تأخیر انداختن ارتکاب این جنایت، از این طریق، بدست آوردن فرصت کافی برای بسیج حداکثر نیرو، بمنظور لغو کامل احکام فوق است.
---------------------------
مقالات اخیر در رابطه با سرکوبگری رژیم در خوزستان و سیستان و بلوچستان، در وبلاگ جمهوری شورایی
http://j-shoraii.blogspot.com/2006/10/blog-post_28.html
---------------------------
شماره حساب بانکی برای کمک مالی به کارگران اخراجی شرکت واحد تهران
بانک ملی ایران- تهران شعبه پل تهران نو، کد بانک 134، حساب قرض الحسنه شماره 732280 به نام آقایان: داوود نظری، ابراهیم مددی و ناصر غلامی. از هر بانکی در خارج از کشور میتوان با پرکردن فرم مخصوص، مستقیماً به شماره حساب فوق، پول واریز کرد.
---------------------------
سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها

کنگره شوراها یک کنگره عمومی است، که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و سلطنت طلبان، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
---------------------------
طرح اولیه قطعنامه هایی برای ارائه به کنگره شوراها
www.behkish.blogfa.com
آرشیو شهریور 1385، در 7 قسمت متوالی.
---------------------------
www.j-shoraii.blogspot.com damawand158@yahoo.de نشانی جدید ای- میل.
www.kapital.blogfa.com www.behkish.blogfa.com www.omid1917.blogfa.com
www.4bahman64.blogfa.com
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Saturday, November 18, 2006

تصحیح یک اشتباه املائی

!خواننده گرامی

در مقاله پایین در همین وبلاگ، " جنایات افسارگسیخته علیه مردم سیستان و بلوچستان"، یک اشتباه املائی وجود دارد، که بدینوسیله، تصحیح میگردد. این اشتباه به جمله آخر در پاراگراف ماقبل آخر دراین مقاله، مربوط است.
پاراگراف مذکور با عبارت " غیر انسانی تر از آن، حتی برخی... " آغاز میشود. این عبارت به جمله قبل از خود رجوع داده، قصد تأکید بر نقائص عملکرد احزاب اپوزیسیون، در خارج از کشور را دارد. در حالیکه در جمله پیش از آن، موضوع بر سر غیر انسانی نامیدن عملکرد اپوزیسیون چپ در خارج نیست. از این طریق جمله بعدی نیز، در حالت تأکید بر آن، نمی تواند به عبارت " غیر انسانی تر"، نیاز پیدا کند. روشن است، که این یک اشتباه املائی و نه مضمونی است. از این رو، عبارت "غیر انسانی تر" در اول پاراگراف فوق، به عبارت " بد تر از آن، حتی برخی ..." تغییر داده میشود. نظر به کم اهمیت بودن موضوع، نگارنده ضرورتی به تصحیح آن، در سایتهای درج کننده مقاله نمی بیند.

با پوزش و تشکر
18 نوامبر 2006

Sunday, November 12, 2006

! جنایات افسارگسیخته علیه مردم سیستان و بلوچستان

21 آبان 1385- 12 نوامبر 2006

رژیم اسلامی، شرایط کشمکش با قدرتهای بین المللی، بویژه مقطع انجام مانورهای نظامی اخیر در خلیج فارس را، به فرصتی برای آدم کشی علنی علیه زندانیان سیاسی، شهروندان بیگناه و قربانیان فقر و بیکاری در سیستان و بلوچستان*1، مبدل ساخت. هدف عوامل تبهکار رژیم از این اقدامات، ایجاد رعب و وحشت، و جلوگیری از جلب هرچه بیشتر نسل جوان در این منطقه، به مبارزه رودرو علیه این ماشین ددمنشی است. مأموران رژیم اسلامی، تنها طی 5 ماه گذشته، 240 نفر را در سیستان و بلوچستان، تحت عناوین جعلی و سراپا مشکوک " آدم ربا، شرور و قاچاقچی"، اعدام و یا در درگیریهای مختلف، به قتل رسانده اند. اینهمه آدم کشی این رژیم پلید، در زمانی کوتاه آنهم، در تمام مناطق کشور، بی سابقه است؛ تنها در هفته منتهی به 16 آبان سال جاری، 11 نفر در شهرهای زاهدان، زابل و ایرانشهر، به دار آویخته شده اند. در این میان بویژه، زندانیان سیاسی وابسته به یک سازمان مبارز مسلح، بنام " سازمان جندالله ایران"، با شقاوت تمام، طعمه سلاخی مأمورین رژیم گردیده، پی در پی اعدام
شدند.
پیش از ظهر روز 14 آبان*2، زندانی سیاسی جوان محمد اسکانی، در مرکز شهر ایرانشهر، توسط دژخیمان رژیم اسلامی و در ملاء عام به دار آویخته شد. هیچگونه گزارشی، از جریان محاکمه او منتشر نشده و حق داشتن وکیل نیز، از او دریغ گردید؛ او به اتهام شرکت در یک عملیات مسلحانه، علیه محافظین رئیس جمهور رژیم، طی سفر استانی چندی پیش جنایتکار حاکم، بازداشت شده بود. همراه با زندانی نامبرده، شهروند دیگری، بنام نجیب الله قیمومی نیز، بجرم حمل مواد مخدر به دار آویخته شد. این واقعیتی است که گزارشات بسیاری، بر وجود همدستی میان مأمورین دولتهای ایران، پاکستان و افغانستان، در تولید و حمل ونقل مواد مخدر دلالت کرده، بخش اعظم این مواد نیز، از این طریق، به اروپا صادر میگردد. رژیم اسلامی اما، برای ایجاد جو رعب و وحشت در منطقه، دست به اعدام مردمی فقیر و نیازمند، که کمترین موازین دموکراتیک نیز در بازداشت و محاکمه آنان رعایت نمیگردد، میزند.

چرخه آدم کشی اسلامی، درست یک روز پس از جنایت بالا، 6 زندانی سیاسی، از وابستگان به " سازمان جندالله ایران" را در شهر زاهدان و در ملاء عام، از طریق به دار آویختن، به قتل رساند. اتهامات وارده به اعدام شده گان، در هیچ دادگاه صالحه ای بررسی نشده، حتی جرمی تحت عنوان " به آتش کشیدن یک خود رو پلیس"، بهانه ای برای این ارتکاب این جنایت علیه زندانیان، اعلام گردیده است. این در حالی است که رفتار این سازمان با زندانیان وابسته به رژِیم، بکلی متفاوت از رفتار مأمورین حکومت اسلامی با زندانیان سیاسی وابسته به این جریان است. حتی در آخرین عملیات نظامی، علیرغم جان باختن یکی از فعالین این جریان، فرد مجروح شده وابسته به رژیم، بدون کمترین تعدی از سوی افراد این گروه، بمنظور ایجاد امکان برای انجام معالجات سریع برای نجات او، در محل درگیری باقی گذارده شد.

سازمان جندالله ایران، علیرغم تبلیغات ارتجاعی رژیم اسلامی، با زندانیان تحت اختیار خود، در چهارچوب موازین بین المللی رفتار نموده، در موارد متعددی آنان را آزاد ساخته است. مأمورین وزارت کشور رژیم اسلامی، با جلوگیری از تماس آزاد شده گان با مطبوعات و افشاء حقایق، دست به دروغپردازی، پیرامون به اصطلاح بدرفتاری مسئولین این گروه، با زندانیان آزاد شده زده اند. سازمان مذکور طی انتشار اطلاعیه ای در 25 مرداد سال جاری، این موضوع را روشن ساخته، ادعای پوچ مأمورین دولتی را محکوم نموده است.

