Friday, June 29, 2007

چپ محفلی در خارج و تشکل مستقل کارگری

رئیس هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اخیراً پس از شرکت در اجلاس سالانه اتحادیه بین المللی کارگران حمل و نقل در اروپا به تهران بازگشت. این اولین سفر اسانلو، بمثابه نماینده تنها تشکل مستقل کارگری و تنها نهاد منتخب و دموکراتیک موجود در ایران به خارج از کشور بود. سندیکای کارگران شرکت واحد علیرغم فعالیتهای وسیع در داخل و تلاش و فداکاری تحسین آمیز اعضاء و رهبری آن، در زمینه فعالیتهای بین المللی هنوز دچار محدودیت است. این اما از شرایط سرکوب و ترور حاکم و زندگی بسیار دشوار کارگران اخراجی و تحت خطر بازداشت ناشی شده، نباید نتیجه سهل انگاری هیئت مدیره سندیکا تلقی گردد.

سفر منصور اسانلو به انگلستان و بلژیک و ملاقاتها و سخنرانیهای او، بیشک در چهارچوب حقوق و وظایف مسئولین سندیکا قرار داشته، یک موفقیت جدی برای این تشکل کارگری محسوب میگردد. اگر سوال و نقدی نیز به آن وارد باشد، هماناً کوتاه بودن سفر و عدم انجام ملاقاتها و سخنرانیهای بیشتر بود. درصورت کمک و برنامه ریزی مدعیان " فعال کارگری" در خارج، که فریاد " همبستگی با کارگران" آنها، گوش فلک را کر کرده است، اسانلو میتوانست با مسئولین سازمان بین المللی کار [ آی – ال – او]، اتحادیه های بزرگ در انگلستان، فرانسه، آلمان، ایتالیا و کانادا نیز دیدار نموده، هر چه همه جانبه تر، موقعیت دردناک کارگران ایران، بویژه شرایط سرکوب قرون وسطایی را، در عرصه بین المللی مطرح نماید. با وجود کمبود بالا اما، سندیکای مستقل کارگران شرکت واحد در اولین اقدام بین المللی خود، کاملاً موفق بوده، تجارب مفیدی را در زمینه های مختلف کسب نمود.

سندیکای کارگران شرکت واحد بمثابه یک نهاد انتخابی و ملزم به پاسخگویی در برابر اعضاء خود و نه در برابر فرقه های بعضاً ضد دموکراتیک، مجاز و حتی موظف است، دست به ایجاد روابط بین المللی گسترده بزند- حتی اگر در این مسیر دچار اشتباهات و لغزشهای سیاسی شود. این روابط نه فقط با اتحادیه های کارگری چپ و میانه رو و سازمانهای بین المللی، بلکه حتی با احزاب سیاسی و دولتها نیز کاملاً مجاز و چه بسا ضروری است. مسئول سندیکایی که در رأس حداقل 8 هزار کارگر متشکل در پایتخت، در این " جزیره ثبات " یک رژیم ترروریست فعالیت علنی نموده، اینهمه سرکوب و اخراج و مرارت را پشت سرگذاشته، و به این ماشین آدمکشی باج نداده است، نباید برای ایجاد روابط خارجی و اجتماعی، از کسی بجز اعضاء خود اجازه بگیرد. از این گذشته، این سندیکا نه نظیر برخی پیروان " چپ " حسن صباح در خارج، بلکه نهادی توده ای است که دارای اساسنامه، اهداف اعلام شده و ارگانهای رسمی و منتخب، و در ارتباط روزمره با اعضاء آن بوده، از مصوبات مجمع عمومی اعضاء خود تخطی نکرده است. بنابراین چرا باید نظیر جمعی مشکوک و بدهکار به دیگران، کوهی از احساس گناه را بدوش کشیده، از انجام وظایف بین المللی خود خجالت بکشد. اعضاء محافل خارج از کشوری، که عمدتاً نیز عنوان گمراه کننده " حزب کمونیست" را یدک کشیده، از انتشار یک مقاله ساده از موضع چپ در سایتهای عمومی خود وحشت کرده، حتی آنها را به این " جرم " مجبور به تعطیلی میکنند، و هرگز هم بدلیل تبهکاریها و اشتباهات مهلک گذشته به مردم حساب پس نداده اند، دارای صلاحیت سیاسی و اخلاقی سوال از سندیکای کارگران شرکت واحد نیستند.

این افراد غیرمسئول، پرخاشگر، بی صداقت و هوچیگر، هرگز روابط خارجی گروه سیاسی خود را، با احزاب و دولتها، در گذشته و امروز، آنهم انواع فاشیستی و هار امپریالیستی، به مردم ایران توضیح نداده، کلمه ای قابل اعتماد در مورد منابع مالی خود نگفته اند. بخش مهمی از اعضاء و فعالین این گروهها، به شهادت تجارب شخصی بسیاری از ایرانیان و موضع گیریهای سیاسی، عمدتاً به چاپلوسان شهروندان غربی، احزاب و ادارات دولتی تعلق داشته، ملاقات خود با این یا آن نماینده سیاسی بانکها و فروشنده گان بمبهای ناپالم را، با جار و جنجال و افتخار به رخ مردم میکشند. آنها علیه مردم تحت گروگان رژیم اسلامی، قضاوتی منفی نظیر"عقب مانده گی مردم"، "اسلام زده گی" و یا " شرق زده گی" را شایع کرده، عملاً توده های مردم را مسئول شرایط دردناک کنونی معرفی میکنند. آنها برای ایجاد رابطه شخصی با شهروندان غربی، ترقی شغلی و لذت بردن از زندگی روزمره، به خودشیرینی و خوشرقصی نزد آنان روی آورده، به تجلیل بدوی از" تمدن غربی" اقدام کرده، با احزاب راست افراطی همسو و هم آهنگ میشوند. این افراد، استقلال طلب بودن مردم ایران و نسل انقلابی گذشته را مورد تمسخر قرار داده، محکوم میکنند، در حالیکه خود برده وار به قوانین تولیدکننده گان سلاحهای هسته ای و راهزنان بین المللی احترام گذارده، و استقلال طلبی " انسانهای شریف"!؟ این کشورها در برابر آمریکا، این چپ دروغین را آزار نمیدهد. مضحک تر اینکه در همانحال، استقلال کردستان را " حق " خود دانسته و یا خواهان انجام رفراندوم در کردستان ایران، با هدف " استقلال آری، یا خیر" هستند!؟ جریانات و افرادی که دریافت " جایزه" از این و یا آن نهاد دولتی و نیمه دولتی، مصاحبه با رسانه های ضدکمونیست افراطی، و شوپردازی با " ملکه زیبایی" سلطنت طلبان را به فضیلت ارتقاء داده اند، مجاز به تعیین تکلیف برای اسیرشده گان در جهنم اسلامی، مردم فقیر و تشکلهای مستقل آنان نیستند.

