رئیس هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اخیراً پس از شرکت در اجلاس سالانه اتحادیه بین المللی کارگران حمل و نقل در اروپا به تهران بازگشت. این اولین سفر اسانلو، بمثابه نماینده تنها تشکل مستقل کارگری و تنها نهاد منتخب و دموکراتیک موجود در ایران به خارج از کشور بود. سندیکای کارگران شرکت واحد علیرغم فعالیتهای وسیع در داخل و تلاش و فداکاری تحسین آمیز اعضاء و رهبری آن، در زمینه فعالیتهای بین المللی هنوز دچار محدودیت است. این اما از شرایط سرکوب و ترور حاکم و زندگی بسیار دشوار کارگران اخراجی و تحت خطر بازداشت ناشی شده، نباید نتیجه سهل انگاری هیئت مدیره سندیکا تلقی گردد.
سفر منصور اسانلو به انگلستان و بلژیک و ملاقاتها و سخنرانیهای او، بیشک در چهارچوب حقوق و وظایف مسئولین سندیکا قرار داشته، یک موفقیت جدی برای این تشکل کارگری محسوب میگردد. اگر سوال و نقدی نیز به آن وارد باشد، هماناً کوتاه بودن سفر و عدم انجام ملاقاتها و سخنرانیهای بیشتر بود. درصورت کمک و برنامه ریزی مدعیان " فعال کارگری" در خارج، که فریاد " همبستگی با کارگران" آنها، گوش فلک را کر کرده است، اسانلو میتوانست با مسئولین سازمان بین المللی کار [ آی – ال – او]، اتحادیه های بزرگ در انگلستان، فرانسه، آلمان، ایتالیا و کانادا نیز دیدار نموده، هر چه همه جانبه تر، موقعیت دردناک کارگران ایران، بویژه شرایط سرکوب قرون وسطایی را، در عرصه بین المللی مطرح نماید. با وجود کمبود بالا اما، سندیکای مستقل کارگران شرکت واحد در اولین اقدام بین المللی خود، کاملاً موفق بوده، تجارب مفیدی را در زمینه های مختلف کسب نمود.
سندیکای کارگران شرکت واحد بمثابه یک نهاد انتخابی و ملزم به پاسخگویی در برابر اعضاء خود و نه در برابر فرقه های بعضاً ضد دموکراتیک، مجاز و حتی موظف است، دست به ایجاد روابط بین المللی گسترده بزند- حتی اگر در این مسیر دچار اشتباهات و لغزشهای سیاسی شود. این روابط نه فقط با اتحادیه های کارگری چپ و میانه رو و سازمانهای بین المللی، بلکه حتی با احزاب سیاسی و دولتها نیز کاملاً مجاز و چه بسا ضروری است. مسئول سندیکایی که در رأس حداقل 8 هزار کارگر متشکل در پایتخت، در این " جزیره ثبات " یک رژیم ترروریست فعالیت علنی نموده، اینهمه سرکوب و اخراج و مرارت را پشت سرگذاشته، و به این ماشین آدمکشی باج نداده است، نباید برای ایجاد روابط خارجی و اجتماعی، از کسی بجز اعضاء خود اجازه بگیرد. از این گذشته، این سندیکا نه نظیر برخی پیروان " چپ " حسن صباح در خارج، بلکه نهادی توده ای است که دارای اساسنامه، اهداف اعلام شده و ارگانهای رسمی و منتخب، و در ارتباط روزمره با اعضاء آن بوده، از مصوبات مجمع عمومی اعضاء خود تخطی نکرده است. بنابراین چرا باید نظیر جمعی مشکوک و بدهکار به دیگران، کوهی از احساس گناه را بدوش کشیده، از انجام وظایف بین المللی خود خجالت بکشد. اعضاء محافل خارج از کشوری، که عمدتاً نیز عنوان گمراه کننده " حزب کمونیست" را یدک کشیده، از انتشار یک مقاله ساده از موضع چپ در سایتهای عمومی خود وحشت کرده، حتی آنها را به این " جرم " مجبور به تعطیلی میکنند، و هرگز هم بدلیل تبهکاریها و اشتباهات مهلک گذشته به مردم حساب پس نداده اند، دارای صلاحیت سیاسی و اخلاقی سوال از سندیکای کارگران شرکت واحد نیستند.
