28 بهمن 1385- 12 فوریه 2007
این مطلب برای اولین بار در تاریخ 30 خرداد سال 1385 منتشر شده است. در اینجا بطور کامل مورد بازبینی واقع شده و در انطباق با مضمون اصلی آن، تکمیل شده، با انجام برخی تصحیحات انشایی ضروری، بعنوان چاپ دوم، منتشر میشود.
----
انقلاب بهمن، بزرگترین تحول سیاسی پس از آغاز توسعه سرمایه داری در ایران، محسوب میشود. این انقلاب خود طی چندین مرحله نضج گرفته، به مرحله شکوفایی و اوج قدرت خود رسیده، در نبود یک نیروی رهبری کننده، در مصاف با درنده خویی غیر قابل تصور رژیم اسلامی، در هم شکست.
1- مقطع کودتای امپریالیستی 28 مرداد سال 32، که به شکست جنبشهای کارگری- دموکراتیک دهه 20 تا 30 منجر گشت، در عین حال اولین روزهای پیدایش انقلاب بهمن را رقم میزند. این مرحله تا اواسط دهه 40 ادامه یافته، شکل گیری یک نسل انقلابی جدید، گسترش و تحکیم موقعیت طبقه کارگر جدید صنعتی، تسلط کامل شیوه تولید سرمایه داری و سلطه سیاسی- اقتصادی امپریالیسم آمریکا در ایران را شامل میگردد. نسل پیشرو انقلابی که در این دوره، شروع به نشو و نما کرده، در عرصه کشمکشهای سیاسی ظاهر گشت، بر ضرورت سرنگونی رژیم سلطنتی، استقرار یک نظام دموکراتیک، برچیدن سلطه سرمایه امپریالیستی و تحقق حق مردم ایران در تعیین سرنوشت خویش ( استقلال ) دست یافته، آن را هدف سیاسی فوری خود قرارمیدهد.
2- دوره اواسط دهه 40 تا آماده سازی عملیات سیاهکل، سالهای کسب اولین تجارب مبارزه سازمانیافته به قصد ایجاد یک تشکیلات پیشبرنده مبارزه مسلحانه، و دوره آغازین رویایی متشکل نسل انقلابی جدید، با پلیس امنیتی رژیم شاه را در بر میگیرد. در انتهای این دوره، آماده گی سیاسی- تشکیلاتی- نظامی و وحدت پیشروترین نیروها، برای آغاز مبارزه مسلحانه تأمین گردید. عملیات نظامی سیاهکل در 19 بهمن سال 1349، نتیجه همه تلاشهای این نسل پیشتاز، از فردای کودتای 28 مرداد تا این لحظه، و نقطه عطفی در چرخش سیاسی جامعه به سوی همه گیر شدن انقلاب بهمن است.
3- پس از عملیات سیاهکل، علیرغم شکست نظامی گروه چریکی، انقلاب بهمن وارد دومین دوره خود و به مصاف طلبیدن علنی رژیم سلطنتی، توسط آگاهترین بخش جامعه میگردد. رادیکالیسم و از خود گذشتگی چریکهای فدایی، بسرعت فضای اعتراض و انتقاد علیه دیکتاتوری سلطنتی را گسترش داده، قدرقدرتی رژیم ساواک را در انظار توده های مردم، بی اعتبار میسازد. اقشار وسیعی هر چه بیشتر به تعرض انقلابی روی آورده، مبارزه علیه رژیم سلطنتی، طی فقط 7 سال پس از سیاهکل، به آغاز مبارزات توده ای ارتقاء مییابد. این دوره که از اواخر سال 1356 آغاز میگردد، دوره شروع شکوفایی انقلاب، و تکوین شرایط یک قیام توده ای است. در انتهای این دوره، با وقوع قیام مسلحانه 22 بهمن سال 57، رژیم سلطنتی سرنگون شده، انقلاب بهمن در دومین مرحله توسعه جنبش انقلابی، به اولین هدف فوری خود دست مییابد.