برخوردهای تند، غیردموکراتیک و دور از انصاف به منصور اسانلو و سندیکای کارگران شرکت واحد، تماماً از سوی افراد و جریانات نزدیک به کومه له و یا انشعابی از آن صورت میگیرند. دقیق تر، این جریانات مخالف مبارزه انقلابی ضد سلطنتی، همدستان امپریالیسم در دشمنی با شوروی و جداشده گان از مبارزه مسلحانه در گذشته هستند، که مداوماً به موضع کینه توزی علیه سندیکای کارگران شرکت واحد می غلطند. این گروهها به گرایشی خرده بورژوایی در میان عناصر منفرد کارگاهی در مناطق کمترصنعتی[ علاوه بر آن، درگیر جنبش ملی]، همچنین به روحیات لایه ای از حاشیه نشینان، تمایلی از تولید کننده گان خرد روستایی و گرایش کوچکی در میان کارگران جدیداً به شهرها روی آورده نزدیک هستند. آنها به هر جریان بزرگ و سراسری، چه صنفی و چه سیاسی، با سوء ظن و بدگمانی افراطی برخورد میکنند. عادات سیاسی این چپ مطلقاً روشنفکری و بی احساس نسبت به زندگی مردم تحت برده گی، بر آنارشیسم، خودنمایی و خودستایی، میدان دادن به احساسات کودکانه، گستاخی علیه مردم تحت عنوان صراحت، تئوری پردازیهای دلبخواهی و بدون هیچ مبنای علمی و کیش شخصیت مذهبی متکی است. گروهها و افراد مورد بحث در واقع اما، آشفتگی، عصبیت شخصی، فقدان تحلیل روشن، وعقب مانده گی سیاسی خود را تحت پوشش رادیکالیسم، " سوسیالیسم" و " حکومت کارگری" پنهان میکنند. این عناصر در حالیکه که در خارج عمدتاً به چیزی جز منافع شخصی خود و" سرشناس" شدن و حمل عناوین تشکیلاتی فکر نمیکنند، از دیگران میخواهند، تشکل و سازمان و تاریخچه خود را منحل ساخته، از آنها تبعیت کنند. اینکه نیروی مورد غضب افراد فوق، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در سالهای انقلاب بهمن، و یا یک تشکل صنفی و بدون هیچ رابطه ای با آن، یعنی سندیکای کارگران شرکت واحد، 28 سال پس از تاریخ فوق است، برای آنها فرقی نمیکند. همینکه هر دو، جریاناتی سراسری- ایرانی، بزرگ و در چهارچوب طبقه کارگر صنعتی قرار داشته، حاضر به تأیید چپ روی در گفتار و راست روی در عمل نیستند، کافی است تا به موضوع خصومت ورزی و اقدامات تخریبی آنها مبدل گردند. جنجال آفرینی برخی از آنان در خارج، همچنین انفعال افراطی برخی دیگر، تردیدی در این حقیقت باقی نگذاشت، که این نیروها نظیر عناصر و محافل آنارکوسندیکالیست قرون نوزدهم و بیستم در اروپای جنوبی و روسیه، معرف جز تمایلی از گرایشات متعدد بورژوازی لیبرال در شرایط تشدید گسترش تولید کالایی نیستند. دشمنی افسار گسیخته این گروهها و الگوی همه آنها، مدافعین تئوری " سه جهان" [ جناح راست سوسیالیسم دهقانی] با اتحاد شوروی، درست از همین ماهیت غیرکارگری، تقدیس کننده گان تولید کوچک و مناسبات پدرسالاری در محیط کارگاهی ناشی شده است. کمک گرفتن از تروتسکیسم و چپ دانشگاهی اروپایی، برای موجه ساختن مهمل بافیهای " تئوریک" در کوهستانهای کردستان عراق، و تحریف گری و دروغپردازی بی حد و مرز علیه نیروهای چپ انقلابی هم، قادر به پوشاندن ماهیت زرد و غیر انقلابی آنان نگشت.

--------------------------
توضیحات

- نیازی به تأکید نیست که بحث بالا همه فعالین و افراد در طیف کومه له – " کمونیسم کارگری" را در بر نمیگیرد. هر حزب سیاسی، علاوه بر مواضع آن، در عین حال دربرگیرنده انسانهایی است که در برخورد به محیط اطراف خود، بدرجاتی متفاوت عمل میکنند. این بدون استثناء شامل همگان، از جمله نگارنده این سطور در دوران فعالیت تشکیلاتی او هم میگردد. قصد مطلب بالا، نفرت پراکنی و تسویه حساب سیاسی با کسی نیست. دلایل طرح این نکات، صرفاً از منافع پراتیک ناشی میشود: نقطه قوت دشمنان مردم، تسلط بر دستگاه دولتی و سازمانیافتگی آنهاست. نقطه ضعف مردم، فقدان تشکل و پراکنده گی آنهاست. از این رو، هر تلاشی از سوی کارگران و یا اقشار دموکراتیک، که سطحی از تشکل و تمرین سازمانیابی را بدنبال آورد، باید بی قید وشرط، فعالانه، واقعی و صمیمانه مورد پشتیبانی قرار گیرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Thursday, June 28, 2007

! ابتکار انقلابی مردم تبریز

پس از اعلام طرح جیره بندی بنزین در ساعات قبل از نیمه شب سه شنبه 5 تیر ماه، مردم آگاه و مبارز تبریز به سرعت به مراکز توزیع بنزین هجوم برده، آنها را به اشغال خود در آورده، بنزین را بدون جیره بندی و با نرخ مناسب به فروش میرسانند. این اقدام بیسابقه در شرایط کنونی، نه فقط از آماده گی مردم آذربایجان برای توسل به ابتکارات انقلابی، بلکه از عملی بودن این اقدامات مردمی نیز حکایت میکند. بدون تردید این اقدام جسورانه، برای اکثریت شهروندان کشور نیز امکانپذیر بوده، بهترین و سریع ترین راه به شکست کشاندن تهاجم اقتصادی رژیم اسلامی به سطح معیشت مردم زحمتکش محسوب میگردد.

بخشهای پیشرو و فعالین دموکراتیک در آذربایجان، باید هر چه بیشتر عرصه اعمال قدرت مردم و توسل به ابتکارات توده ای را دامن بزنند. چنین تلاشهایی در شرایط کنونی، لزوماً به یک قیام مسلحانه و سقوط رژیم اسلامی منجر نمیشود، اما شرایط رشد ابتکارات مختلف توده ای و شجاعت روی آوری به دخالت مستقیم در تعیین سرنوشت خود را گسترش میدهد.

در تاریخ جنبشهای انقلابی، از انقلاب مشروطیت تا انقلاب بهمن، مردم تبریز همواره پیشروترین و جسورترین بخش جامعه ایران را تشکیل داده اند. این امر قبل از هر چیز از نقش آذربایجان در مبارزه با نظام فئودالی و استبداد رژیم قاجاری و سپس پهلوی، همسایگی با تحولات دموکراتیک- بورژوایی و سپس سوسیالیستی در اروپا، وجود زمینه ها و ظرفیتهای توسعه دموکراتیک سرمایه داری در این منطقه، از این رو، امکانات وسیع تر روشنگری و سازمانیابی توده های مردم سرچشمه میگیرد. از دوران انقلاب مشروطیت، بدنبال آن، مقطع رشد جنبش انقلابی جمهوریخواهی در کشور که به تأسیس دولت ایالتی آذربایجان در سال 1324 شمسی منجر شد، همچنین در دوره اوج گیری انقلاب بهمن از بهمن ماه سال 56 در تبریز، مرکز ثقل تحولات انقلابی در کشور در شهر تبریز قرار دارد. مردم تبریز باید به رسالت بزرگ خود در کمک به خلاصی جامعه ایران از ننگ بزرگ سلطه رژیم تروریستی ولایت فقیه هرچه بیشتر آگاه شده، ابتکارات توده ای کنونی را در همین سطح باقی نگذارند.
----------------------
منبع خبر:
http://norooznews.ir/news/1550.php
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Wednesday, June 27, 2007

خواست آزادی فوری بازداشت شده گان اخیر


بر اساس اعلام سردسته یکی از باندهای حاکم تحت عنوان " دادیار ویژه امنیت تهران"، فقط در تهران 80 نفر از مردم معترض به طرح جیره بندی بنزین، بازدداشت شده اند. سرکوبگر نامبرده، با توسل به جعل واقعیت ادعا نموده، این افراد " مبادرت به تخریب اموال عمومی کرده بودند". رژیم اسلامی طی 8 سال جنگ ارتجاعی، که از نظر قوانین بین المللی هیچ دلیلی برای ادامه آن وجود نداشت، این همه کشتار و ویرانی، با هزینه ای بالغ بر 1000 میلیارد دلار بدنبال آورد، که تاکنون هم هیچ توضیحی پیرامون این بربریت علنی خود نداده است. طرح جیره بندی بنزین و چندین برابر شدن بهای آن و همه کالاهای مورد نیاز مردم را این رژیم پلید خود ارائه داده است. حال چرا مردمی که از وحشت تشدید گرانی کالاهای مورد نیاز روزمره خود دست به اعتراض میزنند، باید بازداشت و محاکمه شوند؟

تردیدی نیست، رژیم اسلامی از فرصت کنونی استفاده کرده، زندانیان جدید و دانشجویان بازداشتی اخیر را به مجازاتهای سنگین، چه بسا اعدام محکوم خواهد کرد. هم اینک حتی برای مخالفین حکومت دینی، نظیر زندانی سیاسی کاظمینی بروجردی و گروهی از مدافعین او نیز حکم جنایتکارانه اعدام صادر شده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اطلاع به بازدید کننده گان

! خواننده گرامی

وبلاگ " دموکراسی اقتصادی" به روز شد. در صورت علاقمندی، شما را به مطالعه ترجمه ای در نشانی زیر، تحت عنوان " پیشنهاد پوتین برای تعیین روبل بجانشینی دلار"، دعوت میکنم

