حافظ را همگان می شناسند. او روشنفکر پیشرو، منتقد و شجاع دورۀ خود است؛ دوران توحش سلف بحق خمینی هار، تیمور لنگ، که رژیم درندۀ خوی اسلامی، بیشترین تأثیر را از ددمنشی های آن گرفته است. تمام دوره ای که حافظ در آن زیست، عصر آدم کشی و بربریت و دروغ و ریاکاری است. ماندگاری او هم در همین است که حافظ، تماشاگر عصر خود نیست، بلکه در مقابل پلیدیها، لب به سخن می گشاید. او که روحیات و آرزوهای انسان صنعتگر شهری عصر خود را بازتاب می دهد، بی پروا به این همه تبهکاری و ریا وسالوسی می تازد. مدعیان هنر و دوستی با حافط، که با اشعار او ترانه ساخته، کسب و کار می کنند، پس از ششصد سال نه فقط چنین نمی کنند، بلکه با ضد انسانی ترین رژیم قرن، " بیعت " کرده، مردم را به حمایت از یک ماشین آدم کشی فرا می خوانند، و در ریاکاری و دروغ و عوامفریبی، گوی سبقت را از پست ترین های دورۀ حافظ هم ربوده اند. یکی از این مدعیان ریاکار دوستی با حافظ، همین چند روز آینده، در سالن وزارت کشور رژیم اسلامی در تهران، کنسرت برگذار می کند. وزارتخانه ای که در رأس آن، جنایتکار حرفه ای و قاضی شرع قتل عامهای تابستان 67، قرار دارد. تجسم تام و تمام این رژیم خون آشام، کسی که از سال 58، در رأس بیدادگاههای این رژیم بربرمنش، مسئولیت مستقیم کشتار هزاران نفر از بهترین فرزندان مردم ایران در بندرعباس، مشهد و تهران را، در پروندۀ سراپا خون وجنایت خود به ثبت رسانده است. یک چنین جانور هاری، سالن وزارت خانۀ خود را در اختیار کسانی قرار می دهد، تا به نام حافظ به تطهیر چهرۀ پلید او دست زده، ماهیت ضد انسانی او را آرایش کنند.
زهد صوفی نه همه صافی و بی غش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
حافظ
دوم آذر 1384- بیست و سوم نوامبر 2005
* * *
takdehghan2@arcor.de www.j-shoraii.blogspot.com