4- انقلاب ایران، علیرغم به عرصه کشاندن وسیع طبقه کارگر از اوائل سال 57، اما به وحدت پیشروترین نیروها، یعنی جنبش کارگری و سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، منجر نگردید. دوران تثبیت سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، بمثابه مؤثرترین حزب سیاسی در جبهه انقلاب، با ضربات مهلک ساواک به تشکیلات توأم گشته، از آزاد شدن نیرو، ایجاد و تقویت سازمانهای توده ای بکمک آن، ممانعت بعمل آورد. سازمان فدایی بدون طیف گسترده ای از سازمانهای توده ای نزدیک به جنبش انقلابی درعرصه های گوناگون، قادر به جذب نیرو در ابعاد وسیع نبوده، در خود و اجبار حفظ تشکیلات از تعرض پلیس فرورفته، از این طریق از امکانات دخالت سازمانیافته در جنبشهای در حال گسترش توده ای، محروم میشد. هرچند، سطحی از سمپاتی در میان توده کارگران، و تمایل به کار مشترک در میان طیف وسیعی از کارگران پیشرو نسبت به سازمان شکل گرفت، اما این به یک ارتباط ارگانیک میان کارگران پیشرو و سازمان فدایی و از این طریق، ایجاد یک اتحاد محکم حول یک برنامه سیاسی، فرا نروئید. دلیل آن نه فقط ضربات سنگین پلیسی به سازمان، بلکه درعین حال، تسلط جریان اپورتونیستی و راست " اکثریت "، در سازمان فدایی بعد از قیام بود.
5- ضربات پلیسی پی در پی ماشین سرکوب رژیم پهلوی به تشکیلات سازمان، از فروردین سال 1354 آغاز گردید. در این تاریخ، رفیق بیژن جزنی، تئوریسین، از بنیانگذاران اصلی و گرایش فکری مسلط در سازمان، به همراه 6 رفیق دیگر از کادرهای اولیه سازمان، نظیر حسن ضیاء ظریفی، محمد چوپانزاده، عباس سورکی و دیگران، در اقدامی جنایتکارانه در زندان اوین به قتل رسیدند. تهاجمات پلیسی بعدی شدید دیگر، از زمستان سال 1354 فرارسیده، در اردیبهشت ماه سال 1355 به اوج خود رسید. مرکزیت سازمان، برای شناخت علل ضربات تقریباً هر روزه و چاره جویی پیرامون آن، در روز 8 تیر سال 1355 در تهران گرد آمد، که بدنبال آن، محل برگزاری این نشست از زمین و هوا، مورد حمله گسترده پلیس قرار گرفت. یورش نابود کننده ساواک در روز 8 تیر سال 1355، که به کشته شدن 11 نفر از کادرهای تشکیلات و این یعنی همه اعضاء رهبری سازمان، قبل از همه رفیق حمید اشرف منجر گردید، برای جنبش انقلابی- دموکراتیک، بسختی و تنها تحت شرایطی استثنایی، قابل جبران بود. لطمات مهلک ناشی از ضربات پلیسی فوق، که طی یکسال به جانباختن همه بنیانگذاران و دهها تن از اعضاء اولیه سازمان، بویژه رفقا بیژن جزنی و حمید اشرف منجر شد، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران را بطور کامل فلج ساخته، سرنوشت توسعه انقلاب بهمن و امکان رهبری انقلابی و هدفمند بر آن را در بوته ای از ابهام فروبرد.