Tuesday, June 26, 2007

! مقاومت کن

توضیح به خواننده گان پیرامون مطلب زیر

مطلب کوتاه زیر در تاریخ 5 تیر- 26 ژوئن با عنوان " آتش بزن!" منتشر شد. سومین مطلب در این رابطه سپس به تاریخ 7 تیر- 27 ژوئن طی دو پست بعدی درج گردید. موضع آخرین مطلب، یعنی " ابتکار انقلابی مردم تبریز"، دفاع از ابتکارات توده ای در تصرف پمپ بنزینها واداره آنها توسط توده های معترض بود. روشن است که این موضع با موضع گیری اولیه یعنی " آتش بزن!" در تناقض قرار داشت. نگارنده سپس نظیر موارد قبلی، که مطالب خود را به نشانیهای علاقمندان و یک یا دو سایت اینترنتی هم ارسال میکرد، عمل نمود. در این مورد، یک مطلب و مطالب مربوط به مقاومت علیه گران شدن بهای بنزین نیز در کنار یکدگیر درج و ارسال شدند. مقاله اول در این رابطه، یعنی " آتش بزن!" با عنوان " مقاومت کن" و بدون هیچ تغییری در محتوا منتشر گردید. این مقاله در دو نشانی اینترنتی، از جمله سایت زیر قابل دریافت است. مطلب اصلی در نشانی زیر عنوان " چپ محفلی و تشکل مستقل کارگری" داشته که همراه با آن دو مطلب کوتاه دیگر، بتاریخ 8 تیر منتشر شده است.
http://www.iransos.com/maghaleh/06.07/chape_mahfeli_dar_kharej_va_tashakkole_mostaghelle_kargari.htm
به این ترتیب روشن میشود که حفظ تیتر " آتش بزن!" در تناقض با مواضع بعدی این وبلاگ در روزهای 7 و 8 تیر قرار داشته، انتشار بیرونی آن در روز 8 تیر با عنوان دیگری نیز، شاهدی براین مدعاست. از این رو تیتراصلی مطلب زیر به عنوان " مقاومت کن" تغییر می یابد.

تغییر اعلام شده در بالا بمعنی تغییرموضع و یا تغییر روش برخورد به شورشهای کنونی نیست. نگارنده این سطور با صدور فرامین اخلاقی به مردم تحت برده گی مخالف بوده، چنین روشهای " صلح آمیز" ی را، آب پاشیدن بر آتش خشم و نفرت بحق مردم می داند. امروزه اکثریت جریانات خارج از کشوری، موضعی تماماً بورژوا- لیبرالی نسبت به جنبشهای اعتراضی اتخاذ کرده، از مردم میخواهند از دست زدن به " خشونت" پرهیز کنند. موضع این نگارنده در بحث بالا، ابداً در این رابطه نبوده، تنها تلاشی برای رفع تناقض موجود در مواضع اتخاذ شده از سوی خود است. لازم به یاد آوری است که هم اینک پدیده " شورش" نظیر دهه 70 شمسی در ایران در حال گسترش بوده، خود، بحث تحلیلی مفصلی را برای شناخت علل سربلندکردن و نتایج آتی آن ضروری میسازد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

با اعلام دور جدیدی از اعمال فشار اقتصادی به جامعه، اعتراضات فوری مرم خشمگین اوج گرفت. شب گذشته در تهران، حداقل در 10 محل، کار به آتش زدن پمپ بنزینها و درگیری با مأموران و چماقداران رژیم اسلامی منجر شد. در کرج، کرمانشاه، بندرعباس و برخی شهرهای دیگر، اعتراضات مستقیم توده های جان به لب آمده، به خیابانها کشیده شد.

رژیم اسلامی در حالی دست به سهمیه بندی بنزین و اختصاص بخش اعظم بنزین وارداتی به نهادهای دولتی و دستگاههای سرکوب زده، که اخبار متعددی از تشدید تحریم اقتصادی غرب، بویژه در حوزه انرژی منتشر شده اند. حکومت اسلامی، محاصره شده در دریای نفرت مردم ستمدیده، تلاش میکند، شرایط کشور را به سمت اختناق کامل و تحمیل یک تحریم اقتصادی همه جانبه به مردم سوق داده، برای یک درگیری نظامی احتمالی با رقیبان بین المللی و منطقه ای آماده شود. از این رو تعرض کنونی مردم، بطورغیر مستقیم، متوجه استراتژی جنایتکارانه این رژیم جنگ طلب و وحشی گشته، میتواند حتی به توقف آن بینانجامد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Monday, June 25, 2007

! روز 30 خرداد 60 : مقاومت اجتناب ناپذیر و شکست محتوم


روز 30 خرداد سال 60، یاد آور یکی از نقاط عطف بزرگ و سرنوشت ساز جنبشهای انقلابی در تاریخ معاصر ایران است. حماسه سیاهکل در بهمن 49، قیام مردم تبریز در بهمن 56، قیام مسلحانه در روزهای 21 و22 بهمن 57 و مقاومت سراسیمه مردم در 30 خرداد سال 60، لحظات آغاز، همه گیر شدن، اوج یابی، افول تدریجی و در انتها، شروع فروپاشی کامل انقلاب بهمن را رقم میزنند. مقاومت مردم در روز 30 خرداد سال 60، که بصورت یک تظاهرات کم و بیش بی برنامه و هراسناک از تثبیت رژیم ترور آغاز شد، علیرغم شجاعت و شور انقلابی شرکت کننده گان در آن اما، سرنوشتی جز شکست در پیش رو نداشت.

رژیم اسلامی در ماههای قبل از سال 60، مداوماً دست به پیشروی زده، در موضع قدرت کامل برای درهم کوبیدن قطعی انقلاب قرار گرفته بود. حوادث سیاسی و تغییرات جدی، نظیر قلع و قمع قدرت شورایی در ترکمن صحرا( بهمن 58)، تهاجم سبعانه به دانشگاهها و تعطیلی کلیه مراکز آموزش عالی( اردیهشت 59)، راهزنی دارودسته فرخ نگهدار- علی کشتگر( اکثریت) در سازمان چریکهای فدایی خلق ایران( خرداد 59) و آغاز جنگ ارتجاعی 8 ساله ( شهریور 59)، توازن قوای سیاسی در سطح کشور را بطور استراتژیک و برگشت ناپذیر بنفع رژیم اسلامی تغییر داده بود. اپوزیسیون چپ که بدلیل همدستی فعال " اکثریت" خیانتکار با دستگاههای سرکوب رژیم، بشدت تضعیف شده بود، از توانی بمراتب کمتر از گذشته برای تجمع نیرو برخوردار بوده، بدتر از آن، قادر به درک ابعاد فاجعه بار خطرات بزرگ آتی و احتمال آغاز حمام خون نبود؛ نتیجتاً هیچگونه اتحادی نیز در میان نیروهای اصلی سراسری و کردستانی شکل نگرفت.

رژیم اسلامی که از هفته های آخر سال 59، با سرعت و کاملاً سازمانیافته در حال طراحی نقشه آغاز سرکوب همگانی و قتل عام فعالین سیاسی بود، بدون برخورد به مانعی جدی تعرض میکرد. سازمانهای سیاسی، قبل از همه مجاهدین، قادر به تدوین یک استراتژی مقابله با شرایط آتی نشده، در بهترین حالت به یک قیام عجولانه و مأیوسانه متوسل شدند. رژیم اسلامی با درهم شکستن مقاومت 30 خرداد، که در تهران به یک تظاهرات نیم میلیون نفری انجامیده بود، با درنده خویی توصیف ناپذیری، عملی ساختن کشتارهای هولناک دهه 60 را آغاز کرد. طبق آمارهای کاملاً موثق، از روز 30 خرداد سال 60 تا اوایل پاییز سال 61 بیش از 12000 نفر از آگاهترین مبارزین سیاسی، عمدتاً در سنین 17 تا 22 سالگی، گروه گروه، به معنی واقعی کلمه سلاخی شدند. این همان کابوس هولناکی بود که با تحقق آن، همه دستاوردهای مبارزات مردم ایران، از انقلاب مشروطیت تا انقلاب بهمن نابود گردید.

