Wednesday, May 30, 2007

! سندیکای کارگران شرکت واحد و تهاجم دوست و دشمن


یکی از بیدادگاههای رژیم اسلامی، در هفته گذشته با صدور حکمی، منصور اسانلو رئیس هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد را به 5 سال زندان محکوم کرد. این اقدام سرکوبگرانه در آستانه برگزاری دومین مجمع عمومی سندیکای کارگران شرکت واحد صورت گرفته است. از این رو، نه فقط در ادامه اقدامات ضدکارگری تاکنونی، بلکه بمثابه تلاشی عملی بمنظور جلوگیری از برگزاری مجمع عمومی دوم، به این وسیله، سلب پایگاه اجتماعی سندیکای کارگران شرکت واحد محسوب میگردد.

سندیکای شرکت واحد در داخل، نه فقط از سوی آدمکشان خیابانی و دستگاه قضایی فاشیستی، بلکه همچنین از سوی عناصر شبه کارگر وابسته به دارودسته " اصلاح طلبان" نیز تحت فشار سیاسی قرار دارد. اصلاح طلبان اسلامی تلاش میکنند، مسئولین سندیکا را از توسل به اقدامات مستقل و پاسخگویی به وظایف دموکراتیک خود منع کرده، فعالیتهای اجتماعی و تبلیغی آن را متوقف نموده، امور را به کانال دوایر دولتی رژیم اسلامی احاله دهند. روشن است در انتهای این راه پذیرش سلطه جریان سرکوبگر و راهزن شورای اسلامی قرار داشته، چیزی از یک تشکل مستقل کارگری باقی نمی ماند.

سندیکای کارگران شرکت واحد، همچنین در دوره اخیر بویژه، از سوی دو گروه از افراد و گروههای غیرمسئول در خارج از کشور نیز مورد تهاجم مداوم قرار گرفته است. گروه اول در میان این عناصر به جریانات روشنفکری منفعل که از تغییرات سیاسی در ایران و به خطر افتادن موقعیت خود در خارج در وحشت فرورفته اند، تعلق دارند. آنها با به اصطلاح نقد " سندیکالیسم" که چیزی جز مهمل بافیهای پوچ مشتی شکم سیر و" سبکباران ساحلها" نیست، تلاش میکنند، توده کارگران را به رهبری سندیکا بدبین ساخته، این تشکل مستقل را از درون به انحلال بکشانند.*1

جناح دیگری از روشنفکران منفعل و پرگو و فاقد احساس مسئولیت، به جریانات انشعابی از کومه له و مدافعین ظاهری طبقه کارگر کارگاهی در کردستان نزدیک هستند*2. این گروه در هر مناسبتی برای سندیکای شرکت واحد تکلیف تعیین کرده، از آن میخواهند به میل این جریان پیرامون این یا آن مسئله موضع گیری کرده، دست به صدور اطلاعیه بزند. جریان فوق قادر به درک جایگاه و مفهوم یک تشکل مستقل کارگری، آنهم در شرایط سلطه یک رژیم فاشیستی نبوده، تصوری از حق توده های مردم به تعیین سرنوشت خویش ندارد. عناصر این جریان، دفاع از استقلال کشور را نظیر یک فحش بکار میبرند، کارگران و نویسنده گان مستقل را مورد تهاجم و برخوردهای تحقیر آمیز قرار داده، حتی دفاع از یک نویسنده ضد سانسور و در بستر بیماری را لعن و نفرین میکنند.*2

این حق همه مردم ایران و مبارزین صنفی و سیاسی در داخل است، از محافل روشنفکری و غیرمسئول در خارج بخواهند که آنها را به حال خود بگذارند. اعمال فشار سیاسی و روحی
علیه اسیرشده گان در جهنم اسلامی را قطع نموده، برای معضلات بی پایان سیاسی خود راهی پیدا کرده، خود را در مبارزه علیه رژیم اسلامی متشکل و متحد سازند.
-------------------------
توضیحات

*1 - جریان خارج از کشوری موسوم به " لغو کارمزدی" در این گروه قرار دارد. نوشته های آنها بسیار غیر منصفانه، آکنده از بی صداقتی و بیگانه با زندگی توده های محروم و تحت سرکوب در ایران است. آنها فراموش میکنند که سندیکا را توده محروم و زحمتکشی تشکیل داده اند، از آنجا که قادر به پرداخت کرایه خانه خود نیستند. کارگر محروم و اخراجی شرکت واحد، کاری با " سازمان" و " سرمایه داری" و " سوسیالیسم" نوع شما ندارد. او باید به وضعیت زندگی غیرقابل تحمل روزمره پرداخته، برای بچه های کوچک خود نان و کیف و کتاب تهیه کند، تا آنها به کودکان خیابانی و دختران فراری تبدیل نشوند. روشنفکر ناقص العقل و خارجه نشین اشراف منش، اگر ایده های غول آسا و " مارکسی"!!؟؟ دارد، باید خود آستین بالا زده، در شرایط خفقان و ترور، حزب سیاسی تأسیس کند و به جنگ "کارمزدی" برود. اگر او در مبارزه سیاسی، جدی و صحیح و مؤثر عمل کند، در اینصورت بعنوان یک حزب سیاسی، میتواند بر روی سطحی از حمایت جامعه از جمله در میان کارگران، حساب کند.