6- تضعیف آشکار سازمان فدایی، حقیقت تلخی که دیگر در جامعه قابل انکار نبود، موجب تقویت گرایشهای سازشکارانه و راست در تشکیلات گردید. مدت کوتاهی پس از ضربه 8 تیر سال 55، گروهی از اعضاء، به اصطلاح با " نقد مشی چریکی" و از موضع پذیرش مواضع ضدانقلابی حزب توده، از سازمان جدا شده، به این جریان پیوستند؛ جناح دیگری از همین گرایش نیز[ دارودسته نگهدار- فتاپور و دیگران] از سالها قبل در زندان رژیم سلطنتی، به مشی سیاسی حزب توده، نزدیک شده بود. در شرایط غیبت بیژن جزنی و همراهان او، این گروه به جریان مسلط بر شرایط زندان مبدل شد. از اواخر سال 56، با پیوستن این گروه از زندانیان سیاسی آزاد شده به سازمان و تسلط برارگان رهبری، بتدریج این گرایش ضدانقلابی و بیگانه با اهداف سازمان، برتشکیلات غلبه یافته، نه فقط شرایط ضروری در سطح رهبری برای جبران ضربات بزرگ سالهای 54 و 55 شکل نگرفت، بلکه عملاً هرگونه امکانی برای غلبه بر کاستیهای موجود در پراتیک سازمان، ناشی از دوره فعالیت عمدتاً نظامی در گذشته نیز، از میان رفت. حقایق بعدی بدون هیچ تردیدی اثبات کرد، که جناح " اکثریت"، در زندان رژیم سلطنتی، بطور کامل خط و مشی سیاسی حزب توده را پذیرفته، ورود مجدد آنها به سازمان، تنها اقدامی توطئه گرانه برای کشاندن سازمان به دنبال حزب توده، کسب امتیازاتی شخصی و گروهی از این طریق و ختم مبارزه انقلابی در جامعه بود. آنها از طریق فروپاشی سازمان، سهیم شدن در دستگاه دولتی رژیم اسلامی را، هدف خود قرار داده بودند. جانبداری این گروه از اتحاد شوروی نیز حقیقتاً نه به موضوع سوسیالیسم، بلکه به اهمیت روابط رژیم اسلامی با اتحاد شوروی، برای تضمین موقعیت بخش دولتی در رقابت با بخش غیر دولتی، به اینوسیله، گسترش امکانات جذب عناصر این گروه در نهادهای دولتی جدید، مربوط میگردید. از آنجا که درگیری با پلیس و ساواک، بویژه سالهای طولانی زندان، موجب عدم کسب تواناییهای شغلی روزمره و فقدان عادت به رقابت در محیط کار بخش خصوصی گشته، آنها را برای دستیابی به موقعیت های شغلی دارای امکان اعمال قدرت، به دستگاه دولتی نزدیک میساخت. این دگردیسی ارتجاعی همچنین، با دیدگاه حزب توده که اساساً اقتصاد دولتی را بخش سوسیالیستی اقتصاد سرمایه داری ارزیابی میکرد، تلاقی کرده، از توجیه تئوریک کافی برخوردار میگشت. چنین شرایط عینی در همان حال، با تغییر کامل کاراکتر شخصی آنها در زندان به افرادی محافظه کار، عملاً " بریده "، غیر مبارز و ادغام سیاسی- ایدولوژیک کامل در حزب توده، تکمیل میشد. رد مشی گذشته سازمان از سوی این گروه، نه رد مبارزه مسلحانه، بلکه اساساً رد هرگونه مبارزه انقلابی بود، که امکانات ترقی شغلی در بازار سرمایه داری، در سطح وابسته گان به حزب توده را، از آنها سلب کرده بود. برای این گروه اپورتونیست محض، ادغام سازمان فدایی در حزب توده، باید هر چه زودتر همین " عقب مانده گی" فردی- اجتماعی آنها از عناصر حزب توده در خارج از زندان را، جبران میکرد. تسلط عناصر این گرایش ضدانقلابی، بشدت ناصادق، محفل باز و توطئه گر بر تشکیلات، تبعات منفی ناشی از ضربات پلیسی ساواک را چندین برابر ساخته، سازمان فدایی و امکانات آن برای تأمین یک رهبری دموکراتیک بر جنبش انقلابی را، به کمترین سطح ممکن تقلیل داد.