مبارزین شجاع و آزادیخواه 30 خرداد سال 60 به بعد، بدون آماده گی لازم و بیکباره در دوراهی انتخابی بسیار دشوار قرارگرفته، داوطلبانه در مسیری گام گذاردند، که انتهای آن جز شکست محتوم نبود. این واقعیت اما ذره ای از عظمت شخصیت پیشرو، صداقت و تعهد آنان به ارزشهای انسانی کم نمیکند. آنها برای جلوگیری از شکست انقلاب بزرگ بهمن و تثبیت قطعی رژیم ترور اسلامی، در شرایط فقدان سازمانیافتگی انقلابی توده های مردم و عدم وجود یک اپوزیسیون متحد، خود را به آب و آتش زدند. با جرئت میتوان از شهامت و جسارت انقلابی جانباخته گان این دوره، بعنوان پدیده ای بیمانند و غیرقابل انتظار در قرن بیستم و همه تاریخ ایران یاد کرد.

!یاد پرآوازه و آرمانخواهی پرشور آنان گرامی باد
----------------

جانیان حاکم، طرح کشتارهای بزرگ را در چه تاریخی آماده نموده، چگونه زمینه های عملی شدن آنرا مهیا ساختند؟

حکومت اسلامی با شروع جنگ ارتجاعی از تابستان سال 59، تشدید سرکوب بقصد نابودی کامل دست آوردهای انقلاب بهمن را، در دستور کار خود قرار داد. در همین رابطه، جلساتی از سوی مسئولین کاملاً رسمی و دولتی و نه افراد قمه کش و " لباس شخصی"، تشکیل شده، سیاست سرکوب همگانی، بطور منظم و سازمانیافته، مورد بحث و تصمیم گیری واقع میشود. گزارش این جلسات در اواخر خرداد سال 60 در نشریه کار، ارگان سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اقلیت، درج گردید.

جلسات " هماهنگی مقابله با احزاب و گروههای ضد انقلاب" در روزهای 9 و 11 بهمن سال 1359، تحت مسئولیت بهزاد نبوی، وزیر مشاور دولت وقت [ از جریان " سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی" و اصلاح طلب کنونی ]، برگزار میشوند. سازمان نامبرده، نه فقط در این مورد، بلکه از آغاز تأسیس رژیم اسلامی، بازوی فاشیستی و افراطی آن را تشکیل میداده است. در این جلسات، موارد پایین برای شروع تهاجم همه جانبه و کشتارهای دسته جمعی مبارزین، بترتیب زیر به تصویب میرسند:

1- طی اطلاعیه‌ای که از سوی دادستان انقلاب *1 صادر می‌گردد به کلیه گروه‌های مسلح که علیه نظام جمهوری اسلامی اسلحه کشیده‌اند مهلت داده می‌شود که اسلحه‌های خود را به مراکز سپاه و کمیته تحویل دهند و متعهد گردند تا پس از این در چهارچوب قانون اساسی و قوانین جاری مملکت به فعالیت خود ادامه دهند.

2- در صورت عدم تحویل سلاح، گروه‌های مسلح غیرقانونی اعلام و با آنان بشدت مقابله خواهد شد.

3- قبل از اعلام پانزده روزه سپاه و کمیته تحت سرپرستی برادر تهرانی معاون اطلاعاتی نخست‌وزیر کلیه سران گروه های متخاصم مسلح بالفعل شناسایی و دستگیر شوند و مهلت در زندان خواهند داشت تا رسماً اعلام نمایند که دیگر دست به اسلحه نخواهند برد.

4- قبل و بعد از اعلام دادستانی فعالیت تبلیغاتی وسیع تحت مسئولیت برادر زنگنه معاون وزیر ارشاد جهت سه منظور به شرح ذیل انجام خواهد شد:

الف- فراهم شدن زمینه اجتماعی جهت برخورد با این سازمان‌ها و گروهها

ب- مشخص کردن گروه‌های متخاصم مسلح بالفعل

ج- ممانعت از هر گونه برخورد گروه‌های مردمی با این سازمان‌ها و گروه‌ها در مدت 15 روزه مهلت (جلوگیری از برخورد حزب‌الله با گروه‌های مسلح و واگذاری آن به مسئولان).

5- بلافاصله پس از اعلام دادستانی موج وسیع حمایت دولت و کلیه نهادها و گروه‌های خط امامی از این حرکت (طی مصاحبه و اعلامیه و نماز جمعه و.... ) تحت مسئولیت آقای زنگنه معاون وزیر ارشاد.

6- پس از سر آمدن مدت مهلت، با شدت تمام کلیه سران و کادرهای سازمان دستگیر و محاکمه و به اشد مجازات برسند و حتا کلیه سمپات‌ها که در حین فروش روزنامه، پخش اعلامیه و پلاکارت و یا هرگونه فعالیت به نفع این گروه‌ها دستگیر و درجهت ارشاد مجازات شوند.

7- محاکمات این‌ها باید علنی باشد.

8- طی اطلاعیه وزارت کشور اعلام نماید به علت شرایط فعلی جامعه (مساله جنگ) هیچ حزب و گروهی اجازه تظاهراًت و میتینگ ندارند...

شرکت کننده گان در دو جلسه طراحی کشتارهای دسته جمعی:

1- آخوند محمدرضا مهدوی ‌‌کنی، وزیر کشور و سرپرست کمیته‌های انقلاب اسلامی

2- آخوند باقری کنی، مسئول کمیته انقلاب اسلامی مرکز

3- مرتضی رضایی [ یا محسن رضایی؟]، فرمانده سپاه‌ پاسداران انقلاب ‌اسلامی وقت و جانشین فرمانده سپاه پاسداران کنونی

4- آخوند عبدالکریم موسوی ‌اردبیلی، دادستان‌کل کشور

5- آخوند علی قدوسی، دادستان‌کل انقلاب اسلامی

6- مصطفی میرسلیم، سرپرست ‌شهربانی کل کشور

7- بهزاد نبوی، وزیرمشاور [ دولت] در امور اجرایی، و مسئول برگزاری این جلسات [ در این دوره، بنی صدر و رجایی، پست ریاست جمهوری و نخست وزیری رژیم را برعهده دارند.]

8- محسن سازگارا، معاون سیاسی بهزاد نبوی وزیر مشاور

9- علی قوچ کانلو، مسئول واحد احزاب و گروهها در معاونت سیاسی نخست وزریری. از معاونین محسن سازگارا

10- نصرالله جهانگرد، مسئول بخش تحقیقات واحد احزاب و گروهها در معاونت سیاسی نخست وزیری، از معاونین محسن سازگارا

در جلسه‌ی دوم ( 11 بهمن 59) افراد زیر نیز، به جمع بالا اضافه میشوند:

11- اسدالله لاجوردی، دادستان انقلاب اسلامی مرکز

12- محمد کچویی، رئیس زندان اوین

13- خسرو تهرانی، معاون اطلاعات و امنیت نخست وزیر

14- صباح زنگنه، معاون وزیر ارشاد

15- حسین غفاری (عضو شورای سرپرستی صدا و سیما)

16- صفر صالحی، فرمانده ستاد سپاه‌ پاسداران.

در این جلسات، احزاب موجود در کشور، در 4 دسته، قرار میگیرند. دسته چهارم، خود به دو گروه تقسیم میشود:

گروه 1- " متخاصم بالفعل"،

گروه 2- " متخاصم بالقوه"
- دسته چهارم از احزاب سیاسی کشور، گروههای " متخاصم بالفعل ": این گروهها، مشمول مرحله اول سیاست سرکوب میگردند.

1- حزب دمکرات (جناح قاسملو) [ دقیق: حزب دموکرات کردستان ایران]

2- کومله [ در دوره فوق: سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران- کومه له، یک سازمان چپ از سنت مائوئیسم، در طیف نیروهای موسوم به " خط 3 ".]

3- سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر [ بزرگترین سازمان در طیف موسوم به " خط 3 ". این جریان، بخش بزرگی از جناح انشعابی از سازمان مجاهدین در سال 54 را تشکیل میداد.]

4- رزگاری [ یک سازمان کردستانی ایرانی، سیاسی- اسلامی( سنی) راست، نزدیک به دولت سابق عراق و سازمان مجاهدین.]

5- چریک های فدایی ( اقلیت ) [ در تاریخ فوق: سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، بزرگترین سازمان چپ سراسری در این مقطع.]

6- فدائیان خلق ( اشرف دهقانی ) [ دقیق : چریکهای فدایی خلق ایران( بدون پیشوند " سازمان ".]