*2- این گروه پرخاشگر و بی اطلاع از مسائل مبارزه سیاسی، برخوردی بسیار محدود نگرانه و ناسیونالیستی با کارگران کردستان دارد. طبق دیدگاههای پایه ای عناصر این جریان، بخش پیشرو و رادیکال طبقه کارگر ایران، همانا طبقه کارگر کارگاهی کردستان است. این نوع تحلیل دلبخواهی باید با تاریخ این جریان، یعنی تأسیس دسته بندی فرقه ای، ضد فدایی و ضد شوروی موسوم به " حزب کمونیست ایران" در سال 1362 سازگار گردد. طبق این تصورات بدوی، هرچیز دیگری خارج از این تاریخ سراپا خودساخته، کمونیستی نیست. از این رو وقتی محمود صالحی توسط عوامل رژیم در کردستان بازداشت میشود، فردی از جناح افراطی این گروه بنام محمود قزوینی، بلافاصله با انتشار مقاله ای تحت عنوان " چرا سندیکای شرکت واحد بازداشت محمود صالحی را محکوم نمی کند؟"، دست به اعمال فشار سیاسی علیه سندیکای شرکت واحد می زند؛ تشکل مستقلی که اکثریت فعالین آن اخراج شده و مداوماً در حال رفت و آمد به این بیدادگاه و آن زندان هستند. فرد دیگری از این جریان در مقطع اعتصاب کارگران شرکت واحد، حتی خواهان برکناری مسئولین سندیکا از سوی کارگران شده، طالب انتخاب یک رهبری رادیکال شده بود!! البته یکی از " فعالین" خارج از کشوری وابسته به کومه له در خارج در سال گذشته نیز، درست فرمانی از همین نوع نویسنده نامبرده در بالا را برای سندیکای شرکت واحد صادر کرده بود، که بازهم به موضوع محمود صالحی مربوط بود.

این جریان و با همین شدت، سازمان هنوز موسوم به " حزب کمونیست ایران"، مداوماً و کاملاً مصنوعی وغیرصادقانه، در تلاش شخصیت سازی از برخی کارگران کردستانی بوده، مرتباً آنها را بعنوان " فعال سرشناس" و رهبر جنبش کارگری ایران معرفی میکنند. در حالیکه معلوم نیست چرا باید از دید اکثریت کارگران صنعتی کشور، موقعیت و شرایط اقتصاد صنفی و توسعه نیافته کردستان، منشاً پیدایش رهبران و سازماندهان بزرگ کارگری گردد؟ محمود صالحی تحت شرایط فقر و سرکوب در کردستان، کاملاً قانونی و علنی در مسئولیت یک انجمن صنفی شهری و صندوق تعاونی مسکن قرار داشته، خود ابداً تصوری از موقعیت غیر واقعی ای که محافل منفعل و بی مسئولیت خارج از کشوری از او میسازند ندارد. جریانات فرقه ای و ضد انقلابی در خارج، این تصور ارتجاعی را تبلیغ میکنند، که گویا کمونیسم در ایران، تازه از طریق حرافیهای روشنفکرانه آنها در کردستان متولد شده، و از این طریق، هم اینک رهبران بزرگ و " سرشناس" کارگری برخاسته از کردستان، در رأس جنبش کارگری ایران قرار گرفته اند. در پس همه تبلیغاتی که حول زندانی سیاسی محمود صالحی صورت میگیرد، چیزی جز عملکرد ناسیونالیسم قومی کومه له و جناح افراطی انشعابی از آن قرار ندارد. همچنین آگاهی به این حقیقت از سوی سایر فعالین صنفی، یکی از علل کمبود حمایت از زندانی سیاسی نامبرده در دیگر مناطق کشور است. روشن و صریح، فعالین صنفی مایل نیستند، با دنباله روی از تبلیغات جریانات نزدیک به کومه له و تسلیم شدن به فضاسازی فرقه ای – ناسیونالیستی پیرامون محمود صالحی، به وسیله برای تحقق اهداف سیاسی جریانات غیرکمونیست و بیگانه با تاریخ انقلابات در ایران مبدل شوند. این بوِیژه اهمیت دارد، از آنجا که چنین گروههایی نه فقط حامل نظریاتی بی رابطه با شرایط ایران، نظیر" حق تعیین سرنوشت برای خلقها تا مرز جدایی"، بلکه بدتر از آن حتی خواهان انجام رفراندوم در این منطقه و یا استقلال کردستان از ایران هستند.

بهترین خدمت چنین جریاناتی به جنبش کارگری، از جمله به زندانی سیاسی محمود صالحی، از یک طرف خاتمه اعمال فشار سیاسی- روانی به سندیکای کارگران شرکت واحد بدلیل عدم دنباله روی آن از فضاسازی تبلیغاتی آنها، از سوی دیگر عدم کشاندن محمود صالحی و دیگران به درون کشمکشهای فرقه ای و ارزان خود است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