7- از فردای قیام 22 بهمن 57، از یکطرف سومین مرحله پیشروی انقلاب بهمن آغاز گردید؛ از سوی دیگر این انقلاب، بیشترین خصومت هارترین جناح بورژوازی، سرمایه بزرگ مالی- تجاری را، که در ائتلافی از جناح خمینی، احزاب و عناصر ملی- اسلامی، جبهه ملی، حزب توده و حمایت امپریالیسم از این گروهبندی بازتاب مییافت، علیه خود بر انگیخت. انقلاب بهمن در سومین دوره حیات خود که تا 30 خرداد سال 60 ادامه یافت، دارای کیفیت و وظایف بازهم سنگین تری، در مقایسه با دوره گذشته بود. در این دوره نقش ارتجاعی مذهب، ائتلاف بورژوازی تجاری( بازار دلالی اسلامی) و خرده بورژوازی با سنتهای فاشیستی، و جناحهای میانی و راست بورژوازی متوسط نیز، هر چه بیشتر عریان میگردد. این ائتلاف فوق ارتجاعی در مقابل تلاش طبقه کارگر برای ایجاد تشکل سیاسی – صنفی در صفوف خود، دست به تهاجمی همه جانبه از طریق بکار گیری ماشین دولتی و دستگاه مذهب، تقویت شده بکمک باندهای ترور خیابانی، میزند. طبقه سرمایه دار ایران که با قیام مسلحانه 22 بهمن و ظهور شوراهای کارگری، بر خود لرزیده بود، عاقبت با تهاجم وسیع به کمونیستها و کارگران پیشرو، مبارزات انقلابی در کردستان و ترکمن صحرا، یورش به دانشجویان و تعطیل دانشگاهها، به قلع و قمع کامل انقلاب بهمن متوسل گشت. با پیوستن بخش بزرگی از جدا شده گان از چپ به دستگاه سرکوب رژیم اسلامی، که در پی راهزنی دارودسته "اکثریت" " رخ داد، و آغاز جنگ ارتجاعی ایران و عراق، سیر فروپاشی انقلاب بهمن در مرحله سوم آن، پیش از تشکل یابی سیاسی طبقه کارگر، سرعت گرفت.
8- مقطع کشتار رهبران شوراهای ترکمن صحرا( بهمن 58) و درهم شکستن قدرت شورایی در این منطقه، تهاجم به دانشگاهها (اردیبهشت 59)، انشعاب در سازمان چریکهای فدایی خلق ایران( خرداد/تیر 59) و آغاز جنگ ارتجاعی( شهریور59)، یک دوره زمانی 7 ماهه را در برمیگیرد. در نتیجه تحولات این دوره، توازن قوای سیاسی در جامعه بطور غیر قابل انکاری، بنفع طبقات حاکمه تغییر کرد. همین دوره، سرنوشت انقلاب بهمن را رقم زده، از این پس دیگر، ثمرات سیاسی مبارزات طولانی مردم ایران، در سراشیب سقوط قرار میگیرد. از طریق یورش فاشیستی و روی آوری رژیم اسلامی به تروریسم عریان، از روز 30 خرداد سال 60، دوران شکست قطعی جنبش انقلابی- دموکراتیک، آغاز میشود. طی 9 ماه کشتار بی وقفه هزاران نفر از فعالین سیاسی، نابودی کامل شوراهای کارگری، تشکلهای دموکراتیک و سازمانهای سیاسی در داخل، انقلاب بهمن در انتهای سال 60، شکست میخورد. از سال 60 به بعد، اعدام زندانیان سیاسی به یک روال روزمره در کشور، تبدیل میشود. عاقبت با توسل رژیم اسلامی به قتل عام هزاران نفر از زندانیان جان بدربرده از ترور سالهای گذشته، در تابستان سال 67، آخرین سنگر بجای مانده از این انقلاب بزرگ نیز، فرو میریزد.
9- انقلاب بهمن به اعلام بسیاری، در کنار انقلاب اکتبر و انقلابات چین و ویتنام، یکی از بزرگترین انقلابات توده ای در قرن بیستم، محسوب میگردد.
این مطلب برای اولین بار در تاریخ 30 خرداد سال 1385 منتشر شده است. در اینجا بطور کامل مورد بازبینی واقع شده و در انطباق با مضمون اصلی آن، تکمیل شده، با انجام برخی تصحیحات انشایی ضروری، بعنوان چاپ دوم، منتشر میشود.
----
انقلاب بهمن، بزرگترین تحول سیاسی پس از آغاز توسعه سرمایه داری در ایران، محسوب میشود. این انقلاب خود طی چندین مرحله نضج گرفته، به مرحله شکوفایی و اوج قدرت خود رسیده، در نبود یک نیروی رهبری کننده، در مصاف با درنده خویی غیر قابل تصور رژیم اسلامی، در هم شکست.