- دسته چهارم از احزاب سیاسی کشور. گروههای " متخاصم بالقوه" که برای مرحله دوم سرکوب در نظر گرفته میشوند:

1- سازمان مجاهدین خلق ایران [ این سازمان هنوز تا روزهای خرداد سال 60، خود را مخالف انحصار طلبی جناح بهشتی- رفسنجانی- خامنه ای معرفی کرده، دست به برخورد مستقیم به خمینی و رژیم اسلامی نمی زد.]

2- چریک‌های فدایی مستقل [ تحت این عنوان در دوره فوق، سازمان معینی وجود نداشت. شاید جناح انشعابی کوچکی از جریان " اکثریت" تحت عنوان " سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اکثریت( جناح چپ) مد نظر است]

3- رزمندگان راه کارگر [ منظور دراینجا، سازمان رزمنده گان آزادی طبقه کارگر، جریان کوچکی در طیف" خط 3 " است.]

4- آرمان مستضعفین [ جریانی سیاسی- اسلامی و مدافع چهارچوب فکری علی شریعتی.]
5- راه کارگر ( علی اصغر ایزدی) [ نام اضافه شده، احتمالاً باید چهره اصلی از رهبری این جریان در دوره فوق را مشخص کند، تا با عنوان آمده ( راه کارگر) در بند 3 اشتباه نشود.]

- دسته سوم از احزاب سیاسی کشور. این بخش، گروههایی را که مخالف رژیم ارزیابی شده، اما دست به اقدام مسلحانه برای سرنگونی حکومت اسلامی نمی زنند، شامل میگردید؛ از این رو در مرحله آخر سیاست سرکوب، قرار میگیرند:

1- حزب توده ایران [ در این مقطع بطور علنی و افراطی از همه سیاستهای رژیم اسلامی، بوِیژه جنگ و سرکوب آزادیهای دموکراتیک، دفاع میکرد.]

2- سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران (اکثریت) [ در تاریخ فوق: سازمان فداییان خلق ایران- اکثریت. این گروه در این مقطع، فعالانه از سیاستهای جنگ و سرکوب رژیم اسلامی دفاع کرده، و شعار " پاسداران باید به سلاح سنگین مسلح شوند" آن، بر دیوارهای شهرها، نقش بسته بود.]*2

3- حزب رنجبران [ این جریان، از موضع افراطی ضد شوروی، در کنار جناح بنی صدر قرار گرفته، از جنگ ارتجاعی حمایت میکرد.]

4- حزب دمکرات طرفدار کنگره چهار (جناح غنی بلوریان) [ جناح انشعابی از حزب دموکرات کردستان ایران در سال 1359، که در کنگره چهارم این حزب، از موضع حزب توده و تحت رهبری فرد نامبرده در بالا، دست به انشعاب زد.]

5- جبهه ملی [ جبهه ملی، نظیر بنی صدر، از مؤسسین اولیه رژیم اسلامی بود. اما در این مقطع و بویژه پس از استعفای دولت بازرگان در آبان 58، از مرکز اصلی قدرت به بیرون پرتاب شد.]
---------------------
توضیحات

*1 - این اطلاعیه را دادستانی انقلاب اسلامی رژیم، در اواخر خرداد سال 60 صادر کرده، بلافاصله بر اساس آن، اعدامهای دسته جمعی زندانیان سیاسی، آغاز گردید. در این رابطه نکته ای که متبکر اصلی صدور این اطلاعیه را مشخص میکند، در زیر درج میشود.

" بهزاد نبوی در سال ۸۴ در این رابطه گفت:یک معاونت سياسى مهمى [ در نخست وزیری ] بود كه آقاى [ محسن ] سازگارا مسئول آن بودند و خيلى از كارهاى سياسى هم كه بايد در وزارت كشور انجام مى‌شد در اين معاونت به سرانجام میرسید. اعلاميه ۱۰ ماده‌اى دادستانى [ ماده 1 در مصوبات بالا] كه در سال ۶۰ صادر شد، در نخست وزيرى تنظيم شد نه در وزارت كشور و يا دادستانى بلكه توسط معاونت سياسى [ نخست وزیری ] " . - تأکیدات و توضیح درون [ ]، از وبلاگ جمهوری شورایی.

بنقل از مقاله آقای مصداقی در منبع زیر:

- برای تهیه بخش مربوط به سند برگزاری جلسات طراحی توطئه کشتارهای دسته جمعی زندانیان سیاسی، از منبع زیر استفاده شده است. در منابع دیگری، اسامی برخی گروههای سیاسی دیگر نیز قید شده است. از آنجا که مقاله آقای مصداقی، با ارائه منبع این خبر، یعنی نشریه کار سازمان فدایی- اقلیت و ذکر شماره های آن همراه است، نگارنده، همین لیست را بعنوان سند قابل اتکاء، درج میکند.
http://taliehmaghalat.blogspot.com/2006/05/blog-post_17.html

*2- مبتکر طرح شعار " پاسداران باید به سلاح سنگین مسلح شوند" در سازمان " اکثریت"، آقای جمشید طاهری پور، هم اکنون جزء جناح افراطی جریان " اکثریت" و از مدافعین فعال ائتلاف این دارودسته با سلطنت طلبان است. او حتی در مقاله ای، آشکارا پذیرش رهبری رضا پهلوی را توصیه کرده بود. مرتجع تبهکار و جانی شریک در ریختن خون هزاران نفر از مبارزین، امروزه در سایت 2 خردادی و ضدکمونیست " ایران امروز"، مرتباً به فعالین اپوزیسیون و قربانیان درنده خویی دیروز خود، درس حقوق بشر، بردباری، دموکراسی و تمرین تحمل یکدیگر میدهد. او نظیر بقیه مسئولین این دارودسته شبه فاشیستی رنگ عوض کرده، بجز اشارات مبهم و گنگ به برخی " خطاهای سازمان"، هیچ بحث مشخصی پیرامون نوع و نحوه همکاریهای این جریان و خود با رژیم اسلامی به زبان نیاورده است. در حالیکه درست درهمینجا، کوهی از حقایق ناگفته موجود است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


Sunday, June 24, 2007

بلوچستان، پس از طوفان دریایی اخیر


هفته های اخیر مناطق بزرگی از استان سیستان و بلوچستان، صحنه طوفان ویرانگرانه ای بود که زندگی صدها هزار مردم زحتمکش و فقیر را درهم کوبید. رژیم جانی اسلامی، بنا به شواهد 28 سال اخیر، مخربتر از هر بلیه طبیعی، هنوز از ارائه حداقلی از خدمات اولیه برای سر و سامان دادن به زندگی مردم آسیب دیده خودداری کرده، طوری که هم اینک از شیوع مالاریا نیز در مناطق جنوب کشور خبر میرسد.

رژیم اسلامی، این دارودسته راهزنی و آدم کشی، بنا به اطلاعات منتشره، فقط طی سال گذشته، بیش از 500 میلیون دلار برای تداوم تروریسم و تخریب در اختیار جریان حزب الله لبنان و حماس در فلسطین قرارداد، که هم اکنون مشغول هزینه این پول از طریق جنگ و نابودی در نوار غزه است. در حالیکه برای مقابله با زیانهای ناشی از طوفان اخیر در جنوب کشور، هیچگونه اقدامی صورت نگرفته است
.

