Thursday, August 17, 2006

پس از پایان جنگ لبنان

جنگ لبنان، پس از یک ماه تخریب بی وقفه شرایط اولیه زندگی و کشتار بیش از 1145 نفر از مردم بیگناه تا روز قبل از برقراری آتش بس، عاقبت در روز 20 مرداد- 11 اوت، با صدور قطعنامه ای از سوی شورای امنیت سازمان ملل، خاتمه یافت. این شورا، پس از موافقت دولت آمریکا که به تأمین اهداف نظامی ارتش اسرائیل چشم دوخته بود، خواستار برقراری آتش بس از روز دوشنبه 23 مرداد - 14 اوت گردید. قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل، در راستای اهداف دولتهای اسرائیل و آمریکا، از شروع کشتار مردم و ویرانگری غیر قابل تصور در لبنان قرار دارد. در این قطعنامه در موارد متعددی، استقرار نیروهای حافظ صلح در جنوب لبنان و خلع سلاح " حزب الله "، پیش بینی شده، از این طریق، تغییر موقعیت منطقه به زیان نیروهای ضد اسراییلی و مدافعین رژیم اسلامی، کاملاً مشهود است. قطعنامه 1701 شورای امنیت، صریحاً مسئولیت شروع جنگ در خاورمیانه در روز 21 تیر- 12 ژوئیه را، متوجه جریان حزب الله ساخته است.

جنگ لبنان در کنار نتایج هولناک آن برای مردم بیگناه، تعادل سیاسی سابق در این منطقه را بر هم زده، توازن قوای سیاسی در خاورمیانه و در سطح جهان را، بنفع دولتهای اسرائیل و آمریکا، تغییر داد. موضع گیریهای کشورهای اروپا، روسیه و چین در طول جنگ نیز، هیچ یک قادر به تغییر رویه دو دولت نامبرده در ادامه کشتار و ویرانی در لبنان نگردیده، خود، اهمیت استراتژیک این بربریت علنی، برای تحقق اهداف مهمتری را که به رژیم اسلامی مربوط است، عریان نمود. از طریق این جنگ، مواضع دولت آمریکا در قبال اروپا، روسیه و چین در موضوع پرونده هسته ای نیز، بطور واقعی تقویت شده، دور جدید کشمکش با رژیم اسلامی، از حساسیت و اهمیت هر چه بیشتری برخوردار گشت. جنگ لبنان، نه فقط تحکیم مواضع دولت آمریکا در منازعه با حکومت اسلامی را بدنبال آورد، بلکه در چهارچوب صف بندیهای درونی قدرتهای امپریالیستی نیز، اروپای متحد هر چه بیشتر از روسیه و چین دور شده، و به مواضع دولت آمریکا، نزدیک گردید. این تغییر، در آخرین موضع گیری مسئول سیاست خارجی اروپا ( سولانا ) که خواستار فاصله گیری جریان حزب الله از رژیم اسلامی شد، به روشنی بچشم خورده، یکی از دلایل صراحت یافتن درخواست کنونی دولت چین از رژیم اسلامی نیز، محسوب میگردد.

دولت چین در آخرین موضع گیری پیرامون موضوع پرونده هسته ای، " مصرانه " از رژیم اسلامی درخواست نموده است، به بسته پیشنهادی غرب، پاسخ مثبت دهد. این درخواست چین در پی ملاقات نماینده اعزامی رژیم اسلامی به پکن ( علی لاریجانی ) در روز سه شنبه 24 مرداد- 15 اوت، یک روز پس از آغاز برقراری آتش بس در لبنان صورت گرفته، بازهم اهمیت و نقش جنگ علیه مردم لبنان را در شکستن بن بست پرونده هسته ای بسود طرفین ذینفع در آن را، روشن میسازد. تأکید چین در عین حال، آشکارا عقب نشینی این کشور در برابر دولت آمریکا، در پی تغییر شرایط سیاسی جدید در خاورمیانه را، منعکس میسازد.