مبارزین سیاسی در سیستان و بلوچستان، خود باید شیوه های مقابله با رژیم حاکم را یافته و به آن عمل نمایند. اگر مبارزه مسلحانه، قادر به بسیج نیرو و ایجاد سدی در برابر تاخت و تاز دستگاه ترور اسلامی علیه مردم است، در اینصورت، بدون هیچ تردیدی باید به آن توسل جسته، مرعوب عبارت پردازیهای حرافان مقیم کافه های پاریس و برلین نشد. این حق دموکراتیک هر شهروندی است، که در برابر جنایات مأموران یک رژیم فاشیستی، مصمم ایستاده، گلوله را با گلوله پاسخ دهد. اینکه، این روش مبارزه باید تحت چه شکل سازمانی و تا چه دوره ای، ادامه یابد، بازهم شهروندان تحت سلطه این رژیم جنایتکار، خود در شرایط مشخصی که در آن قرار دارند، تعیین میکنند. بخش بزرگی از نیروی اپوزیسیون مقیم خارج از کشور، در زندگی محفلی و غیر مولد غرق شده، فاقد صلاحیت تعیین استراتژی و تاکتیکهای مبارزاتی برای مردم بجان آمده، بویژه نسل جوان کشور است. از این رو، برای مقاومت سیاسی و نظامی علیه رژیم حاکم، برای مردم ایران، جز تکیه تام و تمام به تشخیص و توانایی خود، راه دیگری باقی نمانده است.

برای مبارزین جوان در سیستان و بلوچستان، که تردیدی در حقانیت دموکراتیک خواستهای آنان وجود ندارد، مسلماً درک شرایط حساس کشور، ابداً مشکل نیست: رژیم اسلامی، تاکنون دهها هزار نفر از مبارزین را، در سراسر کشور و بیش از همه در تهران، بجوخه اعدام سپرده، نسل انقلاب بهمن و عناصر مبارز از دوره مبارزات ضد سلطنتی را نیز، بطور کامل نابود ساخته است. صدها هزار نفر از نسل جوان گذشته نیز، از طریق کشتار در جبهه های جنگ، قربانی تبهکاریهای این رژیم آدمخوار گشته اند. کسی نیست که خود و یا بستگان نزدیکش، مشمول زندان و شلاق و شکنجه و تحقیر و ترور روزمره در کوچه و خیابان، و طعمه چوبه دار و تیرباران این رژیم درنده خو، نشده باشد. جامعه ایران و اکثریت مردم، فرسوده، عصبی و پرخاشگر نسبت به یکدیگر گردیده، سطح اعتماد، تعهد سیاسی و اخلاقیات انسانی تنزل یافته، برخاستن ققنوس کار و تلاش و امید و یک اقدام بزرگ، از زیر تلی از خاکستر این بربرمنشی بیسابقه، به آهستگی پیش رفته، به زمان نیاز دارد؛ جامعه هنوز به نیروی خود، برای تغییر این شرایط جهنمی پی نبرده، از زیر آوار کابوس کشتارهای هولناک قد راست نکرده، بخود اعتماد نمیکند. همه سازمانهای سیاسی، تقریباً نابود شده، صرفاً گروههای محفلی و غیر فعال در خارج از کشور، به حیات گیاهی خود، در بهترین حالت، در دنیایی مالیخولیایی، شعارپردازیهای دن کیشوت گونه و شوهای ملال آور، تحت عنوان " کنگره" و " کنفرانس" و " پلنوم"، ادامه میدهند؛ بد تر از آن، حتی برخی عناصر راست افراطی، تحت پوشش " کمونیسم" و" کارگر"، تلاشهای فکری و سیاسی نسل جدید دانشجویان کمونیست را، به لجن کشیده، با تمسخر و تحقیر امیدها و آرزوهای انسانی نسلی در حال شکوفایی، رویش اولین جوانه های کار و تلاش انقلابی در جامعه ایران را، به شیوه ای ضد انقلابی و ارتجاعی، تخطئه میکنند.

وضعیت اقتصادی و شرایط زندگی مردم، جز فلاکت، با عبارت دیگری قابل توصیف نیست. فقر و اعتیاد و بیکاری، کلیه فروشی و تن فروشی، در سراسر کشور بیداد میکند. در استانی نظیر اصفهان، در سال گذشته، نزدیک به 18 درصد جمعیت استان، در زندان بسر میبردند. بنا به آمار موثق، بیش از یک سوم جمعیت کل کشور، تحت فشارهای شدید روانی قرار داشته، براساس نرمهای رایج، به مراقبت روحی و کمک فکری نیاز دارند. تنها طی تصادفات راننده گی، سالانه تا 30000 نفر کشته و چندین برابر، زخمی و معلول میشوند. در چنین جامعه ای که به یک بشکه باروت شبیه است، برخی جریانات ارتجاعی- قومی، متصل به این دولت و آن حزب، برای دستیابی به اهدافی قرون وسطایی، دست به تبلیغاتی دروغین، بقصد تشدید خصومت میان مردم میزنند. چنین گروههای فاقد کمترین سطحی از شعور سیاسی، ادعا میکنند، گویا مردم به اصطلاح فارس زبان و جریانات اپوزیسیون سراسری، نسبت به جنایات رژیم در مناطقی نظیر سیستان و بلوچستان، بی اعتنایی میکنند. با دقت در وضعیت اقتصادی، سیاسی و روحی این " مردم" و این " اپوزیسیون"، که در بالا، گوشه ای از پرده آن کنار رفت، روشن میشود، چنین ادعاهایی، تا چه میزان غیر مسئولانه و بی پایه است. نه فقط مبارزین آزادیخواه در سیستان و بلوچستان، بلکه هر شهروند دلسوزی، جدا از تمایلات سیاسی و مذهبی خود، باید علیه چنین تبلیغات ارتجاعی ایستاده، همبستگی و منافع مشترک اکثریت مردم ایران را، برای پشت سر گذاردن شرایط غیر قابل تحمل ناشی از سلطه یک رژیم فاشیستی، مقدم بر هر گونه منافع فرقه ای و ناچیز، از نوع منافع دسته جات بالا قرار دهد.
--------------------------------
توضیحات
*1- اطلاعاتی پیرامون استان سیستان و بلوچستان
در محل آدرس جستجوگر خود، نشانی fa.wikipedia.org را وارد نموده، کلیک کنید. صفحه اصلی فارسی دانشنامه " ویکی پدیا "، باز میشود. در سمت راست، در محل نشانیها، عبارت" سیستان و بلوچستان" را وارد نمایید. اطلاعات مفید و جدیدی در این زمینه، دریافت خواهید نمود.
یک منبع دولتی
http://www.irtp.com/farsi/references/index/ostan/sistan/index.htm
یک منبع دولتی
http://sistanbaluchestan.frw.org.ir/
وبلاگ انجمن دانشجویان بلوچ در زابل- یک وبلاگ جمعی
وبلاگی حاوی مطالبی متنوع، بویژه تصاویری زیبا از جفرافیای سیستان و بلوچستان
http://anjumanbaloch.blogfa.com/

*2- گزارش دیگری در
http://www.turkmenilim.org/، تاریخ ارتکاب این جنایت مأموران حکومت اسلامی را، روز شنبه 13 آبان، ذکر کرده است. منبع مورد استفاده برای این مطلب در اینجا، سایت پهره http://pahreh.blogspot.com/2006/11/10-1481385.html بوده، که نزدیک به نیروهای سیاسی، در سیستان و بلوچستان میباشد
-------------------------------
شماره حساب بانکی برای کمک مالی به کارگران اخراجی شرکت واحد تهران
بانک ملی ایران- تهران شعبه پل تهران نو، کد بانک 134، حساب قرض الحسنه شماره 732280 به نام آقایان: داوود نظری، ابراهیم مددی و ناصر غلامی. از هر بانکی در خارج از کشور میتوان با پرکردن فرم مخصوص، مستقیماً به شماره حساب فوق، پول واریز کرد.
-------------------------------
سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها

کنگره شوراها یک کنگره عمومی است، که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و سلطنت طلبان، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
--------------------------------
طرح اولیه قطعنامه هایی برای ارائه به کنگره شوراها
www.behkish.blogfa.com
آرشیو شهریور 1385، در 7 قسمت متوالی.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
www.j-shoraii.blogspot.com damawand158@yahoo.de نشانی جدید ای- میل.
www.kapital.blogfa.com www.behkish.blogfa.com www.omid1917.blogfa.com
www.4bahman64.blogfa.com

Saturday, November 11, 2006

تغییر شرایط بین المللی انقلاب ایران - 1


20 آبان 1385- 11 نوامبر 2006

روز سه شنبه 7 نوامبر/ 16آبان، انتخابات میاندوره ای پارلمانی در آمریکا، برگزار شد. طی این رقابت سیاسی، همه اعضاء مجلس نماینده گان، یک سوم نماینده گان مجلس سنا و فرمانداران تعدادی از ایالات، تعیین گردیدند*1. در نتیجه این انتخابات، حزب دموکرات آمریکا، در دو پارلمان کنگره و سنا، به اکثریت آراء دست یافته، موقعیت سیاسی خود را پس از 12 سال، بهبود بخشید. تقویت موقعیت حزب دموکرات، در عرصه های معینی، بر سیاستهای داخلی و خارجی، کنونی و آتی دولت آمریکا، تأثیر خواهد گذاشت.

حزب دموکرات آمریکا، در اتخاذ سیاستهای خود، عمدتاً به تقویت بازار داخلی آمریکا وایجاد محدودیت در این زمینه، برای حریفان بین المللی آن دست زده، از این رو، از سوی جناح سرمایه صنعتی و اتحادیه های کارگری، صاحبان سرمایه ها و تولید متوسط و خرد و جوینده گان کار، پشتیبانی میگردد. این موقعیت حزب دموکرات، آن را در سیاست بین المللی نیز، به اروپا و سوسیال دموکراسی نزدیک ساخته، کمتر به تهاجمات نظامی گرایش پیدا کرده، به سازش با حریفان خود، و تداوم فرسایشی بحرانهای موجود، تمایل دارد. حزب دموکرات در سیاست بین المللی، به ایجاد نزدیکی به اروپا و روسیه روی آورده، تلاش میکند، علیه قدرتگیری مالی- اقتصادی ژاپن و چین در بازار داخلی آمریکا و مناطق نفوذ آن در جهان، دست به مقابله بزند. حزب جمهوریخواه اما، عمدتاً بر تسهیل صدور سرمایه و سلاح متمرکز گشته، از این رو، از سوی جناح مالی سرمایه، بانکها، شرکتهای بزرگ بیمه و بازارهای بورس، صنایع انرژی، صنایع جنگی، و گرایش راست اتحادیه های کارگری، حمایت میگردد. حزب جمهوریخواه در این سمت گیری، مداوماً به سیاست تهاجم نظامی متوسل شده، با افزایش بودجه نظامی، به تقویت صنایع تسلیحاتی و صدور سلاح دست زده، به این وسیله، کسری ناشی از تجارت خارجی، در برابر ژاپن و اروپا را جبران میکند.

بحث بالا اما صرفاً، بیان عمومی خطوط کلی گرایشات حاکم بر جناحهای امپریالیستی را مجسم کرده، قادر به توضیح همه دقایق اقدامات قدرتهای امپریالیستی و شناخت فوری از نحوه برخورد آنها، به هر حادثه ای در هر مقطع و کشوری نیست. در تحلیل نهایی، این منافع داخلی و بین المللی کشورهای امپریالیستی، هم واحدهای ملی و هم مجموعه بهم پیوسته، و شکل گیری برآیندی از نقش و قدرت هر یک از عناصر اقتصادی، سیاسی و نظامی در این سیستم است که، ایجاد افکار عمومی مناسب این و یا آن جهت گیری سیاسی را، موجب میگردد. پیدایش افکار عمومی تغییریافته، در اولین فرصت، بخش غیرثابت و میانه رو رأی دهنده گان را، بسوی یک انتخاب جدید سوق داده، سمت و سوی مشخص سیاستهای قدرتهای بزرگ غربی را، برای یک دوره کاملاً معین، تعیین میکند.

نتایج رقابتهای قدرت در آمریکا، بدون تردید، آثار خود را بر سیاستهای بین المللی دولت بوش، همچنین متحدین اروپایی آن، بر جای خواهد گذاشت. در اولین عرصه، باید به بازبینی سیاست کنونی غرب در خاورمیانه و استراتژی تأمین انرژی، رقابت با حریفان بین المللی آن در این زمینه، موضوع بحران هسته ای رژیم اسلامی و مقابله با تروریسم، بحران عراق و افغانستان و کشمکش فلسطین و اسرائیل اشاره کرد. برای حزب دموکرات، کم هزینه ساختن مصرف انرژی برای بخش تولید و حمل و نقل، از این طریق، کاهش بهای تولیدات، افزایش قدرت خرید مصرف کننده گان، تقویت بازار داخلی، و بهبود سیستم تأمین اجتماعی، الویتهای همیشگی آن محسوب میگردند. این سیاست، امکان بهبود موازنه در تجارت خارجی را بدنبال آورده، افزایش افراطی بودجه نظامی را، غیر ضروری میسازد. بهمین دلیل، باید به انتظار مناسبات نزدیکتر آمریکا با اروپا و روسیه، برای مهار شرایط از کنترل خارج شده بحران کنونی در خاورمیانه ماند، تا در نتیجه آن، گشایشی در کاهش قیمت نفت و کاهش بودجه نظامی، امکانپذیر گردد. بدون توسل دولت کنونی آمریکا به اقداماتی در این جهت، شکست جمهوریخواهان در انتخابات ریاست جمهوری آتی، قطعی است.

ناکامی سیاست جنگی آمریکا در عراق و افغانستان، و تزلزل آن در ادامه همین سیاست در ایران، مدتها پیش از انتخابات اخیر محرز گشته، نتیجه این انتخابات اما، نوعی عقب نشینی آبرومندانه برای دولت آمریکا را، تضمین کرد. حتی میتوان ادعا نمود، جناح میانی بورژوازی متوسط و جناح راست اتحادیه های کارگری، برای جلوگیری از آبروریزی، ناشی از یک عقب نشینی شتابزده نظیر شکست در ویتنام، تغییر توازن قوای سیاسی را، آگاهانه، به سود جرج بوش و نه به زیان آن، ممکن ساختند. در کنار آن، برای جناح متمایل به دموکراتها در میان جمهوریخواهان، منعکس کننده منافع بخشی از گرایش میانه رو در میان رأی دهنده گان، میزان خریدهای نظامی دولت از کنسرنهای تولید سلاح و سود نجومی کنسرنهای نفتی، ناشی از افزایش بودجه نظامی و افزایش قیمت نفت، بیش از سهم سرمایه مالی- نظامی، کیسه این جناح را انباشته ساخته، زمان عقب نشینی بنفع سرمایه صنعتی، اتحادیه های کارگری و طبقه متوسط نزدیک به آن، فرارسیده است. از این رو، مستقل از بحرانهای خارجی، قدرتگیری حزب دموکرات، باید به وضعیت بهم ریخته ناشی از تغییرات افراطی اقتصادی- مالی دوره بوش نیز خاتمه داده، به تقسیم "عادلانه" ثروتهای عظیم چپاول شده از خارج، طی دو دوره حکومت جمهوریخواهان بپردازد. زمان زیادی برای حزب جمهوریخواه باقی نمانده، از آنجا که نارضایتی جناح میانه رو بورژوازی متوسط ذینفع در غارت جهان، شروع شده، از این طریق، گرایش غیرثابت در میان رأی دهنده گان، این تعیین کننده واقعی نتیجه هر انتخاباتی در نظامهای غربی، به سوی سنگین کردن کفه قدرت دموکراتها، سمت گیری کرده است.

