Friday, January 13, 2006

جنگ وجایگاه آن در جامعه بورژوایی


فرهنگ جنگ، زندگی با جنگ و" لذت " بردن از آن، بخشی از هسته اصلی فرهنگ حقیقی جامعه سرمایه داری را میسازد. این را خمینی پلید با مقدس نامیدن جنگ ارتجاعی و تقدیس حمله به عراق از سوی جرج واکر بوش، بعنوان " اولین جنگ قرن بیست و یکم"، به بهترین شکلی بیان میکند. جنگ به مفهوم ارتجاعی آن، نتیجه چیزی جز شدت گیری تضادها، و انفجار خشونت پنهان و آشکار روزمره در جامعه طبقاتی نیست؛ اینکه این، در شکل جنگهای جهانی و یا مرزی و یا تهاجم به یک کشور ضعیف ظاهر میشود، اهمیت فرعی دارد. جنگ ارتجاعی، اعمال خشونت سازمانیافته طبقه مسلط، برای تضمین موقعیت کنونی و آتی آن در شرایط بحرانهای سیاسی و اقتصادی، و یا در شرایط غلبه جو ترس و بن بست و سرریز کردن بیرحمی همگانی در جامعه است. چه جامعه و چه قدرت مسلط بر جامعه، چه فرد و چه طبقه ارتجاعی، در سطحی از تراکم خصومت ورزی روزمره علیه عناصر، نیروها و طبقات انقلابی، به توسل به حربه جنایتکارانه جنگ روی می آورند. جنگ عنصر مهمی و در مقاطع بسیاری، عنصر اصلی بافت اقتصاد سیاسی سرمایه داری را تشکیل میدهد. جنگهای اول و دوم جهانی، علیرغم همه های و هوی دروغین روشنفکران طبقات ارتجاعی، منافع هنگفتی برای همه لایه های بورژوازی، همچنین در کشورهای شکست خورده امپریالیستی، بدنبال آورد. ساختار کنونی جهان سرمایه داری، نه فقط در سیاست بلکه بویژه در اقتصاد، با هزار و یک رشته، به نتایج جنگهای اول و دوم جهانی، جنگ "سرد" علیه اتحاد شوروی و کشورهای سوسیالیستی، جنگ ویتنام، انجام کودتاهای نظامی علیه اراده مردم محروم، بحران خاورمیانه و جنگهای اعراب و اسرائیل، جنگ هشت ساله ارتجاعی، اشغال کویت، و جنگ کنونی در عراق و افغانستان، پیوند خورده است. در پروسه توسعه نظام امپریالیستی، بیش از همه، جنگ و تجاوز و قلدری و بمراتب کمتر از آن، رشد آرام، "منطقی" و " طبیعی" بازار آزاد سرمایه داری، نقش ایفا کرده اند. برخی از روشنفکران شبه چپ ایران، که به روش راست افراطی در تبعیت کورکورانه از " تمدن " غربی سوگند خورده اند، این حقیقت بدیهی را که ناآگاه ترین شهروند اروپایی و آمریکایی، بطور غریزی به آن پی برده است، درک نمیکنند.

برخلاف تصور برخی از فعالین سیاسی ایرانی، که شناخت آنها از روحیات انسان اروپایی، از طریق مناسبات کاغذی با روشنفکران ریاکار و یا شوهای تلویزیونی ناشی میشود، شهروندان غربی در اتخاذ سیاستهای جنگ طلبانه، عمدتاً در کنار دولتهای خود قرار دارند. بدتر از این، گرایش نیرومند راست و راست افراطی، که از مردم کاملاً معمولی و مسموم شده در میان آنان کم نیستند، حتی از حمله اتمی به کشورهای ضعیف، برای تضمین بهتر منافع غرب، کم و بیش حمایت میکنند. کافی است فرصت و امکان ابراز نظر حقیقی ایجاد شود، تا میزان تعفن و ضد انسانی بودن فرهنگ سیاسی جامعه بورژوایی تحت شرایط امپریالیسم، خود را به تمام و کمال، عیان سازد.