این افراد غیرمسئول، پرخاشگر، بی صداقت و هوچیگر، هرگز روابط خارجی گروه سیاسی خود را، با احزاب و دولتها، در گذشته و امروز، آنهم انواع فاشیستی و هار امپریالیستی، به مردم ایران توضیح نداده، کلمه ای قابل اعتماد در مورد منابع مالی خود نگفته اند. بخش مهمی از اعضاء و فعالین این گروهها، به شهادت تجارب شخصی بسیاری از ایرانیان و موضع گیریهای سیاسی، عمدتاً به چاپلوسان شهروندان غربی، احزاب و ادارات دولتی تعلق داشته، ملاقات خود با این یا آن نماینده سیاسی بانکها و فروشنده گان بمبهای ناپالم را، با جار و جنجال و افتخار به رخ مردم میکشند. آنها علیه مردم تحت گروگان رژیم اسلامی، قضاوتی منفی نظیر"عقب مانده گی مردم"، "اسلام زده گی" و یا " شرق زده گی" را شایع کرده، عملاً توده های مردم را مسئول شرایط دردناک کنونی معرفی میکنند. آنها برای ایجاد رابطه شخصی با شهروندان غربی، ترقی شغلی و لذت بردن از زندگی روزمره، به خودشیرینی و خوشرقصی نزد آنان روی آورده، به تجلیل بدوی از" تمدن غربی" اقدام کرده، با احزاب راست افراطی همسو و هم آهنگ میشوند. این افراد، استقلال طلب بودن مردم ایران و نسل انقلابی گذشته را مورد تمسخر قرار داده، محکوم میکنند، در حالیکه خود برده وار به قوانین تولیدکننده گان سلاحهای هسته ای و راهزنان بین المللی احترام گذارده، و استقلال طلبی " انسانهای شریف"!؟ این کشورها در برابر آمریکا، این چپ دروغین را آزار نمیدهد. مضحک تر اینکه در همانحال، استقلال کردستان را " حق " خود دانسته و یا خواهان انجام رفراندوم در کردستان ایران، با هدف " استقلال آری، یا خیر" هستند!؟ جریانات و افرادی که دریافت " جایزه" از این و یا آن نهاد دولتی و نیمه دولتی، مصاحبه با رسانه های ضدکمونیست افراطی، و شوپردازی با " ملکه زیبایی" سلطنت طلبان را به فضیلت ارتقاء داده اند، مجاز به تعیین تکلیف برای اسیرشده گان در جهنم اسلامی، مردم فقیر و تشکلهای مستقل آنان نیستند.