خواننده علاقمند! این بحث، ادامه دارد.
----------------------------------
توضیحات
*1- کنگره آمریکا و یا مجلس نماینده گان، دارای 435 نماینده، که بمدت 2 سال، و مجلس سنا، دارای 100 نماینده هستند، که بمدت 6 سال تعیین میگردند. این رقابتها به این دلیل " انتخابات میاندوره ای" نام گرفته است، از آنجا که در نیمه دوره ریاست جمهوری 4 ساله، قرار میگیرد. رئیس جمهورفعلی آمریکا، تا 2 سال دیگر، در پست خود باقی خواهد ماند؛ با این تفاوت، که فاقد اکثریتی از حزب خود، در کنگره و سنا است.
---------------------------------
شماره حساب بانکی برای کمک مالی به کارگران اخراجی شرکت واحد تهران
بانک ملی ایران- تهران شعبه پل تهران نو، کد بانک 134، حساب قرض الحسنه شماره 732280 به نام آقایان: داوود نظری، ابراهیم مددی و ناصر غلامی. از هر بانک ایرانی و غیر ایرانی در خارج از کشور، میتوان با پرکردن فرم مخصوص، مستقیماً به شماره حساب فوق، پول واریز کر
---------------------------------
سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها

کنگره شوراها یک کنگره عمومی است، که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و سلطنت طلبان، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
------------------
طرح اولیه قطعنامه هایی برای ارائه به کنگره شوراها
www.behkish.blogfa.com
آرشیو شهریور 1385، در 7 قسمت متوالی.
--------------------------------
www.j-shoraii.blogspot.com damawand158@yahoo.de نشانی جدید ای- میل.
www.kapital.blogfa.com www.behkish.blogfa.com www.omid1917.blogfa.com
www.4bahman64.blogfa.com
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Thursday, November 09, 2006

اطلاع به بازدید کننده گان

!بازدید کننده گرامی

وبلاگهای " یادداشتهای اولیه" و " 4 بهمن 1364" به روز شده، علل تأخیر در ادامه کار وبلاگ " کاپیتال"، توضیح داده شده است.
http://omid1917.blogfa.com/post-3.aspx

http://4bahman64.blogfa.com/post-2.aspx
http://www.kapital.blogfa.com/post-14.aspx

Wednesday, November 08, 2006

! خطر قتل دو زندانی سیاسی


17 آبان 1385- 8 نوامبر 2006

" کیانوش سنجری، هر روز زیر مشت و لگد بازجویان قرار دارد و فریادهای او که اعلام میکند: میخواهند مرا بکشند! تمام بند را در سکوت فرو میبرد."

خبر بالا، از متن آخرین اطلاعیه " کارزار آزادی کیانوش سنجری"، برداشته شده، بر خطری که جان یک زندانی سیاسی دیگر را، پس از حجت زمانی، اکبر محمدی و ولی الله فیض مهدوی تهدید میکند، دلالت دارد. کارزار مزبور با اطمینان اعلام میکند، زندانی فوق، " بشدت شکنجه شده"، و بر قصد مأموران اطلاعات رژیم در بند 209 زندان اوین، مبنی بر قتل فعال سیاسی نامبرده، تأکید نموده است.

زندانی سیاسی کیانوس سنجری، تاکنون چندین بار بازداشت و ماهها، ضمن تحمل شرایط دشوار زندان انفرادی، مورد ضرب وشتم و شکنجه های ضد انسانی قرار گرفته است. در آخرین تلاش برای تهیه گزارشی از تهاجم مأموران رژیم به مخالفین دخالت دین در دولت در تهران، بهمراه صدها نفر، از جمله سخنگوی معترضین، آقای حسین کاظمینی بروجردی، مورد ضرب و شتم شدید واقع شده، بازداشت گردید. زندانی سیاسی نامبرده، ضمن شرکت فعال در اعتراضات روزمره، تنها فرزند خانواده بوده، وظیفه کمک به مادر تنها، نیازمند و بیمار خود را نیز بر دوش میکشد.

گزارش بالا همچنین، بر شکنجه های طاقت فرسای اعمال شده، علیه آقای حسین کاظمینی بروجردی اشاره کرده، وضعیت جسمی بسیار نامساعد او را، مورد تأکید قرار داده است. سخنگوی معترضین مذهبی دین غیر سیاسی، بنا به اطلاعات بدست آمده، حالت عادی جسمی خود را از دست داده، با خطر مرگ روبروست. همچنین از میزان زندانیان دستگیرشده حوادث ذکر شده، هنوز اطلاع دقیقی در دست نیست.

رژیم سرکوبگر اسلامی، روز به روز بر شدت فشار علیه مردم، و حدت سلب حقوق اولیه شهروندان دامن میزند. این تصور که با تغییرات سیاسی در آمریکا بنفع حزب دموکرات، که هم اینک محرز گشته، رژیم اسلامی دست به عقب نشینی در برابر مردم خواهد زد، تصوری است بکلی نادرست. برای حکومت اسلامی، قبل از هر چیز، حفظ خود از تعرض مردم بجان آمده، اهمیت داشته، هر تحولی در عرصه بین المللی، را با تهدیدات متقابل، امتیاز دهی به هزینه کشور و مردم، و یا روی آوری به سیاست فرسایشی ساختن کشمکشها، پاسخ گفته، آن را در سیاست داخلی جنایتکارانه خود ادغام میکند. از این طریق، هیچ کش و قوس خارجی، ناشی از جابجایی قدرت میان جناحهای مختلف امپریالیستی، بخودی خود تغییری جدی در بربرمنشی این رژیم پلید علیه مردم ایران، نخواهد داد. هر چند، تغییرات سیاسی در آمریکا، در اشکال دیگری، بازهم بر پیچیده گی اوضاع در خاورمیانه، بویژه ایران، خواهد افزود
.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سرنگونی رژیم ترور اسلامی- اعلام آزادیهای عمومی – فراخوان کنگره شوراها
----------------------------------------
نشانی وبلاگ و تماس با کارزار آزادی کیانوش سنجری
http://sos-sanjari.blogspot.com
عفو بین الملل، خواهان آزادی کیانوش سنجری شد
http://www.iran-chabar.de/news.jsp?essayId=6503

Monday, November 06, 2006

خواست خاتمه سوء استفاده از عنوان و تاریخ سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اقلیت در خارج از کشور

!بازدید کننده گرامی

متن زیر، یک متن اعتراضی، علیه سوءاستفاده از نام و تاریخ سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اقلیت بوده، هر هفته روزهای شنبه، از ساعت 18 الی 22 به وقت اروپای مرکزی، بعنوان مطلب اول در این وبلاگ و سایر وب سایتهای این نگارنده، درج میگردد. این مقاله، پس از ساعت 22 در همان روز، باردیگر در وبلاگهای منتشر کننده آن، اما در تاریخ قدیمی و اصلی خود، جای خواهد گرفت
.
-----------------------------------------------
خواست خاتمه سوء استفاده
از عنوان و تاریخ سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اقلیت در خارج از کشور

اکبر تک دهقان
15 آبان 1385- 6 نوامبر 20


بخشی از مصائب غیر قابل تحمل و درد و رنج ناشی از سلطه این رژیم فاشیستی، بدون هیچ تردیدی با انحلال سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اقلیت، در ارتباط قرار میگیرد. در صورت وجود و رشد جریان چپ انقلابی و تحکیم موقعیت سازمان فدایی- اقلیت، رژیم اسلامی قادر به تداوم حیات چندش آور خود، و ارتکاب اینهمه جنایات هولناک علیه مردم ستمدیده نبود. چپ انقلابی تحت پرچم سیاهکل، در کمتر از 6 سال که از تجدید حیات آن گذشت، توده میلیونی مردم را به حرکت در آورده، کاخ ارتجاعی ترین رژیم جهان دوره خود را، بر سر بانیان آن ویران ساخت. اینکه حیات ماشین آدمکشی اسلامی، نه 7 سال، بلکه 27 سال تیره و تار ادامه یافت، بجز با فقدان یک جریان چپ انقلابی متشکل، متکی بر سنتهای انقلابی در جامعه ایران، با کدام منطق دیگر قابل توضیح است؟

به این حقیقت بدیهی در بالا اضافه شود، که سازمان فدایی در دوره رژیم سلطنتی، نه در خارج، که تماماً در داخل کشور شکل گرفته و فعالیت نموده است. از این رو ادعای وجود سازمانهایی در خارج از کشور با نام و عنوان فدایی، آنهم طی 25 سال پس از سال 60، هیچ شباهتی با روند پیدایش و تأثیرگذاری سازمان چریکهای فدایی خلق ایران ندارد. روشن است چنین دسته جاتی، هر چه که باشند، به سنت و تاریخ فدایی، که براساس دخالتگری مستقیم در مبارزات انقلابی شکل گرفت، مربوط نیستند.