جنگ نه فقط منافع هنگفت اقتصادی و سیاسی برای قدرتهای امپریالیستی در پی دارد، و به بازار بورس و مالی تحرک جدیدی میدهد، بلکه عادات و فانتازیهای عمیقاً ضد انسانی، و علائق باقی مانده از دوران آدم خواری را هم، در انسان غربی بیدار و ارضاء میکند. روحیات نوع جامعه بورژوازی امپریالیستی، عقب مانده تر، غیر انسانی تر و غیر متمدن تر از آن است، که در شوهای تلویزیونی، کنسرتهای موزیک، و در زیر نور نئون، به نمایش گذاشته می شوند. جامعه غربی طوری بنیان گرفته، استحکام یافته و رشد کرده، که همواره به بحرانی با خصلت نظامی و هر از چند سالی به جنگ خارجی، برای ارضاء نیازهای دوران غارنشینی و غریزی اعضای خود نیز، نیاز دارد. رفتار بدوی و ددمنشانه سربازان آمریکایی در عراق، بویژه علیه زنان و کودکان و زندانیان، همچنین از این طریق نیز قابل درک است؛ و گرنه آنها، قانوناً و عملاً موظف و مجبور به ارتکاب این همه جنایت نیستند. یکی از رهبران سوسیال دموکرات آلمانی مدافع جنگ اول جهانی، در استدلال علیه مواضع کمونیستی روزا لوگزامبورگ، از این سخن میگفت، که اگر جنگ خارجی شروع نشود، در آلمان، همسایه همسایه را تکه پاره خواهد کرد.

با شروع جنگ و آغاز کشتار توده های بی دفاع و آسیب پذیر، هلهله پنهان و آشکار جامعه مسموم شده از فرهنگ بربریت سرمایه داری هم، سرباز میکند: گله های شهروندان مودب و خوش پوش و ظاهراً دموکرات غربی، چرتکه بدست، در این بورس و آن بازار به پشته جنازه و خون و کثافت تکیه زده، در مقابل دوربینهای تلویزیونی، سودهای هنگفت معاملات خود را حساب میکنند؛ روسای بانکهای مرکزی و کارشناسان اقتصادی آنها، با آب و تاب از رشد اقتصادی جهش گونه خبر میدهند، و بخشی از مردم کاملاً معمولی هم، در دنیای خصوصی و محافل خودی، احساسات و ترشحات درونی نفرت انگیز خود را، پیرامون جنگ، برای یکدیگر بازگو کرده، از آن لذت میبرند. آنها خوشحالی خود را از کاهش جمعیت جهان از طریق جنگ، بویژه جمعیت فقیر، ضعیف و آسیب پذیر، پنهان نمی کنند؛ در مقابل دوربینهای تلویزیونی و در حضور من و شما البته، قاعده بازی را رعایت کرده، از وقوع جنگ ابراز تأسف نموده، خواهان برقراری صلح می گردند.

وقوع یک جنگ خارجی، در همه کشورهایی که بطور مستقیم و غیر مستقیم با آن در ارتباط قرار میگیرند، ارتجاعی ترین گرایشات را در همه سطوح جامعه، فعال میسازد. سرمایه داران، دست به تشدید اقدامات سرکوبگرانه علیه کارگران زده، قوانین و ظوابط محدود کننده در محیط کار را، افزایش میدهند. حتی عناصری از پرسنل معمولی، فرصت را مغتنم شمرده، به سربازکردن روحیات سلطه جویانه علیه همکاران خود، میدان میدهند. در ادارات دولتی، عناصر راست و راست افراطی، شروع به عرض اندام و برخوردهای تحقیرآمیز، بویژه با خارجیان نموده، حل معضلات اداری را به موضوع عذاب دادن به آنها، مبدل میکنند. در محیط خانواده، در کوچه و خیابان و مجامع عمومی، مراکز خرید و پاسخگویی به مشتریان، در مراکز آموزشی و در هرکجا که روابط سلطه و اعمال قدرت، بافت اصلی مناسبات آن را تشکیل میدهد، اشکال آشکار و پنهان تحقیر و سرکوب علنی، میدان ابراز وجود پیدا میکنند. همه آنها که برای آشکار نمودن تمایلات سادیستی خود دچار محدودیت بودند، از موقعیت جنگ استفاده کرده، با شهروندان آسیب پذیر، تسویه حساب میکنند.