برخوردهای تند، غیردموکراتیک و دور از انصاف به منصور اسانلو و سندیکای کارگران شرکت واحد، تماماً از سوی افراد و جریانات نزدیک به کومه له و یا انشعابی از آن صورت میگیرند. دقیق تر، این جریانات مخالف مبارزه انقلابی ضد سلطنتی، همدستان امپریالیسم در دشمنی با شوروی و جداشده گان از مبارزه مسلحانه در گذشته هستند، که مداوماً به موضع کینه توزی علیه سندیکای کارگران شرکت واحد می غلطند. این گروهها به گرایشی خرده بورژوایی در میان عناصر منفرد کارگاهی در مناطق کمترصنعتی[ علاوه بر آن، درگیر جنبش ملی]، همچنین به روحیات لایه ای از حاشیه نشینان، تمایلی از تولید کننده گان خرد روستایی و گرایش کوچکی در میان کارگران جدیداً به شهرها روی آورده نزدیک هستند. آنها به هر جریان بزرگ و سراسری، چه صنفی و چه سیاسی، با سوء ظن و بدگمانی افراطی برخورد میکنند. عادات سیاسی این چپ مطلقاً روشنفکری و بی احساس نسبت به زندگی مردم تحت برده گی، بر آنارشیسم، خودنمایی و خودستایی، میدان دادن به احساسات کودکانه، گستاخی علیه مردم تحت عنوان صراحت، تئوری پردازیهای دلبخواهی و بدون هیچ مبنای علمی و کیش شخصیت مذهبی متکی است. گروهها و افراد مورد بحث در واقع اما، آشفتگی، عصبیت شخصی، فقدان تحلیل روشن، وعقب مانده گی سیاسی خود را تحت پوشش رادیکالیسم، " سوسیالیسم" و " حکومت کارگری" پنهان میکنند. این عناصر در حالیکه که در خارج عمدتاً به چیزی جز منافع شخصی خود و" سرشناس" شدن و حمل عناوین تشکیلاتی فکر نمیکنند، از دیگران میخواهند، تشکل و سازمان و تاریخچه خود را منحل ساخته، از آنها تبعیت کنند. اینکه نیروی مورد غضب افراد فوق، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در سالهای انقلاب بهمن، و یا یک تشکل صنفی و بدون هیچ رابطه ای با آن، یعنی سندیکای کارگران شرکت واحد، 28 سال پس از تاریخ فوق است، برای آنها فرقی نمیکند. همینکه هر دو، جریاناتی سراسری- ایرانی، بزرگ و در چهارچوب طبقه کارگر صنعتی قرار داشته، حاضر به تأیید چپ روی در گفتار و راست روی در عمل نیستند، کافی است تا به موضوع خصومت ورزی و اقدامات تخریبی آنها مبدل گردند. جنجال آفرینی برخی از آنان در خارج، همچنین انفعال افراطی برخی دیگر، تردیدی در این حقیقت باقی نگذاشت، که این نیروها نظیر عناصر و محافل آنارکوسندیکالیست قرون نوزدهم و بیستم در اروپای جنوبی و روسیه، معرف جز تمایلی از گرایشات متعدد بورژوازی لیبرال در شرایط تشدید گسترش تولید کالایی نیستند. دشمنی افسار گسیخته این گروهها و الگوی همه آنها، مدافعین تئوری " سه جهان" [ جناح راست سوسیالیسم دهقانی] با اتحاد شوروی، درست از همین ماهیت غیرکارگری، تقدیس کننده گان تولید کوچک و مناسبات پدرسالاری در محیط کارگاهی ناشی شده است. کمک گرفتن از تروتسکیسم و چپ دانشگاهی اروپایی، برای موجه ساختن مهمل بافیهای " تئوریک" در کوهستانهای کردستان عراق، و تحریف گری و دروغپردازی بی حد و مرز علیه نیروهای چپ انقلابی هم، قادر به پوشاندن ماهیت زرد و غیر انقلابی آنان نگشت.
