Sunday, November 05, 2006

جبهه کار و آزادی



تاریخ اصلی انتشار
26 مهرماه 5 138 - 18 اکتبر 2006

شرایط داخلی و بین المللی کشور، تردیدی در تشدید بحرانهای همه جانبه آتی، باقی نمیگذارد. رژیم اسلامی از یک طرف دست به سرکوب کمترین تحرک اعتراضی زده، پی در پی، تعطیل و محروم و اخراج و بازداشت میکند، از سوی دیگر حریفان منطقه ای و بین المللی آن، اقدامات نهایی پیرامون تحریم اقتصادی و مجازاتهای بعدی را، در دستور کار خود قرار داده اند. حتی اطلاعات دقیقتری، از تعیین تکلیف با رژیم اسلامی، طی یک سال آتی، از طریق بمبارانهای گسترده و تخریب کامل زیرساختهای اقتصادی کشور، حکایت میکند. تصویر آینده هولناکی که در پیش است، وظایف جنبش کارگری، دانشجویی، زنان و روشنفکران کشور را، بمراتب سنگین تر از گذشته نموده، این نیروهای اجتماعی را، به ورود به عرصه نهایی مبارزه برای تعیین سرنوشت کشور، فرا میخواند.

جامعه ایران، فاقد احزاب بزرگ و سازمانهای توده ای سراسری است. دلیل آن، کشتار همه فعالین کمونیست و مبارز نسل گذشته و نابودی تمامی احزاب سیاسی و تشکلهای توده ای، در نتیجه تهاجم فاشیستی دهه 60 در کشور است. معضلات مردم ایران، فوق العاده بزرگ و خروج از مقطع ترس و تهدید کنونی، بطور غیر قابل تصوری دشوار است. اما این شرایط دردناک و محدودیتهای فلج کننده، نباید جامعه را به تسلیم طلبی و پذیرش چشم اندازی ذلت بار و غیر قابل تحمل تر وادار ساخته، و مانع از تلاشی همگانی برای جلوگیری از تحریم اقتصادی، وقوع یک جنگ، و تخریب کامل شرایط زندگی مردم گردد. درک از معضلات عظیم و اعلام آن، فقط بیان نیمی از حقیقت است؛ نیمه دیگر حقیقت اما، ظرفیتها، تواناییها و خلاقیتهای تاریخساز مردم ایران، برای عبور از این برزخ سرنوشت ساز است.

امروزه در ایران، صدها نهاد و انجمن، جدا از هم و بی رابطه با یکدیگر، در زمینه های گوناگون شکل گرفته، در سطح معینی، بر گسترش اعتراضات و مبارزات روزمره، تأثیر گذار هستند. دراین میان میتوان قبل از همه در چهار عرصه، بر وجود تشکلهای توده ای، هر چند اسیرچنبره سرکوب، اشاره کرد. این چهار عرصه، به مبارزات کارگران، دانشجویان، روشنفکران ضد سانسور و زنان آزادیخواه، مربوط میگردد.

از میان تشکلهای موجود، و بشدت تحت کنترل و محدودیت، بدون هیچ تردیدی، باید قبل از همه، به سندیکای مستقل کارگران شرکت واحد، پرداخت. این سندیکا، تنها از طریق مبارزات و فداکاریهای هزاران کارگر زحمتکش، که حاضر به پذیرش برده گی یک رژیم فاشیستی نیستند، شکل گرفت. پس از نابودی تشکلهای سندیکایی و شورایی کارگران در شرایط حیات انقلاب بهمن، این اولین و تنها تشکل مستقل کارگری در ایران است. سندیکای کارگران شرکت واحد، نه فقط یک سازمان کارگری، بلکه یک نهاد دموکراتیک، تکیه گاه و نقطه امید میلیونها نفر از مردمی است، که با فروپاشی سازمانهای سیاسی، هم اینک، به مبارزات مستقیم کارگران چشم دوخته اند.