1- مقطع کودتای امپریالیستی 28 مرداد سال 32، که به شکست جنبشهای کارگری- دموکراتیک دهه 20 تا 30 منجر گشت، در عین حال اولین روزهای پیدایش انقلاب بهمن را رقم میزند. این مرحله تا اواسط دهه 40 ادامه یافته، شکل گیری یک نسل انقلابی جدید، گسترش و تحکیم موقعیت طبقه کارگر جدید صنعتی، تسلط کامل شیوه تولید سرمایه داری و سلطه سیاسی- اقتصادی امپریالیسم آمریکا در ایران را شامل میگردد. نسل پیشرو انقلابی که در این دوره، شروع به نشو و نما کرده، در عرصه کشمکشهای سیاسی ظاهر گشت، بر ضرورت سرنگونی رژیم سلطنتی، استقرار یک نظام دموکراتیک، برچیدن سلطه سرمایه امپریالیستی و تحقق حق مردم ایران در تعیین سرنوشت خویش ( استقلال ) دست یافته، آن را هدف سیاسی فوری خود قرارمیدهد.
2- دوره اواسط دهه 40 تا آماده سازی عملیات سیاهکل، سالهای کسب اولین تجارب مبارزه سازمانیافته به قصد ایجاد یک تشکیلات پیشبرنده مبارزه مسلحانه، و دوره آغازین رویایی متشکل نسل انقلابی جدید، با پلیس امنیتی رژیم شاه را در بر میگیرد. در انتهای این دوره، آماده گی سیاسی- تشکیلاتی- نظامی و وحدت پیشروترین نیروها، برای آغاز مبارزه مسلحانه تأمین گردید. عملیات نظامی سیاهکل در 19 بهمن سال 1349، نتیجه همه تلاشهای این نسل پیشتاز، از فردای کودتای 28 مرداد تا این لحظه، و نقطه عطفی در چرخش سیاسی جامعه به سوی همه گیر شدن انقلاب بهمن است.
3- پس از عملیات سیاهکل، علیرغم شکست نظامی گروه چریکی، انقلاب بهمن وارد دومین دوره خود و به مصاف طلبیدن علنی رژیم سلطنتی، توسط آگاهترین بخش جامعه میگردد. رادیکالیسم و از خود گذشتگی چریکهای فدایی، بسرعت فضای اعتراض و انتقاد علیه دیکتاتوری سلطنتی را گسترش داده، قدرقدرتی رژیم ساواک را در انظار توده های مردم، بی اعتبار میسازد. اقشار وسیعی هر چه بیشتر به تعرض انقلابی روی آورده، مبارزه علیه رژیم سلطنتی، طی فقط 7 سال پس از سیاهکل، به آغاز مبارزات توده ای ارتقاء مییابد. این دوره که از اواخر سال 1356 آغاز میگردد، دوره شروع شکوفایی انقلاب، و تکوین شرایط یک قیام توده ای است. در انتهای این دوره، با وقوع قیام مسلحانه 22 بهمن سال 57، رژیم سلطنتی سرنگون شده، انقلاب بهمن در دومین مرحله توسعه جنبش انقلابی، به اولین هدف فوری خود دست مییابد.
4- انقلاب ایران، علیرغم به عرصه کشاندن وسیع طبقه کارگر از اوائل سال 57، اما به وحدت پیشروترین نیروها، یعنی جنبش کارگری و سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، منجر نگردید. دوران تثبیت سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، بمثابه مؤثرترین حزب سیاسی در جبهه انقلاب، با ضربات مهلک ساواک به تشکیلات توأم گشته، از آزاد شدن نیرو، ایجاد و تقویت سازمانهای توده ای بکمک آن، ممانعت بعمل آورد. سازمان فدایی بدون طیف گسترده ای از سازمانهای توده ای نزدیک به جنبش انقلابی درعرصه های گوناگون، قادر به جذب نیرو در ابعاد وسیع نبوده، در خود و اجبار حفظ تشکیلات از تعرض پلیس فرورفته، از این طریق از امکانات دخالت سازمانیافته در جنبشهای در حال گسترش توده ای، محروم میشد. هرچند، سطحی از سمپاتی در میان توده کارگران، و تمایل به کار مشترک در میان طیف وسیعی از کارگران پیشرو نسبت به سازمان شکل گرفت، اما این به یک ارتباط ارگانیک میان کارگران پیشرو و سازمان فدایی و از این طریق، ایجاد یک اتحاد محکم حول یک برنامه سیاسی، فرا نروئید. دلیل آن نه فقط ضربات سنگین پلیسی به سازمان، بلکه درعین حال، تسلط جریان اپورتونیستی و راست " اکثریت "، در سازمان فدایی بعد از قیام بود.