--------------------------
توضیحات
- نیازی به تأکید نیست که بحث بالا همه فعالین و افراد در طیف کومه له – " کمونیسم کارگری" را در بر نمیگیرد. هر حزب سیاسی، علاوه بر مواضع آن، در عین حال دربرگیرنده انسانهایی است که در برخورد به محیط اطراف خود، بدرجاتی متفاوت عمل میکنند. این بدون استثناء شامل همگان، از جمله نگارنده این سطور در دوران فعالیت تشکیلاتی او هم میگردد. قصد مطلب بالا، نفرت پراکنی و تسویه حساب سیاسی با کسی نیست. دلایل طرح این نکات، صرفاً از منافع پراتیک ناشی میشود: نقطه قوت دشمنان مردم، تسلط بر دستگاه دولتی و سازمانیافتگی آنهاست. نقطه ضعف مردم، فقدان تشکل و پراکنده گی آنهاست. از این رو، هر تلاشی از سوی کارگران و یا اقشار دموکراتیک، که سطحی از تشکل و تمرین سازمانیابی را بدنبال آورد، باید بی قید وشرط، فعالانه، واقعی و صمیمانه مورد پشتیبانی قرار گیرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفر منصور اسانلو به انگلستان و بلژیک و ملاقاتها و سخنرانیهای او، بیشک در چهارچوب حقوق و وظایف مسئولین سندیکا قرار داشته، یک موفقیت جدی برای این تشکل کارگری محسوب میگردد. اگر سوال و نقدی نیز به آن وارد باشد، هماناً کوتاه بودن سفر و عدم انجام ملاقاتها و سخنرانیهای بیشتر بود. درصورت کمک و برنامه ریزی مدعیان " فعال کارگری" در خارج، که فریاد " همبستگی با کارگران" آنها، گوش فلک را کر کرده است، اسانلو میتوانست با مسئولین سازمان بین المللی کار [ آی – ال – او]، اتحادیه های بزرگ در انگلستان، فرانسه، آلمان، ایتالیا و کانادا نیز دیدار نموده، هر چه همه جانبه تر، موقعیت دردناک کارگران ایران، بویژه شرایط سرکوب قرون وسطایی را، در عرصه بین المللی مطرح نماید. با وجود کمبود بالا اما، سندیکای مستقل کارگران شرکت واحد در اولین اقدام بین المللی خود، کاملاً موفق بوده، تجارب مفیدی را در زمینه های مختلف کسب نمود.
سندیکای کارگران شرکت واحد بمثابه یک نهاد انتخابی و ملزم به پاسخگویی در برابر اعضاء خود و نه در برابر فرقه های بعضاً ضد دموکراتیک، مجاز و حتی موظف است، دست به ایجاد روابط بین المللی گسترده بزند- حتی اگر در این مسیر دچار اشتباهات و لغزشهای سیاسی شود. این روابط نه فقط با اتحادیه های کارگری چپ و میانه رو و سازمانهای بین المللی، بلکه حتی با احزاب سیاسی و دولتها نیز کاملاً مجاز و چه بسا ضروری است. مسئول سندیکایی که در رأس حداقل 8 هزار کارگر متشکل در پایتخت، در این " جزیره ثبات " یک رژیم ترروریست فعالیت علنی نموده، اینهمه سرکوب و اخراج و مرارت را پشت سرگذاشته، و به این ماشین آدمکشی باج نداده است، نباید برای ایجاد روابط خارجی و اجتماعی، از کسی بجز اعضاء خود اجازه بگیرد. از این گذشته، این سندیکا نه نظیر برخی پیروان " چپ " حسن صباح در خارج، بلکه نهادی توده ای است که دارای اساسنامه، اهداف اعلام شده و ارگانهای رسمی و منتخب، و در ارتباط روزمره با اعضاء آن بوده، از مصوبات مجمع عمومی اعضاء خود تخطی نکرده است. بنابراین چرا باید نظیر جمعی مشکوک و بدهکار به دیگران، کوهی از احساس گناه را بدوش کشیده، از انجام وظایف بین المللی خود خجالت بکشد. اعضاء محافل خارج از کشوری، که عمدتاً نیز عنوان گمراه کننده " حزب کمونیست" را یدک کشیده، از انتشار یک مقاله ساده از موضع چپ در سایتهای عمومی خود وحشت کرده، حتی آنها را به این " جرم " مجبور به تعطیلی میکنند، و هرگز هم بدلیل تبهکاریها و اشتباهات مهلک گذشته به مردم حساب پس نداده اند، دارای صلاحیت سیاسی و اخلاقی سوال از سندیکای کارگران شرکت واحد نیستند.