هم اینک 55 نفر از فعالین سندیکای کارگران شرکت واحد، بدلیل شرکت در سازماندهی مبارزات کارگری، شغل خود را از دست داده، هرگونه فعالیت سندیکا نیز، تعطیل اعلام گردیده است. کارگران اخراجی، حتی امکان استفاده از بیمه درمانی را نداشته، بعضاً قادر به تأمین هزینه های اولیه زندگی روزمره خود نیستند. این تشکل که تاکنون حفظ شده، باید بازهم تقویت گشته، و در مرکز هر تجمع دموکراتیک برای تغییر وضعیت سیاسی کشور، قرار گیرد.

زنان ایران بمثابه نیمی از جمعیت کشور، در شرایط سلطه یک رژیم ضد زن، بدون تردید، بیشترین بار محرومیت و سرکوب و تحقیر روزمره را متحمل شدند. اگر یکی از اهداف اصلی استفرار دستگاه فاشیستی مذهب اسلام در ایران را، الغاء حقوق شهروندی زنان، تحمیل برده گی عصر حجری و بی حقوقی محض بر نیمی از جامعه، معرفی کنیم، این کاملاً با واقعیت موجود، منطبق است. رژیم اسلامی در ایران، ستمگری بر زنان را، چه بسا، پس از سالهای اولیه سلطه محمد تاجر در سرزمینهای تحت اشغال لشگر اسلام، به اوج خود رساند. تنها جنایت ضدانسانی سنگسار زنان، لکه ننگی بر پیشانی همه بشریت پیشرو، در تمام کشورهای جهان، محسوب میشود. بربریت علنی علیه زنان، این توده تحت ستم را به یک نیروی سیاسی ارتقاء داده، آن را به مدافع تحولات انقلابی- دموکراتیک، مبدل ساخته است.

ستمگری علیه زنان، تنها به سلب حقوق اولیه سیاسی آنان و تحمیل تحقیر و مجازاتهای ضد بشری، محدود نمیشود. رابطه انسانی- عاطفی دختران و پسران، در سالهای رشد شخصیت فردی و نیازهای متقابل به یکدیگر، بکلی ممنوع شده، حتی از برگزاری اردوهای دانشگاهی، ممانعت میگردد. در ایران کنونی، بیش از 9 میلیون نفر از زنان، بدلیل چنین ترور آشکاری، قادر به ایجاد یک کانون اولیه مشترک نشده، به زندگی مجرد محکوم گشته اند. سطح کیفی رشد شغلی، انسانی و روحی نیمی از جامعه در چنین شرایطی، بطور بی سابقه ای در جهان کنونی، دچار محدودیت شده، زن ایرانی را به موقعیتی بسیار ناعادلانه و غیر انسانی رانده است.

درعرصه دیگر مقاومت علیه شرایط ضد انسانی کنونی، توده دانشجویان و فعالین مبتکر و پرتلاش آن قرار دارند. در شرایط سلطه این رژیم تبهکار، تشکلهای مستقل و توده ای دانشجویی، که بطور کامل روی پای خود ایستاده، از طریق نفی قوانین اسلامی حاکم، شکل گرفته باشند، وجود ندارند. از آنجایی که مبارزه علنی برای ایجاد هر تشکل دانشجویی غیر قانونی، به وابستگی به احزاب سیاسی سابق تعبیر گشته، با اخراج و بازداشت فوری پاسخ گرفته، فعالین دانشجویی را از حداقلهای موجود نیز محروم میکرد. از این گذشته، آنها برای ممانعت از قطع رابطه خود با دانشجویان و جلوگیری از تسلط عناصر شبه فاشیستی بر این تشکلها، ناچار به نوعی سازش اجباری با وضعیت سیاسی تحمیلی شده، به فعالیتهای صنفی- سیاسی در چنین نهادهایی تن دادند. فعالین دانشجویی، از این طریق اما، از اقدامات مستقل خود بازمانده، و سازماندهی سیاسی نسل جوان کشور و تأسیس یک حزب انقلابی بکمک دانشجویان کمونیست نیز، با محدودیتهای متعددی مواجه گردید.