5- ضربات پلیسی پی در پی ماشین سرکوب رژیم پهلوی به تشکیلات سازمان، از فروردین سال 1354 آغاز گردید. در این تاریخ، رفیق بیژن جزنی، تئوریسین، از بنیانگذاران اصلی و گرایش فکری مسلط در سازمان، به همراه 6 رفیق دیگر از کادرهای اولیه سازمان، نظیر حسن ضیاء ظریفی، محمد چوپانزاده، عباس سورکی و دیگران، در اقدامی جنایتکارانه در زندان اوین به قتل رسیدند. تهاجمات پلیسی بعدی شدید دیگر، از زمستان سال 1354 فرارسیده، در اردیبهشت ماه سال 1355 به اوج خود رسید. مرکزیت سازمان، برای شناخت علل ضربات تقریباً هر روزه و چاره جویی پیرامون آن، در روز 8 تیر سال 1355 در تهران گرد آمد، که بدنبال آن، محل برگزاری این نشست از زمین و هوا، مورد حمله گسترده پلیس قرار گرفت. یورش نابود کننده ساواک در روز 8 تیر سال 1355، که به کشته شدن 11 نفر از کادرهای تشکیلات و این یعنی همه اعضاء رهبری سازمان، قبل از همه رفیق حمید اشرف منجر گردید، برای جنبش انقلابی- دموکراتیک، بسختی و تنها تحت شرایطی استثنایی، قابل جبران بود. لطمات مهلک ناشی از ضربات پلیسی فوق، که طی یکسال به جانباختن همه بنیانگذاران و دهها تن از اعضاء اولیه سازمان، بویژه رفقا بیژن جزنی و حمید اشرف منجر شد، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران را بطور کامل فلج ساخته، سرنوشت توسعه انقلاب بهمن و امکان رهبری انقلابی و هدفمند بر آن را در بوته ای از ابهام فروبرد.
6- تضعیف آشکار سازمان فدایی، حقیقت تلخی که دیگر در جامعه قابل انکار نبود، موجب تقویت گرایشهای سازشکارانه و راست در تشکیلات گردید. مدت کوتاهی پس از ضربه 8 تیر سال 55، گروهی از اعضاء، به اصطلاح با " نقد مشی چریکی" و از موضع پذیرش مواضع ضدانقلابی حزب توده، از سازمان جدا شده، به این جریان پیوستند؛ جناح دیگری از همین گرایش نیز[ دارودسته نگهدار- فتاپور و دیگران] از سالها قبل در زندان رژیم سلطنتی، به مشی سیاسی حزب توده، نزدیک شده بود. در شرایط غیبت بیژن جزنی و همراهان او، این گروه به جریان مسلط بر شرایط زندان مبدل شد. از اواخر سال 56، با پیوستن این گروه از زندانیان سیاسی آزاد شده به سازمان و تسلط برارگان رهبری، بتدریج این گرایش ضدانقلابی و بیگانه با اهداف سازمان، برتشکیلات غلبه یافته، نه فقط شرایط ضروری در سطح رهبری برای جبران ضربات بزرگ سالهای 54 و 55 شکل نگرفت، بلکه عملاً هرگونه امکانی برای غلبه بر کاستیهای موجود در پراتیک سازمان، ناشی از دوره فعالیت عمدتاً نظامی در گذشته نیز، از میان رفت. حقایق بعدی بدون هیچ تردیدی اثبات کرد، که جناح " اکثریت"، در زندان رژیم سلطنتی، بطور کامل خط و مشی سیاسی حزب توده را پذیرفته، ورود مجدد آنها به سازمان، تنها اقدامی توطئه گرانه برای کشاندن سازمان به دنبال حزب توده، کسب امتیازاتی شخصی و گروهی از این طریق و ختم مبارزه انقلابی در جامعه بود. آنها از طریق فروپاشی سازمان، سهیم شدن در دستگاه دولتی رژیم اسلامی را، هدف خود قرار داده بودند. جانبداری این گروه از اتحاد شوروی نیز حقیقتاً نه به موضوع سوسیالیسم، بلکه به اهمیت روابط رژیم اسلامی با اتحاد شوروی، برای تضمین موقعیت بخش دولتی در