Friday, June 22, 2007

*1 ما و تشکلهای توده ای


ما از ایجاد هر تشکل توده ای در داخل، اعم از کارگری و یا غیر کارگری، کوچک یا بزرگ، روشنفکری و یا گسترده، مدافعین سوسیالیسم و یا منتقدین سوسیالیسم که بر حداقلی از نظامات دموکراتیک و استقلال از رژیم فاشیستی سرمایه و جناحهای آن متکی بوده، از حقوق سیاسی- اقتصادی- فرهنگی، فردی و یا اجتماعی اعضاء خود و سایر توده های مردم دفاع کند، در همه حال بی قید و شرط و بی چشم داشت، بطریق شخصی، سیاسی، تشکیلاتی، تبلیغی و یا مالی، فعالانه و با بکارگیری حداکثر توان عملی خود حمایت میکنیم. ما توده های مردم را به متشکل شدن، متشکل شدن و بازهم متشکل شدن فراخوانده، کمترین پیشروی در این عرصه را بزرگترین موفقیت در هر لحظه برای خلاصی از برده گی رژیم اسلامی میدانیم.
--------------

*1- " ما " در عبارت بالا، نه سازمان سیاسی خاصی و یا کمونیستها بطور کلی، بلکه نیروی اجتماعی فدایی در جامعه را مد نظر دارد. اینکه سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اقلیت، هم اینک بصورت یک سازمان واحد وجود ندارد، مانع از موضع گیریهای سیاسی متکی بر تئوری و پراتیک این جریان نمیشود. نظر بالا در اینجا، نظر فردی این نگارنده، اما همچنین پیشنهادی برای ترویج و یا بحث به مدافعین جریان انقلابی فدایی در داخل کشور است.
ـــــــــــــــــــــــــــــ

کارگران نیشکر، الگوی مبارزاتی در صنایع بزرک


کارگران مبارز نیشکر هفت تپه دهمین روز اعتصاب خود را پشت سر گذاشته، پس از مبارزات کارگری در شرکت واحد، به سوی تبدیل شدن به الگویی از مبارزات کارگری در صنایع بزرگ کشور پیش میروند. کارگران زحمتکش نه فقط برای مطالبات رایج، یعنی پرداخت بموقع دستمزدها، بلکه برای کسب حق ایجاد تشکل مستقل کارگری، خاتمه شرایط سرکوب علیه سازماندهان اعتراضات خود و مقابله با سیاستهای اقتصادی نابود کننده رژیم اسلامی نیز پای به میدان مبارزه گذارده اند. خواسته های طرح شده از سوی کارگران و مقاومت تاکنونی آنها، از یک اعتراض کارگری متفاومت از اعتراضات جاری حکایت کرده، میتواند پیشقراول فرارسیدن علائم جدیدی از کیفیت رشد یافته جنبش کارگری تلقی گردد. در آغاز یازدهمین روز مقاومت کارگران آگاه و شجاع نیشکر هفت تپه، اطلاعیه ای از سوی یکی از جمعیتهای مدافع حقوق بشر در داخل منتشر شده، که در زیر میخوانید.
------------
یازدهمین روز اعتصاب کارگران
امور نیشکر هفت تپه تحت کنترل وزارت اطلاعات قرار گرفت

کارگران نیشکر هفت تپه وارد یازدهمین روز اعتصاب خود شدند. در طی این مدت وعده های پی در پی مدیر عامل شرکت برای پرداخت یک ماه حقوق، از سه ماه حقوق به تعویق افتاده کارگران تا به امروز عملی نگردیده. پرداخت نکردن سه ماه حقوق عقب افتاده باعث گردیده که کارگران را با مشکلات معیشتی زیادی مواجه کند و اکثر آنها از تهیه غذای روزانه خانواده خود عاجز هستند. از شروع اعتصاب تا به امروز مدیر کل و هیئت مدیره در کارخانه حاضر نمی شوند و تماس با کارگران از طریق تلفن انجام می شود. اکثر اعضای هئت مدیره از عناصر اطالاعاتی و نظامی هستند. کارگران اعلام کردند تا زمانی که به 14 خواسته خود نرسند اعتصاب را پایان نخواهند داد. *1
در طی 2 سال گذشته این یازدهمین اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه است.

از طرفی دیگر فشارها و تهدیدات علیه فعالین کارگری این کارخانه شدت یافته و از آنها خواسته می شود که به اعتصاب خود پایان دهند بدون اینکه بخواهند به خواسته های آنها رسیدگی کنند.

در روزهای اخیر به فعالین کارگران گفته شده که برای مقابله با کارگران، امور این کارخانه را به وزارت اطلاعات واگذار شده و این مسئله بنابه گفته‍ی کارگران بدین معناست که در روزهای آینده فشارها و سرکوب ها افزایش خواهد یافت.

مصباح یزدی که از گردانندگان مافیای شکر در ایران است با وارد کردن شکر و اشباع بازار سعی دارد که این کارخانه را ضرر دهنده نشان دهد و در چهارچوب طرح خصوصی سازی با نازلترین قیمت این کارخانه را خریداری کند. مجریان این طرح در خود کارخانه مدیر کل و هیئت مدیره کارخانه است. در شروع اعتصاب کارگران یکی از اعضای هیئت مدیره را بنام مستحبی از کارخانه بیرون کردند. این فرد به طور علنی با مافیای شکر همکاری می کرد.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

بنقل از:
پنج‌شنبه ٣۱ خرداد ۱٣٨۶ - ۲۱ ژوئن ۲۰۰۷
--------------------
توضیحات از وبلاگ جمهوری شورایی

*1- در نشانی زیر در وبلاگ جمهوری شورایی، خواسته های 14 گانه کارگران نیشکر هفت تپه درج شده است:
http://j-shoraii.blogspot.com/2007/06/blog-post_16.html
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Wednesday, June 20, 2007

میان مسلخ اندیشه و امید


سعید سلطانپور بهمراه همکاران خود در جریان یکی از آخرین فعالیتهای هنری خود

،اینجا "
" میان مسلخ اندیشه و امید


روز 31 خرداد، روز اعدام جنایتکارانه سعید سلطانپور در سال 1360 است. کسی که روشنگری و مبارزه انقلابی را بعنوان شیوه زندگی خود انتخاب نموده، تحت دشوارترین شرایط سیاسی به مردم و آرمانهای انسانی طبقه کارگر وفادار ماند. شجاعت و پایداری او، هنر متعهد را در این کشور سرافراز ساخت. یادش گرامی باد!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات

، اینجا "
میان مسلخ اندیشه و امید "، قطعه ای از شعر " زندان فلات " سعید سلطانپور است
.
- خواننده گرامی! در سال گذشته مطلبی تحت عنوان " دستگیری و اعدام سعید سلطانپور و مسئولیت دیگران" از سوی این نگارنده در وبلاگ جمهوری شورایی در نشانی زیر منتشر شد.
مقاله فوق در نشانی زیر نیز در فرمات ورد قابل دریافت است

Saturday, June 16, 2007

ششمین روز اعتصاب کارگران


گزارشی از ششمین روز اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه

اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه وارد ششمین روز خود شد. امروز صبح کارگران در محوطه کارخانه تجمع نمودند و ضمن دادن شعارهایی خواستار اجرای خواسته های خود شدند. آنها پس از مدتی از کارخانه خارج شدند و در خیابانهای خارج از کارخانه به اعتراضات خود ادامه دادند. مدیر عامل کارخانه و اعضای هیئت مدیره از اعتراضات کارگران وحشت زده شده اند و امروز در کارخانه حاضر نشدند ولی مدیر عامل کارخانه طی تماسی تلفنی که با نمایندگان کارگران داشت وعده داد که تا ساعاتی دیگر حقوق معوقه یک ماه آنها را پرداخت خواهد کرد، و این مشروط به پایان دادن اعتصاب می باشد.

نمایندگان کارگران ضمن رد پیشنهاد مدیر عامل کارخانه خواستار رسیدگی به تمامی خواسته های خود شدند، و اعلام کردند تا جامه عمل نپوشیدن به خواسته های خود حاضر به پایان دادن به اعتصاب نیستند. از طرف دیگر تعداد زیادی از نیروهای انتظامی و ماموران امنیتی و گارد ویژه در نقاط مختلف مستقر شدند. تا رسیدن این خبر حرکتهای اعتراضی گارکران همچنان ادامه دارد.

منبع گزارش: فعالین حقوق بشر و دموکراسی در ایران

به نقل از:
www.akhbar-rooz.com
شنبه ۲۶ خرداد ۱٣٨۶ - ۱۶ ژوئن ۲۰۰۷
-------------------------------

در گزارش منبع دیگری، خواسته های کارگران اعتصابی به شرح زیر اعلام شده است:
1- پرداخت حقوق معوقه سه ماه گذشته

2- پرداخت پول بن های کارگران

3- دادن هدیه ها که به کارگران وعده آن را داده بودند.

4- حق داشتن سندیکای کارگری

5 - حق شرکت کارگران فصلی در انتخاب نمایندگان کارگران( در حال حاضر بیش از 1500 نفر کارگران در شرایطی طاقت فرسا و درگرمای شدید خوزستان از داشتن حداقل امکانات ایمنی ورفاهی محروم هستند)

6- حق طبقه بندی مشاغل

7- بازنشسته کردن کارگرانی که دوران بازنشستگی آنها گذشته

8- تامین وسائل ایمنی کارگران

9
- پرداخت حق بدی آب و هوا

10- اخراج هئیت مدیره شرکت که از عناصر امنیتی و نظامی هستند که به خاطر نداشتن تخصص باعث سوئ مدیریت و ورشکستگی شرکت شده اند.