جریانات شبه مافیایی که ننگ انحلال سازمان انقلابی توده های زحمتکش، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اقلیت را بر پیشانی دارند، همچنان به زندگی گیاهی خود در غرب ادامه داده، راه تشکل دوباره این نیروی پیشرو و مؤثر در هر تحول آتی را سد نموده اند. این در حالی است که در مقابل چشمان حیرت زده آنها، و بدون کمترین اعتنایی به محفل بازان و عوامفریبان مقیم خارج، نسل جوان چپ انقلابی از میان دانشجویان و کارگران کمونیست، در حال تجدید سازمان، و درصدد بدوش گرفتن وظایف سنگین سیاسی خود است.

محافل مقیم خارج که بناحق خود را به تاریخ و نام سازمان فدایی-اقلیت الصاق نموده اند، بدترین شکل انفعال و بی عملی و تقویت آگاهانه چپ اپورتونیست و اصلاح طلبان اسلامی را در پیش گرفته اند؛ این اما همه مشکل نیست. این جریانات هر از گاهی با به راه انداختن کارناوالی از رسوایی شغلی، سیاسی و یا مالی، باز هم هر چه بیشتر تیشه به ریشه سنتهای مبارزاتی مردم ایران میزنند. در این میان گروه عباس توکل، به موضوع روز در ارتکاب چنین فضاحتهایی در خارج مبدل شده، گوی سبقت در این زمینه را، از سایر جناحهای انحلال طلب در طیف فدایی- اقلیت، ربوده است.

امروزه این واقعیتی است غیر قابل انکار، که بخش اعظم فعالین سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اقلیت، از دسته جات انحلال طلب در زیر فاصله گرفته اند. این جریانات فاقد کمترین تحرک و احساس مسئولیت در قبال جامعه، و بیگانه با تئوری و پراتیک سازمان، شامل گروههای زیر گشته، قادر و مایل به ایفای هیچ نقشی در مبارزات مردم ایران نیستند.

گروه عباس توکل ( موسوم به: " سازمان فداییان- اقلیت")
گروه مصطفی مدنی ( موسوم به: " اتحاد فداییان خلق ایران")
گروه یدی شیشوانی ( موسوم به: " اتحاد فداییان کمونیست ایران")
گروه حسین زهری/ بهرام ( موسوم به: " سازمان چریکهای فدایی خلق ایران" و یا " کمیته خارج سابق")
گروه هسته ( موسوم به: " هسته اقلیت").

با توجه به واقعیت بالا و اینکه گروههای فوق، با هدف انحلال سازمان فدایی- اقلیت، شکل گرفته اند، این سوال مطرح میشود، چنین به اصطلاح تشکلهایی، چرا هنوز به " فعالیت" خود ادامه داده، و عرصه را برای تجدید حیات این جریان در داخل کشور، باز نمیکنند؟ پاسخ این سوال برای تبعیدیان سیاسی در خارج، کاملاً روشن است: یدک کشیدن عنوان یک سازمان شناخته شده نظیر فدایی، یک وسیله کسب موقعیت، نام و امکانات مالی، شغلی، تسهیلات گسترده برای برقراری و حفظ روابط فردی- اجتماعی، همچنین دریافت حق اقامت در خارج، برای بستگان و هم محفلیهای خود است. از این گذشته، آنها امیدوارند از طریق انحصار عنوان فدایی، از پیدایش سازمانی انقلابی از این سنت در داخل جلوگیری کرده، جامعه را ناچار به پذیرش خود، بعنوان احزاب حاکم آینده کشور سازند. این افراد که جز ویرانگری در طیف فدایی- اقلیت، کارکرد دیگری نداشته اند، آشکارا نام و عنوان فدایی را، نظیر یک مارک تجاری، برای اهدف شخصی و سیاسی کنونی و آتی خود، بکار میگیرند. همین اما، مسیر کار و تلاش اکثریت وابسته گان این طیف را، هم در خارج و هم در داخل، سد کرده است. ما نه فقط با اپورتونیسم سیاسی، تشکیلات شکنی، و انحلال طلبی از نوع افراطی آن، بلکه با کلاهبرداری وقیحانه، پیچیده در زرورق فدایی و انقلاب، آنهم طی بیش از 20 سال پس از انحلال سازمان نیز، مواجهیم.

اقدامات منتهی به کشاندن سازمان به ورطه فاجعه نابود کننده 4 بهمن سال 1364، قتل رفقای فدایی و انحلال تشکیلات، خیانتی بزرگ علیه کارگران و زحمتکشان ایران محسوب میگردد. مسئول این وبلاگ، بعنوان یکی از فعالین مستقل طیف فدایی- اقلیت، ضمن محکوم نمودن عناصر شریک در این تبهکاری بیسابقه، وابستگان این محافل را، به برداشتن گامی مثبت، هر چند کوچک، دعوت کرده، آنها را به برچیدن این به اصطلاح سازمانهای سیاسی خود فرا میخواند. از طریق پایان سوء استفاده از عنوان فدایی توسط عناصر شبه مافیایی، که چیزی جز ننگ تاریخ این سازمان نیستند، باید راه برای ایجاد تغییرات جدی در طیف سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اقلیت، و تسهیل تشکل چپ انقلابی در کشور هموار شود.

در اعتراض به عدم تعطیل دسته جات فوق، و ادامه سوء استفاده عناصر آنها از نام و تاریخ فدایی-اقلیت، متن درخواست بالا، هر هفته، در روزهای شنبه، از ساعت 18 الی 22 به وقت اروپای مرکزی، در صفحه اول وبلاگهای جمهوری شورایی، بازسازی، کاپیتال و ...، جای خواهد گرفت
.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها

کنگره شوراها یک کنگره عمومی است، که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و سلطنت طلبان، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند

---------------------------------

طرح اولیه قطعنامه هایی برای ارائه به کنگره شوراها
---------------------------------
شماره حساب بانکی برای کمک مالی به کارگران اخراجی شرکت واحد تهران
بانک ملی ایران- تهران شعبه پل تهران نو، کد بانک 134، حساب قرض الحسنه شماره 732280 به نام آقایان: داوود نظری، ابراهیم مددی و ناصر غلامی. از هر بانکی در خارج از کشور میتوان با پرکردن فرم مخصوص، مستقیماً به شماره حساب فوق، پول واریز کرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Sunday, November 05, 2006

جنایت میلیونی علیه شهروندان افغانستانی در ایران


رژیم جنایتکار اسلامی، در یورشی بیسابقه به مردم، دست به اخراج میلیونی کارگران افغانی ساکن ایران زده است. مأموران این رژیم فاشیستی، بصورت سازمانیافته و مسلح به محل کار کارگران هجوم برده، به بهانه نداشتن اجازه کار، کارگران افغانستانی را از کشور اخراج میکنند؛ در حالیکه همسران و فرزندان آنها، از سرنوشت سرپرستان خانواده خود، کمترین اطلاعی ندارند. اقدام حکومت اسلامی در این رابطه، نظیر همه تبهکاریهای آن، در مقایسه با سایر کشورهای جهان نیز، بی سابقه است. جمعیت افغانستانیهای مقیم ایران، بین 3 تا 4 میلیون نفر حدس زده میشود. رژیم اسلامی اما، بخش اعظم این توده زحمتکش را، که بخودی خود از کمترین حقوق انسانی برخوردار است، از حق قانونی کار در ایران محروم کرده است. بخش اعظم کارهای شاق و غیر قابل تحمل، به کارگران محروم افغانستانی واگذار شده، بدلیل بی پناهی و موقعیت غیر انسانی تحمیل شده به آنان، حق کمترین اعتراضی را هم ندارند.