رقابت با بخش غیر دولتی، به اینوسیله، گسترش امکانات جذب عناصر این گروه در نهادهای دولتی جدید، مربوط میگردید. از آنجا که درگیری با پلیس و ساواک، بویژه سالهای طولانی زندان، موجب عدم کسب تواناییهای شغلی روزمره و فقدان عادت به رقابت در محیط کار بخش خصوصی گشته، آنها را برای دستیابی به موقعیت های شغلی دارای امکان اعمال قدرت، به دستگاه دولتی نزدیک میساخت. این دگردیسی ارتجاعی همچنین، با دیدگاه حزب توده که اساساً اقتصاد دولتی را بخش سوسیالیستی اقتصاد سرمایه داری ارزیابی میکرد، تلاقی کرده، از توجیه تئوریک کافی برخوردار میگشت. چنین شرایط عینی در همان حال، با تغییر کامل کاراکتر شخصی آنها در زندان به افرادی محافظه کار، عملاً " بریده "، غیر مبارز و ادغام سیاسی- ایدولوژیک کامل در حزب توده، تکمیل میشد. رد مشی گذشته سازمان از سوی این گروه، نه رد مبارزه مسلحانه، بلکه اساساً رد هرگونه مبارزه انقلابی بود، که امکانات ترقی شغلی در بازار سرمایه داری، در سطح وابسته گان به حزب توده را، از آنها سلب کرده بود. برای این گروه اپورتونیست محض، ادغام سازمان فدایی در حزب توده، باید هر چه زودتر همین " عقب مانده گی" فردی- اجتماعی آنها از عناصر حزب توده در خارج از زندان را، جبران میکرد. تسلط عناصر این گرایش ضدانقلابی، بشدت ناصادق، محفل باز و توطئه گر بر تشکیلات، تبعات منفی ناشی از ضربات پلیسی ساواک را چندین برابر ساخته، سازمان فدایی و امکانات آن برای تأمین یک رهبری دموکراتیک بر جنبش انقلابی را، به کمترین سطح ممکن تقلیل داد.
7- از فردای قیام 22 بهمن 57، از یکطرف سومین مرحله پیشروی انقلاب بهمن آغاز گردید؛ از سوی دیگر این انقلاب، بیشترین خصومت هارترین جناح بورژوازی، سرمایه بزرگ مالی- تجاری را، که در ائتلافی از جناح خمینی، احزاب و عناصر ملی- اسلامی، جبهه ملی، حزب توده و حمایت امپریالیسم از این گروهبندی بازتاب مییافت، علیه خود بر انگیخت. انقلاب بهمن در سومین دوره حیات خود که تا 30 خرداد سال 60 ادامه یافت، دارای کیفیت و وظایف بازهم سنگین تری، در مقایسه با دوره گذشته بود. در این دوره نقش ارتجاعی مذهب، ائتلاف بورژوازی تجاری( بازار دلالی اسلامی) و خرده بورژوازی با سنتهای فاشیستی، و جناحهای میانی و راست بورژوازی متوسط نیز، هر چه بیشتر عریان میگردد. این ائتلاف فوق ارتجاعی در مقابل تلاش طبقه کارگر برای ایجاد تشکل سیاسی – صنفی در صفوف خود، دست به تهاجمی همه جانبه از طریق بکار گیری ماشین دولتی و دستگاه مذهب، تقویت شده بکمک باندهای ترور خیابانی، میزند. طبقه سرمایه دار ایران که با قیام مسلحانه 22 بهمن و ظهور شوراهای کارگری، بر خود لرزیده بود، عاقبت با تهاجم وسیع به کمونیستها و کارگران پیشرو، مبارزات انقلابی در کردستان و ترکمن صحرا، یورش به دانشجویان و تعطیل دانشگاهها، به قلع و قمع کامل انقلاب بهمن متوسل گشت. با پیوستن بخش بزرگی از جدا شده گان از چپ به دستگاه سرکوب رژیم اسلامی، که در پی راهزنی دارودسته "اکثریت" " رخ داد، و آغاز جنگ ارتجاعی ایران و عراق، سیر فروپاشی انقلاب بهمن در مرحله سوم آن، پیش از تشکل یابی سیاسی طبقه کارگر، سرعت گرفت.