این افراد غیرمسئول، پرخاشگر، بی صداقت و هوچیگر، هرگز روابط خارجی گروه سیاسی خود را، با احزاب و دولتها، در گذشته و امروز، آنهم انواع فاشیستی و هار امپریالیستی، به مردم ایران توضیح نداده، کلمه ای قابل اعتماد در مورد منابع مالی خود نگفته اند. بخش مهمی از اعضاء و فعالین این گروهها، به شهادت تجارب شخصی بسیاری از ایرانیان و موضع گیریهای سیاسی، عمدتاً به چاپلوسان شهروندان غربی، احزاب و ادارات دولتی تعلق داشته، ملاقات خود با این یا آن نماینده سیاسی بانکها و فروشنده گان بمبهای ناپالم را، با جار و جنجال و افتخار به رخ مردم میکشند. آنها علیه مردم تحت گروگان رژیم اسلامی، قضاوتی منفی نظیر"عقب مانده گی مردم"، "اسلام زده گی" و یا " شرق زده گی" را شایع کرده، عملاً توده های مردم را مسئول شرایط دردناک کنونی معرفی میکنند. آنها برای ایجاد رابطه شخصی با شهروندان غربی، ترقی شغلی و لذت بردن از زندگی روزمره، به خودشیرینی و خوشرقصی نزد آنان روی آورده، به تجلیل بدوی از" تمدن غربی" اقدام کرده، با احزاب راست افراطی همسو و هم آهنگ میشوند. این افراد، استقلال طلب بودن مردم ایران و نسل انقلابی گذشته را مورد تمسخر قرار داده، محکوم میکنند، در حالیکه خود برده وار به قوانین تولیدکننده گان سلاحهای هسته ای و راهزنان بین المللی احترام گذارده، و استقلال طلبی " انسانهای شریف"!؟ این کشورها در برابر آمریکا، این چپ دروغین را آزار نمیدهد. مضحک تر اینکه در همانحال، استقلال کردستان را " حق " خود دانسته و یا خواهان انجام رفراندوم در کردستان ایران، با هدف " استقلال آری، یا خیر" هستند!؟ جریانات و افرادی که دریافت " جایزه" از این و یا آن نهاد دولتی و نیمه دولتی، مصاحبه با رسانه های ضدکمونیست افراطی، و شوپردازی با " ملکه زیبایی" سلطنت طلبان را به فضیلت ارتقاء داده اند، مجاز به تعیین تکلیف برای اسیرشده گان در جهنم اسلامی، مردم فقیر و تشکلهای مستقل آنان نیستند.
برخوردهای تند، غیردموکراتیک و دور از انصاف به منصور اسانلو و سندیکای کارگران شرکت واحد، تماماً از سوی افراد و جریانات نزدیک به کومه له و یا انشعابی از آن صورت میگیرند. دقیق تر، این جریانات مخالف مبارزه انقلابی ضد سلطنتی، همدستان امپریالیسم در دشمنی با شوروی و جداشده گان از مبارزه مسلحانه در گذشته هستند، که مداوماً به موضع کینه توزی علیه سندیکای کارگران شرکت واحد می غلطند. این گروهها به گرایشی خرده بورژوایی در میان عناصر منفرد کارگاهی در مناطق کمترصنعتی[ علاوه بر آن، درگیر جنبش ملی]، همچنین به روحیات لایه ای از حاشیه نشینان، تمایلی از تولید کننده گان خرد روستایی و گرایش کوچکی در میان کارگران جدیداً به شهرها روی آورده نزدیک هستند. آنها به هر جریان بزرگ و سراسری، چه صنفی و چه سیاسی، با سوء ظن و بدگمانی افراطی برخورد میکنند. عادات سیاسی این چپ مطلقاً روشنفکری و بی احساس نسبت به زندگی مردم تحت برده گی، بر آنارشیسم، خودنمایی و خودستایی، میدان دادن