براساس طرحی ضد مردمی، طی سه ماه آینده، بیش از نیم میلیون کارگر افغانستانی از ایران اخراج شده، این رقم بتدریج تا 2 میلیون نفر، افزایش خواهد یافت. هم اینک، فرزندان افغانیهایی که بدون مدارک کافی اقامت در ایران زندگی میکنند، از ثبت نام در مدارس منع شده، دارنده گان اقامت دائم نیز، باید مبالغ هنگفتی برای ثبت نام دانش آموزان بپردازند. اعتراض اخیر شهروندان افغانستانی در مقابل دفتر سازمان ملل در مشهد، با بیرحمی تمام مورد تهاجم قرار گرفته و شرکت کننده گان در آن، حتی کودکان، بشدت مورد ضرب و شتم واقع شده اند.

شرایط دردناک زندگی در ایران و عدم حضور سازمانهای انقلابی، توده های زحمتکش، حتی اقشار آگاه را نیز، نسبت به سرنوشت شهروندان افغانی، بی تفاوت ساخته است. رسانه های وابسته به رژیم و یا " مستقل"، مداوماً بر کوره ضدیت با پناهنده گان افغانی در ایران دمیده، فضای تهاجم به آنها را مهیاتر میسازند. موضع گیری صریح و دموکراتیک نهادهای مستقل کارگری، دانشجویی، زنان و مدافعین حقوق شهروندی، تنها امکان باقیمانده برای مقابله با این وحشیگری جدید رژیم اسلامی است.

تهاجم رژیم اسلامی به میلیونها نفر از شهروندان دارای تابعیت افغانی، پرده دیگری از واقعیت سرکوبگری علیه توده های زحمتکش و آزادیخواه بوده، هدف آن، کسب برگ برنده در به اصطلاح مبارزه علیه بیکاری، و در همان حال، تنگ تر ساختن هر چه بیشتر فضای تنفس سیاسی در جامعه است. رژیم اسلامی از طریق نابودی زندگی کارگران افغانی، به ایجاد کار برای بیکاران دست زده، امیدوار است، با تکیه بر پشتیبانی شاغل شده گان جدید، بر بحرانهای اجتماعی ناشی از بیکاری چندین میلیونی غلبه کرده، با خیالی آسوده تر، به استقبال تحریم اقتصادی غرب برود. از این رو، مقابله بخشهای متشکل مردم با ایلغار کنونی، و تلاش برای به عقب راندن این تبهکاری علنی، ضمن توقف تهاجم به میلیونها نفر از مردم، مبارزات ضد رژیمی کنونی را نیز، تقویت خواهد کرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها

طرح اولیه قطعنامه هایی برای ارائه به کنگره شوراها
www.behkish.blogfa.com
آرشیو شهریور 1385، در 7 قسمت متوالی.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
www.j-shoraii.blogspot.com damawand158@yahoo.de نشانی جدید ای- میل.
www.kapital.blogfa.com www.behkish.blogfa.com www.omid1917.blogfa.com
www.4bahman64.blogfa.com
15 آبان 1385- 5 نوامبر 2006


اطلاع به بازدید کننده گان

!بازدید کننده گرامی

مطالب این نگارنده، بجز از طریق ارسال برای آدرسهای شخصی، در همین وبلاگ و وبلاگ بازسازی، در دسترس شما، قرار خواهند گرفت. همچنین در وبلاگ تازه تأسیس " یادداشتهای اولیه"، مطالب کوتاه، پراکنده، ایده های خام و " غیر رسمی" نیز، منتشر میگردند.
در صورت تمایل به دریافت مطالب این وبلاگها در فرمات - ورد- و یا - پی دی اف-، لطفاً از طریق نشانی ای- میل این وبلاگ،
اطلاع دهید.

www.j-shoraii.blogspot.com وبلاگ جمهوری شورایی
www.behkish.blogfa.com وبلاگ بازسازی
این وبلاگ، موقتاً فعال نیست
www.kapital.blogfa.com وبلاگ کاپیتال
www.omid1917.blogfa.com وبلاگ یادداشتهای اولیه
damawand158@yahoo.de نشانی تماس

جبهه کار و آزادی



تاریخ اصلی انتشار
26 مهرماه 5 138 - 18 اکتبر 2006

شرایط داخلی و بین المللی کشور، تردیدی در تشدید بحرانهای همه جانبه آتی، باقی نمیگذارد. رژیم اسلامی از یک طرف دست به سرکوب کمترین تحرک اعتراضی زده، پی در پی، تعطیل و محروم و اخراج و بازداشت میکند، از سوی دیگر حریفان منطقه ای و بین المللی آن، اقدامات نهایی پیرامون تحریم اقتصادی و مجازاتهای بعدی را، در دستور کار خود قرار داده اند. حتی اطلاعات دقیقتری، از تعیین تکلیف با رژیم اسلامی، طی یک سال آتی، از طریق بمبارانهای گسترده و تخریب کامل زیرساختهای اقتصادی کشور، حکایت میکند. تصویر آینده هولناکی که در پیش است، وظایف جنبش کارگری، دانشجویی، زنان و روشنفکران کشور را، بمراتب سنگین تر از گذشته نموده، این نیروهای اجتماعی را، به ورود به عرصه نهایی مبارزه برای تعیین سرنوشت کشور، فرا میخواند.

جامعه ایران، فاقد احزاب بزرگ و سازمانهای توده ای سراسری است. دلیل آن، کشتار همه فعالین کمونیست و مبارز نسل گذشته و نابودی تمامی احزاب سیاسی و تشکلهای توده ای، در نتیجه تهاجم فاشیستی دهه 60 در کشور است. معضلات مردم ایران، فوق العاده بزرگ و خروج از مقطع ترس و تهدید کنونی، بطور غیر قابل تصوری دشوار است. اما این شرایط دردناک و محدودیتهای فلج کننده، نباید جامعه را به تسلیم طلبی و پذیرش چشم اندازی ذلت بار و غیر قابل تحمل تر وادار ساخته، و مانع از تلاشی همگانی برای جلوگیری از تحریم اقتصادی، وقوع یک جنگ، و تخریب کامل شرایط زندگی مردم گردد. درک از معضلات عظیم و اعلام آن، فقط بیان نیمی از حقیقت است؛ نیمه دیگر حقیقت اما، ظرفیتها، تواناییها و خلاقیتهای تاریخساز مردم ایران، برای عبور از این برزخ سرنوشت ساز است.

امروزه در ایران، صدها نهاد و انجمن، جدا از هم و بی رابطه با یکدیگر، در زمینه های گوناگون شکل گرفته، در سطح معینی، بر گسترش اعتراضات و مبارزات روزمره، تأثیر گذار هستند. دراین میان میتوان قبل از همه در چهار عرصه، بر وجود تشکلهای توده ای، هر چند اسیرچنبره سرکوب، اشاره کرد. این چهار عرصه، به مبارزات کارگران، دانشجویان، روشنفکران ضد سانسور و زنان آزادیخواه، مربوط میگردد.