8- مقطع کشتار رهبران شوراهای ترکمن صحرا( بهمن 58) و درهم شکستن قدرت شورایی در این منطقه، تهاجم به دانشگاهها (اردیبهشت 59)، انشعاب در سازمان چریکهای فدایی خلق ایران( خرداد/تیر 59) و آغاز جنگ ارتجاعی( شهریور59)، یک دوره زمانی 7 ماهه را در برمیگیرد. در نتیجه تحولات این دوره، توازن قوای سیاسی در جامعه بطور غیر قابل انکاری، بنفع طبقات حاکمه تغییر کرد. همین دوره، سرنوشت انقلاب بهمن را رقم زده، از این پس دیگر، ثمرات سیاسی مبارزات طولانی مردم ایران، در سراشیب سقوط قرار میگیرد. از طریق یورش فاشیستی و روی آوری رژیم اسلامی به تروریسم عریان، از روز 30 خرداد سال 60، دوران شکست قطعی جنبش انقلابی- دموکراتیک، آغاز میشود. طی 9 ماه کشتار بی وقفه هزاران نفر از فعالین سیاسی، نابودی کامل شوراهای کارگری، تشکلهای دموکراتیک و سازمانهای سیاسی در داخل، انقلاب بهمن در انتهای سال 60، شکست میخورد. از سال 60 به بعد، اعدام زندانیان سیاسی به یک روال روزمره در کشور، تبدیل میشود. عاقبت با توسل رژیم اسلامی به قتل عام هزاران نفر از زندانیان جان بدربرده از ترور سالهای گذشته، در تابستان سال 67، آخرین سنگر بجای مانده از این انقلاب بزرگ نیز، فرو میریزد.
9- انقلاب بهمن به اعلام بسیاری، در کنار انقلاب اکتبر و انقلابات چین و ویتنام، یکی از بزرگترین انقلابات توده ای در قرن بیستم، محسوب میگردد.
-------------------------------------
شماره حساب بانکی برای کمک مالی به کارگران اخراجی شرکت واحد تهران
شماره حساب بانکی برای کمک مالی به کارگران اخراجی شرکت واحد تهران
بانک ملی ایران- تهران شعبه پل تهران نو، کد بانک 134، حساب قرض الحسنه شماره 732280 به نام آقایان: داوود نظری، ابراهیم مددی و ناصر غلامی. از هر بانکی در خارج از کشور میتوان با پرکردن فرم مخصوص، مستقیماً به شماره حساب فوق، پول واریز کرد. همچنین با انعقاد قرارداد ثابت با بانک، میتوان به ارسال منظم پول، چه ماهانه و چه 2 یا 3 ماه یکبار، به حساب فوق اقدام نمود.
-------------------------------------
سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها
کنگره شوراها یک کنگره عمومی است، که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و سلطنت طلبان، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
---------------------------------------
طرح اولیه قطعنامه هایی برای ارائه به کنگره شوراها
www.toumaj.blogfa.com
----------------------------------------
!خواننده گرامی
وبلاگ " دموکراسی اقتصادی"، به روز شد.
http://www.nirouye-kar.blogfa.com/post-9.aspx
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
-------------------------------------
سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها
کنگره شوراها یک کنگره عمومی است، که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و سلطنت طلبان، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
---------------------------------------
طرح اولیه قطعنامه هایی برای ارائه به کنگره شوراها
www.toumaj.blogfa.com
----------------------------------------
!خواننده گرامی
وبلاگ " دموکراسی اقتصادی"، به روز شد.
http://www.nirouye-kar.blogfa.com/post-9.aspx
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