به احساسات کودکانه، گستاخی علیه مردم تحت عنوان صراحت، تئوری پردازیهای دلبخواهی و بدون هیچ مبنای علمی و کیش شخصیت مذهبی متکی است. گروهها و افراد مورد بحث در واقع اما، آشفتگی، عصبیت شخصی، فقدان تحلیل روشن، وعقب مانده گی سیاسی خود را تحت پوشش رادیکالیسم، " سوسیالیسم" و " حکومت کارگری" پنهان میکنند. این عناصر در حالیکه که در خارج عمدتاً به چیزی جز منافع شخصی خود و" سرشناس" شدن و حمل عناوین تشکیلاتی فکر نمیکنند، از دیگران میخواهند، تشکل و سازمان و تاریخچه خود را منحل ساخته، از آنها تبعیت کنند. اینکه نیروی مورد غضب افراد فوق، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در سالهای انقلاب بهمن، و یا یک تشکل صنفی و بدون هیچ رابطه ای با آن، یعنی سندیکای کارگران شرکت واحد، 28 سال پس از تاریخ فوق است، برای آنها فرقی نمیکند. همینکه هر دو، جریاناتی سراسری- ایرانی، بزرگ و در چهارچوب طبقه کارگر صنعتی قرار داشته، حاضر به تأیید چپ روی در گفتار و راست روی در عمل نیستند، کافی است تا به موضوع خصومت ورزی و اقدامات تخریبی آنها مبدل گردند. جنجال آفرینی برخی از آنان در خارج، همچنین انفعال افراطی برخی دیگر، تردیدی در این حقیقت باقی نگذاشت، که این نیروها نظیر عناصر و محافل آنارکوسندیکالیست قرون نوزدهم و بیستم در اروپای جنوبی و روسیه، معرف جز تمایلی از گرایشات متعدد بورژوازی لیبرال در شرایط تشدید گسترش تولید کالایی نیستند. دشمنی افسار گسیخته این گروهها و الگوی همه آنها، مدافعین تئوری " سه جهان" [ جناح راست سوسیالیسم دهقانی] با اتحاد شوروی، درست از همین ماهیت غیرکارگری، تقدیس کننده گان تولید کوچک و مناسبات پدرسالاری در محیط کارگاهی ناشی شده است. کمک گرفتن از تروتسکیسم و چپ دانشگاهی اروپایی، برای موجه ساختن مهمل بافیهای " تئوریک" در کوهستانهای کردستان عراق، و تحریف گری و دروغپردازی بی حد و مرز علیه نیروهای چپ انقلابی هم، قادر به پوشاندن ماهیت زرد و غیر انقلابی آنان نگشت.
--------------------------
توضیحات
- نیازی به تأکید نیست که بحث بالا همه فعالین و افراد در طیف کومه له – " کمونیسم کارگری" را در بر نمیگیرد. هر حزب سیاسی، علاوه بر مواضع آن، در عین حال دربرگیرنده انسانهایی است که در برخورد به محیط اطراف خود، بدرجاتی متفاوت عمل میکنند. این بدون استثناء شامل همگان، از جمله نگارنده این سطور در دوران فعالیت تشکیلاتی او هم میگردد. قصد مطلب بالا، نفرت پراکنی و تسویه حساب سیاسی با کسی نیست. دلایل طرح این نکات، صرفاً از منافع پراتیک ناشی میشود: نقطه قوت دشمنان مردم، تسلط بر دستگاه دولتی و سازمانیافتگی آنهاست. نقطه ضعف مردم، فقدان تشکل و پراکنده گی آنهاست. از این رو، هر تلاشی از سوی کارگران و یا اقشار دموکراتیک، که سطحی از تشکل و تمرین سازمانیابی را بدنبال آورد، باید بی قید وشرط، فعالانه، واقعی و صمیمانه مورد پشتیبانی قرار گیرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