11- متوقف کردن تهدیدات و فشارها و پرونده سازی علیه فعالین کارگری این شرکت

12- متوقف کردن مافیای شکر( که از افراد رده بالای حکومت هستند) ورود غیر قانونی شکر
13- ارتقای پایه کارگران بر مبنای تخصص و تجربه و نه بر مبنای وابستگی به نیروهای امنیتی و اطلاعاتی

http://www.fedayi.org/content/view/86/1
25 خرداد 1386

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Friday, June 15, 2007

قتل تدریجی زندانیان، سیاست روز رژیم اسلامی


25 خرداد 1386- 15 ژوئن 2007

زندانی سیاسی و نماینده کارگران خباز شهر سقز، محمود صالحی، در حال تحمل شرایطی است که ممکن است به مرگ او منجر گردد. مأموران زندان رژیم در سنندج با بیرحمی تمام، از دریافت کمکهای پزشکی بنفع او خودداری میکنند.

محمود صالحی از بازداشت شده گان فراخوان مراسم اول ماه مه سال 1383 در شهر سقز است که پس آن مداوماً در معرض احضار به بیدادگاهها و مراکز سرکوب رژیم قرار داشته است. مأمورین حکومت اسلامی 2 ماه پیش از این، به صدور حکم زندان علیه او دست زده، پس از احضار در سقز، او را روانه زندان سنندج ساخته اند.

اقدامات سرکوبگرانه و تحمیل شرایط مرگ تدریجی به محمود صالحی، آیینه تمام نمای روش برخورد حکومت اسلامی به زندانیان سیاسی در دوره کنونی وحشیگری آن است. به شکست کشاندن این سیاست جنایتکارانه که هدف از آن همچنین، ایجاد وحشت از دستگیرشدن از یکطرف و عادت دادن جامعه به مرگ زندانیان سیاسی از سوی دیگر است، میتواند برای همه زندانیان دربند به نتایج مثبتی منجر شود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- اوج گیری سرکوب و جنگ در ایران و خاورمیانه


25 خرداد 1386- 15 ژوئن 2007

مقدمه

وضعیت سیاسی کشور و تشدید آشکار سرکوب مردم از یک طرف، و شدت گیری جنگ و ترور در فلسطین و لبنان از سوی دیگر، از بروز بیکباره وضعیتی جدید در این منطقه خبر میدهند. در مرکز حوادث کنونی، به شکست کشاندن قطعی مبارزات یک دهه اخیر مردم ایران و تحمیل موقعیت برتر حکومت اسلامی به حریفات منطقه ای و بین المللی آن قرار دارند. این در شرایطی است که تحریمهای غرب علیه حکومت اسلامی گسترش یافته، اقدامات آن بمنظور مسلح شدن به سلاح هسته ای سرعت گرفته، رقابتهای آمریکا و روسیه تشدید شده، دولت اسرائیل در بحران سیاسی داخلی فرورفته، و نارضایتی از سیاستهای بین المللی قدرتهای بزرگ در جوامع غربی از طریق درگیریهای خیابانی به نمایش درآمده است. رژیم اسلامی این وضعیت ویژه را در محاسبات سیاسی خود وارد نموده، بکارگیری کامل ظرفیتهای تخریب خود در فلسطین و لبنان، برای جبران شکست نظامی حزب الله در جنگ تابستان گذشته را در دستور کار قرار داده است. اظهارات جدید سردسته حکومت اسلامی، مبنی بر نابودی " بزودی" اسرائیل، بیان چیزی جز اطمینان او از شروع دور تازه ای از جنگ و کشتار در اسرائیل و فلسطین و لبنان نیست. یورش کودتا گونه جریان تروریستی حماس، متکی بر کمک مالی چند صد میلیون دلاری ماههای اخیر رژیم اسلامی، بویژه در شرایط تزلزل سیاسی دولت ائتلافی اسرائیل، بدون خواست و فشار حکومت اسلامی امکان پذیر نیست. شواهد متعدد دیگری بر گسترش دخالتهای آن در افغانستان و عراق نیز مهر تأیید میکوبند. در حال حاضر میتوان از تهاجم وسیع رژیم اسلامی بمنظور تصرف سنگرهای سیاسی جدیدی در داخل و خارج نام برد.
ادامه دارد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Sunday, June 10, 2007

! تبلیغ افراطی بنفع آپارتاید جنسی در ایران

همسر دانیل اورتگا در لحظات ورود به تهران ! اینکه پذیرش طوق برده گی حکومت اسلامی، آنهم در شکل افراطی آن، چیزی به زیبایی او افزوده است را به خواننده این سطور واگذار میکنم !؟ اما در اینکه او با این رفتار چندش آور و ضد زن و ضد دموکراتیک، ریاکاری و دروغ را به اوج خود رسانده، دست به پرنسیپ فروشی علنی در بازار " سبزه میدان " اسلامی زده است، شکی نیست


Saturday, June 09, 2007

محکومیت سفر دانیل اورتگا به ایران

بنابه اخبار منابع بین المللی، امشب شنبه، 19 خرداد- 9 ژوئن، دانیل اورتگا رئیس جمهور نیکاراگوئه، برای گفتگو با سران جنایتکار رژیم اسلامی وارد تهران میشود. اقدام فوق نظیر سفرهای قبلی فیدل کاسترو و چاوز، مفهومی جز حمایت از یک رژیم ضد بشری و هارترین دولت سرمایه در جهان کنونی ندارد. حکومت اسلامی مانند گذشته، از این سفر بمثابه سند تأیید سلطه وحشیانه خود علیه مردم ایران استفاده کرده، فضای سیاسی کشور را جهنمی تر خواهد ساخت.

Thursday, June 07, 2007

! وحشیگری، " بمثابه بالاترین مرحله" نئولیبرالیسم

روز 2 ژوئن 2007، شهر رستوک در آلمان
تهاجم وحشیانه پلیس آلمان به مخالفین سیاستهای جنگ طلبانه و غارتگرانه قدرتهای بزرگ امپریالیستی

Friday, June 01, 2007

انسانیت در جهان تک قطبی





در اين تور چيز " با ارزشی" نيست

http://www.roshangari.net/as/ds.cgi?art=20070601110847.html

روز دوشنبه 28 ماه مه احتمالا بسياری از مقامات در اتحاديه اروپا زير لب به شانس خود لعنت ميفرستادند، که " بد صيدی به تورشان" خورده است.

توری که از آن صحبت ميکنيم، يک تور عظيم مخصوص صيد ماهی های تن است که توی دريای مديترانه در ساحل مالتا به آب انداخته شد و تصوير آن هفته گذشته به سراسر دنيا مخابره شد. تور البته ماهی نگرفته بود، وگرنه همه از جان و دل طالب آن بودند، اما به اين تور فقط 27 آدم آويزان شده بودند و با مرگ دست و پنجه نرم ميکردند. به اين جهت مقامات محلی مالتا، وزارت خانه مربوطه در مادريد، کشور ليبی و در ايتاليا بحث در گرفته بود، و هيچکس حاضر نبود تور را جمع کند. قضيه از اين قرار است که در تعطيلات آخر هفته پناهجويان سوار يک کشتی ماهيگيری به آب ريخته ميشوند. يک مسافر تور مخصوص صيد ماهی های تن را به دريا می اندازد و آنها برای آنکه غرق نشوند از حاشيه باريک آن بالا ميروند. اما مقامات مالتا حاضر به نجات آنها نمی شوند و ميگويند اين وظيفه ليبی است. ليبی ميگويد باشد " کمک ميکنم "، اما از کمک خبری نيست.مقامات ليبی لابد فکر ميکردند اگر نجات اين پناهجويان" وظيفه " باشد، در مسووليت اسپانيا يا ايتالياست. ايتاليا هم درآغاز به روی خود نمی آورد. به اين ترتيب در سه روز تعطيل آخر هفته که آدم های مهم: روسا، مديران شرکت ها و البته " رهبران " جهان در اين بهشت توريستی اروپا تمدد اعصاب ميکردند، 27 پناهجوی مزبور در دريا با مرگ دست و پنجه نرم ميکردند. [ يادتان هست که نيکلای سارکوزی هم بعد از پيروزی در انتخابات فرانسه با کشتی دوست ميلياردرش به آب های مالتا زده بود.] صاحب " با وجدان " قايق هم از نجات پناهجويان خودداری ميکرد، در حاليکه در روزها آفتاب سوزان روی دريا، آنها را کباب ميکرد، و سرمای شبانه روی آب دريا چنانکه ميدانيد، منجمد کننده است. بسياری از پناهجويان زن و کودک بودند. بنا بر گزارش گاردين خانم لارا بولدريني، سخنگوی کميسيون پناهندگی سازمان ملل گفت دولت های دور و بر مديترانه، اين دريا را " به غرب وحشی تبديل کرده اند که در آن زندگی انسان ارزش خود را از دست داده است و مردمی که در معرض خطر مرگ قرار دارند، به امان خدا رها می شوند.