روز سه شنبه همچنین وزیر خارجه رژیم اسلامی، امکان مذاکره با اروپا پیرامون بسته پیشنهادی غرب، حتی حول تعلیق غنی سازی اورانیوم را اعلام نمود. حکومت اسلامی در اولین موضع گیری رسمی، در واقع بنوعی راه کنار آمدن با غرب پس از پایان جنگ در لبنان را محتمل دانسته، در همان حال، بر مواضع قبلی آن که " تحت هيچ شرايطی از حق خود در غنی سازی اورانيوم برای توليد سوخت اتمی عقب نشينی نخواهد کرد" نیز، اشاره نموده است.

در همین حال طی روزهای اخیر، در چندین مورد، اخباری مبنی بر تأکید هرچه بیشتر دولت آمریکا بر مقصر جلوه دادن رژیم اسلامی در جنگ لبنان، و از این طریق سخت تر شدن مواضع غرب علیه این رژیم، منتشر شده است. در آخرین نمونه و تنها یک روز پس از برقراری آتش بس در لبنان، خبری که بر تشدید اقدامات نظامی آمریکا در مقابله با وضعیت بحرانی خاورمیانه دلالت دارد، مطرح گشته است. در این رابطه، آژانس دفاع موشکی پنتاگون ( وزارت دفاع آمریکا )، طرح استقرار مرکز موشکهای ردگیر زمین به هوا را در خارج از آمریکا، و در مرکزی در اروپا اعلام نمود. بر اساس این طرح، که پنهان و آشکار اقدامی علیه تهدید موشکی ایران عنوان شده، با تأسیس سایتهای ضد موشکی در انگلستان و یا اروپای شرقی، با احتمال حمله توسط موشکهای دوربرد از طریق خاورمیانه، مقابله خواهد شد. این حقیقت بار دیگر بر وجود یک استراتژی نظامی در تسویه حساب با رژیم اسلامی را صحه گذاشته، خاتمه این منازعات در پی این یا آن قرارداد موقت را، زیر سوال میبرد.

تهاجم بیسابقه ارتش اسرائیل و کشتار بیرحمانه مردم لبنان، در عین حال اهداف جنبی متعددی را نیز در برابر خود قرار داده بود. ویرانی زیرساختهای اقتصادی، نظیر راهها، پلها، مجتمع های مسکونی بزرگ، بیمارستانها، مدارس، تأسیسات تأمین آب و برق و امکانات کمک رسانی، در اساس به سیاست آزمایش کارآیی جدیدترین ابزارهای جنگی تعلق داشت. دولت اسرائیل به دلایل مشخص در این جنگ، هیچ نیازی به اینهمه بمباران و تخریب پلها و راههای ارتباطی نداشت؛ صرفنظر از اینکه، نیروی مسلح حزب الله، تنها در جنوب لبنان و در کنار مرز اسرائیل متمرکز بوده، وجود احتمالی عناصر مسلح پراکنده در بیروت، نمی توانست یک خطر جدی برای ارتش اسرائیل محسوب گردد. ارتش جنایتکار اسرائیل با دریافت " چراغ سبز" از سوی دولت آمریکا، لبنان را به آزمایشگاه تخریب زیرساختهای اقتصادی و نظامی بقصد کسب تجربه، بمنظور بکارگیری آن در درگیری احتمالی با رژیم اسلامی مبدل نمود. به این ترتیب، تأخیر یک ماهه دولت آمریکا در پذیرش برقراری صلح، خود، از وجود توافقات مشترک دو دولت در آماده سازی هر چه بیشتر زمینه های حذف حریف منطقه ای هر دو کشور، رژیم اسلامی، حکایت میکند.