یک جنگ خارجی، بخش اعظم تولیدات انبار شده در کارخانجات کشورهای غربی را، روانه بازار میسازد. انواع قراردادها، بویژه اقتصادی و نظامی، پی در پی منعقد، و سودهای باد آورده ای، برای کنسرنهای امپریالیستی تضمین میگردد. هیچیک از احزاب حاکم وغیر حاکم در چنین کشورهایی، جرات بیان و پیگیری این حقایق و مخالفت جدی با آن را ندارند؛ از آنجا که جنگ در مناطق دیگر و علیه کشورهای ضعیف، در کشورهای امپریالیستی، محل کار ایجاد کرده، با بکار انداختن ظرفیتهای راکد بخشهای معینی از اقتصاد، در آمدهای مالیاتی را افزایش داده، از این طریق فشارهای مالی به بودجه دولتی موقتاً کاهش یافته، و بحرانهای متراکم شده اجتماعی را بطور واقعی تخفیف میدهد. جنگ برای بانکهای غربی همچنین، فرصت مناسبی برای ارائه قرضه های جدید بانکی به دولت، به گروگان گرفتن هرچه بیشتر توده های میلیونی از سوی بانکها، اعمال فشار ناشی از بازپرداخت بهره ها بر بودجه عمومی، و از این طریق کاهش خدمات اجتماعی از سوی دولتی که در انتها، هر چه بیشتر مقروض شده است.

جنگ، یک فرصت " طلایی" برای شرکتهای رسانه ای غربی است؛ از آنجا که نه فقط ویرانی و کشتار، بلکه خبر و اطلاعات حاصل از آن را نیز، تولید میکند. این مؤسسات که بعضاً خود به کنسرنهای بزرگ مالی - نظامی تعلق دارند، در شرایط جنگ، " بهترین" امکان جذب مشتری، برای تولیدات خبری و تصویری خود را بدست میاورند. دریافت آگهی های تجاری بیشتر، مشغول کردن مردم مسموم شده با اخبار جنگ، انحراف از بحرانهای داخلی و قیچی شدن مداوم حقوق اجتماعی، بخش اعظم کارکرد آنها در چنین مقاطعی را در بر میگیرد. موقعیت جنگ و سلب امنیت شغلی از مردم طعمه شرایط جنگی از یکطرف، به ایجاد امنیت شغلی هر چه بیشتر برای کارکنان رسانه های گروهی در کشورهای مسئول اداره جنگ از سوی دیگر، منجر میشود.

فرد بورژوا و عناصر نزدیک به آن در میان اقشار و طبقات دیگر، فاقد دنیای احساسی یک شهروند صلح دوست هستند. مرگ انسانها و نابودی زندگی آنها، ابداً واکنشی نظیر واکنش یک انسان عادی را در آنها، موجب نمی شود. برای آنها عموماً، انسان یک موجودیت طبیعی (بیولوژیک) بوده، و بساده گی نیز از طریق رابطه جنسی، قابل بازتولید است. هر میزان کشتار و مرگ انسانها، برای یک بورژوا و نماینده گان بربرمنش آن، بمثابه ایجاد فرصت جدیدی برای بازتولید انسانهای دیگر است، که به او امکان میدهد، آنها را بهتر و مطیع تر به خدمت خود در آورد. سیاستمداران و صاحبان سرمایه، وقتی از انسان و انسانیت دم میزنند، تنها توانایی افراطی خود را، در پراکندن دروغ و ریاکاری اثبات میکنند. سران جنایتکار رژیم اسلامی، هم در ادامه جنگ ارتجاعی 8 ساله و هم در کشتار زندانیان سیاسی، از همین روحیه و عادت ضد انسانی و غریضی صاحبان قدرت و ثروت، پیروی کردند.
damawand58@yahoo.com www.j-shoraii.blogspot.com
اکبر تک دهقان، بیست و سوم دی 1384- سیزدهم ژانویه 2006

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
!زنده باد اول ماه مه 1385 در ایران
:اتحاد و بسیج نیرو
!علیه جنایات رژیم اسلامی
!علیه تبهکاریهای سرمایه داران
!علیه تجاوز امپریالیستی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