" نقش تصوير سکسي؟

بنا بر گزارش رويترز پناهندگان از ساحل عاج آمده اند و بعد از اينکه نهايتا توسط يک کشتی جنگی ايتاليايی از آب گرفته شدند، تقاضای پناهندگی سياسی کرده اند. نام ساحل عاج يادآور واقعه تلخی است که سال گذشته روی داد و طی آن اين خبر مخابره شد که بيش از 15000 نفر از مردم يک شهر در ساحل عاج به علت زباله هايی که از کشورهای پيشرفته به اين کشور صادر و در زمين های آن دفن ميشوند، در اثر انتشار گازها در يک شهر که از مراکز دفن زباله است، مسموم شدند. اين فقط يک حادثه و در فقط يک شهر و فقط در يک روز بود. به عبارت ديگر اگر مقامات اتحاديه اروپا، مردم کشورهای جهان سوم را " زباله " های لازم به دفن هم فرض کنند، اگر فقط ميخواستند به معامله پاياپای هم تن در دهند بايد حداقل 15000 تن از مردم ساحل عاج و حداکثر معلوم نيست چند ميليون آن را به شهروندی بپذيرند. ولی چنانکه ميدانيم در مبادله ی بازار گلوبال، دو طرف معادله تجاری هرگز مساوی نيستند. امروز مقامات کشورهای اروپايی و آمريکا حتی از رقم های 3000 و 4000 نفر پناهجو به مالتا يا يک منطقه ديگر طوری صحبت ميکنند که گويا آسمان به زمين آمده است.در حاليکه فقط جنگ ها و صدور اسلحه شان در همين چند سال اخير، به تنهايی ميليون ها پناهنده ايجاد کرده است، مبادله نابرابر که جای خود دارد. واقعيت اين است که رسوايی پايان هفته گذشته در مالتا نيز احتمالا به علت " سکسی" بودن تصوير مورد توجه ويژه رسانه ها قرار گرفت. اينديپندنت نشريه انگليسی" تصوير سکسی"را در صفحه اول منتشر کرد و روی آن نوشت " مايه شرم اروپا ". اغلب رسانه های بزرگ جهان از هرالد تريبون در آمريکا گرفته تا تايمز لندن تصوير را به چاپ رساندند. اما درست يک هفته پيش از اين رسوايی رويداد تکان دهنده تری درست در همين آب های مالتا اتفاق افتاد که خبر آن اگرچه مخابره شد، ولی به صفحات اول نرفت. ماجرا از اين است که 8 روز پيش از ماجرای اخير، يک گروه 53 نفری از پناهندگان در آب های مالتا ناپديد شدند و تا هم اکنون هيچ اثری از آن ها پيدانشده است. مقامات مربوط معتقدند همه آنها غرق شده اند. آنها قبل از اين که ناپديد شوند پيامی فرستاده بودند و گفته بودند دارند غرق ميشوند و تقاضای کمک کرده بودند. عکس های هوايی نشان ميدهد که پناهجويان بخت برگشته سعی ميکردند آب را با سطل های پلاستيکی خالی کنند. روزنامه ها نوشتند هواپيمايی که عکس ها را گرفته برای سوخت گيری به ايستگاه برگشت. مقامات ميگويند يک قايق نجات فرستاده بودند. به هر حال وقتی نيروی امداد هوايی به محل بازگشت ديگر خبری از پناهجويان نبود. در ماه گذشته " آوريل 2007 " دو بار خبر به کوسه سپردن دسته جمعی پناهجويان سوماليايی مخابره شد، يک بار در دسته 34 نفری که چند نفر از آنها جان خود را از دست دادند و تعدادی از آب گرفته شدند، ولی هردو مورد تنها چند خط از يک ستون باريک صفحات درونی روزنامه ها را به خود اختصاص داد. بويژه که آن موارد به حمله مشترک آمريکا و اتيوپی به سومالی و فاجعه پناهندگی بعد از آن مربوط است که بايد بطور اخص در رسانه ها پنهان شود. اساسا اگر قرار باشد فجايع پناهندگی ماه های اخير برشمرده شود، مثنوی هفتاد من ميشود. داستان های مربوط به پناهندگی يکی از تکان دهنده ترين بخش های تاريخی است که هم اکنون ما در حال ساختنش هستيم و ميتوان ادعا کرد حتی از داستان کشتارهای مستقيم در اثر بمباران ها نيز فاجعه بارتر است. در سايه همين اوضاع فاجعه بار است که رژيم جمهوری اسلامی به خود حق ميدهد به راحتی 100 هزار تن از مردم افغان را بی آنکه خم به ابرو بياورد از کشور بيرون بريزد. رژيم مطمئن است که کشورهای ديگر دست هايشان به اندازه کافی آلوده است و ادعايی نميتوانند داشته باشند. از طرف ديگر اراده و تمايل مردمی که به ارزش انسان ها و همبستگی بشری می انديشند زيرپا لگدمال ميشود. وجود ديکتاتوری - مثل ايران و ليبی - کار را برای آنها آسان ميکند. اما در دموکراسی ها برای منکوب کردن اراده مردم و ايجاد شکاف در همبستگی انسانی و فراهم آوردن شرايط " بيگانه ستيزی "، يک دنيا کار لازم است. بطوريکه رهبرانی مثل آقای سارکوزی و بلر برای انجام اين کارها و ادامه کاري، بطور جدی نياز دارند در مالتا يا يک بهشت ديگر روی زمين به تمدد اعصاب بپردازند. [ قايق چند ميليون پوندی که تونی بلر و شری برای تمدد اعصاب اجاره کردند را که به خاطر داريد] کشورهای اتحاديه اروپا که برای جلوگيری از ورود " شهروندان درجه دوم جهان " به کشورهای خود با هم همکاری ميکنند، با اين مشکل مواجه شده اند که در درياها و اقيانوس ها نميتوان ديوار را به همان کارايی بالا کشدی که در خشکی. به اين جهت با يکديگر و با ليبی وارد مذاکره شده اند تا جلوی ورود شهروندان درجه دو و سه جهان به مديترانه را بگيرند. اما نفس کشيدن در" جهان " های ديگر به غير از کشورهای متروپل آنقدر دشوار شده که بسياری مرگ را تقبل ميکنند وخود را به دريا می زنند. جنگ ها و کشتارها بر وخامت اوضاع بيش از پيش افزوده و بسياری ديگر هيچ چاره ای ندارند به جز فرار و مهاجرت و تلاش برای ورود" غيرقانونی " به کشورها. در متن خبرهای مربوط به واقعه اخير مالتا خبرهای فرعی بود که چندان جلب توجه نکرد.


از جمله:

صاحب قايقی که حاضر به نجات 27 پناهنده نبود: من ميخواهم به مردم کمک کنم، ولی فکر کنيد اگر آنها شورش ميکردند و کنترل قايق را بر عهده ميگرفتند چه ميشد؟

و اين يکی از کاپيتان کشتی جنگی ايتاليايی که آنها را نجات داد: آنها آدم های خوبی هستند. با اينکه بصورت توده در کنار موتورخانه چمباتمه زده بودند، صدايشان در نيامد. هردو جمله آشناست. در سفرنامه های مربوط به انتقال برده ها به آمريکا توسط کشتی های اسپانيايی مکرر به مشابه آنها برخورد ميکنيم.
------------------------------------
* به مقاله زندگی من و زباله های شما در آدرس زير مراجعه کنيد:

http://www.roshangari.com/as/ds.cgi?art=20061003235738.html
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