سخنگویان و مطبوعات حکومت اسلامی طی چند روز اخیر، به شیوه عوامفریبانه ای، پایان جنگ را به پیروزی حزب الله نسبت داده، تلاش میکنند، تأثیرات آن بر موضوع پرونده هسته ای را به حاشیه رانده، انکار کنند. دستگاههای تبلیغی رژیم اسلامی، برای پوشاندن شکست سیاسی خود در برابر غرب در نتیجه این جنگ، حقایق عریان در قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل را لاپوشانی کرده، با تشدید شرایط سرکوب، مانع از مقابله مردم با تهاجم کنونی رژیم به حقوق اولیه خود، در شرایط پس از جنگ میگردند. اینکه تا چه میزان مسئولین و ماشین دروغ پردازی رژیم ترور به قلب حقایق پرداخته، کشتار مردم لبنان را پیروزی جلوه میدهند، در عمل اما جنگ اخیر، بطور عینی موقعیت سیاسی این رژیم را در منطقه تضعیف کرده، بنوعی و در سطحی، با شکست آن در جنگ 8 ساله با دولت سابق عراق، قابل مقایسه است. دستیابی به این هدف، یکی از اهداف اصلی قدرتهای بین المللی و منطقه ای در تهاجم به مردم لبنان را تشکیل میداد. بدلایل فوق میتوان از پایان امکانات مانور رژیم اسلامی در مسئله هسته ای سخن گفته، بر ورود خاورمیانه به دوره تعیین تکلیف جدی، میان طرفین رقابتهای ارتجاعی، اذعان نمود.
رژیم اسلامی در ادامه سیاست تشدید سرکوب توده های مردم که نقطه آغاز جدید آن، مقطع تعیین احمدی نژاد بر جای خاتمی در یک سال پیش بود، هر چه بیشتر به مرزهای یک یورش همه جانبه به مردم نزدیک میشود. هم اکنون، موج تهاجم به مردم در ابعاد بیسابقه ای شدت گرفته، ممنوعیت استفاده از فرستنده های تلویزیونی خارجی و فیلترینگ گسترده سایتهای اینترنتی از این نمونه است. در حال حاضر، 6 زن در شهرهای مختلف کشور، به مرگ از طریق اجرای حکم بربرمنشانه سنگسار محکوم شده اند. طی روزهای اخیر نیز چندین نفر، از جمله در شهر زاهدان به اتهامات همیشگی و به شیوه ای غیر انسانی، به دار آویخته شده اند. آنچه که مسلم است، رژیم اسلامی که به تغییر اجتناب ناپذیر شرایط قدرت در خاورمیانه پی برده، عقب نشینی اجباری در موضوع پرونده هسته ای را محتمل دانسته، از هم اکنون در صدد تحمیل بیشترین عقب نشینی به مردم است. اما دولتهای آمریکا و اسرائیل، با بکارگیری امتیاز موضع قدرت جدید، احتمالاً امکان مانور رژیم اسلامی برای گریز از حل و فصل قطعی همه مسائل، از جمله ختم هر گونه کمک به اشاعه تروریسم را، محدود خواهند نمود. این بویژه اهمیت دارد از آنجا که، کشف اخیر یک اقدام هواپیماربایی گسترده در انگلستان، بر دامنه اقدامات و تبلیغات ضد تروریسم اسلامی در کشورهای غربی نیز افزوده است. از این طریق، رویارویی رژیم اسلامی با رقیبان منطقه ای و جهانی آن، به مقابله مستقیم این رژیم علیه مقاومت روزمره مردم شدت داده، " مسئله ایران" را در خاورمیانه پس از جنگ، بازهم از اهمیت سیاسی بیشتری برخوردار خواهد نمود.

