در روزهای اخیر دو بیانیه اعتراضی علیه اعمال فشارهای سرکوبگرانه نسبت به زندانی سیاسی و نماینده انجمن صنفی نانوایان شهر سقز، آقای محمود صالحی منتشر شده است. در دو بیانیه مذکور، امضاء این نگارنده نیز موجود است. هر دو متن بالا از سوی افراد و مجامع مستقل تهیه شده، اقدامی هر چند کم تأثیر، اما مثبت محسوب میگردد.
در همین حال، کمیته ها و مجامعی تشکیل شده، نامه نگاریها و تلاشهای دیگری نیز جریان داشته است. یکی از تلاشهای فوق، به مروجین تمایلات فرقه ای، سوء استفاده سیاسی، و توسل به روشهای فرصت طلبانه و ناسیونالیستی در برخورد به رنج و مقاومت محمود صالحی مربوط است؛ بوِیژه اینکه، جریان مبتکر آنها، جریانی ضد فدایی- یعنی ضد جنبشهای انقلابی در تاریخ معاصر ایران و جهان- بوده، در پراکنده گی نیروهای مبارز و دشوار ساختن فعالیت چپ انقلابی - نظیر ویرانگری حزب توده و " اکثریت "- از طریق تهاجم سیاسی، دروغ و تحریف و دسته بندیهای بوروکراتیک علیه آن نقش داشته است. برخورد این جریان به موضوع محمود صالحی، علیرغم جنجال و هیاهوی افراد آن در خارج از کشور، برخوردی غیرصادقانه بوده، از بیگانگی با جنبشهای سراسری، در تبعیت از تئوری مضحک " سرشناس" شدن*1، بطور خاص موازی سازی علیه مسئولین سندیکای کارگران شرکت واحد ناشی میشود. افراد جریان فوق و یا نزدیکان به آن، از یک طرف به اشکال گوناگون در پی تخریب چهره منصور اسانلو و تضعیف سندیکای کارگران شرکت واحد هستند، از سوی دیگر بشدت عصبی و هیستریک بدنبال ایجاد رقیبی برای او در " جنبش کارگری" خود هستند. این جریان از سالها پیش به همین شیوه، در تلاش برای کم اهمیت ساختن جنبشهای سراسری، و یا هم وزن جلوه دادن موقعیت یک انجمن صنفی در یک شهر کوچک، با تلاش بزرگ فعالین کارگری، دانشجویی، زنان و معلمان و نویسنده گان ضد سانسور در سراسر کشور است؛ سیاستی که بی شباهت به روش سازمان مجاهدین در رئیس جمهور تراشی برای مردم ایران نیست.
این افراد و محافل فرصت طلب، قبل از اینکه نسبت به وضعیت دردناک زندانی سیاسی محمود صالحی تفاهم و توجه ایجاد کنند، مخاطب خود را با تبلیغات ناسیونالیستی و غیرواقعی پیرامون " رهبر سرشناس جنبش کارگری ایران و جهان" و یا پیرامون موقعیت کردستان گمراه ساخته، برای جریان محلی خاصی دست به تبلیغات سیاسی زده، نسبت به جذب موضوع فوق در جامعه، دافعه ایجاد میکنند. محافل بین المللی و جریانات غیر ایرانی، براحتی به انگیزه ها و منافع پشت پرده این نوع تبلیغات ارزان و شوهای کودکانه پی برده، به یک حمایت جدی و مؤثر تمایل کمتری نشان خواهند داد. نه فقط در این مورد، بلکه در موارد متعدد دیگری، طیف سیاسی نامبرده، بیش از فعالیت واقعی و اعتماد برانگیز، به شوپردازیهای بیروح، تصنعی و ناشیانه روی آورده، به اعتبار کلام و ارزش فعالیت اپوزیسیون مبارز در خارج لطمه وارد می آورد.
اپوزیسیون چپ خارج از کشور، به دلیل عملکردهای فرقه ای محض محافلی از نوع بالا، فرصتهای بزرگی را برای ایجاد سدی علیه شدت گیری موج سرکوبگریهای اخیراز دست داد- شرایط غیرقابل تحمل زندانیان سیاسی، از جمله محمود صالحی، خود سند اثبات این مدعا است. تلاشهای سیاسی- فردی یا گروهی و در اشکال گوناگون- در داخل و خارج برای حفظ جان و آزادی زندانیان، و لغو احکام زندان و پیگرد علیه معترضین- مستقل از محل زندگی و وابستگی محلی- باید چندین برابر شود. این اما مانع از آن نمیشود، که فرصت طلبی و ریاکاری گروههایی که به رشد جریانات ضد مارکسیستی- حتی سلطنت طلبان- فعالانه کمک کرده، هم اینک نیز از شکنجه و مرگ تدریجی اسیر شده گان نان میخورند، ناگفته بماند؛ جریاناتی که نسبت به نیروی اصلی انقلاب بهمن- سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- به اشکال ارتجاعی خصومت ورزی غلطیده، در تضعیف صف مردم و ایجاد شرایط مناسب برای تثبیت رژیم ترور نقش ایفا کردند.
---------------------
توضیحات
*1- پس از آزادی ناصر زرافشان از زندان رژیم اسلامی، یکی از جریانات طیف کومه له- " کمونیسم کارگری"، ضمن انتشار اطلاعیه ای، به ناصر زرافشان مدال افتخار داد که: هم اکنون او به یک " چهره سرشناس" تبدیل شده است!! بیخبر از اینکه، ناصر زرافشان سالهاست که یک " چهره سرشناس" است! اما این موضوع برای زرافشان، که نه مروج ادعاهای بزرگ، و ارضاء کننده تمایلات عقب مانده از طریق خودستایی، بلکه یک مبارز جدی و دموکرات پیگیر است، هیچ ارزشی ندارد. او به این فکر نمیکند که " سرشناس" شود، بلکه به اینکه، کاری برای جامعه و قابل تحمل شدن زندگی برای خود انجام دهد.