از میان تشکلهای موجود، و بشدت تحت کنترل و محدودیت، بدون هیچ تردیدی، باید قبل از همه، به سندیکای مستقل کارگران شرکت واحد، پرداخت. این سندیکا، تنها از طریق مبارزات و فداکاریهای هزاران کارگر زحمتکش، که حاضر به پذیرش برده گی یک رژیم فاشیستی نیستند، شکل گرفت. پس از نابودی تشکلهای سندیکایی و شورایی کارگران در شرایط حیات انقلاب بهمن، این اولین و تنها تشکل مستقل کارگری در ایران است. سندیکای کارگران شرکت واحد، نه فقط یک سازمان کارگری، بلکه یک نهاد دموکراتیک، تکیه گاه و نقطه امید میلیونها نفر از مردمی است، که با فروپاشی سازمانهای سیاسی، هم اینک، به مبارزات مستقیم کارگران چشم دوخته اند.

هم اینک 55 نفر از فعالین سندیکای کارگران شرکت واحد، بدلیل شرکت در سازماندهی مبارزات کارگری، شغل خود را از دست داده، هرگونه فعالیت سندیکا نیز، تعطیل اعلام گردیده است. کارگران اخراجی، حتی امکان استفاده از بیمه درمانی را نداشته، بعضاً قادر به تأمین هزینه های اولیه زندگی روزمره خود نیستند. این تشکل که تاکنون حفظ شده، باید بازهم تقویت گشته، و در مرکز هر تجمع دموکراتیک برای تغییر وضعیت سیاسی کشور، قرار گیرد.

زنان ایران بمثابه نیمی از جمعیت کشور، در شرایط سلطه یک رژیم ضد زن، بدون تردید، بیشترین بار محرومیت و سرکوب و تحقیر روزمره را متحمل شدند. اگر یکی از اهداف اصلی استفرار دستگاه فاشیستی مذهب اسلام در ایران را، الغاء حقوق شهروندی زنان، تحمیل برده گی عصر حجری و بی حقوقی محض بر نیمی از جامعه، معرفی کنیم، این کاملاً با واقعیت موجود، منطبق است. رژیم اسلامی در ایران، ستمگری بر زنان را، چه بسا، پس از سالهای اولیه سلطه محمد تاجر در سرزمینهای تحت اشغال لشگر اسلام، به اوج خود رساند. تنها جنایت ضدانسانی سنگسار زنان، لکه ننگی بر پیشانی همه بشریت پیشرو، در تمام کشورهای جهان، محسوب میشود. بربریت علنی علیه زنان، این توده تحت ستم را به یک نیروی سیاسی ارتقاء داده، آن را به مدافع تحولات انقلابی- دموکراتیک، مبدل ساخته است.

ستمگری علیه زنان، تنها به سلب حقوق اولیه سیاسی آنان و تحمیل تحقیر و مجازاتهای ضد بشری، محدود نمیشود. رابطه انسانی- عاطفی دختران و پسران، در سالهای رشد شخصیت فردی و نیازهای متقابل به یکدیگر، بکلی ممنوع شده، حتی از برگزاری اردوهای دانشگاهی، ممانعت میگردد. در ایران کنونی، بیش از 9 میلیون نفر از زنان، بدلیل چنین ترور آشکاری، قادر به ایجاد یک کانون اولیه مشترک نشده، به زندگی مجرد محکوم گشته اند. سطح کیفی رشد شغلی، انسانی و روحی نیمی از جامعه در چنین شرایطی، بطور بی سابقه ای در جهان کنونی، دچار محدودیت شده، زن ایرانی را به موقعیتی بسیار ناعادلانه و غیر انسانی رانده است.

درعرصه دیگر مقاومت علیه شرایط ضد انسانی کنونی، توده دانشجویان و فعالین مبتکر و پرتلاش آن قرار دارند. در شرایط سلطه این رژیم تبهکار، تشکلهای مستقل و توده ای دانشجویی، که بطور کامل روی پای خود ایستاده، از طریق نفی قوانین اسلامی حاکم، شکل گرفته باشند، وجود ندارند. از آنجایی که مبارزه علنی برای ایجاد هر تشکل دانشجویی غیر قانونی، به وابستگی به احزاب سیاسی سابق تعبیر گشته، با اخراج و بازداشت فوری پاسخ گرفته، فعالین دانشجویی را از حداقلهای موجود نیز محروم میکرد. از این گذشته، آنها برای ممانعت از قطع رابطه خود با دانشجویان و جلوگیری از تسلط عناصر شبه فاشیستی بر این تشکلها، ناچار به نوعی سازش اجباری با وضعیت سیاسی تحمیلی شده، به فعالیتهای صنفی- سیاسی در چنین نهادهایی تن دادند. فعالین دانشجویی، از این طریق اما، از اقدامات مستقل خود بازمانده، و سازماندهی سیاسی نسل جوان کشور و تأسیس یک حزب انقلابی بکمک دانشجویان کمونیست نیز، با محدودیتهای متعددی مواجه گردید.

تنها در طی هفته های اخیر، بیش از 100 نفر از دانشجویان مؤثر در مبارزات سیاسی- صنفی، به مراکز سرکوب احضار و مورد اخطار واقع شده، یا حکم محرومیت مقطعی از تحصیل و حتی اخراج از دانشگاه را دریافت کرده اند. این دور سرکوب روزمره، باز هم پیش رفته، تا تبدیل دانشگاهها، به گورستانی اسلامی، ادامه خواهد یافت.

روشنفکران ساکن کشور، و این یعنی نویسنده گان و هنرمندان مخالف رژیمهای دیکتاتوری، همواره بخشی از نیروی مؤثر جنبشهای مبارزاتی در ایران را تشکیل داده اند. کانون نویسنده گان ایران، روشنگری و تلاش اعضاء آن، علیه سانسور و سرکوب در رژیمهای سلطنتی و اسلامی، بوِیژه فداکاری چهره های شجاع و پیگیر، نظیر سعید سلطانپور، موضوع تازه ای نیست. این نیروی اجتماعی اما، با شروع کشتارهای همگانی دهه 60 به بعد، از امکانات خود برای شرکت و تأثیرگذاری در مبارزه سیاسی، بطور کامل محروم شد. تحت شرایط غیر قابل تحمل سرکوب و جنگ و کمبود، و اجبار بخش اعظم نویسنده گان و هنرمندان، به حفظ منافع صنفی و زندگی شغلی خود، نقش سیاسی کانون نویسنده گان نیز، به حداقل آن محدود گشت. صدها نفر از نویسنده گان و هنرمندان کشور، به خیل بازداشت شده گان، شکنجه و اعدام شده گان و یا گریخته گان از سلطه جنایتکارانه این رژیم بربرمنش، تعلق دارند. اضافه بر این، دهها نفر از فعالین فرهنگی کشور در این فاصله، طعمه جوخه های آدم کشی خیابانی گردیدند، که مورد قتلهای زنجیره ای، تنها از آخرین نمونه هاست.

کانون نویسنده گان ایران در دوره اخیر، مداوماً نسبت به تشدید محدودیتهای روزمره و سانسور مهار گسیخته فعلی، هشدار داده، دست به اعتراض زده است. این کانون، طی چندین اعتراض، صریحاً، اعمال سرکوب و سانسور افراطی را محکوم نموده، آن را بدترین شرایط، طی صد سال تاریخ اخیر کشور، نامیده است.