برای رژیم اسلامی، موضوع اصلی، چگونگی غلبه بر مبارزات مردم و نفرت عمومی از سلطه جنایتکارانه آن است؛ مسئله هسته ای، رقابتهای منطقه ای و گسترش تروریسم در جهان، خود تابعی از این سیاست و در خدمت آن است. تشدید سرکوب مردم در دور فعلی که بدیهی ترین حقوق شهروندی را زیر سوال برده است، چیزی جز کشاندن جامعه به آخرین سطح بی حقوقی محض نیست. سران این رژیم تبهکار امیدوارند، با تحمیل حداکثر عقب نشینی به جامعه، در کنار آن، جستجوی راهی برای کش دادن کشمکشهای منطقه ای با حریفان خود، وضعیت کنونی بحران موجودیت خود را سپری کنند. این بویژه مهم است، از آنجا که با پایان دوره فعلی ریاست جمهوری در آمریکا، رژیم اسلامی به شروع یک مقطع فرسایشی ادامه منازعات و دریافت تضمین کافی از متحدین دیروزی آن، برای تداوم حیات خود امیدوار است. برای رژیم اسلامی شروع یک دور فرسایشی رقابتهای خارجی، به آن امکان میدهد، بخشی از حقوق غصب شده مردم در یک سال اخیر و در اشکال غیر مهم آنها را رها کند، و با این نوع " عقب نشینی" در برابر مردم، توافق قدرتهای حریف در جهان و نظر طبقه متوسط شهری را جلب کند؛ بویژه اینکه خصوصی سازی وسیع مؤسسات دولتی، سیاست اقتصادی دلخواه بورژوازی متوسط و قدرتهای امپریالیستی بوده، از دید "متفکران" و سیاستمداران غربی، زمینه سازی برای گسترش نقش بخش خصوصی، از جمله ایجاد " نهادهای مدنی"، محسوب میشود. چنین تاکتیک سیاسی از دید سران رژیم، حداقل تا انتهای دوره ریاست جمهوری بعدی در آمریکا، کشتی این رژیم وحشی را بر روی آب حفظ خواهد کرد.

با پایان جنگ لبنان و تخفیف رنج و آلام توده های ستمدیده این کشور، مردم ایران باید منتظر حوادث حادتری که مستقیماً به زندگی آنها مربوط است، شوند. هم اینک بخش اعظم حداقلی از تشکلهای موجود و قانونی نیز به تعطیلی کشانده شده، برگزاری تجمعات توده ای مشکل تر شده است. چنین شرایط خطیری که میتواند بازهم غیر قابل تحمل تر گردد، وظایف کارگران مبارز و کمونیست، دانشجویان چپ و مدافعین حقوق شهروندی را، چندین برابر حساس تر و سنگین تر ساخته است. شهروند ایرانی باید کاملاً مطمئن گردد، نه یک نیروی سیاسی انقلابی جدی و بزرگ وجود دارد و نه اراده ای در میان مبارزین سابق در خارج شکل خواهد گرفت، که امر ایجاد تشکل در صفوف مردم را ممکن سازند. هر تغییری در این رابطه، تنها و تنها میتواند از تلاش فعالین کارگری، دانشجویی، و سایر مبارزین داخل کشور، ناشی شود. در کنار آن، بسیاری از مردم حاضر نیستند به فرقه ها و دسته جات محفلی - تفریحی در خارج اعتماد کرده، امکان بازی با سرنوشت کشور، نظیر اضمحلال سازمانهای سیاسی را، برای آنها فراهم سازند.

جامعه ایران باید خود را برای تبدیل شدن به یک نیروی سیاسی مستقل در مقابل رژیم اسلامی آماده نموده، بموازات افزایش تهدیدات داخلی و بین المللی، برای بدست گرفتن ابتکار عمل سیاسی در فرصت مناسب، اقدام کند. حضور مؤثر سیاسی و نظامی قدرتهای امپریالیستی در همسایگی ایران و فعالیتهای وسیع برای ایجاد آلترناتیوی از اصلاح طلبان اسلامی (اخیراً: اکبر گنجی)، یک خطر بزرگ و چیزی جز زمینه سازی برای تعیین سرنوشت کشور، بدون حضور مردم نیست؛ بویژه اینکه تخریب و کشتار وحشیانه در لبنان، همچنین نوعی هشدار دولت آمریکا به طبقه متوسط ( اسلامی ) بود، تا هر چه زودتر با تعیین یک جایگزین قابل قبول برای غرب، از تکرار سرنوشت لبنان در ایران، جلوگیری کند
.
*** *** ***
www.j-shoraii.blogspot.com damawand58@yahoo.com
اکبر تک دهقان، 26 مرداد 1385- 17 اوت 2006

سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها

کنگره شوراها یک کنگره عمومی است که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و سلطنت طلبان، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند
.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