تنها در طی هفته های اخیر، بیش از 100 نفر از دانشجویان مؤثر در مبارزات سیاسی- صنفی، به مراکز سرکوب احضار و مورد اخطار واقع شده، یا حکم محرومیت مقطعی از تحصیل و حتی اخراج از دانشگاه را دریافت کرده اند. این دور سرکوب روزمره، باز هم پیش رفته، تا تبدیل دانشگاهها، به گورستانی اسلامی، ادامه خواهد یافت.

روشنفکران ساکن کشور، و این یعنی نویسنده گان و هنرمندان مخالف رژیمهای دیکتاتوری، همواره بخشی از نیروی مؤثر جنبشهای مبارزاتی در ایران را تشکیل داده اند. کانون نویسنده گان ایران، روشنگری و تلاش اعضاء آن، علیه سانسور و سرکوب در رژیمهای سلطنتی و اسلامی، بوِیژه فداکاری چهره های شجاع و پیگیر، نظیر سعید سلطانپور، موضوع تازه ای نیست. این نیروی اجتماعی اما، با شروع کشتارهای همگانی دهه 60 به بعد، از امکانات خود برای شرکت و تأثیرگذاری در مبارزه سیاسی، بطور کامل محروم شد. تحت شرایط غیر قابل تحمل سرکوب و جنگ و کمبود، و اجبار بخش اعظم نویسنده گان و هنرمندان، به حفظ منافع صنفی و زندگی شغلی خود، نقش سیاسی کانون نویسنده گان نیز، به حداقل آن محدود گشت. صدها نفر از نویسنده گان و هنرمندان کشور، به خیل بازداشت شده گان، شکنجه و اعدام شده گان و یا گریخته گان از سلطه جنایتکارانه این رژیم بربرمنش، تعلق دارند. اضافه بر این، دهها نفر از فعالین فرهنگی کشور در این فاصله، طعمه جوخه های آدم کشی خیابانی گردیدند، که مورد قتلهای زنجیره ای، تنها از آخرین نمونه هاست.

کانون نویسنده گان ایران در دوره اخیر، مداوماً نسبت به تشدید محدودیتهای روزمره و سانسور مهار گسیخته فعلی، هشدار داده، دست به اعتراض زده است. این کانون، طی چندین اعتراض، صریحاً، اعمال سرکوب و سانسور افراطی را محکوم نموده، آن را بدترین شرایط، طی صد سال تاریخ اخیر کشور، نامیده است.

کارگران، زنان، دانشجویان و نویسنده گان، هم اکنون از حداقل امکانات برقراری ارتباط با یکدیگر برخوردار بوده، تشکلهای اولیه تأسیس یک جبهه دموکراتیک را در اختیار دارند. تأسیس جبهه ای برای کار و آزادی، آن امکان و ابزاری است، که نیروهای پراکنده موجود را، به یک نیروی متحد سیاسی مبدل خواهد ساخت. جامعه ایران در وضعیت فعلی، به ایجاد چنین جبهه نیرومندی، بمثابه نماینده مردم تحت فقر و سرکوب، نیاز دارد. از طریق تشکیل چنین جبهه ای، از یکطرف سدی در مقابل تاخت و تاز کنونی رژیم اسلامی ایجاد میشود؛ از سوی دیگر، با به میدان آوردن نیروی مستقل توده های مردم، ابتکار عمل از دست رژیم حاکم و قدرتهای امپریالیستی خارج شده، تعیین سرنوشت کشور در شرایط بحرانی آتی، در دست توده های مردم قرار میگیرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها

کنگره شوراها یک کنگره عمومی است، که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و سلطنت طلبان، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
طرح اولیه قطعنامه هایی برای ارائه به کنگره شوراها

www.behkish.blogfa.com
آرشیو شهریور 1385 در 7 قسمت بهم پیوسته
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