کارگران، زنان، دانشجویان و نویسنده گان، هم اکنون از حداقل امکانات برقراری ارتباط با یکدیگر برخوردار بوده، تشکلهای اولیه تأسیس یک جبهه دموکراتیک را در اختیار دارند. تأسیس جبهه ای برای کار و آزادی، آن امکان و ابزاری است، که نیروهای پراکنده موجود را، به یک نیروی متحد سیاسی مبدل خواهد ساخت. جامعه ایران در وضعیت فعلی، به ایجاد چنین جبهه نیرومندی، بمثابه نماینده مردم تحت فقر و سرکوب، نیاز دارد. از طریق تشکیل چنین جبهه ای، از یکطرف سدی در مقابل تاخت و تاز کنونی رژیم اسلامی ایجاد میشود؛ از سوی دیگر، با به میدان آوردن نیروی مستقل توده های مردم، ابتکار عمل از دست رژیم حاکم و قدرتهای امپریالیستی خارج شده، تعیین سرنوشت کشور در شرایط بحرانی آتی، در دست توده های مردم قرار میگیرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها

کنگره شوراها یک کنگره عمومی است، که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و سلطنت طلبان، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
طرح اولیه قطعنامه هایی برای ارائه به کنگره شوراها

www.behkish.blogfa.com
آرشیو شهریور 1385 در 7 قسمت بهم پیوسته
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Friday, November 03, 2006

خطاب به خواننده گان مقالات وبلاگهای جمهوری شورایی و بازسازی


نهم آبان 1385- 31 اکتبر 2006

امروزه این دیگر واقعیتی است عریان، که نام و عنوان " فدایی"، نشریه " کار" و "اقلیت"، نظیر یک مارک تجاری مورد سوء استفاده قرار میگیرند. اقدامات و شیوه فعالیت سیاسی عناصر و جریانات منتسب به این اسامی، در رفتار شخصی، تئوری و پراتیک سیاسی، هیچ قرابتی با آنچه مشخصه جریان فدایی است، ندارند. این موجب ایجاد سردرگمی و ابهام در میان مردم شده، راه تجدید سازمان نیروهای جدید متکی برتاریخ سازمان چریکهای فدایی خلق ایران را، دشوارتر ساخته است. مسئول دو وبلاگ بالا، به سهم خود تلاش میکند، حد این تشتت را کاهش داده، ادبیات سیاسی استاندارد و معینی را، جایگزین آشفتگی کنونی در این زمینه سازد. از این رو، از این پس در مطالب وبلاگهای بالا، موارد مورد بحث، در شکلی ثابت ارائه خواهند گشت.

سازمانهای زیر، از طریق نحوه بیان یکسان پایین، نامیده و معرفی خواهند شد:

1- گروه یدی شیشوانی ( موسوم به: " اتحاد فداییان کمونیست ایران" )
---------------------

2- گروه عباس توکل ( موسوم به: " سازمان فداییان- اقلیت" )
---------------------

3- گروه هسته ( موسوم به: " هسته اقلیت " )
---------------------

4- گروه بهرام و یا گروه حسین زهری ( موسوم به: " کمیته خارج سابق" و یا " سازمان چریکهای فدایی خلق ایران" ). در صورت نام بردن از آن در یک مطلب، در زیر نویس، نشانی اینترنتی این گروه، برای اشتباه نشدن با موارد 5 و 6 در همین جدول، درج خواهد شد.
---------------------

5- گروه اشرف دهقانی ( موسوم به: " چریکهای فدایی خلق ایران" – بدون پیشوند "سازمان" ). در صورت نام بردن از آن در یک مطلب، در زیر نویس، نشانی اینترنتی این گروه، برای اشتباه نشدن با موارد 4 و 6 در همین جدول، درج خواهد شد.
--------------------

6- گروه مهدی سامع ( موسوم به: " سازمان چریکهای فدایی خلق ایران " ). در صورت نام بردن از آن در یک مطلب، در زیر نویس، نشانی اینترنتی این گروه، برای اشتباه نشدن با موارد 4 و 5 در همین جدول، درج خواهد شد.
---------------------

7- گروه مصطفی مدنی ( موسوم به: " اتحاد فداییان خلق ایران" ). در صورت نام بردن از آن در یک مطلب، در زیر نویس، نشانی اینترنتی این گروه، برای اشتباه نشدن با مورد 8 در همین جدول، درج خواهد شد.
--------------------

8- گروه نگهدار- طاهری پور ( موسوم به: " سازمان فداییان خلق ایران- اکثریت" ). در صورت نام بردن از آن در یک مطلب، در زیر نویس، نشانی اینترنتی این گروه، برای اشتباه نشدن با مورد 7 در همین جدول، درج خواهد شد.
---------------------
9- نام " سازمان چریکهای فدایی خلق ایران"، بدون هیچ توضیحی، برای نامیدن سازمان اصلی، از سیاهکل تا انشعاب بزرگ اکثریت- اقلیت در سال 1359، بکار خواهد رفت.
----------------------

10- در مطالب این وبلاگها، اصطلاحات " فدایی"، " سازمان فدایی" و یا " سازمان فدایی- اقلیت"، همچنین" فدایی- اقلیت"، بمعنای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران تا مقطع انشعاب، و یا سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اقلیت، یعنی بلافاصله بعد از انشعاب بزرگ، بکار خواهند رفت.
-----------------------

11- نام " سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اقلیت"، برای نامیدن جناح اقلیت پس از انشعاب بزرگ، از سال 1359 بکار رفته، به استفاده از همین نام از سوی گروه توکل، پس از انشعابات این جریان در سال 1366، ربطی نخواهد داشت.
------------------------

12- در مطالب این وبلاگها، هرگز اصطلاح " اقلیت " بتنهایی، یا " اقلیتی ها"، و یا "سازمان اقلیت"، و یا " بچه های اقلیت " بکار نخواهند رفت. گروه آقای عباس توکل، تلاش میکند، چنین اصطلاحاتی را نظیر حق انحصاری خود بکار برده، مفهوم معینی را، بنفع خود القاء کند. میتوان با خیال راحت، آنها را با " اقلیت" و " اقلیتی ها" و " سازمان اقلیت" شان، تنها گذاشت.
------------------------

13- در مطالب این وبلاگها، اصطلاح " طیف فدایی" شامل همه جریانات منتسب به "سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اقلیت" که پس از 4 بهمن سال 1364، دچار انشعابات متعددی گشتند، میشود. این اصطلاح، شامل گروه اشرف دهقانی، گروه مهدی سامع و گروه روشنفکری الف- رحیم، که در سالهای گذشته، از سازمان اصلی و یا پس از انشعاب جدا شدند، نمی گردد.
-------------------------

14- در مطالب این وبلاگها، اصطلاح " طیف انقلابی فدایی" شامل همه جناحهای انشعابی از سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اقلیت، پس از 4 بهمن سال 1364، و جناحها و افرادی نظیر گروه اشرف دهقانی میگردد.
-------------------------

15- در مطالب این وبلاگها، اصطلاح " طیف منفردین و فعالین مستقل سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اقلیت"، به گرایشهای مثلاً " متشکل" و افراد منفرد پس از انشعابات بهمن ماه سال 64 به بعد در سازمان بالا، مربوط میشود.
-------------------------
16- در مطالب این وبلاگها، عنوان " منفردین و فعالین مستقل فدایی"، و یا " نیروی اجتماعی فدایی- اقلیت"، به گرایشات و افراد وابسته ونزدیک به تئوری و پراتیک سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اقلیت، اطلاق میگردد.

از این پس در کلیه مطالب دو وبلاگ بالا، همین فرم ثابت بکار رفته، تلاش میشود، به یک روال معمول و تغییرناپذیر تبدیل شود. تا آنجا که به اسامی گروههای سیاسی برمیگردد، در هر مقاله، برای بار اول، نام گروه در هر دو فرم آن، بطور کامل بکار میرود. طی سطور بعدی در مطلب فرضی، فقط بخش اول ( گروه ...)، تکرار میگردد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سرنگونی رژیم ترور اسلامی- اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها

طرح اولیه قطعنامه هایی برای ارائه به کنگره شوراها
www.behkish.blogfa.com
آرشیو شهریور 1385، در 7 قسمت متوالی.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
www.j-shoraii.blogspot.com damawand158@yahoo.de نشانی جدید ای- میل.
www.kapital.blogfa.com www.behkish.blogfa.com