در همین حال، کمیته ها و مجامعی تشکیل شده، نامه نگاریها و تلاشهای دیگری نیز جریان داشته است. یکی از تلاشهای فوق، به مروجین تمایلات فرقه ای، سوء استفاده سیاسی، و توسل به روشهای فرصت طلبانه و ناسیونالیستی در برخورد به رنج و مقاومت محمود صالحی مربوط است؛ بوِیژه اینکه، جریان مبتکر آنها، جریانی ضد فدایی- یعنی ضد جنبشهای انقلابی در تاریخ معاصر ایران و جهان- بوده، در پراکنده گی نیروهای مبارز و دشوار ساختن فعالیت چپ انقلابی - نظیر ویرانگری حزب توده و " اکثریت "- از طریق تهاجم سیاسی، دروغ و تحریف و دسته بندیهای بوروکراتیک علیه آن نقش داشته است. برخورد این جریان به موضوع محمود صالحی، علیرغم جنجال و هیاهوی افراد آن در خارج از کشور، برخوردی غیرصادقانه بوده، از بیگانگی با جنبشهای سراسری، در تبعیت از تئوری مضحک " سرشناس" شدن*1، بطور خاص موازی سازی علیه مسئولین سندیکای کارگران شرکت واحد ناشی میشود. افراد جریان فوق و یا نزدیکان به آن، از یک طرف به اشکال گوناگون در پی تخریب چهره منصور اسانلو و تضعیف سندیکای کارگران شرکت واحد هستند، از سوی دیگر بشدت عصبی و هیستریک بدنبال ایجاد رقیبی برای او در " جنبش کارگری" خود هستند. این جریان از سالها پیش به همین شیوه، در تلاش برای کم اهمیت ساختن جنبشهای سراسری، و یا هم وزن جلوه دادن موقعیت یک انجمن صنفی در یک شهر کوچک، با تلاش بزرگ فعالین کارگری، دانشجویی، زنان و معلمان و نویسنده گان ضد سانسور در سراسر کشور است؛ سیاستی که بی شباهت به روش سازمان مجاهدین در رئیس جمهور تراشی برای مردم ایران نیست.
این افراد و محافل فرصت طلب، قبل از اینکه نسبت به وضعیت دردناک زندانی سیاسی محمود صالحی تفاهم و توجه ایجاد کنند، مخاطب خود را با تبلیغات ناسیونالیستی و غیرواقعی پیرامون " رهبر سرشناس جنبش کارگری ایران و جهان" و یا پیرامون موقعیت کردستان گمراه ساخته، برای جریان محلی خاصی دست به تبلیغات سیاسی زده، نسبت به جذب موضوع فوق در جامعه، دافعه ایجاد میکنند. محافل بین المللی و جریانات غیر ایرانی، براحتی به انگیزه ها و منافع پشت پرده این نوع تبلیغات ارزان و شوهای کودکانه پی برده، به یک حمایت جدی و مؤثر تمایل کمتری نشان خواهند داد. نه فقط در این مورد، بلکه در موارد متعدد دیگری، طیف سیاسی نامبرده، بیش از فعالیت واقعی و اعتماد برانگیز، به شوپردازیهای بیروح، تصنعی و ناشیانه روی آورده، به اعتبار کلام و ارزش فعالیت اپوزیسیون مبارز در خارج لطمه وارد می آورد.
اپوزیسیون چپ خارج از کشور، به دلیل عملکردهای فرقه ای محض محافلی از نوع بالا، فرصتهای بزرگی را برای ایجاد سدی علیه شدت گیری موج سرکوبگریهای اخیراز دست داد- شرایط غیرقابل تحمل زندانیان سیاسی، از جمله محمود صالحی، خود سند اثبات این مدعا است. تلاشهای سیاسی- فردی یا گروهی و در اشکال گوناگون- در داخل و خارج برای حفظ جان و آزادی زندانیان، و لغو احکام زندان و پیگرد علیه معترضین- مستقل از محل زندگی و وابستگی محلی- باید چندین برابر شود. این اما مانع از آن نمیشود، که فرصت طلبی و ریاکاری گروههایی که به رشد جریانات ضد مارکسیستی- حتی سلطنت طلبان- فعالانه کمک کرده، هم اینک نیز از شکنجه و مرگ تدریجی اسیر شده گان نان میخورند، ناگفته بماند؛ جریاناتی که نسبت به نیروی اصلی انقلاب بهمن- سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- به اشکال ارتجاعی خصومت ورزی غلطیده، در تضعیف صف مردم و ایجاد شرایط مناسب برای تثبیت رژیم ترور نقش ایفا کردند.
---------------------
توضیحات
*1- پس از آزادی ناصر زرافشان از زندان رژیم اسلامی، یکی از جریانات طیف کومه له- " کمونیسم کارگری"، ضمن انتشار اطلاعیه ای، به ناصر زرافشان مدال افتخار داد که: هم اکنون او به یک " چهره سرشناس" تبدیل شده است!! بیخبر از اینکه، ناصر زرافشان سالهاست که یک " چهره سرشناس" است! اما این موضوع برای زرافشان، که نه مروج ادعاهای بزرگ، و ارضاء کننده تمایلات عقب مانده از طریق خودستایی، بلکه یک مبارز جدی و دموکرات پیگیر است، هیچ ارزشی ندارد. او به این فکر نمیکند که " سرشناس" شود، بلکه به اینکه، کاری برای جامعه و قابل تحمل شدن زندگی برای خود انجام دهد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