Thursday, May 17, 2007

! رؤیایی که به خون نشست


دختر جوانی که تصویر او در بالا است، رؤیا سارانی، دانش آموز 12 ساله زاهدانی، عصر روز چهارشنبه 26 اردیبهشت 1386، توسط جانیان خیابانی رژیم اسلامی، موسوم به " نیروی انتظامی"، در نهایت سبعیت به قتل رسید. او به همراه برادرش در حال بازگشت به خانه بود، که طعمه آدمکشان رژیم گردید. مأموران رژیم، اتوموبیل حامل او را به هر دلیلی تعقیب میکنند. راننده در کنار خانه خود توقف کرده، از اتوموبیل پیاده میشود. مأمور مسلح به سرعت خواهر کوچک او را در داخل اتوموبیل به رگبار بسته، در دم به قتل میرساند. رؤیای زیبا، با دنیایی از امید، هفته ها و روزها، خود را برای انجام امتحانات تحصیلی آماده میکند و پس از اتمام آزمون در حال بازگشت به خانه، به این شیوه غم انگیز، جان میسپارد.

اینکه چنین جنایتی تا چه حد بربرمنشانه، و به جزء اصلی ماهیت این رژیم پلید تعلق دارد، نیازی به توصیف آن نیست. اما این اولین بار نیست که جنایتکاران حاکم در سیستان و بلوچستان، چنین ساده و در روز روشن، دست به قتل مردم بیگناه، فقیر و تحت ستم این منطقه میزنند. مأموران رژیم گویی دارای اختیار تام بوده، اساساً مردم بلوچ را نظیر طعمه ساده ای که صاحب هیچ حق و حقوقی نیستند، محسوب میکنند.
----------------------

- نشانی منبع اصلی انتشار خبر در زیر. این سایت اینترنتی، علیرغم رعایت کلی موازین خبررسانی معمولی، اما با اشاره به " قومیت" مأمور انتظامی جانی، از تقویت ارتجاع قومی در بلوچستان غفلت نکرده است.
http://marzeporgohar.mihanblog.com/Post-38.aspx

- در نشانی دیگری در زیر، نقل و تفسیر دلبخواهی خبر و سوءاستفاده از جنایت عناصر رژیم برای تشدید کشمکشهای قومی به حد افراط میرسد. مفسر مغرض و بی مسئولیت ادعا میکند، مأموران رژیم در ضمن تعقیب، از شلیک به سوی اتوموبیل خودداری میکنند، چون مطمئن نبودند که آیا سرنشینان آن، بلوچ و یا فارس هستند! وقتی که اتوموبیل در کنار خانه متوقف میشود، و آنها از بلوچ بودن خواهر و برادر اطمینان کسب میکنند، آن را به رگبار می بندند! این تحلیل پلیسی- قومی باید کمک کند، که مردم بلوچ با روحیات ضد فارس و ضد سیستانی رشد کنند، تا قوم پرست مرتجع ایرانی، برای خود صاحب یک" ملت" و کشور شود.

این نوع خبررسانی که هدف اصلی خود را تبلیغ خصومتهای قومی قرار میدهد، مطمئنناً هیچ کمکی به توقف جنایات رژیم اسلامی در منطقه نمیکند. بدتر از آن، پیشاپیش نیروهای سیاسی را متهم میکند، که برای " جیغ و فریاد یک دختر جوان تهرانی"، بیش از جنایت رژیم در نمونه بالا اهمیت قائل میشوند. چرا " جیغ و فریاد"!؟ شما چه مخالفتی با مقاومت مردم، آنهم زنان تحت ستم علیه یورش روزمره مأموران رژیم دارید!؟

همه جریانات قومی در ایران، جنایات رژیم اسلامی را قبل از همه، بهانه ای برای تسویه حساب با سازمانهای سراسری قرار می دهند؛ سازمانهایی که خود چیزی جز تکه پاره هایی از سازمانهای بزرگ گذشته نیستند. این جریانات اگر به این شیوه جلب حمایت خود خاتمه دهند، خدمت بیشتری به مردم مناطق موضوع بحث نموده اند. گروههای قومی، خود به شدت منفعل و تنبل و آویزان به احزاب و دولتهای امپریالیستی، به جای اینکه فعالانه دست به افشاء سرکوبگریهای رژیم در کشور بزنند، برای سازمانهای سراسری تکلیف تعیین کرده، به دیگران درس دفاع از حقوق مردم را میدهند.

http://www.iran-chabar.de/news.jsp?essayId=9587
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